چه خوش بود سفر خاطره‌انگیز در دنیای عروسک‌ها

به گزارش فناوری فرهنگی، سفر شگفت‌انگیز من در جشنواره عروسکی امسال با حضور در شاد پیمایی عروسک‌ها آغاز شد. از همان ابتدا خواندن کلمه شاد پیمایی در خبرها مرا با خودش درگیر کرد.

راهپیمایی برای شادی؛ به نظر می‌رسد شاد پیمایی شیرین‌ترین و مناسب‌ترین کلمه به‌جای کارناوال است. شانزدهمین جشنواره تئاتر عروسکی افتتاحیه خود را نه در سالن‌های پرزرق‌وبرق با مخاطب محدود که در خیابان‌های شهر نمایشان انبوه مخاطب برگزار کرد. خبر خیلی کوتاه بود و هرکسی به آن شاخ و برگی داده بود. خبر این بود: شاد پیمایی عروسک‌های در اولین روز جشنواره از تالار وحدت تا تئاتر شهر برگزار می‌شود. مردم بی‌شمار آمدند، پدران و مادران و کودکان. قرار بود هرکس با خود عروسکی همراه کند و در این شاد پیمایی شرکت کند. کسانی که در جشنواره حضور داشتند نیز با عروسک‌هایشان آمدند. نمایشان انبوه خانواده‌های شاد، مدیران فرهنگی هم دیده می‌شدند، فعالان رسانه‌ها هم آمده بودند. برخی تنهایی و بسیاری خانواده را با خود همراه کرده بودند. فضا صمیمی، دوستانه و به‌یادماندنی بود. بازار ترانه‌خوانی دسته‌جمعی داغ بود، خونه مادربزگه را کودک و نوجوان و حتی سالمندان با چنان شور و حالی می‌خوانند که بعید است این لذت همخوانی بی‌تکلف به این زودی از حافظه حاضرین پاک شود. عروسک‌های زیادی آمده بودند، کسی آن‌ها را نیاورده بود گویا آن‌ها ما را آورده بودند به یک شاد پیمایی!

دنیای عروسک‌های شگفت‌انگیز

سفر من به همراه فرزندانم روزبه‌روز شگفت‌انگیزتر شد. تالار هنر میزبان گروهی از آلمان به کارگردانی دمیتری نوموکنف بود. یک کشتی، سفری فرحناک به سراسر جهان دارد و به هر کشوری که می‌رسد شاهد ارتباطی هستیم که عروسک‌ها با موسیقی آن منطقه برقرار می‌کنند. به‌جز موسیقی متنوعی که این نمایش داشت چیزی بسیار مهم‌تر سفر ما را شگفت‌انگیز می‌کرد و آن انواع عروسک‌هایی بود که به روش‌های مختلف هدایت و گردانده می‌شدند. عروسک‌های ماریونت، عروسکی نخی که گاهی تا هفده نخ به هر عروسک وصل بود و حرکت موزون و هماهنگی آن با موسیقی‌های هندی، آفریقایی، اسپانیولی و آمریکای جنوبی نشان از تبحر عروسک‌گردانان نمایش «سفر شگفت‌انگیز» داشت. این نمایش علاوه بر اینکه ما را با انواع موسیقی ملل آشنا می‌کرد، انواع مختلف عروسک و عروسک‌گردانی را نیز به شکل خالق العاده‌ای به ما نشان می‌داد.

دلقک را جوری نگو که فحش به نظر برسه!

