یک عشق سینما که مجبور شد گرافیک بخواند
مختصری از خودتان بگویید. متولد چه سالی هستید؟ در چه رشتهای تحصیل کرده اید؟
من متولد مهر ۱۳۶۱ هستم و در رشتهی گرافیک درس خواندهام. ابتدا در «دانشگاه هنر» تحصیل کردم و سپس به «دانشگاه شاهد» رفتم و در آنجا مدرک کارشناسی گرافیک گرفتم. من از دوران نوجوانی عاشق سینما بودم و دوست داشتم در این رشته تحصیل کنم. اما بنا به دلایلی در کنکور «سینما» موفق نبودم، برای همین به رشتهای رفتم که با سینما مرتبطتر باشد و به همین دلیل «گرافیک» را انتخاب کردم و تا مقطع کارشناسی پیش رفتم و تحصیل را رها کردم و فعلاً هم قصد ندارم ادامه تحصیل بدهم. چون کار ما به نحوی است که در حین کار تجربهی بیشتری کسب میکنیم. همچنین در حوزهی انیمیشن، در ایران فضای آکادمیک خوبی نداریم. دانشگاههای فعال در این حوزه مانند دانشگاه صداوسیما ، همینطور دانشگاه هنر و دانشگاه تربیت مدرس، بیشتر به بحثهای تئوری و محتوایی میپردازند و خیلی به فضای حرفهای و کارهای عملی توجهی نمیکنند. در واقع ایران مثل خارج از کشور که انیمیشن در آن جدی گرفته میشود، نیست. اگر هم ادامه تحصیل بدهیم برای مدرک است که در بخش خصوصی فعلاً به دردمان نمیخورد. اما با این وجود، من از ترم دو و سه به صورت خودجوش کار انیمیشن را شروع کردم و طرحی را نوشتم و به مرکز «صبا» بردم. هر هفته به این مرکز سری میزدم تا نهایتاً طرحم تصویب شد و به این ترتیب اولین کار انیمیشنم را آغاز کردم.
غیر از انیمیشن به چیز دیگری فکر نمیکردم
اشاره کردید به فضای سینما علاقه داشتید اما نشد که در این رشته ادامه تحصیل بدهید و به سراغ گرافیک رفتید. چرا به سینما علاقمند بودید ؟
ابتدا به طراحی صحنه خیلی علاقه داشتم. زمانی که جوانتر بودم و فیلمهای تاریخی را میدیدم به طراحی صحنه خیلی علاقمند شده بودم. چون در دورهی جوانی کارهای دکوراسیون هم انجام میدادم، احساس کردم میتوانم در این مقوله فعالیت کنم. بعد با عکاسی آشنا شدم و عکاسی کردم. سپس قدری با فیلمبرداری آشنایی پیدا کردم و اول که وارد دانشگاه هنر شدم، فقط به خاطر فعالیت در رشتهی فیلمبرداری بود. بعد که کمکم با گرافیک آشنا شدم، فهمیدم این مدیا قویتر از همهی اینهایی است که تجربه کردهام. در دورهای هم آرشیو خیلی خوبی از تمام انیمیشنهای دنیا جمع کرده بودم که شامل انیمیشنهای تاریخ سینمای قدیمی، سبکهای «زاگرب»، «ژاپنی» و «مانگا» بود و کارم این شده بود که شبانهروز آنها را نگاه میکردم. جوری شده بودم که غیر از انیمیشن به چیز دیگری فکر نمیکردم.
ما در جاهایی داریم زیادی دین را هزینه میکنیم
معمولاً افرادی که کارهایشان تم مذهبی دارد و با روحیات مذهبی شروع به کار کردهاند، نحوهی ورودشان را به عرصه هنر را اینگونه بیان میکنند که دغدغهای داشتیم و پیش خودمان فکر کردیم حرفمان را چگونه میتوانیم بزنیم و دیدیم بهترینش این عرصه است، ولی ظاهرا نحوهی ورود شما تفاوتهایی دارد.
فرض اولیهای را که شما میفرمایید، یعنی دغدغه داشتن را امری بدیهی میدانم. همهی آدمها دغدغه دارند و مگر میشود کسی بدون دغدغه زندگی کند. اما در کنار این دغدغه، راستش انیمیشن و سینما علاقهی شخصی من بود، چون زبان جذاب و سرگرمکنندهای دارد و اول از همه خودم سرگرم میشوم و خودم دوستش دارم. بعد به این میرسیم که حالا چگونه میتوانیم از این ابزار استفاده کنیم. وقتی فرد به ابزار تسلط پیدا میکند، قرار نیست شعار بدهد و دغدغههایش را در کارش بیاورد. زمانی که در ناخودآگاهش آنها باشد، در نوشتن فیلمنامه خود به خود دغدغههایش در درون آن جریان دارد. ولی برعکس، بعضیها این اعتقادات را در فیلم میگنجانند، در حالی که شاید اصلاً اعتقادی هم نداشته باشند و این کار توی ذوق میزند. ما در جاهایی داریم زیادی دین را هزینه میکنیم که بعداً برایمان هزینه ایجاد خواهد کرد. بهجای اینکه از این راه وارد شویم، انسانی و طبیعی برخورد کنیم و در جاهایی برای نمک کار و نشانهگذاریهایی میتوانیم از جملات و کلام ائمه استفاده کنیم. برای شخص خود من سعی کردم دغدغهها و باورهایم در خودم حل و قدری تهنشین شود و وقتی آن اعتقادات در من نشست و با من عجین شد، غیر از نوشتن فیلمنامه و فیلم ساختن، وقتی خرید میکنم، تاکسی سوار میشوم و در روابط اجتماعیام این فرض وجود دارد که دارم یک کار فرهنگی و درست انجام میدهم.
