به گزارش فناوری فرهنگی، گاهی همه چیز نوید یک اتفاق خوب می دهد اما نتیجه برخلاف پیش بینی رقم می خورد؛ اسم این «انتخاب شکست خورده» است. گاهی پیش از ورود به مسیر، نشانه ها نهیب می زنند که فرجام آن، خوب نیست اما به دلایل شخصی کار خودمان را می کنیم. اسم این، «انتخاب بد» است.
موقعیت بازیگران که سرنوشتشان به انتخاب، گره خورده خیلی خیلی حساس است و اگر مواظب نباشند چه بسا از مسیر موفقیت دور و دورتر شوند. در سینمای ما بازیگران زیادی هستند که بعد از رسیدن به جایگاه مطلوب یا بدشانسی می آورند یا انتخاب هایشان بد است. درباره اولی گریزی نیست اما گاهی به دلایلی چون دستمزد بالا، تجربه نوع دیگری از فیلم ها و… به پیشنهادهایی بله می گویند که پیگیران سینما را غافلگیر می کنند؛ مثل ویشکا آسایش در «من و شارمین». چرایی اش را توضیح داده ایم و سراغ سرنوشت چند بازیگر مطرح دیگر هم رفته ایم؛ تاثیر انتخاب بد بر کارنامه ها محور گزارش است.
هدیه تهرانی
بدترین انتخاب: این هدیه تهرانی که با وسواس به پیشنهادها جواب می داد، با «آبی» اولین انتخاب بدش را رقم زد. فیلم حمید لبخنده نمایشی ضعیف از مسئله تلکه کردن پسرها با ابزاری به نام مهریه بود و تهرانی در نقش دختر دغل داستان، فرصت عرض اندام در این نقش را نداشت.
موقعیت پیش از انتخاب بد: هدیه تهرانی کلی پیشنهاد خوب داشت اما به آن ها نه می گفت تا این که با «سلطان» مسعود کیمیایی وارد سینما شد. بعد از آن در «غریبانه»، «قرمز» و «شوکران» بازی کرد و سینمادوستان مجاب شده بودند که هدیه تهرانی هر فیلم و نقشی را نمی پذیرد.
مسیر بعد از انتخاب بد: بعد از «آبی» طولی نکشید که تهرانی در «زمانه» بازی کرد و دومین انتخاب بدش را به ثبت رساند. فیلم حمیدرضا صلاحمند قرار بود تصویری از دغدغه جوان های جامعه دهه 80 باشد اما فیلم و نقش تهرانی به کاریکاتور می مانست. تهرانی خیلی زود متوجه مسیر اشتباهش شد و با «کاغذ بی خط» و «خانه ای روی آبِ» جبران کرد. از آن به بعد اگر در فیلم عامه پسند هم بازی کرده، از کف استاندارد برخوردار هستند. هدیه تهرانی اوج هنرش را در «چهارشنبه سوری» به رخ کشید و تا الان اجازه نداده روی کارنامه اش خدشه بیفتد.
محمدرضا فروتن
بدترین انتخاب: خاک سرد. این فیلم را رضا سبحانی ساخته که جزء کارگردان های متوسط سینماست. قصه فیلم و پرداخت آن به قدری ضعیف است که نه منتقدان به آن روی خوش نشان دادند و نه مخاطبان. تلاش محمدرضا فروتن هم به چشم نیامد و این گونه بدترین انتخاب او رقم خورد. فروتن از فیلمنامه و سابقه کارگردان پی به فرجام «خاک سرد» نبرده بود؟
موقعیت پیش از انتخاب بد: محمدرضا فروتن با بازی در نقش های کوچک وارد سینما شد تا این که مسعود کیمیایی او را به عنوان یکی از جوان های «مرسدس» انتخاب کرد. این همکاری در «فریاد» و «اعتراض» ادامه یافت و فروتن تبدیل به ستاره شد و کمی بعد و به خاطر «قرمز» به سیمرغ رسید. همکاری با رخشان بنی اعتماد، احمدرضا درویش، کیومرث پوراحمد، علیرضا داودنژاد و… از فروتن بازیگری سخت پسند ساخت که محبوب منتقدان و مخاطبان بود.