سفر من به «چه کسی گربه را جابه‌جا کرد» رسید. نمایشی سرگرم‌کننده از محمد لقمانیان. این اثر ماجرای آشنایی، علاقه، ازدواج و فرزند آوری را به‌گونه‌ای شیرین و جذاب از حرکات شعبده‌بازان و دلقک وار (دلقک را جوری نخونید که فحش به نظر برسه) تا بازی سحر کننده با عروسک‌های دستکشی و بازی با سایه‌ها به‌خوبی به نمایش می‌گذارد. بازهم مثل همیشه این دلقک بود که تمام مدت توجه مخاطب را بیشتر به خود جلب می‌کرد. پایان‌بندی نمایش ما را به دو خرگوش درون کلاه شعبده‌باز و گربه‌ای نزدیک می‌کند که در طول نمایش آن‌ها را به‌صورت شعبده‌باز و دلقک می‌دیدم. حضور دو بازیگر مهمان در پایان نمایش نیز از دیگر شیرینی‌های این بخش از سفر در ماجرای جابه‌جا شدن گربه بود.

حس خوب دنیای کودکی

نمایش «کوزه عسل نیست» بخش دیگری از سفر شگفت‌انگیز من در این جشنواره بود. عادل بزدوده نمایشی از تلفیق عروسک‌های میله‌ای و سایه‌ای که داستانی شیرین و ساده برای خردسالان داشت به روی صحنه آورده بود. مورچه‌ها، جغد و خرگوش و آقا خمسه آدم را به دنیای کودکی پرتاب می‌کرد. مخاطب نمایش خردسال بود و من با تمام اشتیاق حرکت جادویی عروسک‌ها را دنبال می‌کردم. در همه سفرها اتفاقاتی می‌افتد که مسافر از آن خوشنود نیست و با گفتن این جمله: «سفره دیگه این چیزا پیش میاد» به‌سادگی از دوست‌نداشتنی‌های سفر گذر می‌کند. نمایش «کوزه عسل نیست» هم کاستی‌هایی اجرایی و فن بسیاری داشت اما در این سطور شیرینی‌های سفرم را به قلم جاری کردم. دادن پند نیکو و قابل‌فهم به کودکان و خردسالان مهم‌ترین دستاوردی بود که نمایش به‌خوبی از عهده آن برآمده بود. حرکت جادویی زنبورها، انتقال حس‌های مختلف آقا خمسه که کوزه عسلش را گم‌کرده بود، حس دوست‌داشتنی خرگوش و مادرش در پایان نمایش، چیزهایی است که در این سفر یک‌ساعته در خاطر بچه‌ها خواهد ماند.

دلبری رنگ‌ها و عروسک‌ها

سفر به اکراین با دیدن نمایش «پیتر ببره» رنگ و روی دیگری پیدا کرد. نمایش از دیالوگ‌های زیادی برخوردار نبود و فهم ماجراهای ببر کوچولو و مادرش در جنگل با حضور حیوانات مختلف به نظر نمی‌آمد برای کودکان ایرانی که زبان انگلیسی نمایش را نمی‌دانستند زیاد سخت باشد. ببر و مادرش تنها عروسک‌های کامل روی صحنه بودند که دو بازیگر- عروسک‌گردان آن‌ها را هدایت می‌کردند. وقتی میمون‌ها به‌جای آزار عروسک پیتر به بره دست به خشونت علیه عروسک‌گردان آن می‌زدند انتخاب دلیل این شیوه از عروسک‌گردانی برای پیتر را به‌خوبی نمایان می‌ساخت. زرافه‌ها، توکان و پرنده‌های رنگارنگ نمایش، ما را به دنیای پررنگ و زیبای پرنده‌های اعجاب‌انگیز جنگل‌های ماداگاسکار می‌برد. سفر پیتر به بره هم مثل سفر من در دنیای عروسک‌ها پرماجرا بود. شیوه ساخت عروسک و عروسک‌گردانی این نمایش بیش از داستان آن از تماشاگر دلبری می‌کرد.

