به گزارش فناوری فرهنگی، آقای سید امین مویدی اصفهانی متولد سال ۱۳۵۲ و فارغ التحصیل مهندسی صنایع است. حرفهی اصلی وی مدیریت کنترل پروژه است اما از سال ۸۹ تا کنون سردبیر ماهنامهی طنز «خط خطی» است و مدتی نیز معاونت فرهنگی هنری حوزهی هنری اصفهان را بر عهده داشته است. از سوابق وی در حوزهی پینما میتوان به ایجاد یک کارگاه پینما و مدیریت تولید حدودا ۴۰ کتاب پینما در مجموعهی حوزهی هنری اشاره کرد. تجربهی وی در تولید کتب پینما موجب شد تا ایشان را به یک گپ کاری دعوت کنیم.
- ابتدا بفرمایید ورود شما به عرصهی پینما از چه زمانی و به چه طریقی بوده است؟
قصهی آشنایی من با پینما به دوران کودکی برمیگردد؛ زمانی که برادرم از سفر خارج برایم تعدادی کتاب پینما از جمله تن تن به عنوان هدیه آورد. با وجود اینکه آن کتابها به زبان انگلیسی نوشته شده بود اما به خاطر جاذبههای تصویری خیلی توجهم را جلب کرد و تمام وقتم را با این کتابها سپری میکردم. اگرچه متن را نمیفهمیدم ولی با حرکت و زیبایی تصاویر به خوبی ارتباط برقرار کردم و خودم برای این کتابها قصه درست کرده بودم. بعدها از روی همان کتابها شروع به تقلید و طراحی کردم. بعد از این هر چه در کشور دنبال کتابی گشتم که به این شکل تصاویر را روایت بکند نمونهای پیدا نکردم.
چند سال بعد، از پسرعمویم که داشت به آلمان میرفت، خواستم برایم کتاب پینما بیاورد. او هم تقریباً ۱۰۰ جلد کتاب همراه خود آورد و من به گنجینهای از آثار مارول و دی سی دست پیدا کردم که خیلی برایم جذاب بودند و علاقهام به پینما بیشتر شد.
بعدها متوجه شدم کتابهای پینما علاوه بر درآمدزایی بالا، باعث انتقال فرهنگ هم میشود. آمریکاییها برای اینکه به کودکان و نوجوانان تلقین کنند که فرهنگ برتر هستند و میتوانند دنیا را نجات دهند از این هنر-صنعت سوءاستفاده میکنند و جذابیت این کتابها ناخودآگاه تأثیرش را بر ذهن بچهها میگذارد. به همین دلیل سعی کردم خودم در زمینهی پینما کار کنم و از ادبیات غنی ایران استفاده نموده آن را تبدیل به تصویر کنم؛ چون به نظرم ادبیات غنی ایران برای اینکه بهتر بتواند با مردم ارتباط برقرار کند نیاز دارد به تصویر تبدیل شود. اما شاید توانایی کافی نداشتم و بیشتر به سمت کاریکاتور رفتم تا اینکه پس از سالها تلاش، در سال ۸۹ آرزویم تحقق یافت و کارگاهی دایر کردم که با کمک دوستانم تا اواخر سال ۹۴ حدود ۲۰۰۰ صفحه پینما تولید کردیم.
- موضوعات این کتابها در چه زمینهای بود؟
موضوعاتی که تولید کردیم با توجه به علاقهای که شخصاً به دفاع مقدس و اسطورههای بیبدیل آن و شهدای بزرگوار داشتم بیشتر در این حوزه بود و حدود دو سوم این کتابهای پینما با موضوع زندگی شهدا کار شده بود. همانطور که میدانید در پینما قهرمان نقش عمدهای بازی میکند و یکی از پایههای اصلی آن است.
بنده معتقدم که ما بر خلاف آمریکاییها یک سری قهرمانهای واقعی داریم که در عالم واقع و به دور از افسانه و دروغپردازی، قهرمانی کردهاند. قهرمانان واقعی ما برای مردم و وطنشان جان خود را کف دست گرفتند و حماسه آفریدند. به نظرم ما آنطور که باید و شاید قدردان آنها نبودیم و نتوانستیم آنها را به نسل جوان معرفی کنیم. نتوانستیم بگوییم قهرمانهای بیبدیلی داریم که علاوه بر اینکه قدرت بدنی بالایی داشتند از لحاظ روحانی و عرفانی هم در درجهی کمال بودند. آنها کسانی بودند که از هر لحاظ اسطوره بودند و توانستند پای اعتقاد و وطنشان بایستند.
من بیش از ۱۰۰۰ صفحه پینما در مورد شهدای دفاع مقدس برای انتشارات سوره مهر و روابط عمومی شهرداری تولید کردم ولی تا جایی که اطلاع دارم هنوز این کتابها چاپ نشده و خیلی از این بابت افسوس میخورم.
- علت چاپ نشدن این کتابها چیست؟
اینطور که میگویند علتش نبودِ بودجه است ولی به نظرم هزینهی چاپ پینما نسبت به هزینهی طراحی و تولید آن خیلی کمتر است و اگر این کتابها به چاپ برسد حداقل ۱۵۰۰ صفحه پینما پیرامون شهدا داریم که کارهای بسیار خوبی هستند.
- روش تولید کتابهای شما به چه صورت بود؟
تیم بسیار خوبی داشتیم که آن را در کارگاه پینمای بامیک دور هم جمع کرده بودیم و فرآیند تولید را هم تقریباً از مارول الگو برداری کرده بودیم. به این معنا که بررسی کردیم در مارول، یک کتاب چگونه تولید میشود و آن فرایند را تا حدودی در کارگاه خودمان پیاده کردیم و کتابهای باکیفیتی تولید شدند.
به نظرم اگر نهادهای فرهنگی به جای اینکه پینماهای آمریکایی را ترجمه کنند و در اختیار بچهها قرار دهند این کتابها را به بچهها ارائه کنند، طبیعتاً فرهنگ ایرانی-اسلامی خودمان ترویج پیدا میکند؛ نه اینکه به ترویج یک فرهنگ غلط کمک کنیم که حتماً حتماً با شیطنت همراه است.
اگر دقت کنید در تمام پینماهای غربی قصه این است که زمین یا کشور مظلومی توسط بیگانهای تهدید میشود و یک دفعه، قهرمان آمریکایی به میان میآید که اتفاقا خیلی هم مهربان و لطیف است و تمام دنیا را در چشم برهمزدنی نجات میدهد! از لحاظ محتوا به نظرم خیلی ضعیف است ولی از نظر تکنیک و اجرا، چیزی که در کودکی خود من را جذب کرد و الان هم کودکان را جذب میکند تکنیک فوقالعادهی آنهاست که بسیار بسیار جذاب است و همین باعث میشود ناخودآگاه آن ذهنیت به تفکر بچهها تزریق شود.
- شما در داستانهایتان خلق کاراکتر کردهاید؟
در داستانهایی که حول محور دفاع مقدس بود کاراکترها مشخص بودند و بر اساس همان کار کردیم، مثل زندگی شهید باقری. ولی در سایر داستانها بله. برای مثال کتابی داشتیم به نام سرزمین زمان که کاراکترهای [آن] بچه بودند و در طول سفر به تاریخ اتفاقاتی برای آنها رخ میداد؛ یا مثلا ده کتاب پیرامون پهلوانان قدیمی ایران مثل پوریای ولی، عبدالرزاق و …
- به نظر شما اگر بخواهیم یک شخصیت قهرمان را به کودک ایرانی معرفی کنیم نیاز به خلق قهرمان داریم یا باید از قهرمانهای تاریخیمان استفاده کنیم و کدام به موفقیت نزدیکتر است؟
من نمیتوانم پاسخ قطعی بدهم چون این موضوع بسیار دقیق و مهمی است که جمعی باید در موردش تحقیق کنند تا به نتیجه برسند. اما بر اساس تجربیات خودم به نظرم ما نیاز به کاراکتر خیالی نداریم. آمریکا اگر میآید یک قهرمان خیالی مثل مرد عنکبوتی خلق میکند به این دلیل است که قهرمان واقعی و قدمت تاریخی ندارد. آنها با افسانهپردازی، این قهرمان خیالی و عجیب را میسازند ولی ما در دوران هشت سال دفاع مقدس و قبل از آن در مقاطع تاریخی مختلف یک سری قهرمانهایی داشتیم که با دست خالی، بدون آن خیالپردازیها و تکنولوژیهای عجیب و غریبِ مرسوم در داستانهای آمریکایی، دست به حماسه زدند. شخصیت شهید جهانآرا برای من یک فوقِ قهرمان است که با دست خالی جلوی یک لشکر تا بنِ دندان مسلح میایستد و از شهرش دفاع میکند. این شخصیت به نظر من یک ابرقهرمان است به همین دلیل منِ ایرانی نیاز ندارم از آمریکا تقلید کنم و قهرمان بسازم.
من باید امثال جهانآرا را به نوجوان ایرانی معرفی کنم. به او بگویم که بهنام محمدی چه شخصیتی داشته، چقدر شجاع بوده، چه کارهایی کرده و او همسال تو بوده بنابراین تو هم میتوانی مثل او باشی. فکر میکنم اینها قهرمانهای واقعی هستند که ما بیشتر میتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم و اگر الان نوجوان ما با اینها ارتباط برقرار نمیکند دلیلش این است که ما کار نکردهایم یا خوب کار نکردهایم. در صورتی که اگر درست معرفی بشوند بسیار موفق خواهند بود.
شما ببینید این غواصهای شهید را که چند وقت پیش مردم در جریان ماجرای آنها قرار گرفتند؛ بیاغراق همهی مردم – چه موافق و چه مخالف جمهوری اسلامی، هر کسی با هر نگاه و ایدهای – تحت تأثیر قرار گرفت و آن غواصهای شهید را تحسین میکرد و برایشان اشک میریخت؛ من این را به عینه دیدم. تنها اتفاقی که افتاده بود این بود که چند عکس، چند روایت خوب از اینها در فضاهای مجازی پخش شد و مردم با شخصیت اینها آشنا شدند. مردم کلاً دگرگون شده بودند و نسبت به اینها ادای احترام میکردند. این به نظرم تجربهی خوبی است و اگر جهانآرا و … را خوب معرفی کنید مردم تحت تأثیر قرار میگیرند و دوستشان خواهند داشت. مقام معظم رهبری چندین بار فرمودهاند که ما باید شهدا را با روش هنرمندانه به مردم معرفی کنیم و ایشان به نهادهای فرهنگی دستور دادهاند؛ ولی متأسفانه این کار یا انجام نشده و یا بد انجام شده است. به نظر من ما نیاز به خلق ابرقهرمان نداریم چرا که خودمان قهرمانهای بزرگی داریم.
منبع:پینما