جای خالی الگوهای ملی و دینی در دنیای کودکان

به گزارش فناوری فرهنگی، دغدغه سرگرمی و آموزش کودکان همواره والدین را در موقعیت‌های متفاوتی قرار می‌دهد از سوی دیگر این دغدغه از سوی مسئولان یک کشور به دلیل تربیت صحیح نسل آینده همواره وجود دارد تا کودکانی آشنا به ارزش‌های آن جامعه تربیت شوند، این مسأله در دو بعد سرگرمی و آموزش اهمیت پیدا می‌کند که یک کودک باید با چه وسایلی سرگرم شود؟ یا چگونه باید مورد آموزش قرار گیرد؟ اسباب بازی و نوشت افزار دو وسیله‌ای هستند که کودک در خلوت خود بیشترین تماس را با آنها داشته در موقعیت‌های مختلف از آن استفاده می‌کند، نمونه‌هایی مانند عروسک‌های باربی در غرب و سارا و دارا در ایران با همین هدف طراحی شدند؛اولی بیش از نیم قرن است که با اقبال بسیاری از کودکان جهان رو به رو است و دومی در موطن خود نیز غریب ماند.

رویای کودک آمریکایی و ایده تولید معروف‌ترین اسباب بازی کودکان
بررسی موفقیت عروسک باربی و دیگر نمونه‌های غربی در صنعت نوشت افزار و شکست دارا و سارا و دیگر تولیدات ایرانی این مسأله را برای ما روشن می‌کند که باید برای جا انداختن مفاهیمی مانند اسباب بازی و نوشت افزار داخلی چه راهی بپیماییم و چه مسیری را طی کنیم تا به زبان کودکانه ارزش‌های دینی، ملی و میهنی را به کودکان خود منتقل کرده و اسطوره‌ایی که قرار است این مفاهیم را انتقال دهند چگونه خلق کنیم.
آن زمان که روث هندلر، باربارا دختر خردسال خود را در حال بازی با عروسک‌های کاغذی دید که به آنها نقش بزرگسالان را داده‌ است؛ ایده طراحی عروسک بزرگسالی در سر پرواند تا جایگزین عروسک‌های نوزادی شوند که سراسر بازارهای اروپا، آمریکا و آسیا را اشباع می‌کرد، هندلر نام دخترش را بر روی عروسک طراحی شده توسط خود نهاد و به زودی همه جهان آن عروسک سبزه رو را که بعدها دارای موهای روشنی شد به باربی شناختند.
سال‌ها بعد باربی بیش از ۵۰ هویت ملی مختلف پیدا کرده و به بیش از ۱۰۰ حرفه گوناگون از جمله پزشک، ورزشکار، هنرمند، نقاش و سیاستمدار اشتغال پیدا کرده است.
تولد دوقلوهای ایرانی
۴۰ سال پس از طراحی باربی، در سال ۱۳۷۵ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ایران به طراحی دو عروسک با نام‌های «دارا و سارا» اقدام کرد تا همانگونه که باربی جایگزین عروسک‌های نوزاد شد، دارا و سارا نیز با هویت ملی در دست کودکان ایران قرار گیرد و در دل‌هایشان جا باز کند.
دارا و سارا ایده خوبی بود اما به شیوه بسیار ضعیفی اجرا و بدون تقریبا هیچ فرهنگ‌سازی و هویت سازی برای آنان صرفا با پوشیدن لباس‌های محلی اقوام و با تبیلغاتی بسیار خشک و فارغ از هرگونه ظرافت‌های کودکانه و البته با قیمتی گزاف مسلما جایی در دل کودکان پیدا نکرد.
غربت خانگی دارا و سارا
این دو خواهر و برادر از همان سال‌های نخست با بی اقبالی از سوی کودکان مواجه شدند، اگرچه کانون با تولید نوشت افزار، کتاب، ترانه و سرود سعی در فرهنگ سازی آن کرد در واقع این دو عروسک که بومی شده عروسک‌های باربی بودند با خواست کودکان آن روزها و حتی کودکان امروز بیگانه بودند و گویی دارا و سارا تنها برای کودکی طراحان آن که اینک در سنین میان‌سالی به سر می‌برند طراحی شد چرا که نام سارا و دارا دو شخصیت کتاب‌های دوران دبستان پیش از انقلاب بودند که بعدها جای خود را به امین و اکرم دادند.
تببین چرایی موفقیت باربی و شکست دارا و سارا
دلیل موفقیت باربی و عدم موفقیت دارا و سارا را شاید در این یک جمله دانست که باربی ساخته شد تا رویاهای کودکان آمریکایی و بعدها جهان را در دنیای کودکی محقق کند، اما سارا و دارا قرار بود چه رویایی از کودکان ایرانی محقق کند، از سوی دیگر کودکان ایرانی هیچگونه خاطره‌ای از دارا و سارا نداشتند یا نتوانستند با آن‌ها خاطره سازی کنند.
