به گزارش فناوری فرهنگی،علی اکبر علیزاد پایه گذار گروه تئاتری 84 از اساتید فعال و نوگرای تئاتر است که همواره به همراه دانشجویان تئاتری ش در پی ارائه نمایش های متفاوت به لحاظ اجرا ، فضا و ساختار است. علیزاد علاقه زیادی به کار کردن روی متن نمایش نامه نویسان مدرنی مثل ممت و پینتر دارد و سال قبل هم نمایش اولئانا نوشته ممت را در تماشاخانه ایرانشهر بر روی صحنه برد. علیزاد در جشنواره تئاتر دانشگاهی نمایش زبان کوهستانی / ایمان به خود که نوشته مشترک پینتر و کریمپ است را در تالار مولوی روی صحنه آورد . نمایشی که به لحاظ فضا سازی و ارائه مفهوم وحس وحال نمایش به شدت موفق بود .با این کارگردان نو جو که عضو هیئت علمی دانشگاه سینما تئاتر است و ترجمه هایی نظیردر انتظار گودو ، یادداشت هایی در باب سینماتوگرافی روبرو برسون ، یادداشت های در باب باغ آلبالو دیوید ممت و … انجام داده است، درباره ساختار اجرای نمایش زبان کوهستانی /ایمان به خود به گفت و گو نشستیم.
احمد محمد اسماعیلی
آیا به اجرای نمایش هایی بر اساس نویسندگان مدرنی مثل پینتر و ممت علاقه دارید؟
من هیچ متنی را بدون اینکه علاقه ای به آن نداشته باشم تا به حال روی صحنه نبرده ام .پینتر و ممت جزو نمایش نامه نویسان محبوبم هستند. اما من همانقدر به آن ها علاقه دارم که به ایبسن و چخوف و سارا کین و شکسپیر.
نمایش اولئانا با دو شخصیت اجرا شد. اما در نمایش زبان کوهستانی/ایمان به خود با نمایش پر شخصیتی روبه رو هستیم. دلیل این تنوع و تفاوت چیست؟
برای من نوع فضای نمایش تعیین می کند که کار چه ویژگی هایی به لحاظ فرم اجرایی داشته باشد . در نمایش زبان کوهستانی / ایمان به خود تغییر استراتژی گسترده ای در ساختار اجرایم به وجود آوردم و به نوعی وارد دوران جدیدی از فعالیت های تئاتریم شده ام . این تغییر ات به لحاظ سبک، نوع پرداخت و نحو ارائه خشونت در ساختار اجرا قابل دیده شدن است.
آیازبان کوهستانی /ایمان به خود در گونه تئاتر فرم هم قابل ارزیابی است؟
علاقه زیادی به فرم دارم و البته نه استفاده صرفا فرمال: فرم برای فرم. فرمی را به کار می برم که در خدمت انتقال مفاهیم ، احساس و معانی نمایش به مخاطب باشد . فرم هایی که من بکار می گیرم فرم های احساس و معنا هستند.
اجرای نمایش های پر شخصیت به واسطه طراحی میزانسن ها وحرکات بازیگران در دکور کار دشوارتری به نظر می رسد؟
برای رسیدن به ساختار مورد نظرم در اجرا به همراه بازیگران شش ماه تمرین انجام دادیم و در این شرایط تئاتری حفظ یک گروه 26 نفره دراین مدت برایم یک چالش بزرگ بود .خیلی از بازیگران نمایش اولین تجربه حضور در یک نمایش حرفه ای را انجام می دادند. اما همه چیز در روند تولید نمایش به خوبی پیش رفت و همه اعضا همراه بودند . ما یک گروه عالی بودیم.
آیا میزانسن های چند نفره بازیگران در نمایش فرم و شکلش در طول تمرینات شکل گرفت و یا شما طرح کلی و یا استوربوردی از فضایی که می خواستید آماده داشتید؟
ترکیبی از هر دو وضعیت بود. به صورت کلی در ذهنم معماری و فضای میزانسن های ترکیبی چند نفره بازیگران وجود داشت و در تمرینات بسته به شرایط و بداهه پردازی بازیگران تغییرات جزیی در ذهنیتم به وجود آمد. در واقع از نمایش برنارد آلبا به بعد میزانسن برایم به شدت مهم شده است .
آیا این میزانسن فقط در بحث زیبا شناسی برایتان مهم است و یا به علت ارائه مفاهیم مورد نظرتان به مخاطب ؟
از هر دو منظر برایم مهم است .به همین دلیل میزانسن معنایی فراتر از حرکت بازیگر در صحنه برایم دارد و شامل همه آن چیزی می شود که مربوط به وجه تصویری اجرا است .
حرکات بازیگران در صحنه به خصوص در نیمه ابتدایی نمایش به شدت کار شده به نظر می آمد که توانست مضمون و بن مایه چالش بین دو گروه اشغال کننده و اشغال شده را نشان بدهد؟
بله، میزانسن و دوری و نزدیکی بازیگر در فضا احساس و تم نمایش را به مخاطب منتقل می کرد و کار بصری صرف مد نظرم نبود و به هیچ وجه تنها به وجه زیبایی قاب های تصاویر نپرداختم. دو فاکتور احساس و معنا کلیتی بود که در این ساخت میزانسنی برایم اولویت داشت.
با توجه به جنس داستان ، تعدد شخصیتها و عمق میدانی که برای نشان دادن رابطه بین دو گروه مد نظر داشتید سالن عمق دار مولوی برای اجرای نمایش مهم ترین گزینه بود؟
اگر نمایش در سالنی کوچکتر اجرا می شد همه حس و حال و فضای نمایش از بین می رفت . به همین دلیل بهترین مکان برای اجرای نمایش سالن مولوی بود و در این سالن میزانسن های نمایش دیده شد .
آیا نمایش زبان کوهستانی/ایمان به خود نمایشی متکی بر فضا است؟
بله، نمایش بیش اندازه به فضا و میزانسن متکی است.
وجود خشونت در کارهایتان از جمله اولئانا قابل دیده شدن است. این ارائه تم خشونت برایتان چه ویژگی هایی دارد؟
من قبلا با مفهوم خشونت در نمایش های زیادی البته نه به این گستردگی کار کرده بودم .بر اساس مسائلی که در فرم اجرای نمایش با آن درگیر بودم و تاثیراتی که از نویسندگانی مثل مارتین کریمپ داشتم باعث شد عنصر خشونت تبدیل شود به عنصر محوری نمایش . این خشونت نوعی یاداوری شدید به مخاطب است برای درک جهان خشنی که ما امروزه در آن زندگی می کنیم! مساله صرف خشونت نیست.
جاهایی از خشونت خیلی صریح و اگزجره استفاده کردید وحتی تنفر مخاطب را به خشونت برانگیخته کردید؟
اگر چنین اتفاقی افتاده باشد من به خواسته ام رسیدم و در واقع این یک جور تحریک عصبی تماشاگر برای دیدن چیزی است که آدمها معمولا مایل نیست ببیند و شاید هم انکارش می کنند .
چقدر تلاش کردید حس وهم و ترس از موقعیتی که شخصیتهای نمایش با آن درگیر هستند در قالب سکوت به مخاطب عرصه کنید؟
در نیمه ابتدایی نمایش روی این قضیه تاکید بیشتری داشتم. زیرا بحث کلیدی بود و ادامه روند و شکل و فرم نمایش را تعیین می کرد . شخصیت زن های کوهستانی در نمایش آدم هایی منتظر پشت در زندان هستند تا شوهر و فرزندانشان را ملاقات کنند. بنابراین هم حس انتظار القا می شد و هم حس درمانگی زنان و به اتفاقات پیش رویشان پرداخته شد. آماده شدن شکل اجرایی همین صحنه ابتدایی نمایش زمان زیادی از تمرین را به خودش اختصاص داد.
در بخش های انتهایی نمایش موقعی که زن مامور در گوشه صحنه مشغول پیانو زدن می شود و فضای سکوت غالب درون اجرا با موسیقی و حرف زدن زیاد شکسته می شود . مخاطب از فضای کلی نمایش دور می شود و حتی به نظر می رسد باعث می شود نمایش دو تکه به نظر برسد که نیمه انتهایی قوت و اثر گذاری سایر بخش های نمایش را ندارد؟
این کار یک جور ریسک بود و قطعه ای که در این بخش نمایش ارائه شد جزو متن اصلی نمایش نامه پینتر نبود و خودم به متن اضافه کردم و به اعتقادم چون تم این بخش در باره جنگ و خشونت بود مناسب به نظر می رسید. قبول دارم در این بخش فضا شکسته می شود . البته خط مشی و حس وحال نمایش در طول اجرا مدام در تغییر بود و تصورم کردم این بخش می تواند یک تنوع بصری برای مخاطب ایجاد کند
منبع: انجمن هنرهای نمایشی ایران