به گزارش فناوری فرهنگی، یکی از بزرگترین تئوریسینهای اقتصاد خلاق در گفتگو با فصلنامه اقتصاد خلاق از اشتیاقش برای کمک به ایران در جهت پیشبرد اقتصاد خلاق سخن گفت.
«جان هاوکینز» در سوم آگوست سال 1945 در کشور انگلستان به دنیا آمده است. بسیاری از پژوهشگران وی را بنیانگذار اقتصاد خلاق میدانند. وی نخستین بار در سال 2001 نظرات خویش را پیرامون خلاقیت و نوآوری در کتابی تحت عنوان «اقتصاد خلاق» منتشر نمود.
هاوکینز بنیانگذار رشته اقتصاد خلاق، قائم مقام رئیس هیأت مدیره انجمن مشاوره نمایشی (صنعت دیداری – شنیداری) انگستان و عضو کمیته مشاوره UNDP سازمان ملل متحد با موضوع اقتصاد خلاق و همچنین عضو موثر انجمن پژوهشهای هنر و علوم انسانی انگلستان است.
هاوکینز در مصاحبه با فصلنامه اقتصاد خلاق درباره موضوعات مختلفی صحبت کرده و برای کمک به ایران جهت ارتقای اقتصاد خلاق در کشورمان ابراز تمایل کرده است.
در ادامه متن کامل مصاحبه فصلنامه اقتصاد خلاق را بزرگترین تئوریسین این حوزه را میخوانید:
– سلام.
هاوکینز: سلام. از اینکه صداتون رو میشنوم خوشحالم.
– بله، بعد از یک سال!
هاوکینز: بله، تقریباً یک سال…
– حالتون چطوره؟
هاوکینز: ممنون، خیلی خوبم. و فکر میکنم الآن خیلی هیجان انگیزه که در ایران باشی.
– چرا اینطور فکر میکنید؟
هاوکینز: به خاطر توافق جدیدی که صورت گرفته است.
– بله.
هاوکینز: من سالهاست که در جریان امور مربوط به ایران هستم.
– تا به حال در ایران بودهاید؟
هاوکینز: خیر، تا به حال ایران را ندیدهام و واقعاً مشتاق هستم به آنجا بیایم تا اگر از طرف شما آمادگی باشد، شاید بتوانیم همکاریهایی با یکدیگر داشته باشیم.
– بسیار خوب، ما نیز از چنین اتفاقی استقبال میکنیم.
هاوکینز: بله، ایران کشور فوقالعادهای است که میتوان گفت تاکنون تبادل زیادی با جهان نداشته است. و ما شاید بتوانیم در این باره قدمی برداریم.
– بله، ما نیز امیدواریم که بعد از این توافق و شرایط، تعاملات بیشتری با دنیا داشته باشیم. و شاید شنیده باشید که آقای ظریف، وزیر امور خارجه ما، برای نخستین بار پس از سالیان بسیار به لندن سفر کردند. امیدوارم که این نشانه خوبی برای ارتباطات گستردهتر باشد.
هاوکینز: مطمئناً این نشانه خوبی است.
– بگذارید درباره نشریه اقتصاد خلاق توضیح دهم. ما فعالیت در این نشریه، یا در واقع فصلنامه، را بیش از یک سال پیش آغاز کردیم، و برای این منظور، مطالعات بسیاری را در حوزه اقتصاد خلاق انجام دادیم. از ابتدای سال شمسی جاری نیز، که قریب به یک سال از آن میگذرد، دست به انتشار مطالعات خود در این زمینه زدهایم، که این مطالعات هم شامل اقتصاد خلاق در جهان بوده و هم اطلاعاتی را درباره برخی از صنایع خلاق در ایران در بر میگیرد. اکنون نیز ما در کنار انتشار فصلنامه اقتصاد خلاق، یک سری از گزارشات خوب در این زمینه را منتشر کرده و به ترجمه برخی از کتابها در این حوزه میپردازیم. کتاب شما نیز یکی از کتابهایی است که قصد ترجمه آن را داریم و من میخواهم که برای این کار از شما اجازه بگیرم.
هاوکینز: بله، حتماً، خیلی هم خوشحال خواهم شد؛ فقط باید این کار را به ناشرم که حق کپی رایت کتابهایم با اوست، محول کنم.
– بله، متوجه هستم. بنابراین ایمیلی را در این زمینه برایتان خواهم فرستاد تا از طریق شما این اجازه را از ناشر کتابهایتان بگیریم.
هاوکینز: بله، مایه مسرت من خواهد بود. و چون چنین مذاکراتی زمانبر خواهند بود، اگر زودتر در این زمینه اقدام کنید بهتر است.
– بله، حتماً. در زمینه این تعامل نظر، لازم است خاطر نشان کنم که دو هدف را در نظر داریم: اول اینکه، چند روز دیگر سال جدید برای ایرانیان، که آن را نوروز مینامیم، آغاز خواهد شد. و ما به همین مناسبت قصد داریم تا ویژه نامهای را در فصلنامه خود داشته باشیم. مثلاٌ یکی از موضوعات این ویژهنامه، گزارش مفصل و جامعی از اقتصاد خلاق در جهان است. و دیگر اینکه میخواهیم با افراد شاخص و فعال در صنایع خلاق ایران مصاحبه کنیم. و این مصاحبه نیز، جهت نیل به همین هدف و قرار است که در ویژهنامه نوروزی فصلنامه ما منتشر گردد. و هدف دوم از این مصاحبه و برقراری ارتباط با شما این است که بحثی کلی پیرامون این حوزه با شما داشته باشیم و از توصیهها و پیشنهادات ارزشمند شما در این زمینه بهرهمند شویم. یکی از برنامههایی که ما در نظر داریم در راستای ترویج و توسعه موضوع اقتصاد خلاق در ایران انجام دهیم، برگزاری همایش است که طبق زمانبندی، قصد برگزاری آن را در سال آینده داریم. ما در جهت تلاش برای پیشبرد این موضوع در کشورمان، ارتباطاتی را با برخی سازمانها و نهادهای ذیربط برقرار کردهایم. همچنین تصمیم گرفتیم تا جهت تحقق برنامههای آتی خود، با شما وارد مذاکره شده و ایدههایی را که برای توسعه این سرفصل داریم با شما در میان بگذاریم. و باعث مسرت خواهد بود که شما نظرات خود را درباره آنها مطرح کنید تا باب همکاریهای بیشتری در آینده میان دو طرف باز شود.
