به گزارش فناوری فرهنگی،«سعید روستایی» یک جوان بیست و شش ساله در مقام فیلمنامهنویس و کارگردان «ابد و یک روز» به عنوان فیلمی دارای قصه و ضرب آهنگ درست به جشنواره فیلم فجر آمد و با آثاری رقابت کرد که اتفاقاً هم در داستان و هم ریتم پیش برنده داستان به شدت ضعف داشتند. داوران هم به شناسنامه و رزومه این جوان نگاه نکردند و آنچه استحقاق این جوان خلاق بودند، به او دادند: نامزدی برای 10 بخش و برد 9 سیمرغ بلورین.
با پایان جشنواره فیلم فجر و مشخص شدن سرنوشت حاضران در این رویداد سینمایی، اکنون عمده نگاهها متوجه نسل تازه فیلمسازان است که توانستند در جشنواره سی و چهارم خوش به بدرخشند و در صدر این گروه، سعید روستایی قرار دارد اما در همین دوره کارگردانهای فیلم اولی دیگر نیز بودند که نشان دادند استعداد استمراربخشی به حضور در این عرصه هستند و بخشی از افکارعمومی نیز در کتار روستایی، به این کارگردانها نیز توجه کرد.
«محمدحسین مهدویان» کارگردان فیلم ماندگار «ایستاده در غبار» دیگر چهرهای بود که نشان داد از استعداد ویژهای برخوردار است و با کوله بار تجربیات مستندسازیاش، نگاه متفاوتی را به سینمای ایران آورد و طرحی نو درانداخت اما این طرح نو در فضای سینما، بیش از یک بار قابل مصرف نیست و اگر مصرف شود، توجهی که در این دوره از جشنواره به خود جلب کرد، در پی نخواهد داشت.
«برادرم خسرو» به کارگردانی احسان بیگلری و «متولد 65» به کارگردانی مجید توکلی دو اثر دیگری بودند که اگرچه توفیقی در اختتامیه نداشتند اما به عنوان نخستین اثر دو فیلمساز در جشنواره سی و چهارم مورد توجه برخی منتقدان قرار گرفتند و اگر قرار باشد تازهترین گروه فیلمسازان را مورد توجه قرار داد، این چهار کارگردان جدیترین خروجیهای جشنواره سی و چهارم خواهند بود.
با این حال نسل جوان سینمای ایران که حتی برخی «سهیل بیرقی» کارگردان فیلم «من» را نیز در میان آنها قرار میدهند، در نخستین گام قابل ارزیابی دقیق نیستند و اینکه سخن از یک شبهانقلاب در سینمای ایران به میان میآید یک تعریف دقیق درباره آنچه در حال وقوع است، ارائه نشده، بلکه یک تعریف احساسی از روند پرشتاب ایجاد نسل تازه فیلمسازان پیش رو است.
انقلاب دیجیتال در سینمای ایران، به مراتب از دشواری ورود به سینما کاسته و رقابت نزدیک به دویست فیلم برای حضور در جشنواره سی و چهارم که طبیعتاً همه تولیدات سینمای ایران محسوب نمیشوند، نشان میدهد شرکت کنندگان در این ماراتون بزرگ با چه سرعتی رو به فزونی میگذارند و طبیعتاً از میان این گروه پرشمار، استعدادهای بیشتری قابل شناستایی است.
نسل تازه سینمای ایران اما در نخستین تجربه فیلمسازیشان معمولاً بهترین ایدههایشان را با نابترین تکنیکهایی که بدان مسلط هستند، به کار میگیرند تا بتوانند در نخستین گام بدرخشند یا به قول دهه شصتیها: «بترکانند» اما آیا بعد از «ترکاندن»، چیزی برای ارائه در فیلمهای بعدی باقی میماند؟ برای پاسخ به این پرسش بد نیست نیم نگاهی به اسامی برگزیدگان بخش «نگاه نو» ده دوره اخیر جشنواره فیلم فجر داشت و درباره سرنوشت فیلماولیهای موفق اندکی دید تاریخی داشت.
در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر، بهرام توکلی با «پابرهنه در بهشت» برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم اولی شد و در ادامه با «پرسه در مه»، «اینجا بدون من» و «من دیگو مارادونا هستم» توانست حضورش را در سینمای ایران تثبیت کند، هرچند آثار «آسمان زرد کم عمق» و «بیگانه» را نیز در کارنامه اش داشت.
در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر، سیدروح الله حجازی با فیلم «در میان ابرها» سیمرغ بلورین بهترین فیلم اولی را به خود اختصاص داد و در ادامه نیز با فیلمهای «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» موقعیتش را به طور نسبی در سینمای ایران تثبیت کرد، هرچند این کارگردان نیز «مرگ ماهی» را به عنوان تازهترین ساختهاش در کارنامه داشت که مورد توجه منتقدان قرار نگرفت.