محسن فرجود دبیر سابق نظارت بر اسباب بازی‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ایکنا می‌گوید: آن زمان که این عروسک‌ها طراحی شدند هدف این بود که کشور ما نیز همانند برخی کشورها دارای عروسک ملی خود باشند، و از طریق این دو عروسک پیوست‌های فرهنگی به کودکان و نوجوانان را منتقل کند، که این اتفاق هرگز رخ نداد.
وی افزود: استفاد از یک تصویر یا یک طرح باید متناسب با شناخت و نیاز کودک باشد وقتی نیاز وجود نداشته یا مناسب نباشد کودک آن را پس می‌زند، یکی از دغدغه‌های ما برای دارا و سارا آشنایی و ایجاد حس همذات پنداری کودکان با آنان بود، اتفاقی که برای کلاه قرمزی و پسر خاله یا شخصیت‌های شکرستان افتاد اما برای سارا و دارا این اتفاق نیفتاد.
خاطره سازی و احساس نیاز برای تحقق بخشیدن به رویاها دو اصل ضروری برای طراحی اسباب بازی است که در مورد این عروسک‌ ایرانی نادیده گرفته شد، این مهم برای بیشتر اسباب‌بازی‌ها و نوشت‌ افزارهایی که با برند و طرح و شکل ایرانی و اسلامی تولید می‌شوند نیز نادیده گرفته می‌شود.
به جز مورد باربی، غربی‌ها اسباب بازی‌های دیگری تولید کرده‌اند که هریک به نیازی از کودکان پاسخ داده‌ است اما اکثریت قریب به اتفاق اسباب بازی‌های ایرانی به ندرت توانستند این کار را انجام دهند و اکثرا سرنوشتی چون دارا و سارا که در نهایت با واگذاری به شرکت‌های چینی و دخل و تصرف در رنگ و پوست و چشم ظاهری غربی عملا ایرانی بودن آنها به پایان رسید، پیدا کردند.
مورد دیگر که این روزها ذهن بسیاری از دغدغه‌مندان فرهنگی کشور را به خود مشغول کرده‌ است، مسأله نوشت‌ افزار ایرانی با طرح‌های ایرانی و اسلامی است. که اتفاقا با مورد اسباب بازی ایرانی هم ارتباط نزدیکی دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
فرجود بر این اعتقاد است که تولید کنندگان ایرانی بدون هیچ کار کارشناسی و صرفا برای رسیدن به سود مالی این کار را انجام می‌دهد و به ایکنا می‌گوید: تیم کارشناسی برای این موضوع وجود ندارند.
وی افزود: علت استقبال از انیمیشن‌هایی مانند باب اسفنجی به جای طرح‌های ایرانی این است که کودکان با تمامی سلول‌های حسی و شناختی خود باب اسفنجی را شناخته  اثر خود را گذاشته است و با آن زندگی کرده‌اند.
اگر زمانی طرح‌هایی مانند میکی موس، تام و جری، سونیک و….. بر روی نوشت‌افزارها خود نمایی می‌کرد امروزه این طرح‌ها جای خود را به باب اسفنجی، مرد عنکبوتی، السا و آنا و … داده است. تمامی این طرح‌ها پیش از اینکه بر روی کیف‌های مدرسه و نوشت‌افزارها درج شوند، از طریق صنعت سرگرمی آنها در ذهن کودکان ثبت کرده بودند و در واقع هم این شخصیت‌ها را در خاطرات کودکان ثبت کردند و هم اینکه احساس نیاز کودکان به این شخصیت‌ها و همراهی آنان را بر انگیخته کردند. به همین دلیل نوشت افزار و اسباب بازی ارتباط نزدیکی دارند.
حال باید پرسید ما چگونه کودکانمان را ترغیب می‌کنیم تا از وسایلی استفاده کنند که بومی بوده و بر اساس فرهنگ دینی و ملی طراحی شده‌اند و شخصیت‌هایی بر آنها درج شده‌اند که کودک هیچ آشنایی با ندارد این مورد نیز مانند دارا و سارا در واقع فقط در پی ارضای طراحان آن است نه کودکانی که قرار است از آن استفاده کنند. اگرچه استثناهایی مانند «کلاه قرمزی و کاراکترهای همراه آن»، «کاراکترهای شکرستان» و شخصیت‌های مجموعه طنز شب‌های برره برای مدتی توانستند به عنوان یک نمونه کاملا ایرانی بر روی نوشت‌افزارها نقش ببندند و کودکان ایرانی را به سمت مصرف آنها سوق دهند همینطور کاراکتری مانند جناب خوان را به عنوان یک اسباب بازی محبوب به اتاق بچه‌ها جذب کند.