در انیمیشن فضایی است که حالا حالاها سینمای رئال باید دنبالش بدود تا بدان برسد
با توجه علاقهای که در گذشته به سینما داشتید، الآن دیگر حاضر نیستید وارد سینمای رئال شوید؟
در واقع الآن دوست دارم از دریچهی انیمیشن وارد سینما شوم. چون در انیمیشن چیزی پیدا کردم که احساس میکنم که حالا حالاها سینمای رئال باید دنبالش بدود تا بدان برسد. در انیمیشن دستمان خیلی باز است و همه چیز در ابتدا خلاء و هیچ است و هر چه شکل میگیرد، از تخیل سازندگان آن اثر است. چنین وضعیتی، هم تهدید است و هم فرصت. تهدید از این نظر که انیماتور اگر مسلط به کارش نباشد، ممکن است هزار تا اتفاق بد بیفتد، ولی از این نظر فرصت است که شما میتوانی دنیایی بسازی که وجود خارجی ندارد. البته در سینمای جهان مرز بین سینمای رئال و انیمیشن کم شده است، اما در سینمای ایران این کم شدن فاصله فعلاً دیده نمیشود. در حال حاضر در سینمای جهان بین CG، انیمیشن و فیلم رئال فضای متفاوتی وجود ندارد، فیلمهایی را میبینیم که تقریباً همهاش انیمیشن است، یعنی فضای CGدارد. دنیای انیمیشن خیالانگیز و از آن طرف به دنیای کودکان بسیار نزدیک است جذابیت بسیاری دارد. برای کسانی که در کار انیمیشن هستندو تجربهی ساختاثری را پیدا میکنند ، وقتی بازخورد آن را از بچهها و نوجوانان میگیرند، فکر نکنم هیچ وقت سمت کار رئال برود.
«شاهزادهی روم» ما را تبدیل به یک تیم کرد
موسسهی «پویا مهر» که تهیهکنندهی انیمیشن «شاهزادهی روم» است، چگونه شکل گرفت؟
دو مؤسسهی انیمیشن «سلوک افلاکیان» و «هفت سنگ» با یکدیگر تلفیق شده و مؤسسهی مشترکی را به نام «هنر پویا» تشکیل دادهاند. ما دو گروه، تیم و دو دفتر مستقل بودیم که جدا از هم کار میکردیم و به برکت پروژهای که برای امام زمان(عج) شروع شد، دو تیم کنار هم قرار گرفتند تا پروژه زودتر تمام شود. اما اینقدر اتفاقات خوب در این پروژه برای این دو تیم رخ داد که به یک تیم تبدیل شدیم و احساس کردیم با هم بهتر میتوانیم مسیر را جلو ببریم. همانطور که میدانید گروهی کار کردن خیلی سخت است، و در جاهایی بچهها پا روی نفسشان گذاشتند، کوتاه آمدند و خدا کمک کرد که این دو تیم در کنار هم قرار گرفتند و اولین بار بود که این دو تیم منافع کاملاً مشترکی پیدا کردند. انشاءالله قرار است از این به بعد بهطور مشترک با نام «هنر پویا» با هم کار کنیم، چون واقعاً در «شاهزاده روم» تجربهی بسیار خوبی کسب شد.
حضور یک روحانی در راس یک موسسهی انیمیشن
نکتهی جالب گروهتان این است که مسئول آن یک روحانی است.
بله، مدیرعامل «سلوک افلاکیان» حاجآقای «ودود» بودند. نحوهی شکلگیری «سلوک افلاکیان» هم جالب است. «حاجآقا ودود» استاد معارف دانشگاه شاهد بودند و یک ترم با ایشان کلاس داشتیم. وقتی حاجآقا به دانشگاه آمد با او ارتباط گرفتم و از این طرف با ایشان و از آن طرف با آقایان اسماعیلی و جنتی دوست شدم. دوستان پیشنهاد دادند بیایید کار فرهنگی کنیم و همین باعث ملحق شدن ما به هم شد. بعد که درسمان تمام شد گفتیم کار فرهنگی کنیم و یک مؤسسه تشکیل دادیم و جا گرفتیم و فعالیتمان هم در زمینهی انیمیشن، کمیک استریپ و برنامههای تلویزیونی شد. حاجآقا معلم بوده و هست و دوستان در کنار هم آمدند و آن مؤسسه تشکیل و کار فرهنگی شروع شد.
نمیخواستیم آقا بالا سر داشته باشیم
خیلی عجیب است یک روحانی رییس یک موسسه انیمیشن باشد
اینطوری که فکر میکنید نیست، ایشان سابقهی تدریس در دانشگاه هنر را دارند و به واسطهی روحیهی خوبشان، بچهها را در دانشگاه هنر خیلی خوب درک میکنند و از روحانیهای هستند در کنار بچهها قرار گرفتند و با دانشجوها اخت شدند. بنابراین این دوستی که شکل گرفت، حاجآقا هم احساس کرد میشود با بچهها کار کرد. آن موقع که با ایشان صحبت میکردم میگفتم حاجآقا ما میتوانیم کار هنر خوبی را ارائه بدهیم، ولی بسترش فراهم نیست، یعنی فضایی که بچهها بیایند و آسودهخاطر به فعالیت بپردازند، چون بچههای هنر اکثراً جذب بازار دولتی میشوند و کار خراب میشود. ما فضای خصوصی ایجاد کردیم که هر چقدر پول و بودجه هست، دست خودمان باشد و نمیخواستیم آقا بالا سر داشته باشیم. یعنی از بالا به ما دیکته نمیشود که این قدر بودجه آمده است و باید این کار را انجام بدهیم. شخصاً دغدغه داریم و همین «شاهزادهی روم» که ساخته شد، واقعاً دغدغهمان بود و هیچکس نمیتواند به ما تهمت بزند که چرا پول حرام کردید؟ کاری بود که دغدغهمان بود و در فضای خصوصی خودمان به سامان رساندیم. به نظر من استقلال گروه به این ترتیب راحتتر حفظ میشود.
«پرواز تا بینهایت» را برای کسب تجربه ساختیم
خب به سراغ آثاری که تولید کردید برویم. «پرواز تا بینهایت» اولین کار جدی شما محسوب میشود. انیمیشنی که ساختار استاندارد و حرفهای دارد. چگونه به سراغ ساخت اثری با موضوع عملیاتهای هوایی در دفاعمقدس رفتید؟
«پرواز تا بینهایت» اولین کارم بود و سعی کردم یک مقدار استانداردهای روز انیمیشن را در آن رعایت کنم. هر چند تجربهی اول بود و ایرادهای زیادی دارد، ولی اولین تجربه جدی و حرفهایام بود که میتوانم راجع به آن صحبت کنم. در تجربههای پیش از آن، شرایطی نظیر بودجه، زمان یا پیمانکار دخیل بود که اجازه نمیداد آن اتفاقی که باید، بیفتد. اما چون تولید «پرواز تا بینهایت» دست خودمان بود، سعی کردیم در پنج ماه هر آنچه را که فکر میکنیم درست است انجام بدهیم و اولین کاری است که به آن اعتقاد دارم و میتوانم راجع به آن صحبت کنم. البته «پرواز تا بینهایت» برای ما یک آزمون و خطا محسوب میشد و برای کسب تجربه این اثر را ساختیم و فکر نمیکردیم نتیجهی کار اینچنین مطلوب شود و مخاطبان از آن استقبال کنند.
ما گروه جوانی بودیم که اولین کارمان تا عمق روستاهای بوشهر رفته بود
«پرواز تا بینهایت» را به «جشنوارهی عمار» فرستادید. حضور این انیمیشن با چنین کیفیتی در آن جشنواره اتفاق عجیب و غریبی بود. چه شد که آن را به جشنواره فرستادید؟
وقتی کار ساخته شد در صدد بودیم آن را در جشنوارههای مختلف شرکت بدهیم. یکی از این جشنوارهها، عمار بود. آن موقعها چندان با آن آشنا نبودم و فکر میکنم دورهی دوم یا سومش بود و هنوز مثل حالا پا نگرفته بود. اتفاق خوبی که برایم افتاد و باعث شد بیشتر با «جشنوارهی عمار» آشنا شوم، این بود که هنوز اکرانش ادامه داشت و دارد و بازخوردهایی که میگرفتم فوقالعاده بود، پیامکهایی که دوستان جمع میکردند و برایم ایمیل میکردند، یا نشستی که با اکرانکنندههای مردمی گذاشته بودند و من هم رفته بودم. باورم نمیشد و گفتم هر فیلمسازی که اثری را خلق میکند بزرگترین آرزویش این است که با مخاطبانش روبهرو شود. شاید برای کارگردانهایی که در ایران کار میکنند یک آرزو باشد که در فلان روستا، فلان شهر یا فلان آبادی آن طرف ایران کارش دیده شود. ما گروه جوانی بودیم که اولین کارمان تا عمق روستاهای بوشهر رفته بود. تحسینها و حتی انتقادها برایم بسیار خوب و جالب بود که کاری ساختهایم که دیده شده است. سه چهار ماه پیش آقایی از ایذه به من زنگ زد و خودش را معرفی کرد و گفت کارتان را در جشنواره دیدم، خیلی خوب بود، خودم فیلمنامهنویسی را شروع کردهام، من هم یک سری کتابهای فیلمنامهنویسی به او معرفی کردم و بعضی مواقع فیلمنامههایی را که مینویسد برایم میفرستد. این وجه جشنوارهی عمار برایم جذاب بود و هنوز هم هست و اگر کار داشته باشیم، دوباره حتماً در این جشنواره شرکت میکنیم، چون در سطح وسیع کار پخش میشود و به دست مخاطب اصلی میرسد.
جشنواره عمار باید محیطی برای ظهور و بروز استعدادها باشد
در دورهی پنجم «جشنواره عمار» شما داور بخش مسابقهی انیمیشن بودید. کیفیت انیمیشنهایی که در بخش مسابقه حضور داشتند را چهطور ارزیابی کردید؟
از نگاه کیفی نباید به انیمیشنهایی که در «جشنواره عمار» میآیند نگاه کرد. چرا؟ چون کار دانشآموزی است و چند نوجوان دور هم جمع شدهاند و بیش از کیفیت اثر، تلاش اینها مهم است. الان کسی از آنها انتظار ندارد کاری را بسازند که در یک جشنوارهی معتبر جایزه کسب کند؛ چون در سن و سال و تجربیات و تحصیلاتی هستند که کسی از آنها چنین انتظاراتی ندارد. همین که ریسک و به این چیزها فکر میکنند ارزش دارد، چون خودمان در دبیرستان که بودیم به تولید انیمیشن فکر نمیکردیم، به عنوان مثال، دو دانشآموز دختر مقطع راهنمایی بودند که دربارهی ورود امام به ایران انیمیشن ساخته بودند که اگر به من نمیگفتند این را دو تا دانشآموز مقطع راهنمایی ساختهاند، به عنوان یک اثر کاملاً حرفهای با آن برخورد میکردم، چون کار کاملاً درست و قابل قبول بود. مثال دیگر تیمی بود که ۲۰ دقیقه کار راجع به طبس تولید کرده بود که خیلی آن را دوست داشتم؛ اما خب کار چندان کیفیتی نداشت و حتی دوبلهاش را هم با وسایل موجود خودشان گرفته بودند. به هر حال، جشنوارهی عمار باید محیطی برای ظهور و بروز استعدادها باشد و به کیفیت آثار بعد از این نکته اهمیت بدهد.
ممکن بود در پیشگاه امام زمان(عج) شرمنده شویم
شما بعد از ساخت یک انیمیشن جنگی به سراغ ساخت اثری تاریخی و آن هم با یک موضوع بکر و ناب رفتید که تا به حال کسی به آن نپرداخته است. ایدهی ساخت انیمیشن «شاهزادهی روم» از کجا آمد؟
ایدهی اولیه توسط یک گروه لبنانی بدست ما رسید و بعد از آن یک گروه تحقیقاتی به مسئولیت آقای «مطهرنیا» کارهای جمعآوری منابع را به عهده گرفتند و فیلمنامه سر و شکل اولیهای گرفت. بعد که بنده به تیم اضافه شدم، در جلسات فیلمنامه به این نتیجه رسیدیم که یک مقدار ساختار کار را تغییر بدهیم و به سمت کار کودک و نوجوان برویم؛ چون آن موقع که راجع به کار صحبت میشد تِم اثر جدی بود. این کار تاریخی، سنگین و خیلی حساس بود. به دلیل اینکه «نرجس خاتون»، همسر امام «حسن عسگری»، همکُفو ایشان و مادر امام زمان(عج) هستند و کار ما خیلی سخت بود. زیرا بخشهایی از زندگی ایشان در تاریخ بود و بخشهایی نبود و همین قسمتهای جا افتادهی تاریخ دربارهی زندگی ایشان، ما را دچار مشکل کرد. از آن مهمتر نمیتوانستیم ایشان را به عنوان شخصیت اول در قصه بیاوریم، چون اگر راجع به ایشان حرفی زده میشد که صحت نداشت، اولاً خودمان در پیشگاه امام زمان(عج) مقصر شناخته میشدیم و ثانیاً حرف و حدیثهای زیادی ایجاد میشد، به همین دلیل سعی کردیم قصه را به سمت فضای کودکانه و ماجراهایی که قبل از ازدواج ایشان میافتد، ببریم. ضمن اینکه قسمتهایی را هم که در تاریخ آمده است به کار اضافه کنیم و بخشهایی را بیاوریم که دچار مشکل نباشد.
پس شما در قسمت تحقیقات و نگارش فیلمنامه متفاوتی روبهرو شدید. این مرحله از ساخت انیمیشن چهقدر از شما زمان گرفت؟
زمانی که آغاز به کار کردیم سیزده ماه تا جشنوارهی فیلم فجر مانده بود و فیلمنامه تقریباً در مرحلهی سیناپس قرار داشت. یک ماه و نیم نگارش فیلمنامه طول کشید که همزمان با آن طراحی شخصیتها و فضا از دل سیناپس در آمد و تیم طراحی کاراکترها و فضا توانستند کارشان را شروع کنند و این دو همزمان با هم جلو رفتند و اینطور نبود که برای طراحی شخصیتها و فضا منتظر پایان نگارش فیلمنامه باشیم. به نظر من یکی از نعمتها و اتفاقات خوبی که افتاد تا پروژه در زمان کمتری به اتمام برسد، این بود که من نویسنده بودم و وقتی میخواستم بنویسم با این دید مینوشتم که قرار است اینها ساخته شود و در ذهنم دکوپاژهای اول شکل میگرفت، مواقعی هم میزانسن میکردم و بعد مینوشتم.
حیات مؤسسه «هنر پویا» به این است که پول ساخت اثر برگردد
مدت زمانی که برای خودتان در نظر گرفته بودید، صرفاً به خاطر این بود که به جشنواره فجر امسال برسد؟
نه دلیلش این بود که کار در بخش خصوصی انجام شد و ما حمایتهای دولتی نداشتیم. خیلی جاها بعضی از دوستانی که کار دولتی میکنند، بابت فروش کار چندان دغدغهای ندارند که آیا هزینهی این کار برمیگردد یا نه؟ میفروشد یا خیر؟ اما ما از ابتدا این برنامهریزی را کردیم که کار بازگشت مالی داشته باشد، چون حیات مؤسسهی «هنر پویا» به این است که این پول برگردد، در غیر این صورت باید سراغ فضای دیگری میرفتیم. برای همین به این فکر میکردیم که این کار دیده شود. یکی از جاهایی که کار دیده و به صورت رایگان برایمان تبلیغ میشود، جشنوارهی فجر است؛ منتقد و خبرنگار میآیند؛ اکرانهای مردمی دارد، در برنامههای مختلف تلویزیونی راجع به آن صحبت میشود و اینها برای ما مهم هستند. البته ما قصد داشتیم دو، سه ماه قبل از جشنواره فجر کار به اتمام برسد، ولی همینطور که جلو میرفتیم کیفیت کار اجازه نمیداد از بعضی مسائل کوتاه بیاییم، چون از همان اول طی کرده بودیم که به هر نحوی باید کار به جشنوارهی فجر برسد، ولی همینطور که جلو میرفتیم دلمان نمیآمد و میگفتیم عیب ندارد؛ خدا بزرگ است، خدا کمک میکند. تا اواخر مهر و اوایل آبان تولیدش طول کشید. پس از آن با مشکل بزرگی مواجه شدیم که فکرش را هم نمیکردیم و آن مسئلهی خروجی گرفتن از کار بود و فکر میکردیم با دستگاههایی که در ایران و حداقل در تهران موجود است، مشکلی نداریم. اول قرار گذاشته بودیم مثل کارهای خارجی کار را با کیفیت ۸k خروجی بگیریم، منتهی وقتی در دستگاههای موجود از دانشگاه صنعتی شریف گرفته تا صدا و سیما تست کردیم، واقعاً نتوانستند خروجی بگیرند و قدرت نداشتند. بعد رفتیم ۴K را تست کردیم و دیدیم نمیشود،. بعد از ۲K به full HD رسیدیم. این موانع ما را اذیت کرد که کار قدری طول کشید.