عروسک‌هایی مثل آدم و آدم‌هایی مثل عروسک

سفر دور دنیای من با عروسک‌های «دیوان تئاترال» به تهران و محله‌های قدیم آن می‌رسد. محمود استاد محمد نویسنده اثر تو را بیش از هر چیز به این سفر سوق می‌دهد. همان ابتدای کار نشستن گروه صداپیشگان و نوازندگان در دو طرف سن تو را به دیدن یک نمایش عروسکی متفاوت دعوت می‌کند. همین‌طور هم می‌شود. نمایشی ترکیبی از عروسک‌های میله‌ای و حضور مرشد و مبارک. داستان عشق لوطی دل صاف به دختر اعیان. شرط کشیدن آب قنات و رویارویی با فرهاد کوه‌کن. تصویر سایه‌های وهم‌آلود از کوه رمزآلود پرحادثه، شیرین‌زبانی میر آب و مبارک، آواز بیات تهران، نمایش دخترکان عاقل اما همیشه عاشق تهران. همه و همه عاملی است که درنهایت راضی از سالن بیرون بیایی. «دیوان تئاترآل» بیش از بقیه آثاری که در این جشنواره دیدم تلاش گروهی و کار کارگردانی را به رخ تماشاگر تئاتر می‌کشید. یک کار گروهی پرزحمت. چهره عروسک‌هایش را بیش از همه‌چیز نمایش دوست داشتم. چهره‌هایی که از روی صورت صداپیشگانش شکل‌گرفته بود و صداپیشگانی که از روی صورت عروسکان گریم شده بودند این‌ها لذتی بود که در پایان و پس از خارج شدن از فضای قصه گوی نمایش به آن رسیدم.

همراهی با موجودی ترسناک

سفر کردن اجباری با قول بزرگ مهربون شاید برای سوفی ترسناک باشه اما برای تماشاگران کودک و.نوجوانش سراسر هیجان است و شادابی. مریم سعادت با اقتباس از داستان پرطرفدار غول بزرگ مهربون اثر دیویدوود در جشنواره شرکت کرده. نمایش سراسر نام غول استخوان‌خوار، گوشت‌خوار و خون‌خوار شنیده می‌شود اما غول بزرگ مهربون با بازی حسین محب اهری از همان ابتدا چنان ساده و بی کلک با سوفی کوچولو رفتار می‌کند که تماشاچی خیالش راحت می‌شود که این غول نه‌تنها صدمه‌ای به بچه‌ها نخواهد زد بلکه حتماً جلوی غول‌های دیگر از بچه‌ها محافظت می‌کند. همین‌طور هم می‌شود و درنهایت غول بزرگ مهربون به تحریک سوفی نقشه دستگیری غول‌ها را می‌کشد. همین نمایش را قبلاً در اجرای عموم دیده بودم و داستان ترجمه‌شده توسط محبوبه نجف خانی راهم خوانده بودم اما همچنان شوخی‌ها و روابط آدم‌های نمایش برایم جذاب بود. شاید این به خاطر همان ویژگی و پویایی نمایش باشد که با شوخی‌های محب اهری و جواد اعرابی و صحنه‌گردانی مریم کاظمی به‌جا دل می‌نشیند. نمی‌توانم از نمایش غول بزرگ مهربان بنویسم اما حیرت خودم را از شادابی و سرزندگی محب اهری هنگام اجرای نقش بیان نکنم. می‌شود درباره این نمایش و اجرا آن بارها و بارها به بهانه‌های مختلف مقاله، نقد و یادداشت نوشت.

سفر به پاریس

شروع نمایش «چمدان و سگ ملوس» و حضور یک مسافر روی صحنه، باز خبر از روایت یک سفر در این نمایش دارد. این بار مسافرها در شهر توریستی پاریس هستند. زن و مردی که هرکدام مبدأ و مقصد جداگانه‌ای دارند بدون آنکه زبان ملی یکدیگر را بفهمند با زبان دیگری باهم سخن میگویند. این نمایش که به‌درستی مناسب خانواده‌ها تشخیص داده‌شده حکایت از عشق دارد. عشقی که عاقبت مسافر ایتالیا را رهسپار مسکو برای یافتن زن موردعلاقه‌اش می‌کند. کاراکتر سگ و بازی‌ای که از این موجود درصحنه گرفته می‌شود چنان جذاب است که شاید اگر عروسکی برای این نقش انتخاب می‌شد این‌قدر جذاب نمی‌نمود. البته درمجموع اصلاً ملوس به نظر نمی‌آمد. این نمایش به نویسندگی و کارگردانی آلبرت بیگ جانی در زمان کوتاه ۳۰ دقیقه‌ای‌اش مملو از لحظه‌های به‌یادماندنی است. شوخی که ابتدای نمایش با گل انجام می‌شود، خلاقیتی که در طراحی دست قابل‌انعطاف عروسک زن صورت گرفته که درصحنه‌های مختلف به‌خصوص درصحنه‌های رقص بسیار کاربردی است،

