سبک زندگی/چرا «خندوانه» به افسردگی جامعه کمک می کند!

kh

مرده بدم زنده شدم ، گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

در حکمت و عرفان، انسان را دو گونه لبخند و شادی است .خنده ظاهر و صورت که زودگذر و کم اثر است و ممکن است بر اثر ناملایمات گوناگون محو و نابود شود و لبخند درون که بر آمده از بینش است و ماندگار و سختی و ناملایمت روزگار کمتر تاثیری برآن دارد . هر چند که ما بین این دو لبخند رابطه ای است و هر یک می تواند موجب دیگری گردد اما سطح لذت و قدرت مداومت هر یک متفاوت است .

نکته ای که در اینجا هست این است که گر چه ممکن است شادی و بهجت روحی و لذت درونی بروز در وجه و صورت فرد داشته باشد اما خندیدن بیش اندازه در صورت نمی تواند موجب شادی و لذت ماندگار درونی گردد .و حتی در نقطه ی مقابل پرداختن بیش از حد به لذات و شادی های سطحی انسان را از رسیدن به بهجت درونی که لازمه اش معنا و تلاش عملی برای درونی کردن این معنا است ، باز می دارد . لذا در دستورات ادیان مختلف این عبادت و ریاضت و دوری از لهو و لعب که در ظاهر با لذت منافات دارد ، در واقع رسیدن به عمق بیشتری از لذات را ممکن می سازد و همان طور که لذت و عمق این شادی بیشتر است برای دستیابی به ان نیاز به تلاشی بیشتر نیز داریم.و ذکر این نکته لازم است که چون روح انسان برای افق های دورتر و ظرفیتهای بیشتر خلق شده است هیچ گاه شادی و سرخوشی حقیقی خود را به تامه درشادی سطحی و هیجانی نمی یابد و به آرامش نمی رسد و باز خود را سرگرم تر می کند و ممکن است به دور باطلی بی پایان افتد .

 البته جای صحبت در مقایسه این دو سطح از شادی بسیار است اما  مجالش در این مقاله کوتاه نیست ولی تنها به این نکته اشاره می کنیم که شادی سطحی ، در هیجان درد را که لازمه زندگی انسان است موقتا فراموش می کند و شادی عمیق ، در معنا درد را از بین می برد .

لذا می توان به این نکته رسید که دسترسی به ابزارهای شاد کننده مانند انواع سرگرمی ها و سطح مالی بالاتر در کشورهای مختلف الزاما باعث شادتر بودن مردم آن سرزمین نمی شود .بلکه بالاتر از این ها نوع نگاه و فهم ما نسبت به جهان است که شادی و لذت ما را تعیین می کند. جرج آکرلف استاد دانسگاه برکلی در نوشته خود بر کتاب شادی در اطراف جهان می گوید:  ((بسیاری از ما چگونگی زندگی در افغانستان را نمی توانیم تصور کنیم . اما افغانها حداقل از متوسط جهانی کمی خوشحالتر هستند .آنها انسانها رادر هر کجا ی جهان دوست دارند ، انها بسیار نسبت به شرایط مختلف سازگار هستند و در بدترین لحظات لبخند به لب دارند پول ممکن است کمی تفاوت ایجاد کند آما همه چیز نیست.))

حال اگر با این نگاه به فضای سیاست گزاری فرهنگی یک جامعه نگاه کنیم ما باید چنین فهمی را به مخاطب خود بدهیم تا مثوجه این دو سطح شادی باشد و با وجود اینکه انواع و اقسام تفریحات و سر گرمی ها را برای او فراهم می اوریم تا بتواند بر اساس نیاز و سلیقه خود دست به انتخاب بزند اما او خود  بداند که بیش از اندازه به این سرگرمی ها نپردازد و معنای زندگی خویش و شادی اصیل خود را در آنها پیگیری نکند که در غیر این صورت هیچ گاه به آن سطح عمیق شادی و لذت درونی نمی رسد.

 در همین جاست که تعارضی عمیق شکل می گیرد خصوصا در نظام تحت نفوذ سرمایه داری از سویی انواع و اقسام کالاها و خدمات و سرگرمی ها تولید می شود که برای فروششان هریک ، کالا و خدمات خود را مترادف شادی و لذت معنا می کنند و بر ذهن مخاطب تاثیر می گذارند و از سوی دیگر سرمایه های مادی و زمانی و فکری انسانها و مخاطبانشان را به خود مشغول می کنند و همه ی اینها ابزاری می شوند برای دور شدن انسان از آرامش و لذات واقعی و البته ازآن سو در صورت استفاده درست می تواند موجب فهم و احساسات مثبت شود و انسان را به لذات عمیق تر رهنمون گردد .

پس به هر حال یکی از خیانتهای بزرگ به انسان این است که لذت و شادی او را در همین لذات سطحی تعریف کنید و برنامه سازان و برنامه ریزان  فرهنگی باید متوجه این خطای استراتژیک باشند که نه با نوع برنامه ها و سرگرمیها و نه با وزن و کثرت دهی به نوعی از شادی و بی توجهی و یا کم توجهی به سطح دیگر ، جامعه را در پیدا کردن تعادل در بین این دو سطح دچار مشکل نسازند و در همین جاست که یکی از ضعف های نظام فرهنگی جامعه ما نمایان می شود و آن در تعریف و ارائه و تبلیغ شادی در نقطه  تعادل و بدون افراط و تفریط ما بین این دو سطح است . که پرداختن افراط گونه به هر یک و بی توجهی به دیگری اثرات بدی را برای جامعه دارد فلذا ما در متون دینی می بینیم که بر هر دو سطخ اشاره شده و مورد سفارش قرار گرفته اند.

برنامه خندوانه به عنوان یک برنامه پر بیننده و موثر و با موضوع مسقیم شادی که شبها از شبکه نسیم تلویزیون پخش می شود با تمام نکات مثبتی که دارد اما متاسفانه به شکل بسیار عمیقی البته احتمالا نا خواسته در جهت قلب معنای شادی گام برمی دارد و در بلند مدت بر خلاف خواست سازندگانش نه تنها باعث شادتر شدن جامعه نمی گردد بلکه آن را کسل تر و افسرده تر می گرداند  .استفاده این برنامه از انواع شوخی های سطحی ، خنده های مصنوعی و ماسکی ، انواع موسیقی های ریتمیک و هم خوانی و حرکات حاظرین استدیو  و بسیاری از صحبتهای مجری و میهمانان برنامه و انواع لودگی هایی که صورت می گیرد تا با ایجاد غافگیری و یا تزریق هیجانی برای چند ثانیه ای هم که شده لبخند بر چهره مخاطبان داخل سالن وبینندگان بیاورد و محیط را  پر سر و صدا و شاد نشان دهد  همه و همه به صورت کاملا ناخداگاه شادی را برای مخاطب همین خنده صورت معنا می کند و خندیدن لب .

گر چه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم

عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن

((مولوی))

***

نویسنده: سید محمد غریب

پایگاه اجتماعی

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد