به گزارش فناوری فرهنگی،به این پدیده میشود از زوایای مختلفی نگریست:
۱- تبلیغات حق همه است و پلتفرمهای اجتماعی هم محیط مناسبی برای تبلیغ هستند
همه میخواهند و دوست دارند که خدمات/محصول خود را تبلیغ کنند. برخیها به تناسب کارشان از صدا و سیمای رسمی، روزنامهها و مجلهها و سایتها و وبلاگهای معتبر استفاده میکنند، اما چرا از رسانههای اجتماعی غفلت کنیم و در شرایطی که اینها حالا شاید بُرد رسانهایشان از صدا و سیمای ما هم بیشتر شده، از آنها بهره نبریم؟
میشود با بررسی اندکی، متوجه تعداد دنبالکننده، لایکها و کامنتهای یک اکانت شبکه اجتماعی شد و به تناسب محتوا و قشر دنبالکننده، تصمیم گرفت که آگهی دادن در آن مقرون به صرفه خواهد بود یا نه. اتفاقا خیلی وقتها هزینه تبلیغ در این رسانههای اجتماعی، نسبت به آگهی در یک سایت با الکسای بالا بهتر است. به علاوه این اکانتها، معمولا معذورات کمتری نسبت به رسانههای رسمیتر دارند و به صاحب خدمات/محصولات امکان میدهند که به صورت مشروحتری در مورد کارهای خود توضیح بدهند.
۲- نگاه محتواسازان و کسانی که از ابتدال گریزان هستند
این شیوه نگاه هم میتواند جالب باشد. ببینید! با خودمان که تعارف نداریم، اکانتی که مطالب فاخر دستچینشده را همواره منتشر کند، حتی اگر شناخت درستی از محیط تبلیغ داشته باشد، مثلا نوشتههای طولانی انتخاب نکند، از تصویرسازی خوب استفاده کند و جو مخاطبان را هم بتواند بسنجد، باز هم به اندازه اکانتهای تفریحی، زرد و سرگرمیساز موفق نخواهد بود.
باید تصریح کنم که به باور من سرگرم کردن مردم و اکانتهای تفریحی، چیز بدی نیستند و وجود آنها هم لازم هستند. اما موضوع وقتی بد میشود که افراد کاسبکار با شناخت از سلیقه نازل اکثریت مردم (و شاید بهتر باشد بنویسم سلیقهای که عامدانه یا سهوا تنزل داده شده!)، این موضوع را محور کسب درآمد قرار میدهند.
اگر محتواسازان و کسانی که میخواهند منصفانه با content marketing کسب درآمد کنند، دغدغه رسانه و آگاهیبخشی دارند، غالبا این دسته اخیر، چنین دغدغهای ندارند.
درست به همین خاطر است که رسانههای اجتماعی پر شده است از استنادات تاریخی نادرست، خبرهای تغییرداده شده، لطیفههای دمدستی و اخبار بیاهمیت از دنیای مشاهیر.
در چنین محیطی است که تحلیل شکل نمیگیرد. رسانههای سرگرمیساز، روز به روز ثروتمندتر میشوند و رسانههای محتواساز، روز به روز ناامیدتر و کمدرآمدتر.
۳- نگاه اخلاقی
راهبردهای توسعهای رسانههای سرگرمیساز ساده، مؤثر و بدون تعارف و ملاحظه است، در صورتی که محتواسازان، اغلب با خود تعارف دارند، نمیتوانند هر تبلیغی را قبول کنند و گاهی خودمحدود هستند. محتواسازان اگر به صورت رسمی مرامنامه و رسالتی نداشته باشند، لااقل در ذهن اهداف فرهنگی-اجتماعی خاصی را دنبال میکنند، اما رسانههای سرگرمیساز، خالی از این دغدغه به راحتی میتوانند هر مطلبی را منتشر کنند. انتظار ذکر منبع هم هم در این رسانهها، اغلب بیهوده است.
نگرش اخلاقی بعدی هم این است که اصولا افزایش مخاطب با این شیوه، صحیح است؟ آیا صحیح است که با تکنیکهایی خاص، شما ابتدا کانال/پیجای با یک قشر خاص مخاطب درست کنید و بعد این کانال/پیج را به کسی که نگاه دیگری دارد، بفروشید؟ آیا داشتن لایک/مخاطب بیشتر از طریق چنین دوپینگهایی و تقابل ناجوانمردانه با اشخاصی که به تدریج و در طول زمان با شایستگیهای خودشان مخاطب جمع کردهاند، درست است؟
۴- آیا این تبلیغات همیشه مؤثر هستند؟
اما چیز مهمتر این است که در موارد زیادی این شیوه تبلیغی اصلا مؤثر نیست، اما خیلی از تبلیغدهندگان تا دچار زیان نشوند، متوجه این امر نمیشوند.
مثلا خرید یک پیج آماده اینستاگرام یا افزایش سریع فالوور، میتواند برای برخی از صاحبان کالا/خدمات، برندها، شخصیتها و حتی رسانههای سنتی، وسوسهکننده باشد. غافل از اینکه گاهی اصولا این فالوور، فالوورهای «فیک» هستند، یا فالوورهایی هستند که عادت به مطالب تفریحی و سطحی دارند و تاب هضم مطالب ژرف را ندارند.
به علاوه تصور کنید که کسی بخواهد یک کالای فرهنگی مثل کتاب را در یک پیج تفریحی با صدها هزار نفر دنبالکننده، تبلیغ کند!
اما نمیشود کتمان کرد که در بسیاری موارد هم این شیوه تبلیغی مؤثر است، چنان که افتد و دانی، «مدلی» که میخواهد صفحه اینستاگرام پردنبالکنندهای داشته باشد، میتواند به راحتی از شیوههای تبلیغی اینچنینی استفاده کند. یا کسی که میخواهد مثلا گردنبند فیک مرغ آمین را به تعداد انبوه بفروشد، به راحتی میتواند از شرایط شبکههای اجتماعی استفاده کند.
۵- آیا اگر شرایط اقتصادی و نگاه ما به رسانهها، متفاوت ار شرایط کنونی بود، باز هم شاهد این شیوه از تبلیغات بودیم؟
اما بد نیست که نگاهی به پولهای رد و بدل شده برای تبلیغات و خرید و فروش پیجها، لایکها و فالوورها بیندازیم. شنیدهها حاکی از این هستند که درآمد ماهانه برخی از اکانتها، دهها میلیون تومانی است. جالب است که این در مقام مقایسه با یک سایت موفق، این درآمد خیلی سادهتر به دست میآید: کسی از صاحب یک کانال/پیج بازخواست نمیکند که چرا سطح مطالبش تنزل پیدا کرده است، او لازم نیست هزینهای بابت میزبانی یا طراحی سایت بدهد و دغدغههای فنی هم ندارد. پیج/کانال او بسیار سادهتر بهروز میشود و …
در مقابل میتوان سایتها/وبلاگها/رسانههایی با محتوای خوب را هم مثال زد که به خاطر شم اقتصادی پایین صاحبان آنها یا کممخاطب بودن، هیچ توفیقی در جذب آگهی پیدا نمیکنند.
اما در یک شرایط اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی متفاوت، اصولا نگرش توده مردم به رسانههای سرگرمیساز و رسانههای اصلی و وبلاگها، متفاوت میبود. باز هم تصریح میکنم که سرگرم شدن و خندیدن، به ذات، مشکلی از دید نگارنده این سطور ندارد،اما به شرطی که روزنه و جایگاهی برای نمود دیگر رسانههای جدیتر هم وجود داشته باشد.
از زاویه دید دیگر هم میشود محتوای تبلیغات را بررسی کرد. پیج/کانالها شبکههای اجتماعی ما مملو هستند از تبلیغ کالاهای بنجل، بدلی، تبلیغ هک، تبلیغ اکانتهای اجتماعی دیگر. اما چقدر خوب میشد اگر رونق اقتصادی باعث میشد محتوای تبلیغهای ما هم عوض شود، به عبارتی به جای اینها، ما میتوانستیم تبلیغات برندهای معتبر، محتواهای فرهنگی، خودرو و گجت را ببینیم.
منبع: یک پزشک