آخرین سفر با طیاره خیمه‌شب‌بازی

آخرین مقصد در این سفر «سفرنامه طیاره خانم» بود. یک اثر کاملاً حرفه‌ای از نمایش همیشه دوست‌داشتنی خمیه شب بازی. نام هما جدیکار هر بیننده تئاتر عروسکی را برای دیدن یک خمیه شب بازی خاطره‌انگیز به مرکز تولید تئاتر کانون در پارک لاله می‌کشد. باز داستان تکراری ولی همیشه دوست‌داشتنی و پرماجرای دختر دم بخت و خواستگار. دیگر میدانیم سروته ماجرا چیست فقط لذت اینکه چطور اجرا می‌شود را با خود از سالن بیرون خواهیم برد. می‌دانیم مبارک و طیاره پیروز ماجرا هستند اما اینکه طیاره با موتورسیکلت به دنبال یک دیو رپر (Rapper) می‌رود تا خواستگار سیاه‌سوخته خود را نجات دهد شیرینی ماجرا است. اینکه حقوق ثابت مبارک همان یارانه است و به پشتوانه این حقوق و وام‌ده میلیون تومانی می‌خواهد زن بگیرد ما را به قهقهه وامی‌دارد. اینکه بابای قصه چطور ما را به همخوانی و همراهی با قصه فرامی‌خواند بهانه این سفر است. حس خوبی که همه این‌ها با موسیقی کمانچه و تنبک در طول نمایش به اوج خود می‌رسد.

یادی از مسافران هنر نمایش در ایستگاه شانزدهم

در این چند روز بارها همزادپنداری را تجربه کردم، گاهی دوست داشتم جای عروسکی بودم، گاه جای عروسک‌گردان، گاه جای صداپیشه، گاه جای کارگردان و بازیگر. احساسی که مدت‌ها بود در سینما تجربه نکرده‌ام، در این شش روز دوباره با تئاتر به سراغم آمد. جشنواره نمایش عروسکی برای من بی‌آنکه از قبل بدانم از یک سفر خیابانی با «شاد پیمایی» شروع شد. با یک «سفر شگفت‌انگیز» به قلیان احساسات بصری رسید و با «سفرنامه طیاره خانم» در ته ذهنم ته‌نشین شد و با برگزاری یک اختتامیه شاد و غافلگیرکننده به پایان رسید. شبی که از اساتیدی چون بهروز غریب‌پرور و ددی پودامجی تقدیر شد و نامی از بزرگان عرصه نمایش به میان آمد. مسافرینی که دیگر نمایشان ما نیستند آن‌ها که آمدند، دیدند و به قول مرضیه برومند نمایش دادند و رفتند. شب اختتامیه هم حرف از سفر بود. سفر جواد ذوالفقاری، داوود رشیدی، حمید سمندریان، مصطفی اسکویی و مهین اسکویی و همه آن مسافرینی که درصحنه زندگی نقشی به‌ظاهر کوتاه بازی کردند اما آثارشان تا همیشه بافرهنگ و هنر این سرزمین باقی خواهرم‌اند. چه خوش بود شاد پیمایی در شش روز با سفر خاطره‌انگیز در دنیای عروسک‌ها.

منبع: ایران تئاتر

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد