به گزارش فناوری فرهنگی، این روزها موج استارت آپ ها یا همان شرکت های نوپا بیش از گذشته به ایران هم رسیده است. کسب و کارهای نوپا در رویدادهای مختلف عرض اندام میکنند، حمایت میشوند و بازوی کمکی اثرگذاری برای تحقق اقتصاد دانش بنیان به معنای واقعی کلمه هستند. با این حال سهم همۀ رشتهها در این بازار یکسان نیست. همانقدر که حضور رشتههایی مانند علوم ریاضی، فنی مهندسی و علوم طبیعی در این رویدادها طبیعی به نظر میرسد، شنیدن خبر یک استارت آپ که علوم انسانی راه انداخته باشد عجیب و غریب است.
در این یادداشت نگاهی میاندازیم به گفتههای Arphan Shah، یک متخصص فناوری، دانشآموختۀ دانشگاه استنفورد و کارمند پیشین سیلیکونولی که هماکنون یک کارآفرین موفق در هند است. او در مورد اهمیت علوم انسانی و اجتماعی در ارتقاء شرکتهای بزرگ فناوری میگوید:
«اولین تصویری که به هنگام فکر کردن در مورد شرکتهای موفق در زمینۀ فناوری مانند گوگل، اپل یا فیسبوک به ذهن خطور میکند، محصولات شگفتانگیز آنها است و اولین چیزهایی که در پاسخ به سؤال در مورد عوامل موفقیت این شرکتها به زبان میآید معمولاً اینها است: مهندسان سطح جهانی، بینش کلان، تیم اجرایی فوقالعاده. این کلیشهها که تا حد بسیار زیادی هم صحیح هستند نشان از این دارد که کانون توجه ما بدون درنگ به خود فناوری و به افرادی که در تصمیمگیریها نقش دارند معطوف میشود. هرچه نباشد آنها اولین و پیشتازترین شرکتهای فناوری هستند که در زمینۀ بسیار مهمی مانند هوش مصنوعی، نوآوریهای قابل توجه انجام میدهند.
ارزش مهندسان و مدیرعاملان این شرکتها بر کسی پوشیده نیست. این افراد همواره در هستۀ مرکزی بیشتر استارت آپ ها قرار دارند و دور از ذهن نیست که بیشتر مردم ارزشمندی آنها را درک میکنند و هم به لحاظ ذهنی و هم مالی توجه کافی به این قشر از افراد نشان میدهند تا این اطمینان را حاصل کنند که ارزشمندترین مدیران اجرایی و مهندسان چیزی کم و کسر نداشته باشند. با این حال آنچه در این میان مفغول باقی میماند علوم دیگری چون علوم انسانی و علوم اجتماعی است که میتوانند در حوزههای مختلف به ایفای نقش در استارت آپ ها و تولید محصول بپردازند؛ عرصههایی مهم که انجام یک اشتباه در آنها میتواند مرز موفقیت و شکست را برای یک شرکت جابهجا کند». آرپان شاه، بر سه حوزۀ زیر تأکید می کند:
طراحی محصول
یکی از عوامل اساسی در کمپانیهای بزرگ دنیا، ارتباط چشمانداز و رسالت تعریف شدهشان با کاربران نهایی است. عامل کلیدی این ارتباطات هم طراحی محصول است. این طراحی است که زبانی خاص را در اختیار شرکتها قرار میدهد که میتوانند با آن هم اعتمادسازی کنند و هم سادگی را در اذهان کاربران بنشانند. شرکتهای متعددی در هند و سیلیکونولی به اهمیت طراحی پی بردهاند و شرکتهایی هم که به برند تبدیل شدهاند و موفقتر محسوب میشوند زبان منحصر به فرد خود را برای صحبت با کاربرانشان انتخاب کردهاند.
این درحالی است که بسیاری از شرکتهای دیگر زحمت چندانی به خود نمیدهند و به جای آنکه طراحی را به عنوان بخشی مهم و حساس در چرخۀ توسعۀ محصول خود بدانند صرفاً به داشتن یک واسط کاربری زیبا بسنده میکنند. وقتی صحبت از استخدام یک فرد در نقش طراح ارشد شرکت میشود تمایل عموم این است که به توانایی هنری افراد توجه کنند و با اینکه این ویژگی اهمیت بسیاری دارد. خصیصۀ بسیار مهم دیگر، داشتن احساس یکدلی نسبت به کاربران است. عامل مهم دیگر این است که فرهنگ و روح حاکم بر آن شرکت و نیز تیم اجرایی، فضایی را برای طراحان خلاق در نظر گرفته باشند. طراحان نباید صرفاً به ظاهر محصول یا اپلیکیشن خود توجه کنند، بلکه چگونگی تعامل مردم با آن محصول و تجربۀ کاربر نیز بسیار اهمیت دارد. بنابراین لازم است مهندسان و اعضای فنی شرکتها از ظرافت، اهمیت و وسعت نقشی که طراحان بزرگ در سازمانشان ایفا میکنند، غافل نشوند. این افراد معمولاً از رشتههای هنر و علوم انسانی برآمدهاند!
طراحی رفتار و تجربۀ کاربری
در فرآیند تدوین و تولید محصولاتی که با فناوری عجین هستند، غفلت از توجه به پژوهش و تجربۀ کاربری به بهای شکست شرکت تمام میشود. وقتی به تغییر دادن رفتار نگاه کنیم متوجه اهمیت بیشتر این موضوع میشویم. در شرکتهای برتر دنیا که غالباً در سیلیکونولی گرد هم آمدهاند وجود دانشآموختگان مقطع دکترا یا محققان رشتههای روانشناسی و اقتصاد رفتاری چیز عجیبی نیست. این افراد سرپرست تیمهای تحقیقاتی هستند که با فعالیت روی تجربۀ کاربری به تحقیق و تفحص در مورد الگوهای کاربری میپردازند. بسیاری از شرکتها این افراد را با این استدلال که از مهارت فنی کافی برخوردار نیستند به حساب نمیآورند؛ اشتباهی جدی که از شرکتهای امیدوار و منتظر برای توفیق یافتن و جای پا پیدا کردن در بازار پرهمهمۀ امروزی سرمیزند. این درحالی است که فهمیدن روانشناسیِ شیوههای استفادۀ یک محصول توسط کاربر نقش بسیار مهمی در قرار دادن شرکت در جایگاه مورد نظر خودش در بازار دارد.
ارتباطات
بیشتر شرکتها اهمیت بازاریابی و تبلیغات را درک میکنند. استراتژی برند یا توجه به رسانههای اجتماعی، دیگر مفهومی غریب و ناآشنا برای شرکتها و استارت آپ ها نیست که از سرمایهگذاری روی آنها غافل بمانند. با این حال گاهی اوقات تمرکز بر برگزاری کمپینهای بازاریابی آنلاین و انتظارهای طولانی برای گرفتن بازخورد، ساختن تیمهایی را که رابطۀ خوبی با رسانهها برقرار کنند از اولویت شرکت خارج میکند.
اینجاست که متخصصان ارتباطات وارد میشوند و میتوانند در ساختن یک استراتژی موفق برای همکاری با مطبوعات خوش بدرخشند. شرکتهای تولیدی که به پوشش رسانهای و برداشت مردم از رشد محصولات ارگانیک وابسته هستند نیاز فراوانی به کیفیت تصویر ذهنیشان نزد عموم دارند. یک استراتژیست ارتباطی موفق نه تنها میتواند رابطۀ شرکت با مطبوعات را حفظ و مدیریت کند، بلکه توانایی همکاری نزدیک با توسعۀ آن کالا را به منظور عرضۀ رسانهای مناسب دارد. با استخدام چنین افرادی هم ضرباهنگ انتشار رسانهای محصول شما سالم خواهد بود و هم از بابت پوشش رسانهای خیالتان راحت است.
اینها تنها چند مورد از فعالیتهایی است که علوم انسانی و علوم اجتماعی میتوانند در شرکتهای تولیدی امروز انجام دهند. کارآفرینان موفق کسانی هستند که هم به این موارد توجه کنند و هم از فرصتهایی که به خاطر تصور عام مبنی بر بیاستفاده و مهجور ماندن برخی رشتهها، باعث شده آن رشتهها کمارزش تلقی شوند، چشمپوشی نکنند.
منبع: بردار