نگاهی به قاب اقتصاد هنر با تاکید بر نقش بازار هنر

به گزارش فناوری فرهنگی،هنر مانند سایر پدیده‌های اجتماعی همچون خانواده، دین، اقتصاد، آموزش، حکومت، ارتباطات و نابرابری‌های اجتماعی، گروه‌ها و سازمان‌ها، تعامل اجتماعی و نقش‌های اجتماعی، اجتماعی شدن، مسائل اجتماعی، توسعه و غیره توجه کارشناسان و صاحب نظران علوم اجتماعی و اقتصاد را به خود جلب نموده است.

نهادهای هنری همانند یک نهاد اقتصادی کوچک در عرصه کلان اقتصادی عمل می­ کنند. مدل­ های اقتصادی، متغیرهای اقتصادی کلی را به عنوان ماحصل تصمیماتی می­ انگارند که بسیاری از عوامل فردی در جهت حداکثرسازی مطلوب خود با توجه به امکانات تولید و محدودیت ­های منابع اتخاذ می­ کنند. از این­رو، این مدل­ ها مبانی اقتصاد خرد محکم و روشنی دارند. به ­طور واضح ­تر، این­گونه مدل­ ها این سوال را می­ پرسند که: چگونه افراد عاقل مطلوب خواه، در طول زمان، به تغییر در محیط اقتصادی واکنش نشان می­ دهند و این واکنش­ ها چه کاربردی در نتایج تعادلی متغیرهای کلی دارند؟

برای پاسخ به این سوالات ضروری است  محیط اقتصادی را تعریف و تغییر و بوجود آمدن آن در طول زمان را روشن نماییم. این امر، همچنین، مستلزم تعریف معیاری است که عوامل اقتصادی با استفاده از آن الگوهای مناسب متغیرهایی چون مصرف، سرمایه­ گذاری و تلاش کاری را انتخاب نمایند. در توسعه­ مدلی از این نوع، تشخیص اینکه سیکل­ ها و مدل ­ها، اساساً، پدیده هایی هستند که به واسطه­ رفتارشان در طول زمان مشخص می ­شوند، بسیار حائز اهمیت است.

سطح کلان اقتصادی با فاکتورهایی چون تغییر قیمت­ های کلیدی از جمله بهره، ارز و همچنین، تغییرات سطح عمومی قیمت­ ها بر اقتصاد هنر موثر می­باشد. از جمله مباحث مهم در حوزه­ی اقتصاد کلان هنر مباحثی چون سیاست ­های یارانه­‌ای، سیاست ­های مالیاتی و حمایت دولت از هنرمندان، بودجه ­های دولتی و همچنین، سیاست­ های تامین مالی در بازار سرمایه هنر است. اما، در بررسی اقتصاد هنر درمی ­یابیم که این رشته از علم اقتصاد را بیشتر باید به لحاظ سطح خرد مورد ارزیابی قرار داد. از جمله مسائلی که در سطح خرد با آن مواجه هستیم بازار هنر می­ باشد. مسائلی همچون درآمد هنرمندان، شرایط تولیدکنندگان هنری، همچنین، شرایط و قدرت خرید مصرف­ کنندگان و مخاطبان هنری، حراجی­ ها، بیمه ­های تامین اجتماعی هنرمندان و واسطه گران فروش کالاهای هنری از جمله عواملی هستند که در سطح خرد بازار هنر با آن مواجه هستیم. در این پژوهش قصد داریم، ابتدا، اقتصاد هنر و سپس،  انواع بازار هنر و خصوصیات آن را بررسی نماییم و در نهایت، برای اقتصاد هنر ایران راهکارهایی را ارائه نماییم.

چیستی اقتصاد هنر

در اکثر مطالعات و پژوهش های اقتصاد هنر، هنرمند نه چونان نابغه و آفرینش­گر، بلکه، در مقام شاغل صنف هنر موضوع تحقیق و مطالعه است و نقش موزه­ ها، نگارخانه­ ها و خانه­ های حراج و همچنین پیوند اقتصاد و هنر موضوع مشترک جامعه­ هنرمندان و اقتصاددانان است.

تعریف علم اقتصاد از هنر مبتنی بر تفکر ذات انکارانه نیست که ارزش کار هنرمند را در ذات اثر ‏بداند، بلکه، مبتنی بر تفکر نهادی است که ارزش کار هنرمند را به تقاضا برای خرید، سفارش و حمایت می داند. البته، این به معنای پیروی علم اقتصاد از هنر بازاری و کم ارزش نیست، بلکه، علم اقتصاد معتقد است  قانون عرضه و تقاضا برای هنر ناب، نخبه ­گرا و والا نیز صادق است. (به نقل از محمدرضا مریدی، سخنرانی در مورد سطوح بازار نقاشی،1390)

تا پیش از دهه 1970، کمتر تحقیقی را می­توان درمورد بازار هنر سراغ گرفت. اما، پس از اوج­گیری بازار مبادلات بین­ المللی آثار هنری در دهه 1980، تحقیقات نظری و تجربی بسیاری درمورد سرمایه­ گذاری در هنر، بازار بورس آثار هنری و مدل­ های قیمت گذاری در حراجی­ های هنری صورت گرفت. (فیس، 2001، ص 19)

تعریف بازار هنر و خصوصیات آن

بازار هنر، همانند سایر بازارها، از دو طرف عرضه و تقاضا تشکیل شده و مانند سایر بازارها در متون اقتصادی  تعریف شده است.

فیلیپ کاتلر بازار را این‌گونه تعریف می‌کند:

بازار مشتمل بر تمام مشتریان بالقوه‌ای است که دارای نیاز و خواسته­ مشترک باشند و برای تامین نیاز و خواسته­ خود به انجام مبادله متمایل‌­اند و توانایی انجام این کار را نیز دارند. (کاتلر:1385 ،50)

تجارت، در بازار هنر، در انحصار واسطه­ ها و دلالان هنر است. اغلب هنرمندان آثار خود را برای فروش در اختیار گالری­‌داران قرار می­ دهند. قیمت ­گذاری توسط گالری‌­داران صورت می­ گیرد. همچنین، معرفی هنرمند و تبلیغات فروش توسط آنها انجام می ­شود. گالری‌­داران با مجموعه ­داران، منتقدان و خبرنگاران در ارتباط هستند و با شبکه­ روابط خود امکان فروش بهتر آثار را ایجاد می‌کنند. (هادی عبدالهی:1390)

معاملات بازار هنر ویژگی­ هایی دارد که ماهیت متفاوت این بازار را نشان می­ دهد. در واقع، بازار هنر سه ویژگی اصلی و مهم دارد که آن را اندکی از سایر بازارها متمایز می­ سازد.

ویژگی نخست عدم تقارن اطلاعات می­ باشد. عدم تقارن اطلاعات از ویژگی ­های اصلی بازار هنر و خانه­ های حراج است؛ که، دلال­ ها، در بازار ثانوی، با اطلاع از تمایل مجموعه­ داران علاقه‌­مند برای خرید آثار هنری خاص، سود می ­برند. این پدیده­، غالبا، نشانه­­ ناکارآمدی اطلاعاتی بازار هنر است. (وارت: ۱۹۹۵، ۵۱۲)

ویژگی دیگر بازار هنر ایجاد رقابت انحصاری توسط واسطه ­های فروش است. واسطه ­های فروش با هنرمند مانند یک انحصار طلب رفتار می­ کنند.

ویژگی سوم بازار هنر ابهام در فرایند قیمت­ گذاری آثار و اشیای هنری است. قیمت­ گذاری در شبکه­ تعاملات و توافق­ های میان هنرمند، نگارخانه‌­دار، مجموعه‌­دار، منتقد و خریدار صورت می­ گیرد که تلاش می­ کنند میان ارزیابی­ های هنری و ارزش­گذاری های اقتصادی همسویی ایجاد کنند. با این حال، ارزش­‌گذاری اقتصادی از زیبایی، سلیقه و ذوق هنری مسئله­ مبهم و پیچیده‌­ای است که موجب عدم اعتماد برای سرمایه­ گذاری در بازار هنر می­ شود. (به نقل از محمدرضا مریدی،1390)

هنرمندان، دلالان و حراجی­‌ها سه سطح از بازار هنر

در سطح اول و پایین­ترین سطح، هنرمندان به صورت انفرادی و غیرسازمان یافته آثاری را برای گالری ­ها، نمایشگاه­ های هنری، سوداگران خرده­‌پا و خریداران خصوصی خلق می­ کنند. این بازار ویژگی «عرضه­ اضافی» دارد؛ یعنی تعداد هنرمندانی که خواهان یا قادر به فروش محصولات کار هنری خودشان هستند، بیشتر از خریداران است. سطح دوم، سطح دلالی نیز نامیده می شود. احتمال اینکه هنرمندی گذار موفقی از بازار اولیه داشته باشد بسیار پایین است و در هر مکانی، اکثرا در شهرهای بزرگ، فقط تعداد کمی از هنرمندان تثبیت شده وجود دارند. آثار هنرمندان فوت شده، که شهرت­شان همچنان دوام دارد، نیز در این بازار در گردش است. (وارت:1995 ،512) در بالاترین سطح، بازار بین ­المللی هنر است که حراجی ­ها بازیگران اصلی آن هستند. تعداد محدودی از خریداران، مجموعه­‌داران ثروتمند، موزه ­ها یا مؤسسات خصوصی وارد بازار می­ شوند. (فردرو:1386 ،140)

نتیجه­ گیری

هنر مانند سایر پدیده‌های اجتماعی همچون خانواده، دین، اقتصاد، آموزش، حکومت و ارتباطات توجه کارشناسان و صاحب نظران علوم اجتماعی و اقتصاد را به خود جلب نموده است. نهادهای هنری همانند یک نهاد اقتصادی کوچک در عرصه­ کلان اقتصادی عمل می­ کنند. مدل­ های اقتصادی، متغیرهای اقتصاد کلی را  ماحصل تصمیماتی می­ انگارند که بسیاری از عوامل فردی در جهت حداکثرسازی مطلوبِ خود نسبت به امکانات تولید و محدودیت­ های منابع اتخاذ می­ کنند. از این­ رو، این مدل ­ها مبانی اقتصاد خرد محکم و روشنی دارند. در اکثر مطالعات و پژوهش­ های اقتصاد هنر، هنرمند نه چونان نابغه و آفرینش­‌گر، بلکه، در مقام شاغل صنف هنر موضوع تحقیق و مطالعه می ­باشد. بازار هنر، همانند سایر بازارها، از دو طرف عرضه و تقاضا تشکیل شده و مانند سایر بازارها در متون اقتصادی  تعریف شده است.

 فیلیپ کاتلر، بازار را این‌گونه تعریف می‌کند:

بازار مشتمل بر تمام مشتریان بالقوه‌ای است که دارای نیاز و خواسته­ مشترک باشند و برای تامین نیاز و خواسته خود به انجام مبادله متمایل‌­اند و توانایی انجام این کار را نیز دارند. معاملات در بازار هنر ویژگی ­هایی دارد که  ماهیت متفاوت این بازار را نشان می­ دهد. در واقع، بازار هنر سه ویژگی اصلی و مهم دارد که آن را اندکی از سایر بازارها متمایز می­ سازد.  این ویژگی ­ها عبارتند از «عدم تقارن اطلاعات، رقابت انحصاری و ابهام». هنرمندان، دلالان و حراجی­ ها سه سطح از بازار هنر هستند. در بالاترین سطح، بازار بین­ المللی هنر است که حراجی­ ها بازیگران اصلی آن هستند. مقوله­ اقتصاد فرهنگ و هنر از مباحثی است که کمتر در کشور ما مورد توجه قرار گرفته و به همین علت، دامنه­ وسیع و جذاب سرمایه­ گذاری در این بخش از دید فعالان اقتصادی پنهان مانده است.

هنرمندان خلاق، در حقیقت، دو بازار را عرضه می‌نمایند. یک بازار فیزیکی برای کالا که قیمت اقتصادی آن را تعیین می‌کند و یک بازار برای عقاید که قیمت فرهنگی کالا را تعیین می‌نماید. در بازار فیزیکی کالاها، به علت ماهیت شخصی این بازار هنری، همیشه در یک زمان خاص  قیمت وجود دارد. در بازار عقاید همیشه، ارزش­ های چندگانه‌­ای وجود دارد که به ­وسیله­ عقاید هنرمندان درباره­ی ­ویژگی‌های کالاهای عمومی مشخص می‌شود.(مریدی،1390)

خطری که اقتصاد فرهنگ و هنر را تهدید می­ کند این است که هر لحظه ممکن است به نام اقتصاد فرهنگ و هنر بُعد معاش فراموش شود یا اینکه بُعد معیشت‌­گرا اصالت پیدا کرده و حالتی به وجود آید که ما امروزه شاهد آن هستیم و به نام فعالیت ­های فرهنگی و هنری نوعی لذت­‌گرایی و سودانگاری انجام می­ شود و کارهای سطحی و مبتذل تولید می­ شود. البته، این یک جنبه­ قضیه است. جنبه­ دیگر این است که وقتی اقتصادگرایی رونق می­گیرد وظیفه­ دولت­ های ایدئولوژیک و فرهنگی نسبت به فرهنگ فراموش می­ شود. یعنی، دولت با رونق اقتصادگرایی فقط وظیفه­ تامین معاش و امنیت مردم را دارد و مسئول حقوق فرهنگی مردم نیست. این مقوله­ پیچیده‌ای است که با توجه به فرهنگ جوامع مختلف باید به آن پاسخ داد. یک هنرمند اگر واقعا می خواهد اصالت را به شهود فرهنگی بدهد هیچ­گاه نباید اسیر اقتصادگرایی شود و برای سود اقتصادی هرکاری انجام دهد؛ چیزی که امروزه در عرصه­ سینما شاهد آن هستیم و ممکن است در عرصه­ کتاب نیز با آن مواجه شویم.

در جهان امروز که نقش و نیروی اجتماعی فرهنگ نسبت به گذشته به مراتب افزون­‌تر شده است، ضرورت هماهنگی و همسوئی صاحب­نظران وکارشناسان و برنامه ­ریزان هرکشور با نیازهای فرهنگی جامعه نیز بیشتر احساس  می­ شود.

جامعه­ رشد یافته جامعه‌­ای است که بتواند نیازهای  فرهنگی خویش را در رهگذر حیات و حرکت اجتماعی  بازشناسد، از تظاهرات و تمایلات کاذب یا گذرا تفکیک کند و قدرت پاسخگویی به این نیازها و بهره­ گیری از آنها را درجهت رشد وکمال معنوی و مادی دارا باشد. شرط لازم برای  تحقق  چنین  مطلوبی آن است که در هر کشوری  سیاست­مداران و مسئولان بتوانند به منظور همراهی با جریان عظیم و عمیق و اصیل فرهنگ در جامعه و حداکثر بهره­ گیری از ایفای نقش مردم به­طور هماهنگ و همسو سیاست­گذاری و برنامه ­ریزی کرده، اهم محورهای لازم برای این حرکت را تشخیص داده و تعیین کنند .از جمله راهکارها و سیاست ­های مهم درجهت مقوله­ اقتصاد فرهنگ و هنر به شرح زیر است:

  • بهره ­گیری از نظریات و تجربه­ های مسئولان، دانشمندان، استادان و دانشجویان در زمینه­ امور فرهنگی، هنری و وسایل ارتباط جمعی و جهت دادن به پایان نامه­ ها و رساله ­های دانشجویان در زمینه­ تحقیقات و پژوهش ­های فرهنگی مورد نیاز.
  • اختصاص بخشی از تبلیغات شهری برای طرح مسائل و موضوعات فرهنگ عمومی در مورد محیط زیست، بهداشت، جمعیت، مهاجرت، تولید، نظم، قانون، مصرف و مشابه آن.
  • تعیین جایگاه مناسب برای بخش فرهنگ در نظام بودجه­ ریزی کشور و تخصیص اعتبارات به ­نحوی که ثبات مالی لازم برای برنامه ­ریزی درازمدت فراهم شده و فعالیت ­ها و برنامه­ های فرهنگی تابع تغییرات بودجه جاری کشور نباشد.
  • برقراری مقررات لازم به منظور تخفیف­ ها و معافیت­ های ویژه­ مالیاتی و گمرکی برای همه­ دست اندرکاران امور فرهنگی و هنری و استفاده از خدمات عمومی و امکانات اولیه توسط آنان و توسعه­ صادرات آثار فرهنگی هنری و ایجاد بازار آثار هنری در داخل و خارج به منظور بهره ­گیری معنوی وایجاد منابع درآمد.
  • استفاده از امکانات بانک ­ها و صندوق ­های قرض­ الحسنه در جهت تامین اجتماعی نویسندگان، هنرمندان و محققان امور فرهنگی و هنری و اختصاص صندوق وام و بیمه­ ویژه.
  • تاسیس مجتمع­ های فرهنگی، هنری، سینمایی و شبکه ­های توزیع و فروش زنجیره‌­ای در سراسر کشور به ­منظور عرضه­ سریع و ارزان محصولات و تولیدات فرهنگی و هنری.
  • ایجاد، تقویت و تجهیز کتابخانه ­های عمومی، سالن­ های سینما، تالارهای نمایش، نگارخانه­ ها و موزه های هنری به تناسب جمعیت.
  • کمک به توسعه­ ارتباطات سازنده میان هنرمندان و نویسندگان و محققان داخلی و خارجی.
  • کمک به ایجاد کانون­ های مخصوص نویسندگان، هنرمندان ، مترجمان ، روزنامه­ نگاران و خبرنگاران و تقویت جریان­ ها و تشکل­ های متعهد.
  • ایجاد و تقویت مجتمع ­های پژوهشی وتحقیقات کاربردی در زمینه ­ها و بخش ­های مختلف فرهنگی

منبع: اقتصاد خلاق

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد