خواب طولانی محراب

به گزارش فناوری فرهنگی، توزیع نامتوازن فضاهای فرهنگی یکی از مسائل جدی پایتخت به شمار می رود. اگر به زحمت بپذیریم تمامی مناطق بیست و دوگانه تهران به طوری از وجود سالن های سینما بهره برده اند، این امر در زمینه سالن های تئاتر و موسیقی متفاوت است. باید به این نکته اشاره کنم که صرف وجود بنا و زیرساخت، به معنای بهره مندی مردم یک منطقه از تولیدات و محصولات فرهنگی نیست. برای نمونه فرهنگسرای بهمن در منطقه ۱۶ امکانات لازم برای اجرای تئاتر و برگزاری کنسرت موسیقی را دارد اما جز یک دوره کوتاه -زمان حضور بهروز غریب پور به عنوان مدیر مجموعه- مردم این ناحیه و نواحی پیرامونی بهره مناسبی از فعالیت های فرهنگی-هنری نبرده اند. مجموعه تئاتر محراب یکی دیگر از همین نمونه اماکن به شمار می رود که با وجود امکانات استاندارد، نزدیکی به جغرافیای پرتراکم جمعیتی مرکز شهر عملا با کم توجهی هنرمندان مواجه است. سالنی که در سال ۱۳۶۱ افتتاح شده و سه فضای متفاوت برای اجرای نمایش دارد. وقتی ابراهیم گله دارزاده به عنوان مدیر این مجموعه معرفی شد، تلاش کرد تا تلقی غلط گذشته که با بی تدبیری موجب شد سالن محراب فقط به عنوان محل اجرای نمایش های موضوعی و مناسبتی شناخته شود را کنار بگذارد. درنهایت اما با همکاری اندک هنرمندان مواجه شد ولی با کوشش خود ظرفیت های لازم برای انجام این گذار را فراهم کرد، حالا باید دید با حضور قادر آشنا در اداره کل هنرهای نمایشی (به عنوان مدیری درد آشنا) و مهرداد کوروش نیا در مقام مدیر تازه نفس و اهل تئاتر چه تغییری پیش روی این سالن و مخاطبان هنر نمایش وجود دارد. با ابراهیم گله دارزاده درباره موانع، فرصت ها و تهدیدهای هفت سال مدیریت در سالن محراب به گفت وگو نشسته ام.

سال اول که مدیریت مجموعه را برعهده گرفتید از نظر سخت افزاری و نرم افزاری چه وضعیتی داشت؟

وقتی مدیریت سالن را پذیرفتم بعضی افراد می گفتند برو با خیال راحت استراحت کن! یعنی معتقد بودند کسی سراغ محراب نمی آید و کاری به کار ما ندارد و غیره. حتی بزرگان تئاتر می گفتند به تو محبت کرده اند که بروی و استراحت کنی. اینکه همه حول از کار افتادگی و بی استفادگی یک سالن تئاتر اتفاق نظر داشتند واقعا برایم آزاردهنده بود. وقتی به مجموعه رفتم کم کم متوجه شدم ظاهرا پر بیراه هم نگفته اند، چون سال اول فقط چهار نمایش در محراب روی صحنه رفت آن هم برای دو هفته و باقی سال اجرایی وجود نداشت. این وضعیت یعنی سالن خاموش است و کار نمی کند. از طرف دیگر، اقصی نقاط سالن به انبار وسایل و دکور نمایش های قدیمی تبدیل شده بود، به طوری که حتی می توانم بگویم بعضی وسایل را از دهه شصت آنجا گذاشته و رفته بودند. این لوازم فرسوده بی استفاده حتی اموال دولتی هم نبود که مجبور به حفظ شان باشیم. زیر سن تالار محراب یک کامیون لوازم اداری دهه شصت وجود داشت، مثل زونکن هایی که نگهداری هیچ کدام ضروری نبود. مشکلات به قدری زیاد بود که می توانست دلسردکننده باشد. در نتیجه بی توجهی ها تماشاگر افت کرده بود، حتی نمی توانم به تعداد بلیت های فروخته شده یا مخاطبان سال اول اشاره کنم. به قولی می توانم بگویم هیچ سالنی در تهران با این میزان اندک تماشاگر مواجه نبود. میز صدا، میز نور، رک های نوری و تغذیه های اتاق فرمان همه فرسوده و غیرقابل استفاده بودند. وقتی به سقف نگاه می کردید ظرفیت نصب ۱۰۰ پروژکتور وجود داشت ولی در عمل فقط دوازده پروژکتور نصب می شد.

قاعدتا فرصت ها و تهدیدهای سالن محراب را بررسی کردید. نتیجه چه بود؟

تهدیدها به این بازمی گشت که همه سالن محراب را یک سالن موضوعی درنظر می گرفتند. همین نگاه اشتباه موجب شد طی سالیان، نه مردم و نه طیف گسترده ای از تماشاگران خودشان را صاحب این مجموعه فرهنگی ندانند. شما در نظر بگیرید این سالن در منطقه ای احداث شده که دسترسی ساکنانش به هنر نمایش ضعیف است، به همین دلیل هم وقتی اجرای نمایش های کودک و نوجوان را در دستور کار گذاشتیم، استقبال خانواده ها باور نکردنی بود. معتقدم اگر بتوانیم کودکان و خردسالان این محدوده را با هنر نمایش آشنا کنیم، در آینده وقتی بزرگ تر شدند دوباره به این مرکز مراجعه می کنند. وجود مناطق پرتراکمی مانند محله شیخ هادی و منیریه از فرصت های سالن تئاتر محراب است. وقتی تبلیغات محلی شروع شد مردم به حدی استقبال کردند که باورمان نمی شد. در نتیجه میزان مخاطب ما از سال اول تا پایان سال سوم حدود بیست برابر افزایش یافت و فاصله فروش بلیت سال آخر در مقایسه با سال ابتدایی تغییر معناداری داشت.

داخل مجموعه هم تغییراتی صورت گرفت؟

بله، شهرداری و اداره کل کمک کردند که بتوانیم حیاط سالن محراب را به محلی برای حضور خانواده ها تبدیل کنیم.

ولی باتوجه به تمام تغییراتی که انجام شد به نظر می رسد سالن تغییرات بیشتری لازم دارد.

قطعا همین طور است. درخصوص بنا، این مجموعه باید عقب نشینی کند ولی در وزارتخانه مقاومت می شود، درحالی که اگر دیوارها را برداریم و حیاط تالار محراب در دسترس مردم قرار بگیرد، سالن هم رونق پیدا می کند. در نظر داشته باشید که باتوجه به احداث پارکینگ چند طبقه جامی، مخاطبان دیگر نباید نگرانی داشته باشند و مساله پارک خودروها برطرف شده است. یعنی تمام امکانات در دسترس قرار دارد فقط باید تلاش کنیم نوع نگرش اشتباه جا افتاده را تغییر دهیم. معتقدم به یک نگاه فرابخشی نیاز داریم که شهرداری و وزارت فرهنگ دست به دست هم دهند تا اتفاق خوشایند محقق شود. من به عنوان کسی که هفت سال آنجا مدیریت کردم بارها از مسوولان خواستم اجازه دهند این عقب نشینی صورت بگیرد اما به نتیجه نرسیدم. حتی شهرداری گفت اگر بپذیرید این عقب نشینی انجام شود، ما هم طراحی سردر و نورپردازی با کیفیت محوطه و محیط را برعهده می گیریم و همه گونه حمایتی می کنیم. اینکه خیابان ولیعصر در آینده نزدیک به تعریض بیشتر نیاز دارد چیزی نیست که لازم باشد ما جداگانه به آن فکر کنیم، بلکه حتی شما در روزنامه و دیگر دوستان وزارت ارشاد هم باید آن را مدنظر قرار دهند. البته ناگفته نماند که تغییرات مداوم شهرداری هم بعضا موجب می شد نتوانیم به وعده ها امید ببندیم.

در صورتی که این طرح اجرایی شود با چه کیفیت بصری مواجه خواهیم شد؟

نقشه و شکل مورد نظر ما این گونه بود که پس از انجام تغییرات، ورودی داخلی و لابی سالن تئاتر محراب از داخل خیابان ولیعصر قابل مشاهده می شود، مشابه آنچه در خصوص تالار وحدت سراغ داریم. مردم می توانند در پیاده راه قدم بزنند و در عین حال متوجه شوند اینجا یک مرکز فرهنگی وجود دارد.

چرا مقاومت وجود دارد؟

به هرحال وزارت ارشاد می گوید طی این سال ها در مجموعه هزینه کرده و با اجرایی شدن چنین طرحی باید بخشی از آنچه به وجود آورده را تخریب کند. بحث من این بود که به دنبال این تخریب، اتفاقا ما چیزی ایجاد می کنیم؛ یعنی فضای تازه ای به وجود می آوریم. اصولا با همین تغییر گفتمان هم موفق شدیم در حیاط تالار محراب تغییرات به وجود بیاوریم و همین تغییرات فضای بیشتری در اختیار مخاطبان و مراجعه کنندگان گذاشت.

معمولا انتظار می رود هنرمندان تئاتر هم حمایت کنند و پشت روشن شدن چراغ سالن تئاتر بایستند ولی چرا این اتفاق نمی افتد؟

همیشه از هنرمندان و دبیران جشنواره ها درخواست می کردم که بیشتر به محراب توجه کنند. حتی ابایی نداشتم که گاهی به تمنا بیفتم؛ چون معتقدم این سفره و امکان متعلق به جامعه هنر تئاتر است و هر اتفاق مثبتی در آن رخ دهد به همه سود می رساند. متاسفانه اگر کمک هم صورت می گرفت انفرادی بود یا گروه ها براساس رودربایستی با من دست به کار می شدند ولی عملا در اکثر مواقع یکدیگر را منع می کردند. یعنی به محض اینکه کسی می گفت قرار است در تالار محراب اجرا کنم با خطاب دیگران مواجه می شد که مبادا چنین کاری کنید. شما بهتر می دانید که ایجاد تبلیغ مثبت به مراتب راحت تر اتفاق می افتد تا وقتی بخواهیم تبلیغ منفی را در اذهان از بین ببریم. فکر من این بود که باید قدم به قدم پیش برویم تا تبلیغات منفی به مرور مرتفع شود. سالن محراب جایی است که مهران مدیری سال ۶۰ در آن کار کرده یا بین نسل جوان نوید محمدزاده آنجا روی صحنه رفته و بالیده، چطور می توان گذشته را نادیده گرفت؟

بین مدیران مرکز در این هفت سال چه کسی بیشتر از شما حمایت کرد؟

مهدی شفیعی یکی از مدیرانی بود که وقتی ایده هایم را با او در میان گذاشتم با تمام توان از من حمایت کرد. دلسوزانه می گفت سالن محراب محل رویش است و اگر همین سیاست را ادامه دهید من پشتیبانی می کنم. وقتی صریح می پرسیدم از چند نمایش حمایت مالی می کنید؟ آقای شفیعی شفاف به رقمی اشاره می کرد و انصافا پای حرفش می ایستاد. این رفتار انگیزه شد که بین بچه ها به جست وجو بپردازم و اگر گروه مستعدی وجود داشت دعوت و حمایت کنم.

که بعدا حمایت مالی هم قطع شد؟

بله؛ گرچه تلاش کردم منابع را از محل دیگری تامین کنم ولی همین کار مشغله ام را ده برابر کرد. تامین پنج میلیون تومانی که به یک گروه جوان می پرداختیم حالا چند ماه دوندگی لازم داشت. مشکلات دیگری هم به وجود آمد چون به هرحال کمک های روتین اداره کل هنرهای نمایشی قطع شد. گرچه کلیه مدیران دیگر بخش های مجموعه وزارت ارشاد هم حمایت کردند اما یک مشکل ذاتی دیگر نیز آزار دهنده بود. اینکه بعضی مسوولان با سالن محراب مانند دیگر سالن های تئاتر فعال در پایتخت برخورد نمی کردند و جای نگاه ملی، انتظار استانی و شهرستانی داشتند. مثلا تالار هنر اصفهان یا تالار تبریز کمک هزینه ثابت ندارند. سالن محراب هم جزو معدود سالن های تئاتری پایتخت بود که از دریافت هرگونه کمک هزینه محروم می ماند.

چرا؟

یک دلیل این است که سالن «محراب» زمانی از مرکز هنرهای نمایشی جدا و در عوض سالن های «سنگلج» و «هنر» به اداره کل ارشاد استان تهران واگذار شده است. این معامله و بده بستانی که اتفاق افتاده، چندان معامله محکمی نبوده. به این علت که بعضا می بینید ملکیت به اداره کل هنرهای نمایشی تعلق دارد ولی کارهای اداری اش باید از طریق اداره کل ارشاد استان تهران انجام شود، یا برعکس. مدت ها طول کشید تا سالن محراب سند تفکیکی پیدا کند یا مثلا نصب سیستم های ایمنی در مجموعه یک سال زمان برد. امروز خنده ام می گیرد که چطور این همه دوندگی یک ساله را در یک جمله کوتاه بیان می کنم.

اگر سالن محراب به اداره کل هنرهای نمایشی واگذار شود بهتر نیست؟

اصلا مهم نیست دست کدام بخش باشد. مهم این است که در یک نظام واحد با یک سیستم اعتباری مشخص و واحد فعالیت کند. خوشبختانه امروز با حضور دکتر آشنا در اداره کل هنرهای نمایشی می توان به این امر امیدوار شد. به خصوص با توجه به سابقه مدیریتی ایشان در استان های مختلف می توانیم نسبت به اصلاح فرآیندها، اصلاح قوانین و تفویض های صورت گرفته امیدوار باشیم. یکی از ماموریت های من در معاونت استان هم پیگیری موارد مشابه است چون فقط در خصوص تالار محراب با مساله مواجه نیستیم، بلکه در شرق و غرب تهران سالن هایی داریم که باید به وضعیت آنها رسیدگی شود. امیدوارم فرآیندها اصلاح شود.

حضور مهرداد کوروش نیا را چطور ارزیابی می کنید؟ شما با هم دوستی چندین ساله دارید.

مهرداد کوروش نیا وضعیت را به خوبی می شناسد، اصلا خوبی ماجرا همین است؛ چون دیگر لازم نیست اوضاع را از صفر مطالعه کند، خودش از همین خانواده است و به تمام امور آشنا. تمام این مدت کنارم بوده و به من کمک کرده، حالا وظیفه خودم می دانم به او کمک کنم. عهد می بندم تمام قد پای مدیر جدید بایستم تا سالن محراب به مسیرش ادامه دهد.

دوگانه پوتین – مدودف شکل گرفت؟

(با خنده) نه، کوروش نیا نمایشنامه نویسی و کارگردانی تئاتر می کند، سال ها در همین مجموعه کار کرده و زیر و بم امور را به خوبی می شناسد، به نظرم در پذیرش مسوولیت فداکاری کرد. تعلق خاطر من به سالن محراب ظرف هفت سال به وجود آمده و صادقانه عرض می کنم با اینکه در مجموعه های گوناگون کار کرده ام، هیچ کدام از آنها در خاطرم نمانده ولی با افتخار خودم را تا ابد مدیر سابق تالار محراب می دانم. امیدوارم شاهد رونق هرچه بیشتر مجموعه باشیم.

منبع:magiran

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد