به گزارش فناوری فرهنگی،جشنواره ها در دنیا ایستگاه و فرصتی برای ارزیابی و سنجش مسیر آمده و طراحی مسیر آینده است. اینکه کارکرد جشنواره فیلم فجر با این تعریف چقدر فاصله دارد یا دقیقا چنین استفاده ای را می برد، بحثی است که فعلا نمی خواهیم به آن بپردازیم.
اما جشنواره سی و چهارم فیلم فجر فارغ از این کارکرد جشنواره ها ، واقعیتهایی را افشا کرد که در نوع خود بی نظیر است !! و بیان آن برای سیاستگذاران و دلسوزان عرصه فرهنگی هنری کشور قطعا فرصت ویژه ای است.
۱. مدیریت سینما منفعل و ناکارامد است و سینمای ایران بدون توجه به سیاست ها و برنامه های عنوان شده از سوی مدیریت راه خود را می پیماید. اگر امید شعار این دولت است تنها چیزی که در اکثر آثار وجود نداشت امید بود. از طرفی بحث از تدبیر می شود. تدبیر یعنی طراحی و گزینش روش هایی که سینمای ایران از چالش ها فاصله بگیرد و در مسیر صلاح قرار بگیرد. پیش فرضی که در این جشنواره نشانی از آن دیده نمی شود. فقط کافیست به این موضوع بنگرید که گفته شد سینمای ایران را در مسیری قرار می دهیم که مخاطب بیشتری را به سالنها بکشاند. بیش از هفتاد درصد فیلمهای امسال جشنواره تنها مخاطبینش علاقه مندان جشنواره هستند و گیشه سال آینده با بحران بزرگتری روبرو می شود و برای اکران این فیلمها باید فایل فیلمهای سینمای تجربه و هنر را گسترده تر کرد! و الا در اکران عمومی برای همان اندک علاقمندان سینمای ایران هم با استقبال روبرو نخواهد شد.
۲. شورای پروانه ساخت، شورایی بی خاصیت و بی اثر است. بیخود نیست مدیرسازمان سینمایی میگوید نمی دانم اصلا شورای پروانه ساخت برای چیست؟! این شورا نه تنها نتوانسته است در پاسداری از اصول مطرح شده در آئین نامه شورا نقش حداقلی را بازی کند، حتی در آن بخش که باید بتواند توازنی از سوژه ها و مضامین را در سینمای یکساله ایران ، مدیریت کند کاملا فشل بوده است. به طوری که بیش از هفتاد و پنج درصد سوژه ها به موضوعات اجتماعی آن هم بیشتر از نوع دغدغه و مشکلات خاص طبقات رفاه زده و بی درد و غیر متشرع به دستورات اسلامی است و بعضا حدیث نفس سازندۀ آن است که با قاطبه مردم ایران بیگانه است. و در معدود آثاری که به طبقات فرودست پرداخته ، باهدف تخریب و تعمیم آن به کل جامعه بوده و کمتر نشانی از اصلاحگری و نشان دادن راه سعادت و خوشبختی در این فیلمها دیده می شود. از مضامینی با موضوعات راهبردی نظام ،همچون مقاومت، دفاع مقدس، انقلاب، دشمن شناسی، بیان حقایق دین، سبک زندگی اسلامی، تاریخ معاصر ، شخصیتها و قهرمانان ملی و انقلابی، بیان پیشرفتها و دستاوردهای علمی و فناوری، جایگاه مهم سیاسی و استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه و عرصه بین الملل و دهها موضوع مشابه دیگر خبری نیست. انگشت شمار آثاری که به این مضامین پرداختند عموما خارج از حوزه تصمیم گیری و سیاست گذاری مدیریت سینمایی کشور تحقق یافته است.
فیلم بادیگارد، ایستاده در غبار،نفس و جشن تولد که به این موضوعات استراتزیک می پردازد مصداق روشن این وضعیت است. همه این آثار خارج از عزم مدیریت سازمان سینمایی شکل گرفته و به ثمر رسیده است. جالب آن است که عمده این آثار در جشنواره بایکوت می شوند. و اگر فیلم ایستاده در غبار شانس آن را می یابد که توجه ای به آن شود استثنایی است برای شکستن این قاعده !
۳.خانه سینما برخلاف جایگاه تعریف شده آن که باید به مباحث و مشکلات صنفی سینماگران بپردازد گرفتار رقابتهای گروهی و باندی است. سالهاست که خانه سینما در پوشش کار صنفی در خدمت این جریانات قرار گرفته است. بدیهی است این ساختار منجر به شدت گرفتن رقابتهای درون گروهی و غیر حرفه ای می شود ، این رقابت ها عمدتا پنهان می ماند . این جشنواره فرصتی را پیش آورد تا عمق این رقابتها بیشتر آشکار شود. در حالی که برخی داوران از افراد شاخص خانه سینما هستند اما در رقابتی پنهانی، آثار افراد موثر دیگر خانه سینما را ندید می گیرند و تنها به کاندیدا کردن آن بسنده می کنند و برای این عهد خود حاضر می شوند همه قواعد را کنا ر گذاشته و جوایز را به گونه ای پخش کنند که دست رقبایشان در خانه سینما از رسیدن به سیمرغ کوتاه بماند. مثلث تبریزی،فرهادی و محمدی از یکسو و میرکریمی و عسگرپور از سوی دیگر نمونه ای از این جبهه بندی پنهان است که دستشان به سیمرغ نمی رسد.
۴. نفوذ فرهنگی در سینما در غفلت و خوش خیالی مدیران جشنواره و سازمان سینمایی ،چقدر دقیق و حساب شده عمل می کند! وچه خوب کارگزاران پنهان عملیات نفوذ آثار مورد حمایت خود را به سیمرغ می رسانند. فیلم ابد ویک روز مصداق روشن این اتفاق است. منکر بعضی قابلیت و مهارت های روایی این فیلم نیستیم، اما در طول سی وچهار سال جشنواره فیلم فجر این تنها فیلمی است که می تواند چهار سیمرغ بهترین فیلمنامه و کارگردانی و بهترین فیلم را بربایند. مگر آنکه داوران ادعا کنند این فیلم در تاریخ سی و چهار ساله جشنواره فیلم فجر یک پدیده بی نظیر و استثنایی است که دیگر کارگردانهای ایران نتوانسته اند به آن دست یابند! اگر این فرض را نپذیریم آنوقت نوبت آن می شود که فرض دومی را بپذیریم که این فیلم در توهین و تخریب جمهوری اسلامی در طی این سی چهار ساله جشنواره قطعا بی نظیرعمل است.
جالب است نسبت به مقاصد پنهانی این فیلم هشدار هم داده شد! اما مسئولان سینمایی و جشنواره به آن اعتنایی نکردند یا نتوانستند کاری بکنند. در حالی که عقل مصلحت اندیش حکم می کرد این مقدار سیمرغ را به این فیلم اختصاص ندهند(۹ سیمرغ) و فیلمهای دیگر را قربانی این عملیات روانی جریان نفوذ فرهنگی در سینما ننمایند. فیلمهایی که در نگاه حرفه ای مستحق دریافت بعضی از این سیمرغ ها بودند که دستشان از آن کوتاه ماند.
در حالی که ملت بزرگ ایران در سی و هفتمین سالگرد انقلاب شکوهمند اسلامی همچنان بر عهد خود در پاسداری از انقلاب خود مردانه پای به میدان گذاشتند و با حماسه راهپیمایی خود در ۲۲ بهمن ماه قلب همه عاشقان انقلاب اسلامی را شاد کردند، جشنواره فیلم فجر با فیلمهایش و داوری ناعادلانه آن، خنجری شد پنهانی،که از پشت بر پهلوی آن نشست!
منبع: سینماپرس