در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول به فیلم «دلخون» به کارگردانی محمدرضا رحمانی رسید. رحمانی در ادامه مسیر فیلمسازیاش، «گاهی» را در جشنواره سی و چهارم داشت که تلاش شده بود با حذف فیلمبردار و استفاده از فیلمبرداری سلفی توسط خود بازیگران، فضایی متفاوت خلق شود اما به واسطه ضعف شدید در داستان و همچنین رها کردن تصویر، این فیلم نتوانست حتی همه تماشاگران حاضر در کاخ جشنواره که گروه پیشروتری هستند را تا انتهای فیلم در سالن نگه دارد.
در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر، «نفوذی» به کارگردانی مشترک احمد کاوری و مهدی فیوضی به عنوان برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول معرفی شد. مهدی فیوضی پس از این فیلم «محرمانه تهران» را با سرمایه بنیاد سینمایی فارابی ساخت و سپس تهیه کننده فیلم «جشن تولد» بود که در جشنواره سی و چهارم رونمایی شد. احمد کاوری نیز در ادامه «خودزنی» را ساخت و سپس مشغول تولید تله فیلم شد و همچون همکارش حضور مستمر و جدی روی صندلی کارگردانی سینما نداشت.
در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر، حمید فرخنژاد با «سفر سرخ» خوش درخشید و توانست در رقابت یا نگار آذربایجانی کارگردان «آینه های روبرو»، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خود سازد. با وجود این موفقیت، فرخنژاد ترجیح داد به پیشنهادهای پرتعداد بازیگری پاسخ مثبت دهد و تاکنون فیلم تازهای نساخته است.
در سیامین جشنواره فیلم فجر، «گیرنده» به کارگردانی مهرداد غفارزاده برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم شد و این در حالی بود که در این بخش حمید امجد با «آزمایشگاه»، پیمان معادی با «برف روی کاجها»، رضا درمیشیان با «بغض»، رضا عطاران با «خوابم میاد» و حتی مانلی شجاعی فرد با «میگرن» حضور داشتند اما به هر حال در آن دوران عجیب، مهرداد غفارزاده با فیلمی متعلق به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، برنده بازی شد. غفارزاده پس از نخستین تجربه کارگردانیاش، «دریا و ماهی پرنده» را سال 1393 ساخت.
در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر، «دهلیز» به کارگردانی بهروز شعیبی به عنوان بهترین فیلم اولی انتخاب شد. شعیبی در ادامه مسیر فیلمسازیاش، «سیانور» را در جشنواره سی و چهارم ارائه کرد که تجربهای به مراتب قویتر از «دهلیز» بود اما در رقابت با «ابد و یک روز» و «ایستاده در غبار» نتوانست جایزهای را به خود اختصاص دهد؛ با این حال تصویری کامل از فیلمسازی بود که قدمهای بعدیاش را محکم برمیدارد و با فیلم اولش تمام نشده است.
در سی و دومین جشنواره فیلم فجر، «چند متر مکعب عشق» به کارگردانی جمشید محمودی به عنوان اثر برگزیده از یک فیلماولی انتخاب شد. محمودی در حال ساخت دومین فیلم بلندش با عنوان «رفتن» است که باید دید پس از تولید، میتواند موفقیت نخستین اثرش را تکرار کند.
در نهایت، در سی و سومین جشنواره فیلم که سال گذشته برگزار شد، وحید جلیلوند به درستی با «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» برنده جایزه بهترین فیلم اولی شد و اثرش پس از موفقیت در جشنواره فیلم فجر، در جشنواره ونیز نیز دیده شد. درباره اینکه جلیلوند نیز فیلم بعدیاش را چه زمانی و با چه مضمونی خواهد ساخت نیز خبری در دست نیست.
نیم نگاهی به برگزیدگان تازه نفس جشنواره فیلم فجر نشان میدهد که اگرچه تعداد قابل توجهی از فیلمسازانی که در یک دهه اخیر در این جشنواره ظهور کردهاند، توانستهاند مسیر باثباتی در سینمای ایران داشته باشند اما تعداد انگشت شماری از آنها توانستهاند موفقیتشان را تکرار کنند، چرا که بهترین ایدههایشان را در همان نخستین کارگردانیاش خرج کرده بودند. بنابراین منطق حکم میکند تا سومین اثر یک کارگردان صبر کرد و سپس اقدام به ارزیابی دقیقتری نسبت به کارنامه یک فیلمساز جوان و نسل تازه فیلمسازان داشت.
منبع: تابناک