به گزارش فناوری فرهنگی، اگر بخواهیم به تاریخچهی پینما و اولین پینماهای دنیا مراجعه کنیم میبایست به چند هزار سال قبل برگردیم؛ اما تقریباً میتوان گفت اولین پینما با محوریت ابرقهرمانان که مورد توجه خاص مخاطبان قرار گرفت سوپرمن بود. سوپرمن برای اولین بار توسط «جری سیگل» و «جو شوستر» در ماه ژوئن سال ۱۹۳۸ در اولین شمارهی مجلهی «پینماهای اکشن» به مردم معرفی شد. سوپرمن یک قهرمان به تمام معنا بود. تمام خوبیها در سوپرمن جمع شده و هیچ آسیبی به او نمیرسید. یک سال بعد، در ماه می سال ۱۹۳۹، بتمن برای اولین بار توسط «باب کین» و «بیل فینگر» در شمارهی ۲۷ مجموعهی پینماهای کاراگاهی خلق شد. بتمن پس از از دست دادن پدر و مادرش در کودکی قسم خورده بود که از تبهکاران انتقام بگیرد.
بعد از سوپرمن و بتمن ابرقهرمانان دیگری مانند مرد عنکبوتی، ثور، هالک و …. در دنیای پینما خلق شدند و به تکامل رسیدند و سپس به تدریج به دنیای فیلم و انیمیشن راه پیدا کردند. این ابرقهرمانها هر کدام در پی حادثهای به ابرقهرمان تبدیل شدهاند، برخی را نیش عنکبوت گزیده است، برخی از علم کمک گرفته و نیروهای فوقبشری کسب کردهاند و برخی نیز از راههای دیگری به ابرقهرمان بدل شدهاند. اما آن چیزی که بین آنها مشترک است روح خوبی در آنهاست. آنها همه برای دنیایی بهتر تلاش میکنند و برای نجات دنیا جان خود را به خطر میاندازند. این ویژگی در اکثر داستانها و فیلمهای این ابرقهرمانان مشهود است.
در طول سالیان دراز این ابرقهرمانها تغییرات بسیار زیادی کردهاند، اما همواره اصلیترین ویژگی خود یعنی ابرقهرمان خوب بودن را حفظ کردهاند گرچه تغییرات یک سال اخیرشان بسیار قابل توجه است.
از حدود یک سال قبل در اکثر فیلمها ابرقهرمانهای خوب دنیا که در پی ایجاد دنیایی بهتر و محبوب مردم بودند بهناگاه رنگ عوض کردند و ویژگیهای خوب آنها از بین رفت. همان مردمی که رویایشان ابرقهرمانان بودند مخالف ابرقهرمانها شدند و آنها را عامل بدبختی خود میدانند.
در فیلم Capitan America: Civil War مردم از خرابیهای یک سال قبل اولتران ناراضی هستند و کشورهای عضو سازمان ملل میخواهند فعالیتهای ابرقهرمانها را زیر نظر بگیرند و همین تصمیم باعث دو دسته شدن ابرقهرمانها میشود.
در انتهای فیلم Captain America: The Winter Soldier رومانف در دادگاه نظامی میگوید: «شما هیچ کدوم از ما رو زندانی نمیکنید، میدونید چرا؟ چون به ما نیاز دارید، بله، دنیا به خاطر ما آسیب پذیر شده اما همین ما هستیم که ازآن دفاع میکنیم.»
در Batman Vs Superman، سوپرمن پس از مبارزهاش با زد، به غرور و تکبر زیادی رسیده است و دیگر از ابرقهرمان محبوب مردم نشانی ندارد. سوپرمن به نوعی خود را در مقام خدایی میبیند و منش قهرمانانهی خویش را فراموش کرده است و به مقابله با بتمن برمیخیزد.
و در Suicide Squad نیز که دیگر ابرقهرمانی به معنای خوب بودن وجود ندارد، یک سری خلافکار دور هم جمع میشوند و با یک ساحره میجنگند و در حقیقت در یک دنیای تاریک، عدهای از بدها بقیه را نجات میدهند و البته توجه کنیم که در نهایت ال دیابلو که شیطانِ به تمام معناست دنیا را نجات میدهد و ساحره را از بین میبرد. در ابتدای فیلم نیز گفته میشود که حضور سوپرمن عامل بدبختی دنیا بود و رفتنش هم عامل بدبختیای دیگر.
در فیلم جدید مارول نیز ددپول معرفی شد که با وجود داشتن قدرتهای ماورایی به هیچ وجه یک قهرمان خوب نیست و از قدرت خود برای رسیدن به خواستههایش و انتقامگیری استفاده میکند.
فیلمهای جدید دنیا نیز که هنوز پخش نشدهاند از همین سیر پیروی میکنند. در پیشپردهی[۱] فیلم لوگان[۲]، هیو جکمن در نقش لوگان/ولورین در حال نشان دادن کتابهای پینما به دخترش – که مثل خودش دارای قدرتی ماورایی است – میگوید: «شاید بعضی از اینها اتفاق بیفتند اما دنیای واقعی با اینها فرق داره، آدمها واقعاً میمیرند. دکتر استرنج و ترنسفرمرز هم این سیر را در پیش گرفتهاند.»
در حقیقت شرکتهای بزرگ قهرمانسازی از جمله مارول و دیسی با این روند بیش از ۵۰ سال قهرمانسازی خود را از بین میبرند، اما چرا؟
آنها بیش از ۵۰ سال برای ما بهترین قهرمانان را خلق کردهاند، قهرمانهایی که بدون آنها دنیا نابود خواهد شد و ما هم آنها را پذیرفتهایم و شخصیتهای خوب آنها شدند قهرمانان محبوب ما، اما به ناگاه در یک روند آگاهانه قهرمانان خوب از بین رفتند و جای خود را به بدی دادند. آنها با ساخت قهرمانان خود کمال مطلق را ساختند و بعد از باورپذیری ما، با از بین بردن آنها در حقیقت کمال را از بین میبرند. آنها با این روند ما را به این باور میرسانند که هیچ کمالی در دنیا وجود ندارد و خوبی از بین رفته و به جای آن شر و بدی وجود خواهد داشت و حتی بالاتر از این! که این شر و بدی است که شما را نجات میدهند.
منبع:خانه پی نمای ایران