این روزها طرح‌هایی قهرمانان ملی، شهدای مدافع حرم به ویژه شهید محسن حججی بر روی نوشت‌افزارها درج شده‌اند، این دغدغه وجود دارد که آیا استفاده از تصویر این شهید بر روی این نوشت افزارها درست است یا خیر؟ اگر درست است برای ماندگاری و جذب کودکان برای مصرف این نوشت‌افزار چه باید کرد، پاسخ به این دو سؤال در جواب به پرسش دیگری است، چگونه می‌توان از طرح‌های ملی، دینی برای طراحی نوشت‌ افزار و حتی اسباب بازی استفاده کرد.
طرح‌های موفق ایرانی و شناسایی نیازها
پاسخ به پرسش آخر تا حد زیادی در توضیح شکست سارا و دارا و موفقیت طرح‌هایی مانند کلاه قرمزی، جناب خان و شکرستان مستتر است. پیش از هر چیزی باید نیازها و رویاهای کودکان را شناسایی کرد همانند کاری که روث هندلر در طراحی باربی کرد، نوع پاسخ دادن به نیازهای آنها به این بستگی دارد، نحوه برخورد با این نیاز بسیار مهم است «چون که با کودک سر و کارت فتاد…. پس زبان کودکی باید گشاد» کودکان هر عصری با کودکان عصر والدین خود تفاوت دارند اسطورهای مورد پسند آنان با اسطورهای بزرگسالان فرق دارند.
شناسایی ظرفیت‌های دینی و ملی
پس از شناسایی این نیازها می‌توان در فرهنگ دینی و ملی به دنبال ظرفیت‌ها و شخصیت‌هایی برای پاسخ به این نیازها گشت و آنها را شناسایی کرد، پس از آن باید با زبان کودکانه و در قالب‌های متفاوت مانند انیمیشن، داستان و فیلم، این ظرفیت‌ها را به کودکان شناسانده و در ذهن کودکان خاطره کرد و به نوعی حس همزادپنداری کودک با قهرمانی دینی و ملی را بر انگیخت و کاراکتری را خلق کرد و ارزش‌های والای معنوی را به او بخشید. کاری که غربی‌ها به وسیله صنعت سرگرمی اسطورها و ارزش‌های جامعه خود را در قالب صنعت سرگرمی به کودکان خود یاد دادند سپس آنان را به سوی مصرف کالاهایی سوق دادند که بر اساس این ارزش‌ها طراحی شدند.
در رابطه انتقال فرهنگی به کودکان از طریق صنعت سرگرمی رضا حدیدی، مدیر شرکت تولید نوشت افزار ایرانی- اسلامی به ایکنا می‌گوید: ما امروز بیشترین کم‌کاری را در حوزه نوشت‌افزارهای ایرانی-اسلامی می‌بینیم. چرا تاکنون آنطور که باید شخصیت‌پردازی نشده؟ چرا تولید انیمیشن اثرگذار نداریم؟ چرا انیمیشن‌هایی با محتوای خوب تولید نمی‌کنند تا ما هم فضایی را داشته باشیم که بتوانیم محصولاتمان را با توجه به آنها طراحی کنیم؛ متاسفانه همان قدیمی‌ها را هم که کار می‌کردیم، به راحتی و با هردلیلی که شد از بین بردند.
وی افزود: بارها روی شخصیت‌های ملی برنامه‌ریزی کردیم اما با شکست روبه‌رو شدیم؛ به‌عنوان مثال در ۵ سال متوالی تولید و برنامه‌ریزی داشته‌ایم که با سبک جدید تولیدات کشور و با توجه به شخصیت‌های تلویزیونی داخلی محصول نویی را عرضه کنیم و به همان نسبت تولید هم داشته باشیم اما به ناگاه یا آن شخصیت از بین رفت یا حمایتی دیده نشد؛ این دقیقا کاری است که تولیدکنندگان خارجی انجام می‌دهند؛ به طوری که با ایجاد چند قسمت طولانی مدت شخصیت‌های جدیدشان را ارائه می‌کنند و به همان نسبت محصولات جانبی را تولید می‌کنند واین یک سیاست کاری در عرضه این محصولات است، که هم برای مصرف کننده و هم برای تولیدکننده مفید است و در نهایت ابزار فرهنگی یک کشور به کشورهای دیگر صادر می‌شود.
اسطوره سازی و انتقال فرهنگ از طریق صنعت سرگرمی
حال که ما می‌خواهیم اسطورهای، ملی، دینی، شخصیت‌های تأثیر گذار و ارزش‌های جامعه خود به کودکان منتقل کنیم و آنان را به سوی مصرف کالاهایی مانند اسباب بازی و نوشت افزار سوق دهیم ناچاریم چنین مسیری را بپیماییم. نه اینکه کالا را تولید کرده و با شیوهای تبلیغاتی مخصوص بزرگسالان به دنبال جلب توجه کودکان به آن کالا باشیم!

منبع: ایکنا

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد