آیا استفاده از اینترنت مثل استفاده از دارو نیازمند زمانبندی و برنامه ریزی است؟-بخش دوم

به گزارش فناوری فرهنگی، در بخش اول این مقاله که چندی پیش در سایت فناوری فرهنگی منتشر شده بود به بررسی وضعیت استفاده از اینترنت و آزمایشاتی که در این خصوص انجام شده بود پردا خته شده بود، حال در ادامه، بخش دوم این مقاله جذاب را مشاهده می کنید.

ناتاشا اسکول استاد مردم شناسی دانشگاه نیویورک، مطالعات گسترده ای بر روی تعاملات انسان-ماشین انجام داده است. بعد از انتشار کتابش با عنوان «ایجاد اعتیاد از طریق طراحی» بسیاری از طراحان سیلیکون ولی از او خواستند که نتایج مربوط به مردم نگاری افراد معتاد به قمار و طراحان ماشین در لاس وگاس را به آنها بدهد و استقبال خوبی از کتاب او شد.

عموما تصور عمومی این گونه است که برد و باخت برای کسانی که به قمار اعتیاد دارند خیلی اهمیت دارد. اما تحقیقات اسکول با رد این فرضیه نشان می دهد که کسانی که به قمار اعتیاد دارند به دنبال نوعی حالت خلسه هستند. حالتی که اسکول آنرا «قلمرو ماشین» می نامد. به عقیده ی او در این قلمرو زمان، فضا، و هویت اجتماعی به صورت مکانیکی در یک فرآیند تکراری معلق می ماند.

البته باید گفت که تفاوت های بسیاری بین یک ماشین سکه ای و یک سایت وجود دارد. در مورد  سایتها هر چه افراد خروجی های مثبت بیشتری دریافت کنند، پول بیشتری را از دست خواهند داد. برای یک شرکت که در حوزه تکنولوژی فعال است هرچه شما زمان بیشتری را در فرآیند دریافت خروجی های مثبت درگیر باشید، طبیعتا زمان بیشتری آنلاین باقی خواهید ماند و آنها درآمد بیشتری را از طریق تبلیغات بدست خواهند آورد.

اگرچه ما تمایل داریم اینترنت را وسیله ای سرگرم کننده توصیف کنیم، اما زمانی که ما ایمیل و فیسبوک خود را بی اختیار و به صورت مسمتر چک میکنیم و  یا محو بازی کندی کرش می شویم در حقیقت ذهن ما درگیر مقوله ای شده است که این سیستم عمل و پاداش(خروجی مثبت) دیجیتالی برایش اولویت دارد.

عموما این گونه است که فقط کسانی که به قماربازی اعتیاد دارند از طرف مردم مورد سرزنش واقع می شوند. در فضای آکادمیک و دانشگاهی نیز تمرکز بر روی ذهن ها و رفتارهای همین افراد است. اسکول نیز در این زمینه معتقد است رابطه ای بین بازی(دستگاه قمابازی) و خود قمارباز وجود دارد. تعاملی خاص بین انسان و ماشین که به صورت عمدی و با هدفی خاص مهندسی شده است. البته باید بر این نکته تاکید کرد که منصفانه نیست افراد را در معرض چیزی قرار دهیم که صرفا برای جلب توجه آنها درست شده است و از آنها بخواهیم که در این مواجهه رفتاری معقول داشته باشند و همه ی بار را روی دوش آنها بگذاریم‌.

در صحبت تلفنی که با ایال داشتم او بصورت خیلی موشکافانه به نقد خود می پرداخت. ایال که فردی متفکر و جدی به نظر می رسید تاکید زیادی روی مفاهیم اخلاقی در حوزه کاری خود داشت. او که همکاری هایی نیز با موسسات خدمات درمانی دارد،  در تلاش است که تکنیک های موجود در کتابش را  در وسایل دیجیتالی پزشکی نیز اعمال کند. مثلا با اعمال این تکنیک ها به دستگاههایی که زمان استفاده از دارو را به بیماران گوشزد می کنند می توان به آنها در استعمال بموقع این داروها کمک قابل توجهی کرد.

او همچنین می گوید که هیچگاه از این تکنیک ها در سایت های پورن و قمار استفاده نکرده است. ایال هدف از  کتاب خود را استفاده از یک سری تکنیک برای تبلیغ کالاهایی می داند که میتوانند باعث خوشحالی و سلامتی مردم  شوند و به آنها کمک کند که زندگی بهتری داشته باشند.

ایال معتقد است که اگر مردم محصولی را نخواهد نمی توان آن محصول را  به زور به آنها قالب کرد. او می گوید: آنچه  من آموزش می دهم اقناع است. هیچ اجباری در کار نیست.  او معتقد است که اجبار حالتیست که افراد مجبور به کاری شوند که تمایلی به انجام آن نداشته باشند. که صراحتا باید بگویم که این کار را بلد نیستم.

در همین زمینه اسکول می نویسد:  طراحان صنعتی علاوه بر بهره جستن  از فنون طراحی، به صورت فعالانه از تکنولوژی برای اغفال قماربازان استفاده می کنند. این طراحان از یک طرف نسبت به این تکنیک های گول زننده ابراز نگرانی می کنند و از طرف دیگر با دفاع از این تکنیک ها  مدعی این هستند که آنها فقط چیزی را به قماربازها می دهند که میخواهند.

که این مورد شباهت زیادی به نظر ایال در این زمینه دارد. ایال میگوید: شما نمی توانید  مشتری را وادار به خرید چیزی کنید که قصد خرید آنرا ندارد. من همچنین از اسکول در مورد همین مسئله سوال کردم که او نیز نظر ایال را در این زمینه تایید کرد. اما این گونه استدلال کرد که وقتی بحث مربوط به طراحی ماشین باشد دیگر نمی توان دقیقا هر چه که افراد می خواهند را به آنها داد . به نظر اسکول چیزی که اهمیت دارد این است که بین آنچه که فرد می خواهد و آنچه که به او داده میشود هماهنگی بیشتری ایجاد شود. به عبارتی باید گفت که بین آنچه می خواهیم و آنچه دریافت می کنیم تفاوت وجود خواهد داشت.

ما با هدف سرگرم شدن، برقراری ارتباط و یافتن اطلاعات وارد اینترنت می شویم و گاهی اوقات میخواهیم  با این کار حواسمان را  به چیز دیگری پرت کنیم. اما در این میان  نیز شرکت هایی هم وجود دارد که تخصص اصلیشان این است که نیاز ما را توسعه دهند و با دریافت اطلاعات مربوط به خواسته ی ما، چیزی ورای آن و بیشتر از آنچه می میخواستیم را به ما قالب کنند. مثلا شما تصمیم می گیرید که حدود ده دقیقه از وقتتان را در فیسبوک بگذرانید اما وقتی کارتان تمام می شود میبینید که ۳۰ دقیقه گذشته است. پیدا کردن واژه ای که بیان کننده این اختلاف باشد مشکل است. می توان گفت که این اختلاف نشان دهنده ی عدم توازن قدرت میان مصرف کنندگان و مهندسانی است که سعی دارند اراده ی این مصرف کنندگان را کنترل کنند.

اگر با این دید نگاه کنیم حتی قماربازی نیز آموزنده خواهد بود و بعضا درس های دلهره ذآوری برای ما دارد. مثلا می توان گفت که ماشین های قماری که خوب طراحی شده باشند می توانند افراد را وارد منطقه ی اجبار سودآور کنند.

از آنجائیکه افراد اصول طراحی اقناع کننده و تله_مانند اینترنت را پذیرفته اند یک بهم ریختگی اخلاقی از ابتدا در این فضا شکل گرفته است. در یکی از اولین مطالبی که توسط استاد روانشناسی دانشگاه استندفورد، بی جی فاگ(فردی که بسیاری از مدیران سیلیکون ولی دانش آموخته ی وی بوده اند)  در مورد کپتولوژی (فرآیند استفاده از کامپیوتر برای برا ی تغییر رفتار انسان ها) نوشته شده، بندهایی نیز پیرامون اصول اخلاقی در آن گنجانده شده است. فاگ در سال ۱۹۹۸ می نویسد: «اقناع   کنندگان حوزه تکنولوژی های پیشرفته تلاش خود را می کنند که طراحی شان مطابق با اصول اخلاقی قابل دفاع باشد». اگرچه این دعوت فاگ برای اجرایی کردن اصول اخلاقی نیز خیلی مورد استقبال قرار نگرفت.

ایال نیز در کتاب خود(دردام افتاده) چند بند اخلاقی مفید گنجانده است. بندهایی که می تواند به طراحان کمک کند که به صورت اخلاقی از مدل دام استفاده کنند. من در همین زمینه از ایال پرسیدم آیا این امکان وجود ندارد که فردی کتاب شما را بخواند و با استفاده از  آن وسیله ای مضر و اجبارکننده ایجاد کند؟ او در جواب حرف مرا تایید میکند و می گوید این امکان نیز وجود دارد.

اما اینگونه استدلال می کند که در بیشتر شرکتها یک نوع تمایل به خود تنظیمی وجود دارد. به این دلیل که آنها می دانند که کاربری که با ناراحتی در دام افتاده باشد، براحتی می تواند بزند به چاک و پشت سرش را هم نگاه نکند. اگرچه این اشتیاق به خودتنظیمی و تعدیل کردن خود اساسا با مدل سودمحور سیلیکون ولی تطابقی ندارد.

فرض کنید اینترنت چیزی شبیه کتابخانه بزرگ بورگسن باشد. هر مقاله،ابزار، اسلاید و حتی مراحل مختلف یک بازی یک اتاق کتابخانه را تشکیل میدهد. در این فرض هر بار که شما با استفاده از یک لینک به صفحه ی بعد میروید مثل این است که در کتابخانه از یک در عبور کرده باشید.

در ابتدا اگر شما میخواهید کسب درآمد کنید شروع می کنید به فروش تمام چیزهایی که در اتاق دارید. مثلا گیم هایی که دارید و یا یک دستورالعمل آشپزی. با توجه به این مدل می توان گفت که اینترنت در فضای دیجیتال یک سری تجارب تبادلی ارائه می دهد که سهل الوصل نیز می باشند.

در این مدل با گذشت زمان شرکت ها به جای فروش محتویات اتاق ها شروع به کسب درآمد از درها می کنند. آنها درها را مجهز به سنسور می کنند. به این ترتیب هر بار که ما از یک درب عبور کنیم باعث درآمدزایی برای فرد دیگری خواهد شد. این روند سریعا موجب می شود که گروهی از افراد دیگر اقدام به اضافه کردن تعداد زیادی درب کنند. افراد دیگر نیز اتاق هایی بزرگ و خالی می سازند که به عنوان ایستگاه های فرعی عمل خواهد کرد. این اتاق ها به گونه ای طراحی شده اند که امکان ورود و خروج حداکثری افراد از آنها امکانپذیر باشد…

بخش سوم این مطلب را نیز می توانید هفته آینده مشاهده نمایید.

منبع:

  • https://aeon.co/essays/if-the-internet-is-addictive-why-don-t-we-regulate-it

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد