به گزارش فناوری فرهنگی، نوآوریهای روانشناسی در ژاپن؛ پنهان از دیدهها
ژاپنیها در زمینههای خاصی نوآوریهای جالبی در ارتباط با کارهای پژوهشی انجام دادند و کارهای ارزندهای نیز انجام میشود ولی دید محدودی در جامعه درباره روانشناسی وجود دارد. در ژاپن و چین اهمیت بسیاری به پزشکی داده میشود؛ یعنی جایگاه یک پزشک مهمتر از یک روانشناس است، چون باور جامعه این است که همه مشکلات را میتوان با یک پزشک حل کرد و نیازی به روانشناس نیست و باور ندارد که مسائل روان شناختی راهکار درمانی غیر پزشکی دارد. از طرفی این مسئله تأثیر منفی بر گسترش فعالیت سازمانهای روانشناسی در ژاپن دارد.
موضوعات کنگرههای روانشناسی در ژاپن؛ متفاوت از سایر کشورها
ژاپنیها در مسائل احساسیشان به میزان بسیاری با مفاهیمی مانند تعادل، احترام و پروا در ارتباط اند. حتی با وجود آنکه ۹۰ سال از تأسیس انجمن روانشناسی در ژاپن میگذرد، در کنگرههای روانشناسی برگزار شده در این کشور، همیشه درصدی از موضوعات مورد بحث، مسائلی هستند که در مناطق دیگر دنیا به ندرت دیده میشوند، مانند مفهوم متعادل بودن یا موضوع رباتها که با زندگی آغشته به فناوری ژاپنیها عجین شده است و درصدی از کارهای پژوهشی به این موضوعات که جنبه علمی و فرهنگی دارد اختصاص مییابد.
ژاپنیها و موقعیت انحصاری در انجمنهای روانشناسی
در ژاپن نزدیک به صد درصد اعضاء انجمنهای مرتبط با روانشناسی ژاپنی اند؛ زیرا ارائه خدمات روانشناختی به مردم ژاپن، برای غیر ژاپنیها امری سخت یا غیرممکن است که به دلیل فرهنگ مردم ژاپن است. اگرچه برای کسانی که مراجعان غیرژاپنی دارند، این موضوع بسیار تشویقکننده نیز است.
زبان ژاپنی؛ مانع ورود دانشجویان خارجی به ژاپن
در ژاپن دانستن زبان ژاپنی بسیار مهم است. یادگیری زبان ژاپنی برای کسی که خواهان تحصیل رشته روانشناسی در ژاپن است، ضروری است و هیچ دانشگاهی در این کشور، مدرک دکتری و ارشد روانشناسی به زبان انگلیسی یا زبانهای دیگر نمیدهد. این مسئله سبب میشود که دانشجویان کشورهای دیگر، انگیزه کمی برای تحصیل در ژاپن و در رشته روانشناسی داشته باشند. خصوصاً اینکه تحصیل در رشته روانشناسی نیاز به تسلط بسیاری بر زبان ژاپنی دارد، زیرا بین نیاز به یادگیری زبان ژاپنی برای مهندسی با یادگیری این زبان برای رشته روانشناسی تفاوت چشمگیری وجود دارد. در نتیجه سختی یادگیری زبان و نبود انگیزه از دلایل مهمی است که دانشگاههای این کشور خالی از دانشجویان خارجی در رشته روانشناسی بوده و فعالیت سازمانهای مرتبط با روانشناسی در سطح محدودی انجام میگیرد.
شین زوآبه و حذف رشتههای علوم انسانی در ژاپن
دولت شین زوآبه در ژاپن از ۲۰۱۵، تمرکز بسیاری بر مسائل اقتصادی داشته است و موضوعی را مطرح کرد که بسیار بحثبرانگیز شد. وی حذف یا محدودیت شدید رشتههای علوم انسانی در دانشگاههای ژاپن را مطرح کرد و دلیل این امر نیز اقتصادی نبودن این رشتهها توصیف کرده بود. یعنی تحصیل و سرمایهگذاری در رشتههای علوم انسانی در مقایسه با فناوری، دولت را به این مسیر برد که لازم است در علوم انسانی به مسائل تکنیکی پرداخته شود. در حال حاضر نیز این مسئله بحثبرانگیز بوده و بیشتر به بازار کار و مشکلاتی که برای دولت به همراه دارد، توجه میشود.
میجی و اعزام دانشجو به امریکا
ژاپنیهایی که در خارج از ژاپن خصوصاً ایالت متحده امریکا یا اروپا زندگی میکنند، گرایش بسیار کمی به تحصیل در رشتههای روانشناسی دارند. اگرچه در اواخر قرن ۱۹ و تقریباً از سال ۱۸۶۰ و در دوره حکومت میجی، تعداد بسیاری از ژاپنیها برای تحصیل در رشته روانشناسی در حوزههای مختلف به امریکا فرستاده شدند و از دانشگاههای معتبر، دکتری روانشناسی دریافت کردند. همچنین آنها پس از بازگشت به ژاپن، آزمایشگاههای متعددی در این حوزه پایهگذاری کردند.
تأثیر امریکا بر روانشناسی ژاپن
روانشناسی در ژاپن به میزانی خصوصاً از قرن ۱۹، تحت تأثیر کشور امریکا بوده است. در کشورهایی مانند فرانسه یا آلمان، روانشناسی از تحقیقاتی که محققان آن کشورها مثل وونت در آلمان انجام داده اند، تأثیر پذیرفته است. برخلاف این کشورها، از آنجایی که ژاپنیها عمدتاً در امریکا تحصیل کردند، در نتیجه روانشناسی این کشور صرفاً متأثر از امریکا است.
تأثیر فرهنگ بر پژوهشهای کمی در روانشناسی
در جریان تحولات قرن ۲۰ و در دوران جنگ جهانی و پس از آن، مفهوم روانشناسی عمدتاً با پژوهشهای کمی همراه بوده است. البته این موضوع در چین نیز بنا به دلایل فرهنگی وجود داشته است. بدین ترتیب، تعداد پژوهشهای کیفی که در زمینه روانشناسی در چین و ژاپن انجام میشود، در مقایسه با پژوهشهای کمی، بسیار نادر و تقریباً میتوان گفت وجود ندارد. بدیهی است که این موضوع هم بر تحصیل و هم بر کار در حوزه روانشناسی بسیار تأثیرگذار بوده است.
روانشناسی در چین : نه به دوگانه انگاری ذهن و بدن
بر خلاف ژاپن که سه جریان تائوئیسم، کنفوسیوئیسم و بودیسم نقش کلیدی در فرهنگ داشته اند، در سال ۱۹۴۹ با به قدرت رسیدن مائو در چین، این سه جریان در حاشیه قرار میگیرند. با وجود این ، آنچه در بطن تفکر و فرهنگ چین و ژاپن قرار دارد، منجر به تفاوتی واضح در برداشت آنها از روانشناسی با کشورهای دیگر خصوصاً غرب میشود. برای مثال، موضوع عدم جدایی ذهن از بدن از مواردی است که در فرهنگ چین و تا حدی ژاپن وجود دارد.
در فرهنگ چین و ژاپن، جدایی ذهن از بدن وجود ندارد و به این ترتیب، مفهوم عرفانی و مذهبی روح در فرهنگ آنها دیده نمیشود یا اگر وجود دارد، وابسته به بدن است. در نتیجه بنا به باور چینیها، یک پزشک میتواند همه مشکلات را درمان کند. اگر بخواهیم به این مسئله از منظر باور اجتماعی و فرهنگی بپردازیم، وقتی یک پزشک دارویی تجویز میکند یا از تکنیک درمانی خاصی مثل طب سوزنی استفاده میکند، گویی هم برای درمان درد روح و ذهن و هم درد بدن قابل استفاده است، زیرا در فرهنگ چین از نظر معرفتشناسی، تفاوتی بین این دو وجود ندارد و همین موضوع سبب اهمیت تاریخی پزشک و کار درمانی پزشک در فرهنگ چین شده است. البته باید در نظر داشت که این موضوع، تأثیر بسیاری بر درک مفهوم روانشناسی و روانپزشکی در چین و تا حد کمتری در ژاپن داشته است.
پزشک یا روانشناس؛ کدام مهمترند؟
بررسی پایههای سنتی ژاپن و چین، مستلزم توجه به نگرشی است که جسم را از روح و ذهن جدا نمیداند و از اینرو نقش پزشک در این فرهنگها بسیار پررنگ میشود. در ژاپن به دلیل تأثیر بسیار فرهنگ غرب و نیز جریانهای بودیسم، تائو و شینتوئیسم، نقش پزشک به اندازه چین پررنگ نیست. به عبارت بهتر، در چین نقش پزشک بسیار پررنگتر از روانشناس است. حتی به باور چینیها احساسات، عواطف و مسائلی مربوط با آسیبشناسی روانی با اعضای بدن در ارتباط اند، چیزی شبیه تفکراتی که حدود سه هزار سال پیش در یونان یا در کشورهای دیگر درباره ارتباط عواطف با کبد، طحال و معده وجود داشته است.
این ارتباط در تفکر چینی بهگونه ای است که مثلاً با درمان طحال، میتوان مشکلات روحی را نیز درمان کرد. این امر منجر به برداشت متفاوتی از روانشناسی در چین میشود که متفاوت از الگوی غالب در تفکر غرب است. بهنظر میرسد یکی از دلایل عدم گرایش به درمان روانشناختی در میان چینیها و به میزان کمتری در ژاپنیها، همین مسئله باشدکه ریشه در باورهای فرهنگی آنان دارد.
تحصیل در روانشناسی در چین
گرایش چینیها برای تحصیل در رشتههای روانشناسی در مقطع کارشناسی، ارشد و دکتری فقط صرفاً به این دلیل اتفاق میافتد که چین کشور بسیار پرجمعیتی است که در آن انبوه جمعیت، تعدادی علاقهمند به این رشته نیز وجود دارد، ولی در مقایسه با جمعیت، تعداد افرادی که به تحصیل در رشته روانشناسی در این کشور گرایش دارند، بی نهایت کم است.
شرایط متناقض تایوان
در کشور تایوان برعکس چین، به دلیل دور بودن از سیاستهای مائو، سنتهای قدیمی مانند تائوئیسم، بودیسم و کنفوسینیسم بهطور ملموستری دیده میشود. اگرچه گرایش به فرهنگ غربی، حالت متناقضتری را در آنجا ایجاد کرده و مفهوم روانشناس در اینجا پر رنگتر از چین است. با وجود این، در تایوان، هنوز هم اگر کسی دچار مشکل روحی شود، به پزشک خانواده مراجعه میکند و نه روانشناس یا روانپزشک. بدین ترتیب میتوان گفت که در تایوان نیز از نظر فرهنگی جایگاه روانشناس بسیار کمرنگتر از فرهنگها و کشورهای دیگر است.
منبع: بردار