تقریباً سه ماه شبانهروز زمان برد که از انیمیشن خروجی بگیریم
با این مشکلات چهقدر طول کشید که از انیمیشنتان خروجی بگیرید؟
تقریباً سه ماه شبانهروز زمان برد. واقعاً سختافزار و زیرساخت سختافزاری ما، امکان تولید کار با کیفیت را ندارد. همین الان برای کار بعدی داریم چارهاندیشی میکنیم که اگر بخواهیم کاری را بسازیم که به بازارهای جهانی برود، چه کار باید بکنیم؟ اصلاً روی کیفیت دستگاههای موجود نمیشود حساب کرد. یکی از سختترین مراحل پروژه همین خروجی گرفتن بود که اتفاقاً راحتترین جا بود، چون میبایست دست سیستم میدادیم و خودش کارها را انجام میداد، ولی واقعاً در این مرحله اذیت شدیم. انشاءالله در کارهای بعدی جبران میشود.
یکی از آرزوهایم این است که دو سال در یک پروژه کار کنم
زمان کوتاهی که برای تولید انیمیشن گذاشتید، روی کیفیت انیمیشن چقدر تأثیر گذاشت؟ مطمئنا اگر دو سال فرصت داشتید قطعاً کار بهتری تولید میکردید.
همینطور است. در بخش خصوصی این حرف دارد به طنز تکرار تبدیل میشود. در بخش خصوصی پول خیلی مهم است و زمان میخرد. اگر زمان داشته باشیم، کار با کیفیت تولید میکنیم. گاهی سر ده، پانزده روز تأخیر کار، با تهیهکنندهی اثر آقای «جعفری» جر و بحث میکردیم و واقعاً هم امکانش نبود. این پروژه واقعاً در سختی انجام شده است. یکی از آرزوهایم این است که دو سال در یک پروژه کار کنم و از بعد از نگارش فیلمنامه ۲۲ یا ۲۴ ماه بتوانیم تولیدش را انجام بدهیم. ولی باید به این نکته توجه کرد که این کار زمانی دارد شکل میگیرد که در مملکتمان سینمای انیمیشن و کار با کیفیت نداریم. این اولین تجربهی با کیفیت کار انیمیشن در سطح سینمایی با همه ضعفهایش هست. باید به عنوان یک کار اول با آزمون و خطا و ریسک بالا به آن نگاه کرد.
فرصت کم باعث شد کیفیت «شاهزادهی روم» از ایدهآل ما پایینتر باشد
کار ساخت یک انیمیشن معمولا در سایر نقاط دنیا چهقدر طول میکشد؟
هر کاری چهار سال طول میکشد: دو سال پیشتولید و دو سال تولید. حالا ما میگوییم دو سال پیشتولید را نمیخواهیم و کلاً پیشتولید و تولید دو سال بشود. میزان و طول مدت فعالیت بخش خصوصی در تولید انیمیشن ارتباط مستقیمی با پول دارد و یک ماه هم برای ما کلی هزینه است، برای همین هر چه زمان کمتر میشد کیفیت کار افت میکرد. حتی این اواخر که کار داشت به جشنواره نزدیک میشد، خیلی کار کوتاهی گرفتیم و سعی کردیم از معیارها و ایدهآلهایمان پایین بیاییم تا کار انجام شود، چون اگر به جشنوارهی فجر نمیرسید، پروژه در اکران دچار مشکل میشد. از اینرو آنقدر زمان را کم کردیم که در جاهایی به کارمان ضربه خورد. آرزویمان این است که روزی برسد این پروژه دو باره احیا شود و کاری را انجام بدهیم که زمان بیشتری داشته باشیم.
مقایسهی کارهای ایرانی با انیمیشنهای آمریکایی، قیاس نابرابری است
شما اگر همان سختافزارهای کمپانیهای آمریکایی را داشتید، میتوانستید اثری با کیفیت آنها تولید کنید و آیا دانش ساخت چنین اثری در کشور ما وجود دارد؟
دو مقولهی مجزا و مهم وجود دارد: یکی فیلمنامه و دیگری بحثهای تکنیکی. فلیمنامه به بحثهای سختافزاری مربوط نیست و یک فضای آزمون و خطا و بحثهای تئوریکی است که کلاً در این عرصه در ایران عقبیم. به نظر من باید مسیر دیگری طی شود تا به کیفیت مطلوب برسیم، ولی در بحثهای فنی به جرئت میتوانم بگویم واقعاً نهتنها چیزی از آنها کم نداریم، بلکه از آنها بهتریم. چرا؟ البته قدری اغراق است، ولی شرح میدهم ببینید درست است یا نه. برای کاری مثل Frozen، Brave و Hero چهار سال زمان میگذارند و یک تیم ۲۰۰۰ نفری با بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری در آن فعالیت میکنند. مثلاً بودجه انیمیشن Tangled ، ۱۴۰ میلیون دلار بود. مبلغی که ما هزینه کردهایم یک صد و چهلم بودجههای کلان آنها هم نیست، به اضافه اینکه زمان ما یکچهارم زمان آنهاست و در بهترین حالت تیم تولیدی ما ۱۰۰ نفر است که یک دویستم آنها میشود. یعنی اعداد و ارقام عجیب و غریبی است، ولی کیفیت تصویرها را که با هم مقایسه میکنید، ۶۰ درصد کیفیت آنها را داریم. وقتی ما آن امکانات را داشته باشیم میتوانیم آثاری با کیفیت مطلوب تولید کنیم. نمیخواهم بگویم جنگ نابرابر، ولی مقایسهی کارهای ایرانی با آن کارها قیاس نابرابری است.
تمجید «صدرعاملی» و «رضاداد» از «شاهزادهی روم»
پس از اینکه «شاهزاده روم» را به «جشنوارهی فجر» فرستادید، از افرادی که در هیئت انتخاب بودند و دستاندرکاران جشنواره بازخوردی گرفتید؟
آقای «امینی» خوشش آمده بود و البته به فیلمنامه ایراداتی گرفته بودند. آقای «صدرعاملی» هم از کار تعریف کردند. به نظرم میآید هیئت انتخاب بیش از اینکه نگاه کیفی به این کار داشته باشند، مثل نگاهی که در جشنوارهی عمار وجود دارد، به عنوان یک تجربه و تلاش جدید برای ورود به این عرصهی سینما که کار سختی هم بود، بدان نگریستند. کسانی که در هیئت انتخاب اثر را دیدند و حتی در آینده منتقدان که میخواهند کار را ببینند، باید با این نگاه به آن نگاه کنند. یعنی به این فکر نکنند که یک چوب دستمان بگیریم و آن را با یک کار امریکایی مقایسه کنیم که اگر بد بود آن را بزنیم. این اثر تلاش بچههای ایرانی با دست خالی و یک پیشرفت رو به جلوست. شاید این نکته برای هیئت انتخاب پررنگتر از کیفیت بود و کیفیت در مرحلهی دوم قرار گرفت. به نظرم همینطور بود. برای آقای «رضاداد» هم همین نکته مهم بود. اگر در ده سال آینده توانستیم ۲۰، ۳۰ تا انیمیشن داشته باشیم، در آن صورت میتوانیم آنها را با هم مقایسه کنیم و کیفیت آثار را بسنجیم. این ویژگی برای هیئت انتخاب جشنوارهی فجر مهم بود، به همین دلیل آن را در جشنواره پذیرفتند. امیدوارم «شاهزادهی روم» این امید را در افراد زنده کند، چون یک سری از بچههای دستاندرکار تولید انیمیشن دارند به سمت تیزر و کارهای دیگر میروند و از ورود به این فضا پشیمان و دلسرد شدهاند. وقتی «مبارک» را دیدم، خیلی خوشحال شدم که کار دیگری هم هست. مایلم سینمای انیمیشن شکل بگیرد، چون بچه دارم و دغدغههای شخصیام هم همین است. هر چه این فضا وسیعتر و تولیدات بیشتر باشد به نفع مردم کشورمان است. اینکه اثر من باشد یا دیگری چندان مهم نیست. به بنده خدایی میگفتم کدام پدر و مادر ایرانی با هر طرز تفکر و اعتقادی Ben ۱۰، مرد عنکبوتی و هالک را به قصههای خودمان مثل رستم و سهراب، پوریای ولی، ریزعلی دهقان فداکار و بسیاری از قصههای دیگر ترجیح میدهد. این کار فرهنگی است و مردم ما آدمهای فهیمی هستند. امیدوارم فضایی به وجود بیاید که سینمای انیمیشن شکل بگیرد.
تفاوت «شاهزاده روم» با «تهران ۱۵۰۰»
شما مدام تأکید میکنید که «شاهزادهی روم» یک کار جدید است. شاید این سئوال در فکر مخاطبهایمان شکل بگیرد که قبل از کار شما یک انیمیشن به اسم «تهران ۱۵۰۰» ساخته شده. تفاوتهای این دو انیمیشن چیست؟ آیا قالب و سبکشان فرق میکند؟
آن هم تلاش خوبی بود. به نظر میآید مخاطب باید خودش به سینما برود و این را تشخیص بدهد که این کار با آن یکی فرق میکند یا نه. حرف زدن راجع به «تهران ۱۵۰۰» و کاری که قبلاً انجام شده است، شاید صحیح نباشد و سازندگانش باید بیایند و مشکلات تولید اثر را بگویند، چون میدانیم ساخت انیمیشن چقدر سخت بود. به نظر میآید «شاهزاده روم» نسبت به «تهران ۱۵۰۰» یک گام رو به جلوست. اینها پلههایی است که سینمای ایران دارد طی میکند و تجربیاتی است که در مقاطع مختلف دارد انجام میدهد که هر کدام به نوبهی خودش ارزشمند است. «تهران ۱۵۰۰» در نوع خودش با وجود نواقصی که داشت کار خوبی است و در زمانی که هنوز انیمیشن به آن صورت مطرح نبود، عرضه شد. مستمر بودن و امتداد داشتن این آثار اهمیت دارد. تفاوت کار ما با «تهران ۱۵۰۰» یک مقدار در گرافیک آنهاست، «شاهزاده روم» از نظر گرافیک، معادلها، گفتگوها و موقعیتهای طنزی که در قصه به کار بردیم، به فضای کودک و نوجوان نزدیکتر شده است، ولی «تهران ۱۵۰۰» از نظر قصه، گرافیک، شوخیهایی که در آن میکردند برای فضای کودک نبود.
انیمیشن دنیای نوستالژی و رفتن به دنیای کودکی است
ولی قاعدتا اگر یک بزرگسال هم انیمیشن شما را ببیند، نباید زده شود.
اصلاً انیمیشن دنیای نوستالژی و رفتن به دنیای بچگی است. انیمیشن جزو محصولات پیشرو در دنیاست. اگر میبینید پرفروشترین رکورد برای انیمیشن است به همین دلیل است، چون بزرگترها با آن ارتباط برقرار میکنند، ولی عکس آن صادق نیست. وقتی فیلم رئال را برای بچه پخش میکنید، نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند. نکتهی مهم این است که وقتی بچهای به سینما میرود، سه چهار نفر را هم با خودش میبرد و ده بار میرود فیلمی را میبیند و پدر و مادر هم در کنارش میروند و میبینند. به همین دلیل، لایهی اول قصه «شاهزاده روم» سرگرم کردن بچهها و حتی بزرگترها در سینماست. در لایهی دوم یک سری حرفها زده میشود و چنانچه دقت شود برای مخاطب بزرگسال هم حرفهایی برای گفتن دارد. به نظرم با یک تیر دو نشان زدن است، هم مخاطب کودک و نوجوان و هم مخاطب بزرگسال را مد نظر قرار دادن است.
وقتی دخترم تلویزیون میبیند به مواردی میخندد که اصلاً تصورش را نمیکنم
راجع به مخاطب کودک خیلی صحبت کردید. این نشان میدهد که شما هیچ گاه انیمیشنی نخواهید ساخت که کودک از آن لذت نبرد.
این فرض اول است و انیمیشن باید برای کودک و نوجوان باشد. البته ما هم داریم تجربه میکنیم و ممکن است کسی «شاهزاده روم» را ببیند و بگوید خیلی هم برای کودک نیست و بیشتر مناسب نوجوان و جوان است. نوشتن فیلمنامه کلاً سخت است و سختیاش مضاعف میشود وقتی بخواهید برای کودک و نوجوان بنویسید. خنداندن بچهها خیلی سخت است. بزرگترها با دیالوگ طنزی که نوستالژی دارد کلی میخندند، ولی چون بچه پاک، صادق و بیآلایش است خنداندنش خیلی سختتر میشود. در «شاهزاده روم» نسبتاً موفق نبودیم و باید کار پختهتر از این شود. مثل خمیری است که باید حسابی آن را ورز بدهیم. رسیدن به قصهای برای کودک و نوجوان که سرگرمکننده و جذاب باشد، نیاز به این دارد که سازندگان آن دو سه تا انیمیشن بسازند و بازخورد بگیرد و بعد بفهمند چه اتفاقی افتاده است. به نظر من نوشتن فیلمنامه برای کودک و نوجوان واقعاً کار سختی است. وقتی دخترم تلویزیون میبیند با چیزهایی میخندد که اصلاً تصورش را نمیکنم و من از چیزهایی میخندم که او اصلاً خوشش نمیآید.
تلویزیون بیشتر به پر کردن آنتن فکر میکند
وقتی مخاطب «شاهزادهی روم» را ببیند متوجه میشود که با تمام محدودیتهایی که گفتید، میشود اثری با کیفیت بالا در کشور تولید کرد. حال این سوال پیش میآید که چرا تا الان تلویزیون، مرکز «صبا» و امثالهم انیمیشنی با این کیفیت تولید نکردهاند؟
نقد این قضیه ماجرا دارد. به نظرم تلویزیون چندان به دنبال کیفیسازی نیست و بیشتر پر کردن آنتن مد نظرش هست. افتادن صدا و سیما در این مسیر باعث شده است از کیفیسازی دور شوند و به سمت کمیسازی بروند. هیچ وقت نباید از تلویزیون انتظار داشت که یک کار با کیفیت پخش کند. از یک طرف وقتی میبینیم سینمای رئال اینقدر دچار ضعف تکنیک و از این نظر از سینمای دنیا عقب است، نباید انتظار داشته باشیم کار انیمیشن از آن در بیاید. مهمترین نکته این است که در فضای موجود سینما و تلویزیون ایران اعتماد وجود ندارد، یک سری بودجه هست و عدهای میروند آنها را میگیرند و کار میسازند و اصلاً کیفیت کار برایشان مهم نیست، منتهی در «شاهزاده روم» برای پلان به پلانش پول خرج کردیم و برایمان مهم است هزینههایمان برگردد. وقتی به برگشت مالی اثر فکر میکنید کیفیت برایتان مهم میشود، چون مخاطب قرار است به سینما برود و برایش پول بدهد. اینها معادلاتی است که درست برقرار میشود، ولی وقتی بودجه خصوصی نباشد و دولتی باشد، دیگر فروش برای سازندهاش مهم نیست.
مهمترین ویژگی انیمیشن سرگرم کردن کودک است
آیا این نکته را قبول دارید که اگر بشود یک کار را به صورت رئال ساخت، نباید انیمیشنش ساخته شود؟
اوایل این اعتقاد را داشتم و فکر میکردم تصویر دنیای خیالی طوری است که نباید بشود فیلمش را ساخت، اما کمکم که جلو رفتم، متوجه شدم در انیمیشن ظرفیتهایی وجود دارد که خیلی محدود نیست. یک داستان تاریخی، مذهبی، دینی و حتی اخلاقی را میشود با انیمیشن بازگو کرد، چون قرار است برای بچهها باشد و یک بچه به خنده، موقعیت طنز، ناراحتی و حتی عصبانیت -البته با مدیای خودش یعنی فضای تلطیف شده بچگانه ـ نیاز دارد. یک انیمیشن باید، فضا و دنیایی را برای بچه ایجاد کند که باورپذیر باشد، حالا به هر شکل ممکن. یک وقتی داستان یک خطی است، ولی بهقدر فضا، رنگها و شخصیتها جذاب هستند و وقتی داستان جلو میرود موقعیت طنز و موقعیتهای مختلفی دارد که برای بچه جذاب است و پای آن انیمیشن مینشیند. به نظر من مهمترین چیز در انیمیشن سرگرم کردن بچه است، به همین دلیل فکر نمیکنم اگر موضوعی که بشود فیلمش را ساخت نشود انیمیشنش را ساخت؛ مهم این است که چگونه آن انیمیشن را ساخت و به آن نگاه کرد.