مسیر بعد از انتخاب بد: «خاک سرد» برای فروتن حکم دست انداز داشت اما از آن به سلامت عبور کرد. کمی که گذشت انتخاب های بد او بیشتر شد و حالا این بازیگر از روزهای اوج فاصله گرفته. «پیمان»، «تجریش ناتمام»، «چارسو»، «فصل انار» و «نقطه کور» بدترین انتخاب های او هستند. نه کارگردان هایشان پیشینه موفقی دارند و نه داستان ها جذاب است. ملاک انتخاب فروتن روی چه حساب بوده؟
هانیه توسلی
بدترین انتخاب: عاشق. این فیلم اقتباسی ضعیف از فیلم کلاسیک «آوای موسیقی» است و حتی در فیلمنامه می توان اطمینان داشت که نتیجه کار خوبی نمی شود. از آن سو کارگردان فیلم یعنی افشین شرکت سابقه درخشانی در فیلمسازی ندارد و اعتماد به او کار آسانی نیست. توسلی روی چه حسابی میپذیرد «عاشق» را بازی کند؟
موقعیت پیش از انتخاب بد: هانیه توسلی درست روزی پذیرفت در فیلم «عاشق» افشین شرکت بازی کند که تبدیل به بازیگری مطرح شده بود. فیلم های «شام آخر»، «شب های روشن» و «کافه ستاره» بیش از دیگر فیلم هایش به چشم آمده بودند و برای «شب های روشن» از جشن خانه سینما تندیس گرفته بود. بازیگری با چنین پیشینه ای حاضر می شود در یک اقتباس ضعبف از فیلم کلاسیک «آوای موسیقی» بازی کند.
مسیر بعد از انتخاب بد: هانیه توسلی خیلی زود به مسیر اصلی بازگشت و در فیلم هایی بازی کرد که روی «عاشق» سایه انداختند. او پنج سال پس از «عاشق» یک انتخاب بد دیگر هم داشت به نام «مادر پاییزی» ساخته سیروس رنجبر. این بار هم زود متوجه اشتباهش شد و با «به خاطر پونه»، «دهلیز» و البته «خط ویژه» جبران کرد.
• در میان انتخاب های نافرجام هانیه توسلی دو فیلم بیشتر از بقیه خودنمایی می کند: «مردن به وقت شهریور» و «هفت ماهگی».
ویشکا آسایش
بدترین انتخاب: من و شارمین. فیلم را که ببینید اولین سوال این است: موقع خواندن فیلمنامه چه نکته ویژه ای ویشکا آسایش را برای بازی ترغیب کرده؟ «من و شارمین» قصه ای ضعیف و تکراری دارد و تک شوخی هایش نمی تواند مخاطب را بخنداند. دومین سوال: شخصیت کاریکاتورگونه مینا را که دختری سخت گیر در ازدواج است، پیش تر آسایش به شکل بهتر بازی کرده؛ چه اصراری به تکرار آن است؟ و سومین سوال: بازیگری در حد آسایش به رزومه کارگردان توجهی ندارد؟ بیژن شیرمرز قبل از «من و شارمین» کلی تله فیلم برای شبکه خانگی ساخته که قبال دفاع نیستند.
موقعیت پیش از انتخاب بد: ویشکا آسایش بعد از درخشش در سریال «امام علی (ع)» سعی کرد به گونه ای گام بردارد که کارنامه اش مخدوش نشود. آرام آرام به جایگاهی ویژه رسید و در ردیف بازیگران موفق قرار گرفت. دریافت سیمرغ مهر تایید است بر کیفیت کار او.
مسیر بعد از انتخاب بد: «من و شارمین» به تازگی اکران شده و اولین دستاورد منفی اش برای آسایش دلزدگی مخاطبان سینماست. چه بسا اگر بخواهد این مسیر را ادامه دهد و به صرف بازی در نقش یک به امثال «من و شارمین» نه نگوید، شیب کارنامه اش محتوم است.
• «دراکولا» ظاهرا برای آسایش باید حرکت رو به جلو باشد اما نتیجه فیلم رضا عطاران ناامیدکننده بود پس به جای اطلاق عنوان «انتخاب بد» باید از «انتخاب شکست خورده» استفاده کرد.
ترانه علیدوستی
بدترین انتخاب: راز دشت تاران. قرار بود اولین انیمیشن- رئال سینمای ایران فیلم ویژه شود اما نشد. هاتف علیمردانی و محمد لطفعلی کم تجربه بودند و قصه ای که برای «راز دشت تاران» نوشتند کم ملات. با این حال ترانه علیدوستی برای بازی در آن وسوسه شد و یکی از نقش ها را پذیرفت. فیلم مورد توجه قرار نگرفت و بازی علیدوستی تبدیل به یکی از بدترین های کارنامه اش شد. احتمالا تنها ملاک او فرمت فیلم بوده وگرنه کارگردان ها سابقه روشنی نداشتند. فیلمنامه پر از ایراد است و ترکیب بازیگران در اشل مطلوب علیدوستی نیست.
موقعیت پیش از انتخاب بد: ترانه علیدوستی سال 1388 در «راز دشت تاران» بازی کرد؛ درست هشت سال بعد از «من ترانه 15 سال دارم». او در گام نخست سیمرغ گرفت و مورد توجه عام و خاص واقع شد. در ادامه در «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری» و «درباره الی…» اصغر فرهادی بازی کرد و بازیگر فیلم مانی حقیقی، واروژ کریم مسیحی و رسول صدرعاملی بود.
مسیر بعد از انتخاب بد: کمی طول کشید تا ترانه علیدوستی به مسیر قبلی بازگردد. بعد از «راز دشت تاران» در فیلم «هر چی خدا بخواد» بازی کرد که این هم جزء انتخاب های بد اوست؛ یک کمدی ضعیف از نوید میهن دوست. انتخاب های بعدی او قابل دفاع هستند و باعث غنای کارنامه علیدوستی شدند. سریال «شهرزاد» هم شهرت عمومی او را به همراه داشته است.
فریبرز عرب نیا
بدترین انتخاب: شکلات داغم. حامد کلاهداری در اولین فیلم سینمایی اش قصد داشت حرف های مهم بزند اما نتیجه ملغمه ای شد که نه منتقدان به آن توجه کردند و نه مخاطبان. فریبرز عرب نیا سال ها مشغول بازی در «مختارنامه» بود و بعد از پایان در سه فیلم بازی کرد که «شکلات داغ» از همه بی کیفیت تر است. نه فیلمنامه و قصه اش جای دفاع دارد و نه کارنامه حامد کلاهداری. عرب نیا سخت گیر دقیقا دنبال چه بود؟
موقعیت پیش از انتخاب بد: نام و چهره فریبرز عرب نیا از زمان «ضیافت» و «سلطان» در ذهن مخاطبان سینمادوست تثبیت شده و «جهان پهلوان تختی» و «شوکران» مهر تاییدی بر توانایی او زد. پیش از آن عرب نیا در چند فیلم بازی کرده بود اما آورده مهمی برایش نداشتند. بعد از چهره شدن به پیشنهادهای زیادی پاسخ داد که در میانشان انتخاب های بد، کم دیده نمی شود. می گویید پس چرا «شکلات داغ» را بدترین انتخاب او می دانیم؟ به این دلیل که زمانی در این فیلم بازی کرد که با «مختارنامه» شهرتی چشمگیر پیدا کرده بود و انتظار می رفت در انتخاب های سینمایی دقیق باشد.
مسیر بعد از انتخاب بد: بعد از «شکلات داغ» همه انتخاب های فریبرز عرب نیا بد هستند؛ به جز «چ». او در فیلم های «خاک و آتش»، «پنهان»، «پرتقال خونی» و «گاهی» بازی کرد که برای پی بردن به نتیجه آن خواندن چند صفحه از فیلمنامه کفایت می کند.
مصطفی زمانی
بدترین انتخاب: بوی گندم. دلایل متعددی می توان ردیف کرد که می گوید «بوی گندم» بدترین انتخاب مصطفی زمانی است. حکایت عشق و عاشقی، علاقه دو دوست به برپایی کنسرت، مشکلات کنسرت گذاری و… تکراری است. بدتر این که نسبت به نمونه های قبلی چند گام عقب تر می ایستد. از آن سو سابقه کارگردان (محمدرضا خاکی) قابل اتکا نیست و غالب فیلم های تهیه کننده (داریوش باباییان) از آثار درجه دوم سینما هستند. با این شرایط معلوم است بازی زمانی با آن موهای بلند تبدیل به پاشنه آشیل کارنامه اش شود.
موقعیت پیش از انتخاب بد: مصطفی زمانی با سریال «یوسف پیامبر (ع)» به شهرت رسید و پس از آن مسیرش را به سمت سینما کج کرد. پیش از «بوی گندم» انتخاب های او معقول است؛ مثل «آل»، «بدرود بغداد»، «کیفر» و «قصه پریا» اما به اندازه سریال یوسف پیامبر دیده نشدند و بیشتر حکم تثبیت زمانی در سینما را داشتند.
مسیر بعد از انتخاب بد: «بوی گندم» دیر اکران شد و این بزرگ ترین شانس زمانی است. البته یک انتخاب خیلی بد دیگر به نام «قصه عشق پدرم» (محمدرضا ورزی) داشت که این فیلم اکران نشده و بیش از همه به نفع اوست. بعد از این دو فیلم مصطفی زمانی حواسش را جمع کرد. حالا فیلم های او اگرچه همگی خوب نیستند اما «آبرومند» هستند.
بهرام رادان
بدترین انتخاب: چهار انگشتی. پیش از این فیلم، بهرام رادان انتخاب بد دارد اما به دلیل تعلق به روزهای آغاز فعالیت، می توان از آن ها چشم پوشید. او روزی در «چهار انگشتی» سعید سهیلی بازی کرد که به پختگی رسیده بود. فیلم عجیب و غریب سعید سهیلی با کاراکترهای عجیب تر برای رادان جای هیچ دفاعی باقی نمی گذارد.
موقعیت پیش از انتخاب بد: بهرام رادان خیلی زود تبدیل به سوپراستار شد و خیلی زود هم به سیمرغ رسید. جمع این ها به نام رادان اعتبار بخشیده بود. او همزمان در فیلم های خاصی مثل «گاوخونی» بازی می کرد و فیلم عامه پسند مثل «تقاطع».
مسیر بعد از انتخاب بد: او در فاصله ای کوتاه از «چهار انگشتی» فیلم «سنتوری» را بازی کرد. خوش شانسی بهرام رادان بود که «سنتوری» با وجود اکران نشدن و به لطف نسخه قاچاق بیشتر دیده شد. بعد از آن چند فیلم خوب بازی کرد اما فیلم های بد هم در کارنامه اش سهم پررنگی دارند مثل «یکی از ما دو نفر» و «نقش نگار».
• «سربازهای جمعه»، «حکم»، «راه آبی ابریشم» و «تردید» انتخاب های کشت خورده، بهرام رادان هستند، فیلم هایی هستند که مختصات تبدیل شدن به اثری شاخص را داشتند اما محصول آن چیزی که باید نشد.
منبع: تابناک با تو