به گزارش فناوری فرهنگی، دومین شمارهی ماهنامه بلیت از چند روز دیگر روانهی بازار میشود و در کنار تمام بخشهای ثابت که پایهشان از شمارهی پیش گذاشته شد، بخشی به نام «تاریخ» نیز ضمیمه شده است. مطلب مربوط به این بخش در شمارهی دوم، ارجاعات تاریخی سریال «شهرزاد» را بررسی میکند و به دنبال پاسخ این سوال میگردد: «حوادث تاریخی سریال «شهرزاد» چهقدر با گذشتهی ایران همخوانی دارند؟» در این متن به بررسی همان برههی تاریخی سریال پرداخته میشود. زمانی که محمد مصدق، نخستوزیر محبوب است تا دورانی که او را به ۳ سال حبس محکوم میکنند. در همین زمان است که داستان «شهرزاد» پیش میرود و دخترک داستانگو به عنوان نماد طبقهی فرهنگی جدید راه خود را باز میکند.
در این متن، پرده از روزهایی برداشته میشود که جوانان به بلوغرسیده و جامعهی کاملن آمادهی تغییر خود را نمایان میکنند. داستان در روزهایی کلید میخورد که روزهای پایانی آزادی بیحد و حصر دوازده ساله در کشور است. در روزهای پرانرژی جوانان که میروند تا سنتها را کنار بگذارند و جامعهای مدرن و آزاد بسازند: «اما تجربهی سالخوردگان، شوق جوانان را شکست میدهد و رویای «دوازده ساله» پایان مییابد. این «دوازده سال» همان نسبتی است که حسن فتحی و نغمه ثمینی در مخاطبان سریال با جوانان عصر کودتا یافتهاند؛ آن دو دریافتهاند چیزی که رخ داده و دارد رخ میدهد بیشتر از سیاست و سیاستبازی است؛ چیزی در فرهنگ است که در عصر کودتا عوض شد و دارد عوض میشود».
اما هر بخش از داستان را میتوانید با ارجاعات سیاسی-تاریخی همان دوره وارسی کنید تا باورتان شود «شهرزاد» تا چه اندازه به تاریخ وفادار بوده است. تا جایی که بدانید:«رویه و ساختاری که رضاخان برای رشد طبقهی متوسط مدرن بنیان گذاشته بود، باعث ایجاد مشاغل جدید، تصدیگری و ظهور طبقهی بوژوا و خرده بوژوا شد که دیگر اصالت خون نداشتند. آنها قدرتشان را از میزان وابستهگی به قدرت مرکزی (دربار و شاه) میگرفتند، از هیچ اصولی پیروی نمیکردند و وفاداری مشخصی به شخص یا گروهی نداشتند. آنچه برای آنها مهم بود کسب منفعت و سود شخصی بود. کشته شدن بزر گ آقا، و لاتهای اصلی پیرامون او که وفاداری مشخص به او داشتند و همهکاره شدن قباد، نماد همین تغییر ساختار قدرت بعد از کودتاست. علاوه بر این رشد اکرم که با دوبههمزنی و پشتهماندازی بهتدریج جایگاهش را ارتقا میدهد در جهت همین تغییر است که ادامهی آن به فصل بعد موکول میشود؛ اکرم -که فرزندی از قباد در شکم دارد- مانند قباد از خون اشراف نیست. اما تلاش میکند بهتدریج جایگاهش را در موازنهی قدرت بالا ببرد و جزئی از طبقهی تازه به دوران رسیده شود. تأکید بر شکلگیری این طبقهی جدید و زوال خاندان اشرافی دیوانسالار زمانی اوج میگیرد که شیرین به دیوانهخانه سپرده میشود و … کار به جایی میرسد که در فصل جدید کسانی قدرت را در دست میگیرند که تمام انسانیتشان را برای رسیدن به قدرت معامله کردهاند و دیگر هیچ نسبتی با گذشته، تاریخ و فرهنگ ندارند.»
برای خواندن متن کامل این نوشته باید تا انتشار دومین شماره از ماهنامهی بلیت منتظر بمانید.
منبع:بلیت
بنده تا این حد در مورد داستان فیلم شهرزادمیتوانم واقعیتهای که تحریف شده بشرح ذیل را بیان کنم :
اقای سلیمان بهبودی درتاریخ دهم مهرماه هزاروسیصد شصت بر اثر سکته قلبی در بیمارستان پارس درگذشت و ارمگاه او درابن باوه(شاهزاده عبدالهعظیم جنوب تهران قرار دارد) در صورتیکه در فیلم شهرزاد ایشان توسط خانم شربت در سالهای 30 ترور میشود
برادر اقای سلیمان بهبودی غنبرعلی بهبودی بود (که در سال 1349 فوت میکند) یعنی یازده زودتر از برادرش سلیمان بهبوددی غنبرعلی بهبودی یکی ازسرایدار ان کاخ شاه بود و نه شاپور بهبودی که قاچاقچی مواد مخدر بود ودر داستان فیلم او را بعنوان برادر سلیمان بهبودی معرفی میکند