قطعاً نباید کیفیت اثر بعدی از «شاهزاده روم» پایینتر باشد
شما در دو مؤسسهی متفاوت با هم همکاری کردید و یک مؤسسه واحد را تشکیل دادید. آیا به فکر تربیت نیرو و گسترش اعضای گروهتان هستید یا ترجیح میدهید با همین افراد موجود کار کنید؟
به نظرم هر چه جلوتر میرویم، قطعاً نباید کیفیت اثر بعدی از «شاهزاده روم» پایینتر باشد. قاعدتاً این امر باعث میشود تیم موجود را تقویت کرد، چون با تیم موجود میشود همین کاری را که کردیم انجام بدهیم. دنبال این هستیم که افراد جدیدتر را جذب کنیم و آموزش بدهیم، چون فضای آکادمیکی وجود ندارد که از آنجا جذب شوند. به فکر این قضیه هستیم و چند سال هم این کار را کرده و دو سه تا نیروی خیلی خوب جذب کردهایم که در حال آموزش دیدن هستند. الان برنامه را بر این گذاشتهایم که در بازارهای جهانی اکران بگیریم، نه فقط در جشنواره. قصدمان این است کارمان را در اکران جهانی و سینماهای مختلف جهان و بخشهای تلویزیونی بفروشیم. وقتی داریم در این سطح و به کیفیت بالا فکر میکنیم، قاعدتاً به نیروی انسانی هم فکر میکنیم. البته دغدغهی دیگرم این است که بچههای حزباللهی که دغدغه کار فرهنگی دارند، چندان سمت اول سینما و دوم انیمیشن نمیروند. یک دلیلش خانوادهها هستند. انیمیشن فضای استریلیزهتری نسبت به سینما دارد. در مقایسه با سینما از آن سرتر و از جهاتی سالمتر از آن فضاست. اگر این اتفاق بیفتد و فضا برای بچهها و خانوادهها باز شود، استقبال خواهد شد و بچههایشان را میآورند. شخصاً دختر یا پسرم وقتی به سنی برسند که بخواهند وارد بازار کار شوند، قبول کردن اینکه وارد فضای سینما شود برایم سخت است، ولی اگر تربیتش درست باشد که خودکار برود و آن را درست انجام بدهد، مشکلی نیست. به هر حال پدر و مادر نگران هستند. چنانچه بستر برای فعالیت در زمینه انیمیشن فراهم شود، فضای مناسبی برای ورود بچههای حزباللهی به این عرصه است. مهمتر این است که خانوادهها بچهها را سمت انیمیشن و سینما تشویق کنند و سوق بدهند.
آیا اثر بعدی سینماییتان مشخص است؟
ببینید ما تیمی هستیم که نمیتوانیم بایستیم، یعنی بودجهای نداریم که بگوییم دو سه ماه بیکار هستیم تا بعد ببینیم چه میشود. تقریباً از شش ماه پیش راجع به آن صحبت کردهایم که کار بعدی چیست، منتهی چون خودم، آقای جعفری و سایر دوستان درگیر پروژه بودیم قدری عقب افتاد و از یک ماه پیش شروع شد و از این ماه یک مقدار کار قوت گرفت و به مرحله فیلمنامه میرویم و انشاءالله ماه آینده سیناپس کار تمام میشود. کار انیمیشنی هست به اسم «سرزمین قصهها» که به نظرم تحول دوبارهای در صنعت انیمیشن ایران به وجود میآورد.
بهطور خلاصه راجع به موضوع آن هم بگویید.
راجع به قصههای ایرانی است. به نظرم این اثر، یک تحول اساسی در اکران انیمیشن ایرانی است و در ایران و خارج از ایران میتواند اکرانهای جهانی را به دست بیاورد. حالا فعلاً داریم روی این قضیه کار میکنیم و مشکلاتی هم داریم، ضمن اینکه هنوز این پروژه فروش نرفته و آن پروژه هم شروع شده است. دنبال این هستیم که با جدیت منابع مالی مورد نیازمان را فراهم کنید تا انشاءالله پروژه به نتیجه برسد.
دههای که در آن هستیم دههی انیمیشن ایران است
حرف آخر و اگر سئوالی مانده است بفرمایید.
با پرداختن به انیمیشن، سینمای ایران به لحاظ تکنیکی و منابع مالی رشد میکند و میتواند اقتصاد سینما را احیا کند. دههای که در آن هستیم دههی انیمیشن ایران است. به نظرم هر چه سینمای ایران در این ۳۵ سال انقلاب سستی کرد، انیمیشن میتواند این کاستیها را جبران کند. نه ما، کلاً منظورم سینمای انیمیشن است. سوء برداشت نشود. ما در قصههای رئالمان حرف جهانی نداریم. دوستی که آمده بود و یک فیلم ایرانی را دیده بود، باید برایش ترجمه میکردیم که اصلاً چی به چیست. در لایه بعدی اصلاً حرف جهانی نداریم. برای یک نه فقط مسلمان امریکایی بلکه یک مسیحی امریکایی و فرانسوی چه حرف جدیدی دارید؟ میخواهید به او چه بگویید؟ مثلاً یک عشق دو نفره در گوشه… این به چه درد او میخورد؟ بهتر از آن را دیده است. به نظر من انیمیشن و قصههای ما حرف جهانی دارد. کدام آدم در دنیا هست که باور نمیکند و دوست ندارد وقتی ببیند یک پهلوان یا قهرمان ـ شبیه هالک ـ در جایی با یکی گلاویز شده است و خودش را به زمین میزند و شکست میخورد و همه او را سرزنش میکنند که چرا این کار را کردی؟ و او میگوید مادرش داشت نگاهش میکرد. حرف جهانی در انیمیشن فراوان است و امیدوارم حمایت شود، حداقل وقتی در تولید پشتیبانی نمیشود در سختافزاری و اکران کمک شود. در پروژهی «شاهزادهی روم» نتوانستیم از منابع دولتی حمایت بگیریم، منتهی افرادی مثل طلافروش یا مغازهدار هر کدام در حد توانشان یکی دو سکه دادند، چون پروژه برایشان مهم بود. هر کسی که هر کمکی که از دستش برمیآید به خاطر بچههای ایران زمین و فرهنگمان بیاید وسط و حمایت کند. در دهه پیش رو در عرصه انیمیشن به افقهای گستردهای خواهیم رسید.
منبع: رجا