هاوکینز: از این بابت خیلی خوشحال خواهم شد.
– بنابراین اگر اجازه بدهید سوالات مصاحبه را مطرح کنیم. در ابتدا خواهش میکنم که معرفی کوتاهی از خود و فعالیتهایی که انجام میدهید داشته باشید. ما در یکی از شمارههای پیشین فصلنامه، شما را به عنوان یکی از کارشناسان اقتصاد خلاق معرفی کردیم. از کتابهایتان نام بردیم و فعالیتهای ارزشمندتان در این زمینه را برشمردیم.
هاوکینز: من جان هاوکینز هستم، و سالهاست که زندگی خود را وقف درک این موضوع کردهام که منظور از خلاقیت و اقتصاد خلاق چیست. در این زمینه فعالیت خود را از بریتانیا، اروپا، و ایالات متحده آمریکا آغاز کرده و اکنون در سرتاسر دنیا با افراد، دولتها، و کسب و کارهای کوچک و بزرگ همکاری دارم و در تلاشم تا در کنار آنها راههای تشویق به خلاقیت را، به همراه ایجاد و مدیریت فرایند کسب و کار پیرامون خلاقیت شناسایی کنم.
– اگر ممکن است کتابها و آثار و فعالیتهای دیگرتان را در بریتانیا و سایر نقاط جهان نیز معرفی بفرمایید.
هاوکینز: کتاب اصلی من “اقتصاد خلاق” نام دارد که در سال 2001 به چاپ رسید و در 2007 با تغییراتی تجدید چاپ شد؛ و سه سال پیش، در سال 2013، با اصلاحات اساسی و قابل توجهی مجدداً منتشر گردید. این کتاب اصلی من در زمینه اقتصاد خلاق است.
– شما به تجدید چاپ کتابتان در سال 2007 اشاره کردید؛ این ویرایش چقدر با نسخه 2013 آن فرق دارد؟
هاوکینز: راستش باید بگویم که این دو نسخه حدود 80 درصد با هم تفاوت دارند؛ شاید بتوان گفت که دو کتاب کاملاً متفاوت هستند، چرا که عقاید و نظرات، نه فقط عقاید من، بلکه عقاید همه انسانها، سال به سال در حال تغییر و تحول است و ما با گذشت زمان بیشتر متوجه رویدادها و وقایع میشویم. و در کنار اینها تأثیر شگرفی را که رسانههای آنلاین، اینترنت، معاملات و تراکنشهای آنلاین، برنامهنویسی، نرمافزارهای گوناگون و در مجموع دنیای دیجیتالی بر زندگی ما گذاشته، بسیار حائز اهمیت است. و به عنوان سومین تحول نیز، میتوان از رشد و توسعه چین و اثرات آن یاد کرد.
– بله، همین طور است. آقای هاوکینز، شما چگونه به کشورهای دیگر در بهبود و توسعه اقتصاد خلاقشان کمک میکنید؟
هاوکینز: من در کشورهای بسیاری فعالیت دارم و به کشورهای مختلف سفر میکنم. ولی هیچ کدام به اندازه افراد مختلفی نبودهاند که برای تحقیق و پژوهش از دانشگاهها و یا حتی به طریقی از جانب دولتها جهت همکاری نزد من آمدهاند و هدفشان درک این موضوع است که واقعاً منظور از اقتصاد خلاق چیست و اینکه چگونه به اقتصاد موجود خودشان ارتباط پیدا میکند. گاهی دغدغههای آنها صرفاً اقتصادی است، مثلاً اینکه چگونه میتوان این بخش جدید را توسعه بخشید، و یا چگونه میتوان مشاغل جدید ایجاد کرده و از کسب و کارها حمایت کرد؛ چرا که جوانان به طور ویژه و بارزی علاقه دارند که در اقتصاد خلاق مشغول به کار و فعالیت باشند، و از اینرو است که ملتها هم به این فکر میافتند که چگونه میشود به این جریان پیوست تا بتوان برای جوانان ایجاد اشتغال کرده و صادرات را نیز در این بخش افزایش داد. این موضوع، جنبه دیگری نیز دارد که همان زمینههای فرهنگی و هنری جوامع است؛ دغدغههایی نظیر اینکه چگونه میتوانیم هنر و فرهنگ خود را به طریقی سازماندهی و مدیریت کنیم تا مؤثرتر باشند؛ نه اینکه الزاماً سودآوری داشته باشند، ولی اینکه پایدار مانده و در کاری که انجام میدهند مفید و و مؤثر واقع شوند، چگونه در جامعه به فعالیت پرداخته و از چه طریقی به مخاطبان بیشتری دست پیدا کنند، چگونه از بازاریابی بهره بجویند، به چه نحوی در این زمینه به تعالی و پیشرفت رسیده، و صلابت و اقتدار کسب کنند.
– بسیار خوب، آیا ممکن است برای ما نمونههای بیشتری از فعالیتهایی که در دیگر کشورها داشتهاید را ذکر کنید؟
هاوکینز: من در چین کارهای بسیاری انجام میدهم، کارهایی که گستره وسیعی از طرحها و برنامهها را در بر میگیرد. به چینیها در ارتقای خلاقیت، فرهنگ و نوآوریهایشان کمک میکنم. با دولتهای ملل مختلف همکاری دارم و اغلب با قشر جوان، و با شرکتها کار میکنم. اینها سه گروهی هستند که من بیشتر با آنها کار میکنم، و البته کار ما تنها به مذاکره و گفتگو محدود میشود؛ هیچ نسخه جادویی در این زمینه وجود ندارد، هیچ تئوری نیست بگوییم اگر طبق آن عمل کنید، ثروتمند خواهید شد، اصلاً چنین چیزی نیست. من دوست دارم با هر کشور وارد مذاکره و گفتگو شوم تا افراد را تشویق و از آنها حمایت و پشتیبانی کنم؛ و پس از آن به مطالعات موردی در آن کشورها میپردازم تا بررسی کنم که چه چیز در آن کشور سعی در ارتقاء و توسعه آن صنعت داشته؛ و یا در کشور دیگری، صنعت پخش برنامههای تلویزیونی از پتانسیل و توان خوبی برخوردار است و یا صنعت طراحی و طراحان آن، از نقاط قوت آن کشور به شمار میآیند؛ و یا حتی موضوع مورد مطالعه میتواند حول محور فرهنگ بوده و یا درباره مالیات باشد. یا در کالیفرنیا به بررسی این میپردازم که چگونه باید اقتصاد خلاق را مدیریت کرد، نقش مدیریت در پیشبرد این مقوله چیست، چگونه باید افراد را به سمت ایدههای بدیع و برتر هدایت و مدیریت کرد. حقیقت این است که مدیریت خلاقیت مقوله متفاوتی است.
– کاملاً حق با شماست، قطعاً این نوع مدیریت با انواع دیگر آن تفاوت دارد.
هاوکینز: و دیگر اینکه من با یک گروه هنری بسیار بزرگ همکاری دارم، با دانشجویان کار میکنم و دورههایی را برای آنها برگزار میکنم، و در پایان آنها گواهی شرکت در دورهها را دریافت میکنند تا بتوانند در آینده به شغل مناسبی اشتغال داشته باشند. من دو رویکرد متقارن و موازی را دنبال میکنم: اول اینکه، کار با افرادی که میخواهند خلاقتر و نوآورتر باشند، میخواهند فکر و ذهن خود را تعالی بخشیده و میخواهند بدانند که چگونه هم خود و هم دیگران را اداره کنند، و چگونه با دیگران در کارها شریک گردند، میخواهند همانند یک فرد خلاق و کارآمد عمل کنند؛ و این افراد ممکن است در حوزههای متنوعی فعالیت داشته باشند، چه هنر، چه فناوری اطلاعات، توسعه شهری، امور خارجه، امور پژوهشی، در هر حوزهای ممکن است این افراد به کار و فعالیت مشغول باشند.
– میخواهم به زمانی اشاره کنیم که ایده اولیه صنایع خلاق در ذهن شما شکل گرفت؛ دقیقاً چه چیز باعث شد که شما خلاقیت را برای مطالعه خود انتخاب کردید؟ آیا کلاً و از همان اول به این ایده دست یافتید و یا موضوع دیگری مد نظرتان بود و با گذراندن مراحل مختلف به اقتصاد خلاق رسیدید؟
هاوکینز: پانزده سال پیش، هنگامی که در تولید و پخش برنامههای تلویزیونی فعالیت داشتم، حرفهای بسیاری پیرامون وب، تحول داتکام، برنامه نویسی و نرمافزار، و فناوری اطلاعات وجود داشت. در آن زمان بود که به نظرم رسید چه تفاوت عمدهای بود میان آنچه من به عنوان فناوری اطلاعات میدیدم، با آنچه که کار خلاق در زمینه هنر و فرهنگ، و دنیای نوآوری تلقی میشد. تصمیم گرفتم روی طرز فکرهای گوناگونی که در این باره وجود داشت تمرکز کنم، روی طرز فکر همه افرادی که خود به نحوی خطوط فکری و شخصی خودشان را، غالباً به شکلی پیچیده بیان داشته و ارائه میکردند، اینکه ترجیحاً به جای اینکه بر اساس دیتا و فناوری اطلاعات عمل کنیم، ببینیم که چه چیز را خلاقیت بنامیم؛ در آن زمان تأکید بسیاری بر کاربردهای نرم افزار و سخت افزار بود. اینها با آنچه در ذهن من میگذشت متفاوت بودند؛ میخواستم از بابت این برداشت شخصی به اطمینان رسیده و به عقیده و مفاهیم دقیق و منحصر بفردی در این باره دست بیابم. حوزه فرهنگ، سنت، رسانه، و طراحی فراموش نشده بود و به نظر من اینها همگی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بودند و کل فرهنگ متعالی و والا وابسته به آنها بود؛ این همان چیزی است که ما در رابطه با فرهنگ بدان اعتقاد داریم. و من میخواستم چنین مسائلی را که در زندگی افراد بسیار حائز اهمیت بودند، ولی اغلب بخشی از اقتصاد آنها به شمار نیامده بودند را به یکدیگر ربط دهم. چرا که این امور باید بخشی از اقتصاد جوامع باشند. و در حقیقت چیزی که من گفتم این بود که این مسائل بخش عظیم و مهمی از اقتصاد را به خود اختصاص میدهند، و بسیار هم سریع رشد میکنند، و این همان چیزی است که قشر جوان میخواهند طبق آن اقدام کنند. و اگرچه غالباً آنها به طور شخصی و انفرادی عمل میکنند، ولی اگر همه آنها را به عنوان بخشی از اقتصاد محسوب کنیم میبینیم که چه جمعیت زیادی را تشکیل خواهند داد. بنابراین میتوان گفت که اینها همه جزئی از توسعه و پیشرفت جامعه مدرن، و مدرنیزه کردن آن هستند؛ اینکه بتوانند به عنوان بخشی از زندگی کنونی، در حوزه صنایع خلاق فعالیت داشته باشند؛ این چیزی نیست که تنها افراد خاصی قادر به انجام آن باشند؛ خود شما هم میتوانید این کار را انجام دهید.
– در این سالها با چه چالشهایی مواجه گشتید؟
هاوکینز: (با خنده) چالشها که بسیار زیاد بودند!
– البته منظورم چالشهای شخصی نیستند. مثلاً، اصطلاح «اقتصاد خلاق» را شما برای نخستین بار به کار بردید؛ و مطمئناً در ابتدا افراد بسیاری با آن تطابق و سازگاری نداشتند، یا شاید بهتر است بگوییم که آن را سخت پذیرفتند.
هاوکینز: ببینید، وقتی که کسی به معرفی و شناساندن چیزی و یا کاری جدید، همت میگمارد، سعی میکند تا واژه و اصطلاحات درستی را برای آن به کار ببرد. من هم باید در نامگذاری و تبیین مفاهیم و تعاریف، درست عمل کرده و درباره آنها اطلاعات کسب میکردم. باید نشان میدادم که این کارها، از نظر کمی و عددی نیز، به لحاظ جلب توجه دولت از اهمیت برخوردار بودند. اینکه ثابت میشد که رقم بالایی از تعداد مشاغل، از میزان تولید ناخالص داخلی، و از میزان صادرات را اقتصاد خلاق در بر میگرفت و این اقتصاد با سرعت قابل توجهی در حال توسعه بود و در اقتصاد در حال رشد سریعی بود. و من و بسیاری از افراد دیگر در این زمینه نقش داشتیم و باید با یکدیگر در این راستا فعالیت میکردیم تا بتوانیم دولت را متقاعد کنیم که چه تحولی در حال روی دادن بود. و این بخشی معقول و کارآمد از کل کار بود که میگفتیم، اینها همه تعاریف، طبقه بندیها، لیبلها و نیازهای دولتی ما در زمینه سیاست عمومی هستند. بنابراین، یکی از چالشهایی که همه ما با آن مواجه میشویم، این نیاز به مشخص کردن تعاریف است تا طرف مقابل را به فکر وادار کنیم، و پس از آن به سراغ ایدهها و نظرات، بدایع، چگونگی اداره و مدیریت کسب و کار میرویم و اهمیت هم ندارد که آنها را چه مینامیم.
– بله، درست است. اصطلاحات دیگری نیز در ابتدا مطرح گردید؛ اصطلاحاتی نظیر «اقتصاد دانشبنیان»، «اقتصاد اطلاعات»، و یا اصطلاحاتی از این قبیل؛ میخواستم بدانم که شما چه تفاوتهای را میان این عبارات و مفاهیم قائل هستید؟ مثلاً اینکه از اصطلاح اقتصاد دانشبنیان در معنای گسترده استفاده نکنیم. تا جایی که من مطلع هستم، در آن زمان افراد از این اصطلاح بسیار استفاده میکردند.
هاوکینز: بله، خود من هم سالیان بسیاری از این عبارت استفاده میکردم، از دهههای 1970، 80 و 90؛ جامعه اطلاعاتی، مفهوم بسیار قوی بود که در آن زمان توسط یونسکو و سازمان ملل و دیگر سازمانها بسیار مورد حمایت و پشتیبانی قرار داشت و حتی خود من هم بسیار از آن استفاده میکردم، از عباراتی مانند جامعه اطلاعاتی، اقتصاد اطلاعات، اقتصاد شبکهای، و اقتصاد دانشبنیان. و همه آنها به منزله گامها و مراحل درک ما بودند از آنچه که در حال روی دادن و تحول در آن زمان بود. ولی حقیقت این است که من میخواستم بر روی خلاقیت تأکید کنم؛ اینکه ما در زمینه اطلاعات و دانش چه کار میکنیم، ببینید، تنها این نیست که بگوییم دانش و اطلاعات؛ آنها شی نیستند، آنها خود راههای درک کردن هستند. و آنچه که افراد خلاق انجام میدهند این است که آنها این مفاهیم را انتخاب کرده و آنها را تغییر میدهند. ممکن است که دانش را وارونه کنند؛ آنها در این زمینه خود را کاملاً آزاد میبینند که دانش و اطلاعات را تغییر دهند؛ اینکه معانی و اسمهای جدیدی به آنها بدهند. و من میخواستم بر این فرایند تغییر، تأکید بورزم.
– پس شما معتقد هستید که افراد خلاق، گام به گام از اطلاعات و دانش بهره گرفته ولی از آنها عبور میکنند.
هاوکینز: بله، من از اطلاعات بسیاری نوشتهام؛ از جامعه اطلاعات، از جامعه شبکهای، و اقتصاد دانشی، که هنوز هم موجود هستند؛ ولی میخواهم بر تغییراتی تأکید کنم که مردم بر اطلاعات وارد میکنند، و چگونه از درک غیرشخصی خود بهره گرفته و دانش را به وجود میآورند. من میخواهم به بیانها و نمودهای شخصی دانش توجه کنم که فردی و درونی هستند. من به آن جنبه و منظر نگاه میکنم.
– بسیار خوب. آقای هاوکینز، اکنون پس از پانزده سال که در این زمینه فعالیت جدی دارید، اقتصاد خلاق را چگونه تعریف میکنید؟ زیرا همانطور که میدانید رفته رفته افراد و دولتها، تعریف خود را از این مفهوم گسترش میدهند. شما در لحظه کنونی و در سال 2016، چه تعریفی را برای اقتصاد خلاق ارائه میدهید؟
هاوکینز: من همواره برای تعریف اقتصاد خلاق، از تعریف خلاقیت آغاز میکنم، و آن را فرایندی میخوانم که یک قابلیت اولیه و ارزشمند انسانی بوده و بخشی از انسانیت هر فرد است. ما این قابلیت و فرایند را در زندگی شخصی خود داشته و اکنون نیز به طور چشمگیر و فزایندهای آن را در کسب و کار خود نیز به کار میگیریم. و بر همین اساس، اقتصاد خلاق، نتیجه و پیامدی از همان خلاقیت در تولید، خدمات مختلف و نیز بازار کسب و کار است. دلیل آنکه من این تمییز را قائل میشوم این است که من با ذات و طبیعت عمومی و فراگیر خلاقیت سر و کار دارم؛ هر کسی این خلاقیت را داراست، همه از آن بهره میگیرند و اکنون همه جا و در بین همه وجود داشته و مانند یک جنبش جمعی در جهان در جریان است. برخی افراد آن را در هسته اصلی تفکر تجاری و یا کار خود قرار میدهند، چنین فردی میتواند یک هنرمند باشد، و یا یک نویسنده، و یا طراح یک وبسایت و یا کسی که به طریقی در یک فعالیت دیجیتالی مشغول به کار است و به این وسیله، از ایدههای نو و بدیع، دست به خلق قابلیتهایی در قلب فعالیت و کار خود بزند؛ چه یک فعالیت غیرانتفاعی باشد و یا تجاری، بخش خصوصی و یا حتی دولت؛ تغییرات عمدهای در شرایط و مقررات مربوط به بهداشت و درمان و آموزش رخ داده است و این به دلیل تغییر نگرشی است که در نحوه ارائه خدمات درمانی و بهداشتی، و نیز آموزش به وجود آمده است.
– به نکته خوبی اشاره کردید: آموزش؛ به نظر شما آموزش چه نقشی در اقتصاد خلاق دارد و از چه طریقی به آن کمک و همبخشی مینماید؟ باید چه تغییراتی در فرایند آموزشی خود ایجاد کنیم تا در مجموع، اقتصاد خلاق بهتری داشته باشیم؟
هاوکینز: به نظر من باید علایق افراد، کودکان، نوجوانان، جوانان، و یا دانشجویان را در سوال پرسیدن، خلق و بروز ایدههایشان و نیز در مدیریت فکرشان شناسایی کنیم.
– آیا شما تا به حال با دولت هیچ کشوری در زمینه نحوه آموزش جوانان آنها همکاری داشتهاید؟
هاوکینز: البته که کار کردهام، اتفاقاً در این زمینه با دولت چین زیاد همکاری داشتهام تا نظام آموزشی خود را تغییر دهند.
– آیا ممکن است از مهمترین و اصلیترین توصیهها و پیشنهادهایی که به دولت چین در زمینه تغییر فرایند آموزشی آنها ارائه دادهاید، برای ما بگویید؟
هاوکینز: در واقع این طور بگویم که این تغییر، حرکت از شرایط سنتی و عرف حاکم است که در آن هر آنچه را که معلم تدریس میکرد، دانشآموزان باید آنها را حفظ میکرده و در پایان سال تحصیلی، همان حفظیات را در برگههای امتحانی خود مینوشتند و در این صورت، امتحان خود را با موفقیت پشت سر میگذاشتند و میتوانستند به مقطع بعدی راه پیدا کنند. ما باید افراد را تشویق کنیم که به دنبال علایق و خواستههای خود بروند و در ایدههای بدیع و شخصی خودشان و نیز در موقعیتهای مختلفی که در آنها قرار میگیرند، خلاق باشند؛ بتوانند هم به طور مشترک و گروهی و هم بدون دیگر افراد به انجام کار بپردازند؛ و در بیان ایدهها و نظرات خود بهتر عمل کنند. در نتیجه، ماهیت و ذات کلاس درس متفاوت میشود، ارتباط میان معلم و دانشآموز تفاوت دارد، و نحوه تدریس فرق داشته و شیوه ارزیابی دانش آموزان نیز متفاوت است.
– حق با شماست. در این باره برای من به عنوان پژوهشگر این حوزه، سوء تفاهم و یا بهتر بگویم، ابهامی برای من به وجود آمده است، و آن پیرامون دو واژه خلاقیت و نوآوری است؛ به عنوان نمونه، ما میگوییم که ملتی نوآور است، و در عین حال ما مفهوم خلاق را نیز داریم، آیا بین این دو مفهوم تفاوتی وجود دارد؟
هاوکینز: من فکر میکنم که ما بسیاری از اوقات هر دوی این مفاهیم را به جای یکدیگر به کار میبریم، یعنی در استفاده از آنها، تفاوتی از لحاظ مفهوم و موقعیت قائل نمیشویم؛ به همین دلیل است که من اهمیت زیادی به آن نمیدهم. ولی فکر میکنم که میان این دو مفهوم، تفاوت وجود دارد. ارتباط میان آن دو این است که غالباً ایده به صورت یک ایده خلاقانه شروع میشود و سپس به شکل چیزی بروز پیدا میکند که نوآورانه است. بنابراین برداشت من از موضوع این است که خلاقیت میتواند به نوآوری منجر شود؛ شما ایده خلاقانهای را مطرح میکنید که نوآوری را ایجاد میکند، در حالیکه نوآوری بسیار به ندرت به خلاقیت میانجامد؛ در واقع این امر همواره با خلاقیت آغاز شده و به نوآوری ختم میگردد. و تفاوت عمده و حتمی که بین این دو فرایند وجود دارد این است که خلاقیت روشی شخصی و ویژه خود تولید میکند و ایدهای است که من آن را مبهم و نامشخص میخوانم، و خود آن ایدهآل نیز همواره به وسیله عنصری درونی و فردی القاء شده و بسیار دشوار است که آن را دوباره دقیقاً تکرار کنیم، بسیار سخت است که بخواهیم آن را دقیقاً تکرار کنیم. این در حالی است که تمام هدف نوآوری تولید و ایجاد چیزی است که مجدداً بتوان آن را تکرار کرد. به طور نمونه، کسی که داستان مینویسد را در نظر بگیرید، بسیار سخت است که این کار دوباره عیناً تکرار شود، شاید حتی بتوان گفت که کاری غیر ممکن است؛ در حالیکه اگر تکنولوژی جدیدی را مبتکرانه خلق کنید، و یا نمونه اولیه از چیزی که قبلاً آن را تست کردهاید را توسعه داده و یا کارایی آن را بالاتر میبرید، و ممکن است که بخواهید تعداد زیادی از آنها را به صورت مشابه تولید کنید؛ مانند این است که من آنچه که شما در ایران انجام دادهاید، بتوانم عیناً در بریتانیا انجام دهم. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که نوآوری قابل کپیبرداری است.
– نقش تکنولوژی در این اقتصاد خلاق چیست و تا چه اندازه در این حوزه اثرگذار است؟ و اینکه ما چگونه میتوانیم به شکلی مبتکرانه و نوآورانه از تکنولوژی بهره بگیریم؟
هاوکینز: من فکر میکنم که این امر تا حدود بسیار زیادی، بستگی به سؤالات بیشماری دارد که درباره اقتصاد خلاق مطرح هستند و میتوانند پاسخ خیلی مشخصی هم نداشته باشند؛ پس اگر درباره تکنولوژی در چاپ و یا نوشتن صحبت کنیم، نقش تکنولوژی در آنها نسبتاً کمرنگتر است؛ در حالیکه اگر تکنولوژی را در حوزه فیلمسازی در نظر بگیریم، این نقش بسیار بسیار بیشتر و پررنگتر خواهد بود؛ تکنولوژی در این میان بر نوشتن فیلمنامه اثری نخواهد داشت، ولی به میزان قابل توجهی بر نحوه فیلمبرداری صحنهها، لنزی که برای این کار انتخاب میکنید، نوع نورپردازی و صدابرداری اثرگذار خواهد بود؛ و از همینرو، توزیع فیلم نیز از دیگر مواردی است که تکنولوژی در آن نقش بسزایی خواهد داشت. و یا اگر نوشتن یک برنامه نرمافزاری، و یا یک پلتفرم آنلاین، یا یک اپلیکیشن موبایل را در نظر بگیرید، میتوان گفت که تقریباً همه آن فرایند را تکنولوژی در بر گرفته است؛ خلاقیت، خیلی بیشتر از معنای تخصصی خود، کل این فرایند را به خود اختصاص داده است.
– اجازه بدهید کمکم بحث را خلاصه کنیم. اصلیترین مؤلفههای اقتصاد خلاق را چه میدانید؟ میدانیم که در میان آن مؤلفهها مالکیت فکری (که حق کپیرایت از مصادیق آن به شمار میآید)، فرایند آموزش، و … وجود دارند؛ شما کدامیک از این مؤلفهها را مهمتر از بقیه موارد میپندارید و چه ترتیب اولویتی برای آنها قائل هستید؟ منظورم این است که به طور مثال، مالکیت فکری از نظر شما تا چه حد در اقتصاد خلاق نقش دارد، و یا اهمیت آموزش به قشر جوان جامعه در این حوزه چقدر است؟
هاوکینز: برخی از این مؤلفهها در هر موضوعی حتمی و ضروری هستند، ولی به نظر من آموزش و آنچه که من آن را اکولوژی خلاق میخوانم (من درباره اکولوژی خلاق، کتابی را هم نوشته و منتشر کردهام)، برای همه مؤلفههای اقتصاد خلاق، قطعاً بسیار مهم و ضروری به شمار میآیند. از همینرو است که افراد خلاق گرایش به خوشهبندی (دستهبندی) در مناطق مختلف و شهرهایی پیدا میکنند که در آنها افرادی که در آنجا زندگی میکنند تمایلات فکری و طرز تفکر مشابه آنها را داشته و همانند خودشان خلاق هستند؛ چنین چیزی به این دلیل اتفاق میافتد که آنها دوست دارند میان افراد خلاق قرار بگیرند، و اگر در آنجا افراد خلاق نیابند، به جایی دیگر خواهند رفت. آنها از روستاها و بخشها به شهرهای کوچک، و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، و از شهرهای سنتیتر به شهرهای جهانی نقل مکان میکنند و در تمام این تغییر مکانها به دنبال افرادی میگردند که بتوانند به آنها در پرورش ایدههایشان کمک کنند؛ پس میبینیم که اکولوژی نقش بسیار مهمی را در این زمینه ایفا میکند و اگر در رابطه با مسأله حق کپیرایت بخواهیم صحبت کنیم، یعنی مواردی از جمله حقوقی مالکیت فکری، حق امتیاز، علائم تجاری و یا حقوق طراحی، حقیقت این است که این موارد در برخی از صنایع اهمیت چندانی ندارد، صنایعی همچون طراحی، معماری؛ ولی در برخی دیگر از صنایع نظیر صنعت فیلم و یا صنعت تلویزیون، از اهمیتی بسیار اساسی و مهم برخوردارند. پس میتوان نتیجه گرفت که آنها در هنر اهمیت چندانی ندارند، البته برای برخی از هنرمندان مهم هستند. بنابراین مسائلی هستند که هر کشوری باید، از اینرو که همه آحاد جامعه را در بر میگیرد، به آن بیاندیشد؛ اینکه آموزش را چگونه آغاز کند و به حمایت از مراکز آموزشی و هنری رسیده و به افراد جهت راهاندازی، اداره و مدیریت، و سپس توسعه کسب و کارهایشان کمک نماید؛ چنین مواردی برای همه سودمند خواهد بود. و سپس در کنار این امور، مالکیت فکری قرار دارد که برای برخی از بخشها بسیار اهمیت دارد، در حالیکه برای برخی دیگر چندان حائز اهمیت نیست.
– و ممکن است درباره نقشی که کارآفرینی در اقتصاد خلاق ایفا میکند، توضیح دهید؟
هاوکینز: کارآفرینی از آنرو اهمیت دارد که شما را وادار میکند به این فکر کنید که باید از پیشرفتهای خود بهره بگیرید. مردم باید بدانند که خلاق بودن بسیار ریسک بالایی دارد؛ و اینکه در میان راه، ممکن است بارها با شکست مواجه شوید و از آنجایی که دولتها از شکست خوردن تنفر دارند، آنها همواره با این مشکل روبرو هستند که مثلاً میخواهند مدرسهای و یا بیمارستانی و یا جادهای بسازند، به این منظور بودجهای را به این کار اختصاص داده و دو سال بعد آن مدرسه را ساختهاند، چنین کاری بسیار ساده به نظر می رسد؛ مثل این است که بخواهد به همین شکل کارخانهای بسازد، خب این کار بسیار ساده است. ولی اگر دولت بیاید و این پول و بودجه را در اختیار تعدادی از افراد خلاق قرار دهد، بخشی از این افراد شکست خواهند خورد و این همان چیزی است که دولت از آن متنفر است. بنابراین، دولت ها می خواهند که افراد را به خلاق بودن و نوآور بودن تشویق کنند، ولی حقیقت این است که با انجام کارهایی که ذکر شد، در واقع از این تشویق سرباز می زنند و چه بسا که باعث دلسردی نیز می گردند. پس این طرز فکر بسیار مهمی است که باید در دولت ها ایجاد گردد؛ آنها باید اطمینان پیدا کنند که راهی که در پیش گرفتهاند در راستای حمایت و کمک به افراد در خلاق بودن آنها است، و موجب شرمساری دولت در این باره نخواهد بود. این بحث بسیار حیاتی و مهمی است که چین هماکنون در حال پیاده کردن آن در کشورش است. این یکی از حوزههای مطالعاتی مورد پژوهی است که بسیار هم مهم به شمار میآید، زیرا تعداد محدودی الگو در این زمینه در سرتاسر جهان وجود دارد، و این بسیار مهم است که هر کشوری می تواند از کشور دیگر بیاموزد.
