به گزارش فناوری فرهنگی، محصولاتی که در بازارسازی فرهنگی توسط تولیدکنندگان عرضه میشوند طیف گستردهای را تشکیل میدهند تا حدی که میتوان گفت تقریباً تمام محصولات مصرفی افراد و خانوارها پتانسیل عرضه شدن تحت نمادها و شخصیتهای فرهنگی را دارا هستند. یکی از این محصولات فرهنگی پرطرفدار لوازم التحریرها هستند که بومیسازی آنها و ساخت لوازم التحریر با شخصیتهای ایرانی چند سالی است مورد توجه قرار گرفته است.
محمد یقینی مدیرعامل جدید مجمع نوشت افزار ایرانی اسلامی از کارآفرینان جوان موفق این حوزه است. وی فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه امام صادق (ع) است و پایاننامه خود را نیز با عنوان «طراحی الگوی هویت برند نوشتافزار ایرانی (ایراننوشت)» دفاع کرده است. پیش از این علاوه بر مدیریت مجموعه «آوای مهر» که در حوزه توزیع نوشت افزار ایرانی اسلامی فعال بوده است، به عنوان معاون راهبردی و دبیر هیئت مدیره مجمع نوشتافزار ایرانی اسلامی نیز ایفای نقش کرده است. فعالیتهای متعدد علمی و اجرایی دیگری در «مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)» و نیز «گروه پژوهشی اقتصاد فرهنگ» از جمله سوابق ایشان است.
مجمع ایران نوشت تشکل مردم نهادی است که با هدف ارتقای بازار نوشتافزار از منظر فرهنگی و تولید ملی، شش سال پیش شروع به فعالیت کرده و در این سالها توانسته است با فعالیتهای متنوعی چون برگزاری هفت دوره نمایشگاه ایراننوشت، حمایت از تولیدکنندگان و توزیعکنندگان نوشتافزار ایرانی و همچنین ذائقهسازی مصرفکنندگان از طریق فعالیتهای گسترده رسانهای به دستاوردهای چشمگیری دست یابد؛ به طوری که امروز بیش از ۱۰۰ تولیدکننده نوشتافزار ایرانی مشغول به فعالیت هستند و توانستهاند در زمینه افزایش سهم تولید داخل، ارائه محتوای سالم و بومی بر روی محصولات و توسعه برندهای ایرانی فعالیت کنند.
با یقینی درباره تجاریسازی کاراکترهای ایرانی در صنعت لوازم التحریر صحبت کردهایم. بحث از بازارپردازی شخصیتها شروع شد و به بحث ذائقهسازی برای کودکان ختم شد. در این بین یقینی آمار قابلتوجهی از این صنعت ارائه میکند. او میگوید آزمایشی رایج در کشورهای مختلف وجود دارد که بر حسب آن ۱۰ کاراکتر محبوب اول کودکان در آن کشور را اندازهگیری میکنند. داده حیرتانگیز این آزمایش در ایران این است که در هر ۱۰ کاراکتر محبوب کودکان ایرانی؛ آمریکایی است در حالیکه فقط در آمریکا است که هر ۱۰ تا کاراکتر محبوب، آمریکایی هستند و مثلاً در ژاپن که صنعت انیمیشن دارد هشت کاراکتر محبوبشان ژاپنی است و تنها دو تا کاراکتر محبوب امریکایی است در انگلیس، فرانسه و اسپانیا هم کاراکترهای قوی بومی وجود دارد. یعنی ما در کشورمان اگر کاراکتر محبوب هم داشته باشیم در حدی نیست که تأثیرگذار و ماندگار باشد.
در ادامه گفتوگوی تفصیلی خبرگزاری مهر با محمد یقینی مدیر جوان و خوشفکر مجمع نوشتافزار ایرانی درباره معضلات و مشکلات بازارپردازی و شخصیتپردازی و ذائقهسازی در حوزه صنایع فرهنگی میآید:
به نظر میرسد با توجه به تاثیرپذیری کودکان از شخصیتها، کاراکترها و انیمیشنهای خارجی در کشور؛ ما با بحران شخصیتپردازی مواجه هستیم. چیزی که کاملاً بر صنایع فرهنگی مستولی شده و حتی به حوزههای غیرمرتبط هم لطمه وارد کرده است خیلیها عامل اصلی این اتفاق را کمبود دانش در بازارپردازی و تجاریسازی میدانند، آنها معتقدند تأثیرات فرهنگی و اجتماعی شخصیتهای سینمایی و انیمیشنی که دامنه نفوذ وسیعی بر کودکان دارند از یکسو و از سوی دیگر گردش مالی هنگفتی که حول این شخصیتها شکل میگیرد مقوله «بازارپردازی شخصیت» را شکل میدهد. پدیدهای که ظاهراً ما هنوز به آن ورود پیدا نکردهایم. یکی از مهمترین وجوه نمایش و علاقه بچهها به شخصیتها در استفاده از لوازمالتحریر نهفته است. نظر شما در اینباره چیست و برای بازارپردازی شخصیت باید چه راهحلی را در پیش بگیریم؟
بله. درست است. ما فراصنعتی داریم که در کشور بسیار مغفول مانده و کمتر کسی آن را درک کرده چه در لایه شخصیتهای اقتصادیها و کسانی که در حوزه اقتصاد کار میکنند یا فعالیتهای صنعتی انجام میدهند و چه در دولت و مسئولان و حتی نخبگان فرهنگی که خیلی درکی از این زمینه بازی ندارند. اسم این فراصنعت مرچندایزینگ (Merchandising) یا همان بازارپردازی است. این صنعت لزوماً یک حوزه نیست یعنی فقط نوشتافزار یا اسباببازی را دربرنمیگیرد بلکه ۱۶ حوزه را پوشش میدهد. از پوشاک، اسباببازی، دکوراسیون داخلی، ملزومات شخصی مُد، مواد غذایی، لوازم مصرفی الکترونیکی، نرمافزار بازیهای ویدئویی، کالاهای ورزشی، نشر، هدایا و اکسسوری، انواع پاپوش، لوازم خانگی، محصولات نوزاد، موسیقی، لوازم بهداشتی و زیبایی و نوشتافزار را در بر میگیرد. هر کدام از این حوزهها ممکن است کوچک باشد اما در کنار هم قرار گرفتنشان که محصولات کاراکتر محور را تشکیل میدهند گردش مالی عجیب و غریبی را رقم میزند.
مرچندایزینگ به معنای این است که یکسری منابع مشهور همانند انیمیشن، کمیک، سلبریتی یا حتی دانشگاهها (بر فرض مثال دانشگاه آکسفورد یکی از منابع مرچندایزینگ است) از شخصیتها استفاده کنند و این منابع تبدیل به محصولات مصرفی شود که به اصلاح به آن صنایع فرهنگی هم گفته میشود. این ۱۶ حوزهای که نام بردم محصول هستند و ۸ حوزه هم خدمات آنان است که این خدمات مرتبط به بیمارستانها، دندانپزشکها، مدارس، رستورانها، پارک و شهربازی (دیزنیلند)، باشگاهها، فستیوالها و رویدادها، گریم کودک، دکوراسیون و… میشود.
این تصویر را ترسیم کردهایم که ما در ایران زندگی میکنیم اسم خیابانهایمان نام شهدا است، حرفها و موضوعات آرمانیمان را بیان میکنیم در کتابهایمان مضمونها و اهدافمان را میگوئیم اما در واقع بچههایمان با شخصیتهای غربی و الگوهای اروپایی زندگی میکنند
صنعت فرهنگ به عنوان یکی از اجزای اقتصاد اصلی فرهنگ ترکیبی از دارایی فکری و ارزش اقتصادی به حساب میآید. متأسفانه ما در این زمینه بسیار ضعیف بودیم و کاراکترهای غربی جایشان را در فرهنگمان باز کردند و سیطره کاراکتر غربی بر فرهنگ ایرانی کاملاً وجود دارد! ما میبینیم که تمامی کاراکترهای محبوب کودکانمان همه غربی هستند و لوازم التحریری که دست بچههاست عمدتاً از ابرقهرمانهای هالیوودی و شخصیت انیمیشنهای آمریکایی شکل گرفته است
درست است. مثلاً در دوره اخیر به غیر از فروزن کاراکترهای بنتن و دیگر کاراکترهای خارجی مثل باباسفنجی و پرنسسها که به صورت مفصل محصولات آنها در بازار وجود دارد و کودکانمان با آنان ارتباط برقرار میکنند در لوازم التحریرهای بچههای ما به مراتب وجود دارد. ما حتی این تصویر را ترسیم کردهایم که ما در ایران زندگی میکنیم اسم خیابانهایمان نام شهدا است، حرفها و موضوعات آرمانیمان را بیان میکنیم در کتابهایمان مضمونها و اهدافمان را میگوئیم اما در واقع بچههایمان با شخصیتهای غربی و الگوهای اروپایی زندگی میکنند و کاراکترهای آنان در ذهنشان نقش بسته است که انواع کاراکترهای کوچک و بزرگ، صحنههای منفی، سبک زندگی و دیدگاههای آنان در ضمیر کودکان و نوجوانان تأثیرگذار است. خصوصاً با آمدن ویاودیها دیگر هیچگونه نظارتی بر انیمیشنها و کارتونهای خارجی وجود ندارد و فضای بسیار باز را در اختیار گذاشتند که این برای کودک آسیبزا است.
طبق برآوردهایی که ما داشتهایم رقمی حدود ۳۵ هزارمیلیارد تومان گردش مالی محصولات کاراکتر محور است که فقط نیم درصد آن در کشورمان بومی است که این هم بیشتر نوشتافزار است و ما میبینیم که در باقی حوزهها هیچ اتفاقی نیفتاده است. جالب این است که آزمایشی رایج در کشورهای مختلف وجود دارد که در این آمار ۱۰ کاراکتر محبوب اول کودکان را اندازهگیری میکنند که در کشور ما هر ۱۰ تای آن آمریکایی است در حالیکه فقط در آمریکا است که هر ۱۰ تا کاراکتر محبوب آمریکایی هستند مثلاً در ژاپن که صنعت انیمیشن دارد هشت کاراکتر محبوبشان ژاپنی است و دو تا کاراکتر محبوبشان امریکایی است در انگلیس، فرانسه و اسپانیا هم حداقل کاراکتر قوی بومی دارند که ما همین هم نداریم. یعنی ما در کشورمان کاراکتر محبوب هم اگر داشته باشیم در حدی نیست که تأثیرگذار و ماندگار باشد. عمر کاراکترهای ما بسیار کوتاه است و هر ۳ یا ۴ سال یکبار عوض میشود و آن کاراکتر قبلی فراموش میشود. مثلاً یک دارا و سارایی آمد و رفت، شاهزاده رومی آمد و رفت، کلاه قرمزی آمد و رفت، شکرستانی آمد و رفت حتی انیمیشنهای سینمایی همانند فیلشاه که عمرشان نسبت به سریالها کمتر است. اگر این آمار را در برابر باباسفنجی درنظر بگیریم این کاراکتر عجیبترین آمار را در زمینه مرچندایزینگ کسب کرده. ۸۱۳ میلیون دلار درآمد مالی دارد که اگر این رقم را با درآمد نفتی کشورمان مقایسه کنیم به نتایج عجیبی میرسیم.
آمایشی رایج در کشورهای مختلف وجود دارد که در این آمار ۱۰ کاراکتر محبوب اول کودکان را اندازهگیری میکنند که در کشور ما هر ۱۰ تای آن آمریکایی است در حالیکه فقط در آمریکا است که هر ۱۰ تا کاراکتر محبوب آمریکایی هستند
یکی از دلایل مهم و اصلی شکل نگرفتن کاراکتر ایران و بومی نبود حق کپیرایت است تولیدکننده ایرانی بدون درنظر گرفتن هزینهای برای طراحی، به راحتی و رایگان کاراکترهای جذاب و مورد آزمون و خطا شده خارجی و غربی را دانلود میکند و از آنها استفاده میکند و این کپی کردن یا به نوعی اقتباس کاراکتری را نوعی مزیت میدانند اما در واقع لطمه اصلی در حوزه فرهنگ از همین بخش بوده و همچنان به قوت خود هم باقی است و هیچ گونه نظارتی بر روی مسئله کپیرایت وجود ندارد؟
بله، در کشور ما یکسری ملاحظات همانند کپیرایت وجود ندارد و کاراکترها به راحتی و رایگان توسط تولیدکننده دانلود میشود و استفاده میشود. هیچکسی هم با تولیدکننده کاری ندارد و نظارتی هم وجود ندارد در حالیکه اگر انیمیشنساز بخواهد تولید کاراکتر کند هزینههای زیادی را باید صرف کند در حالیکه تولیدکننده اسباببازی یا… تمایلی به صرف این هزینه ندارد و به سمت کاراکترهای خارجی و غربی میرود، کسی هم که تولید محتوا یا تولید کاراکتر میکند به دلیل محبوب بودن و قوی بودن کاراکترهای غربی نمیتواند فعالیتهای فرهنگیاش را جلو ببرد. مشکل در اینجا شکل نگرفتن چرخه اقتصادی است. مثلاً در کشورهای آمریکا، ترکیه و… از کاراکتر باباسفنجی نمیتوانند به راحتی استفاده کنند زیرا باید هزینه کپیرایت بدهند. اگر بخواهند از کاراکتر باباسفنجی استفاده کند باید ۲۰۰ میلیون با ۵ درصد فروش را بپردازند اما اگر تولیدکننده بومی نصف این قیمت را بگیرد قطعاً بازار برای کاراکتر بومی شکل خواهد گرفت اما ما در کشورمان چنین بازاری نداریم. زیرا کاراکترهای خارجی بهصورت رایگان و حرفهای در اختیار قرار گرفته است. از طرفی انگیزه تولید و خلق کاراکتر برای متخصص داخلی پایین آمده و اگر هم تولید شود برای تولیدکننده صرفه اقتصادی ندارد که این هزینه را بکند تمام این دلایل دست به دست هم دادند تا چرخه ما در این صنعت ناقص بماند.
در این زنجیره اعم از تولیدکننده تخصصی اسباببازی و انیمیشنساز و فعالان اتاق فکر و هم اندیشی ندارند، تولیدکننده اسباببازی میگوید ما در این زمینه نمیتوانیم خیلی مانور دهیم و انیمیشنساز باید کمک کند، انیمیشنساز مدعی است که هیچ تولیدکنندهای با آنان تعاملی نداشتهاند زیرا اصلاً تمایل به هزینه کردن طراحی ندارند و کاراکترهای غربی را کپی میکنند، تولیدکننده نوشتافزار جایگاه خودش را در این حلقه بسیار کوچک میداند و اصلاً خودش را ناظر به خلق کاراکتر نمیداند در این نتیجه این زنجیره بهگونهای ناقص مانده و هیچ تعاملی میان مسئولان و فعالان حوزه صنایع فرهنگی شکل نگرفته است، شما به عنوان متولی و مسئولی که در حوزه نوشتافزار فعال هستید و حتی از الگوهای غربی تأثیرگذار اطلاع دارید در این زمینه چه سیاستی و خط مشی را در پیش گرفتید؟
اتفاقی که در بحث نوشتافزار ایرانی رخ داده است جریانی کاملاً خلاف مسیر آب است. این چیزی است که دغدغه خود تولیدکنندگان است و نزدیک به ۱۰۰ برند در این زمینه فعالیت گسترده دارند، بیش از ۵۰ میلیون محصول تولید شده و سهم بازار را با ذائقهسازی بر روی نوشتافزار نزدیک به ۴۰ درصد گرفته است. با توجه به اینکه بیشتر تولیدکنندهها در کشور خودمان محصولاتشان را تولید میکردند به دلیل اینکه محصول فروش برود نام برندهای خارجی را میزدند و اسمی از برند ایرانی در محصولات نوشتافزار به چشم نمیخورد اما الان این انگیزه ایجاد شده که برند ایرانی خودشان را بر روی محصولات درج کنند. مثلاً با ایجاد دغدغه نوشتافزار ایرانی، تولیدکنندگان اسامی و برند خودشان را به عنوان ایرانی تغییر دادند و به نوعی روحیهشان در این بخش تقویت شد.
در نتیجه در حوزه نوشتافزار فضایی خلاف جریان به وجود آمده که با کاراکترهای داخلی، با تلاش و کمک از صداوسیما و دیگر حوزههای انیمیشنی فیلشاه و شاهزاده روم جور شدند تا بتوانیم کاراکتر بومی تولید کنیم. یکسری از محتوا و کاراکترها هم توسط تولیدکننده، تولید شده است اما در این مسیر هنوز نتوانستهاند در راه ترویج کاری کنند. ما میبینیم که راهکارهای معرفی کاراکتر بیشتر از راه انیمیشن یا کمیک است که در کشورهای غربی بحث کمیک بسیار جذاب و پر مخاطب است اما در کشور ما هنوز کمیک جا نیفتاده و تا حدی انیمیشن در بحث کاراکتر میتواند کمک کند که باز هم در این زمینه خیلی قوی نیستیم.
اما داریم کاراکترهای معروف یا عروسکهای معروفی که قبل از معرفی توسط انیمیشن، مشهور و پرطرفدار شدند!