– منظور شما این است که می توان از شیوهها و روشهایی که آنها جهت رشد و توسعه اقتصاد خلاق در کشور خود به کار میگیرند تقلید و کپیبرداری کرد؟
هاوکینز: شما در هر حوزهای می توانید در نظر بگیرید که مثلاً چگونه نویسندگان و یا طراحان دیجیتال را ترغیب کرده و به آنها کمک کردهاید، و می توانید همانطور که دیگران در جهان این کار را انجام می دهند، به افراد در انجام این کارها کمک کنید. و در اینجا درک کارآفرینی بسیار مهم است؛ در عین حال که شما به افرادی هم نیاز دارید که کارآفرین نبوده و تنها کارگران و نیروی کار خوبی هستند. زیرا تفکر کارآفرینانه بسیار مشکل بوده و هر کسی نمیتواند کارآفرین باشد. بنابراین افراد بسیاری هستند که خود کارآفرین نیستند، ولی دوست دارند که با یک کارآفرین کار کنند.
– بسیار خوب، اجازه بدهید اکنون به سراغ ایران برویم. البته پیش از آنکه مسأله اقتصاد خلاق در ایران و سؤالاتی که در این زمینه وجود دارند را مطرح کنم، دوست دارم بدانم که نظر کلی و عمومی شما در رابطه با ایران چیست؟
هاوکینز: راستش را بخواهید من چیز زیادی درباره ایران نمیدانم. تنها اطلاعاتی که من در این رابطه دارم به زمانی بسیار بسیار قبل برمی گردد که من در حوزه پخش برنامههای تلویزیونی فعالیت داشتم و در آن زمان دولت از برنامههای تلویزیونی به عنوان ابزاری ملی جهت آموزش استفاده می کرد، که باید بگویم کار بسیار خوبی هم بود، و در آن زمان من کسی را می شناختم که در یونسکو و در دفتر ایران کار می کرد. اخیراً هم درباره تولید فیلمهای شما مطلع شدهام، زیرا شما تولیدکننده بزرگی در زمینه فیلم هستید.
– آیا از میان آن فیلمها، نام هیچ یک را به خاطر میآورید؟
هاوکینز: متأسفانه نام هیچکدام از فیلم هایی را که از ایران دیدهام اکنون به خاطر ندارم؛ ولی فیلمهای خوبی بودند، ضمن اینکه مجدداً عرض می کنم که شما یکی از بزرگترین تولیدکنندگان فیلم در منطقه هستید.
– بله، درست است. همانطور که می دانید ایران از سابقه و میراث فرهنگی بسیار غنی و قوی برخوردار است. با علم به این موضوع، چه توصیه ها و پیشنهاداتی را به دولت و مردم ایران دارید تا با بهره جستن از چنین میراث فرهنگی و هنری والایی، اقتصاد خلاق را در ایران توسعه و ارتقاء دهند؟
هاوکینز: در وهله اول فکر می کنم که باید به داشتن چنین امتیازی افتخار کنند؛ و فکر می کنم که برخورداری از میراث هنری، خود گواه بر موفقیت اقتصاد خلاق در ایران، از صدها و هزارها سال قبل است. البته من برای اینکه دقیق تر بتوانم پاسخ این سؤال را بدهم، نیاز دارم تا بیشتر در مورد این میراث در ایران بدانم. ولی در هر صورت می توان گفت که این میراث خود نیز نتیجه و دستاورد است و میتوانید آن را از مناظر و جنبه های گوناگونی چون تاریخ هنر بررسی نمایید؛ که فکر میکنم تاکنون چنین کارهایی در این زمینه انجام شده باشد. و مسأله دیگر این است که این امر چگونه نتایج حاصل را در اختیار نسلهای فعلی از افراد خلاق در ایران قرار می دهد؟ اینکه آنها کاری را که می خواهند انجام دهند، چگونه ارزیابی می کنند؟ و آیا می توانند آن را دوباره خلق و ابداع کرده و یا تغییرش دهند؟ آیا می توانند الگوها و کسب و کار خود را روی آن اعمال نمایند؟ من با کسانی در برزیل همکاری دارم که در آمازون کار می کنند؛ این افراد مصنوعات، سفالینه ها و سرامیک های فوقالعادهای خلق می کنند؛ ولی کوچکترین ایدهای نسبت به اینکه چگونه آنها را ساخته، طراحی، بازاریابی و قیمت گذاری کرده، توزیع نموده و به فروش بگذارند، ندارند. از این رو ما در این پروژه هستیم تا ببینیم که این افراد چه کار کرده و به آنها کمک می کنیم تا محصولاتشان را به بازار ارائه دهند.
– پس شما منظورتان این است که ما برای بهره گیری از میراث خود در این راستا، به یک الگوی کسب و کار نیاز داریم.
هاوکینز: بله، دقیقاً این یک الگوی کسب و کار است. شما در این میان زنجیره ارزشی دارید که با نگاه به آن با خود میاندیشید که آیا همه آنچه را که باید و در توانمان است، در هر مرحلهای از این زنجیره ارزش، انجام می دهیم؟ در پاسخ به این سؤال، گاهی جواب مناسبی پیدا کرده و گاهی نیز پاسخ دادن به این سؤال امکانپذیر نیست. پس باید در این باره بسیار واقعبین بود. قرار نیست به سراغ چیزی بروید که واقعیت در آن کارایی نداشته و عملی نیست؛ بلکه باید کاملاً حقیقی و واقعی بوده و به کسب و کار نزدیک باشد.
– ما در ایران مفهوم دیگری را نیز در کنار اقتصاد خلاق داریم که شهر خلاق نام دارد. هر دوی این مفاهیم سعی در جلب نظر دولت و مردم دارند؛ برخی شهرها و شهرداریهای مربوط به هر شهر، شوراهای شهری، همه و همه درباره مفهوم شهر خلاق سخن می گویند. در کشوری همانند ایران که دولت آن فدرال نیست، توصیه و پیشنهاد شما در این زمینه چیست؟ به نظر شما شهر خلاق در اولویت است و یا اقتصاد خلاق؟
هاوکینز: به نظر من این دو، دست در دست و همسو با یکدیگر عمل میکنند. شما اقتصاد خلاق را دارید که در آن عمدتاً توجه ها معطوف به افراد و ماهیت مخلوق بودن در کارهای روزمرهشان و نیز، تأکید بر الگوهای کسب و کار، سازماندهی و مسائل مدیریتی است. مفهوم اقتصاد خلاق، درگیر همه موضوعات و امور این چنینی همانند مالیات و سیاست مالیاتبندی و … است، و اینکه چگونه شرکت ها راهاندازی گشته و ساختارشان شکل می گیرد، چگونه سرمایه گذاری و تأمین مالی برای آنها انجام می شود، و اینکه شما چگونه برای اقتصاد خلاق سرمایه گذاری می کنید؟ و نیز با مسائل و امور مدیریتی و رهبری و هدایت سر و کار دارد، و امور دیگری همچون کارآفرینی، بازاریابی، تأمین مالی و سرمایه گذاری، نیروی انسانی، واردات و صادرات، پیشرفت و رشد در زمینه تجاری و بازرگانی و مسائل دیگری از این قبیل؛ در حالیکه مفهوم شهر خلاق، به اموری همچون طراحی شهری، ساختمانها و طراحی آنها می پردازد، البته با هیچکدام از اینها، معماری ساختمان ها منظور نیست، بلکه تا جایی که طرح و نقشه ساختمان چقدر در یک اکولوژی خلاق مؤثر واقع می شود را مد نظر قرار میدهد. بنابراین باز هم تأکید می کنم که این دو مفهوم با یکدیگر پیش رفته و دیگری را تحت پوشش قرار میدهند. یکی از مهمترین مسائل در اقتصاد خلاق، فراهم کردن مکانهای ارزان قیمت و خوب برای جوانان خلاق است و نیز اینکه چگونه این مکان مناسب را که در آن آزادی عمل داشته باشند، برایشان آماده می کنید. این یکی از مسائل کلیدی در اقتصاد خلاق است، چرا که افراد نیاز دارند تا کارشان را از یک جایی آغاز کنند، ولی همیشه در ابتدا اجاره جا و هزینه های مربوط به آن، سطح درآمد و از این دست امور مطرح می گردد. من چنین مسائلی را جزئی از اقتصاد خلاق به حساب می آورم. به نظر من در تمام جوامع خلاق موفق، این دو رویکرد و طرز فکر همراستا و در کنار یکدیگر عمل می کنند، هیچیک از آنها منافاتی با دیگری ندارد. من خیلی وقت پیش تا حدودی به عنوان یک طراح شهری فعالیت داشتهام و از این رو خیلی خوب از این مسائل آگاهی دارم. همچنین، در آخرین ویرایش از کتاب اقتصاد خلاق من، یک فصل کامل به شهرهای خلاق اختصاص دارد. پس من مجدداً خاطر نشان می کنم که این دو مفهوم با یکدیگر همسو بوده و اینکه آنها را جدا و منحصر از دیگری بدانیم، نتیجه و اثری معکوس در پی خواهد داشت. از همینرو است که افراد گوناگونی را جذب خود کرده و مسائل متنوعی را در بر میگیرند. بنابراین گزینه انتخابی میان آنها وجود ندارد؛ شما به هر دوی آنها نیاز دارید. علاقه شخصی من به بیانها و نمودهای شخصی، و الگوهای کسب و کار است. من همچنین دوست دارم که در یک شهر خلاق زندگی کنم، نمیتوان بدون یک شهر خلاق، اقتصادی خلاق را رونق بخشید. بنابراین باید هر دو مفهوم ذکر شده را برای آغاز در نظر گرفت، برخی از سیاست ها کلیتر بوده و عموم جامعه را در بر می گیرد، و برخی دیگر از آنها تنها برای شهرها در نظر گرفته میشوند.
– به عنوان جمعبندی اگر سخن خاصی در قالب توصیه، نظر و یا پیشنهاد، در رابطه با ایران و اقتصاد خلاق در ایران با مخاطبان فصلنامه ما دارید، بفرمایید.
هاوکینز: باید بگویم که از گفتگویی که با هم داشتیم بسیار مسرور و مشعوف شدم. امیدوارم که این سرآغاز گفتگوهای بسیار بعدی میان کشور من و کشور شما باشد. من همواره به کشورهای بزرگ با زمینه فرهنگی غنی، همانند ایران علاقمند بودهام؛ کشورهایی که قدم در راه درکی ژرف از مفهوم خلاق بودن گذاشته و در تلاشاند تا درباره اینکه چگونه می توانند خلاقیت را به جریان اصلی اقتصاد راه دهند، عمیقاً فکر میکنند و از آن، جهت مدرن کردن جامعه بهره می گیرند. این راهی است که تمام جوامع در جهان آن را در پیش گرفتهاند؛ برخی با سرعت و برخی کندتر در جهت آن در حال حرکت هستند. من برای کمک به ایران در این طریق، مشتاق هستم تا بتواند با سرعت در این مسیر گام بردارد.
منبع: فصلنامه اقتصاد خلاق