بالاخره انیمیشن منبع اصلی است که کاراکتر را کاملاً زنده به مخاطب کودک معرفی میکند و آن را در ذهنش قوی میسازد، در نتیجه مادامی که رسانه بر روی کاراکتر کار میکند و محتوا را جلو میبرد در ذهن مخاطب زنده میماند و بعد محصولات را عرضه میکند و این مسیر با این موضوعات جلو میرود البته نزدیک به ۲ یا ۳ سال است که ما این موضوع را فهم کردیم و به تدریج آنها را به بقیه انتقال میدهیم تا اکوسیستمی در این مسیر شکل بگیرد.
البته بحث کاراکتر در صنایع فرهنگی اولین موضوع و شاید سادهترین مبحث باشد در پلههای بعدی باید چهکار کرد؟
بله بحث کاراکتر اولین و سادهترین راه است بعد از آن استودیو، فیلمنامه، استودیو گرافیکی، بحث محتوایی و… باید به میان بیاید که کاراکتر جذاب خلق شود و بعد تولیدات رسانهای آن شکل بگیرد انیمیشن آن ساخته شود، بازی و سرگرمی آن کاراکتر منتشر شود، بعد پخشکنندههای محصولات هم باید در این زمینه فعالیت گسترده داشته باشند. مثلاً زمانیکه انیمیشن باباسفنجی قرار بوده مرحله تولید را طی کند در اتاق فکرش تولیدکننده و طراح اسباببازی بوده، یعنی از زمان خلق شخصیت در اتاق فکر متخصصان وجود دارند و نظراتشان را به صورت کارشناسانه و تخصصی اعمال میکنند.
بحث کاراکتر اولین و سادهترین راه است بعد از آن به استودیو فیلمنامه، استودیو گرافیکی، بحث محتوایی و… باید به میان بیاید که کاراکتر جذاب خلق شود و بعد تولیدات رسانهای آن شکل بگیرد انیمیشن آن ساخته شود، بازی و سرگرمی آن کاراکتر منتشر شود، بعد پخشکنندههای محصولات هم باید در این زمینه فعالیت گسترده داشته باشند
بعد بحث توزیع و سیستم آن مطرح میشود که چگونه آن را به مخاطب عرضه کنند. مثلاً برخی فروشگاهها هستند که بهصورت متمرکز محصولات صنایع فرهنگی را عرضه میکنند. همچنین در سطح بالاتری خدمات شکل میگیرد مثلاً شهربازی بر روی کاراکترها فوکوس میکنند همانند والت دیزنی که حتی شهربازیاش هم فعالیت گستردهای دارد، کلی شرکت و دمودستگاه بابت تولید انیمیشن دارد، کلی شرکت دارد که توزیع رسانهای را انجام میدهند و… در نتیجه ۵۵ میلیارد دلار هم درآمد سالانهاش از این برند است.
آنها شخصیتها و کاراکترهایشان را براساس خلاقیت پیش میبرند و آن را به جهان معرفی میکنند در حالیکه ما این مزیت در طراحی کاراکتر و شخصیتها را داریم و آن هم ادبیات غنی است که در اختیارمان هست. چرا از این فرصت استفاده نمیکنیم؟
واقعگرایی ادبیات ایرانی مزیت بزرگی است و غرب حتی فرصت این حوزه را هم ندارد و بنابراین به سمت تخیلات و سحر و جادو میرود و شخصیتهایی که صرفاً مادی هستند خلق میکنند و در واقع به نوعی ایدئولوژیک عمل میکنند و موفق هم بودند اما ما هنوز به داشتههای ادبی و تاریخیمان رجوع نکردیم و از آنها استفاده نکردیم چه برسد به تخیلات. پس منابع محتوایی ادبی زیادی داریم و علاوه بر آن باید بر روی مزیتهای بازار داخلیمان فوکوس کنیم البته باید این را بگویم آماری که قبل از کرونا درباره تماشای انیمیشن کودکان گرفتیم نزدیک به ۴ ساعت در روز بوده که با شیوع کرونا این آمار بالاتر هم رفته است در نتیجه میبینیم که کودکان هر روز کاراکترهای زیادی را در ذهنشان خلق و پرورش میدهند. از همین رو میتوانیم روی بازار داخلی حساب کنیم.
از دیگر الزاماتی که به ذهنمان میرسد تأمین مالی و سرمایهگذاری از حلقههای مفقوده جدی در این زمینه است ما صندوق سرمایهگذاری ناظر به فضای محتوا و کاراکتر نداریم، معضل اصلی ما این است که فراصنعتی که از آن نام بردم درک نشده است. مثلاً شاید شما به عنوان خبرنگار این دغدغه کاراکتر را داشتید و در این زمینه گزارشهایی را مینویسید اما واقعاً این دغدغه مثل اکوسیستم آیتی نشده که زمین بازی قابل فهمی که همه در آن دستوپا میزنند و درکش میکنند. این صنعت هنوز درکش ایجاد نشده و در حوزه سرمایهگذاری بسیار عقب مانده است. همچنین باید بحث کپیرایت بهصورت جدی و قانونی پیگیری شود و قانونگذار سیاستهای خاصی را برای این بگذارد که حداقل آن تولیدکننده است که از کاراکتر خارجی استفاده میکند عوارضی را پرداخت کند تا حداقل این منبع درآمد خرج تولید کاراکتر بومی و ایرانی شود. که البته این عوارض در همهجای دنیا وجود دارد.
در بحث ذائقهسازی چه تدابیری باید اندیشیده شود؟ ما حتی در این حوزه هم ضعیف عمل کردیم و تصورمان بر این پایه استوار شده که سلیقه کودکانمان همان باباسفنجی، اسپایدرمن، بتمن و فروزن است و جذب این نوع کاراکترها میشوند؟!
بحث ذائقهسازی و تبلیغات خیلی مهم است و باید درک بالایی در این زمینه شکل بگیرد اما میبینیم که صداوسیما حتی در این زمینه بسیار ضعیف است و سطح فرهنگی پایینی دارد و نگاهش کاملاً اقتصادی است. بیشتر کاراکترهای که با صداوسیما کار میکند از لحاظ اقتصادی به حدی بالا است که تولیدکنندهای توانایی بستن قرارداد و کار کردن بر روی کاراکتر را ندارد و آن کاراکتر آنقدر در صداوسیما میماند که به نوعی مهره سوخته میشود. حتی یاد نگرفتهاند که بر روی کاراکتر کار کنند و دیگر فراموش میکنند که باید خلق کاراکتر بومی داشته باشند و تصور میکنند که نباید پول به کاراکتر بدهند از کاراکترهای غربی کپی میکنند و تمام.
در کل باید ساماندهی و یک تشکیل اکوسیستم کامل را باید در نظر بگیریم. ما در زمینه شتابدهی مسیری را با نام تم آغاز کردیم که اولین تجاریسازی محتوا در کشور است و به اعتقاد من باید صدها شتابدهنده در این زمینه صورت بگیرد.
تولیدکننده یا طراح در زمینه صنایع فرهنگی باید بداند که جذابیت کاراکترهای غربی در مرحله آخر قرار دارد. در تمام آنها در زمان خلق شدن کاراکتر، طراحان آنها به جزئیاتی فکر میکنند که میدانند نیاز آن کودک یا نوجوان است و در قالب پکیج فرهنگی آن را ارائه میکنند وقتی پکیج عرضه میشود مطمئن هستند که برای مخاطب جذاب هم خواهد بود زیرا متناسب با نیازها خلق میشوند. وقتی این تجزیه و تحلیلها در کشور انجام شود میتوانند کاراکتری خلق کنند که از این کاراکترهای غربی هم جذابتر باشند زیرا رنگ و لعاب که کاری ندارد معضل واقعاً شخصیتپردازی است که اگر روانشناسان و انیمیشنسازها در این زمینه بیشتر فعالیت داشته باشند میتوان گامهای خوبی را در این مسیر برداشت.
تولیدکننده یا طراح در زمینه صنایع فرهنگی باید بداند که جذابیت کاراکترهای غربی در مرحله آخر قرار دارد بلکه تمام آنها در زمان خلق شدن کاراکتر، طراحان آنها به جزئیاتی فکر میکنند که میدانند نیاز آن کودک یا نوجوان است و در قالب پکیج فرهنگی آن را ارائه میکنند
نباید بگوییم در این حوزه هم تماماً باید همه چیز دولتی باشد یا تماماً مردمی باید هر کدام نقش خودشان را داشته باشند تا این اکوسیستم در آینده شکل بگیرد و فعالیت گسترده داشته باشد. بالاخره این حوزه باید متولی داشته باشد و رها نشود، همچنین محدودیتها و ممنوعیتها ایجاد شود و قوانینی را برای اجرا وضع کنند که به اعتقاد من اگر این موضوعات به خوبی کار کنند ما از سوی استقبال مخاطبان هیچ مشکلی نداشتیم و نداریم زیرا آنها همیشه از کالای ایرانی و بومی استقبال کردند.
منبع:مهر