به گزارش فناوری فرهنگی، حباب موسوم به دات-کام (Dot-com Bubble) یک حباب اقتصادی در خلال سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ میلادی بود (که در ۱۰ مارس ۲۰۰۰ با رسیدن شاخص نزدک به ۵۱۳۲٫۵۲ به اوج رسید) که طی آن بازارهای بورس سهام کشورهای صنعتی دنیا شاهد رشد سریع ارزش مالیشان بودند که از رشد بخش اینترنت و شاخههای مرتبط با آن ناشی میشد.
از مشخصههای این دوره تاسیس (که در بسیاری موارد به شکست اقتصادی انجامید) گروه جدیدی از شرکتهای بر پایه اینترنت بود که بهطور کلی به آنها شرکت دات-کام گفته میشد. به شکل ساده شرکتها دریافته بودند که اگر یک پیشوند «-e» به ابتدای نام خود و یا یک پسوند «دات کام» به انتهای نام خود بیفزایند، بهای سهام آنها در بازار افزایش مییابد.
در آن مقطع استفاده از لغات جذابی نظیر کسبوکار شبکهای، پارادایمهای جدید اقتصادی، فناوری اطلاعات، اینترنت و از این دست عبارتهای عوامفریب، سهامداران را هرچه بیشتر تشنه خرید سهام شرکتها کرد. این مرتبه نیز سهامداران با چشمانی بسته هر گونه عرضه سهام را با آغوش باز استقبال میکردند، بدون آنکه بیندیشند چقدر زمان میبرد تا شرکتها، حتی در صورت سودآوری، به سوددهی برسند.
واضح بود که این روند به مشکل بر خواهد خورد. اولین ضربهها برای ترکیدن حباب از دل خود شرکتها بیرون آمد؛ در حقیقت، گزارشهای حسابرسی آنها نشان از زیانهای بزرگ و تعدیل منفی پیشبینی سود شرکتها در همان ماههای اولیه داشت. این حباب، اهالی دره سیلیکون آمریکا را درگیر خود کرد. به این ترتیب، در سال ۱۹۹۹ معادل ۴۵۷ عرضه اولیه انجام شد که بیشتر این شرکتها در زمینه اینترنت و فناوری فعالیت داشتند. در این میان، ۱۱۷ عرضه در اولین روز معاملات تا دو برابر قیمت اولیه رشد داشتند. در سال ۲۰۰۱، تعداد این عرضهها به ۷۶ عدد تقلیل یافت و هیچ کدام با استقبالی گرم مواجه نشدند. بیشتر نقدها روی ایجاد و ترکیدن حباب داتکام، علت این رویداد را انجام معاملات در حجم بالا و با سرعتی بیش از حد معمول بیان میکنند. شرکتهایی که حتی برنامهای برای اهداف یکساله خود نداشتند، مقدار زیادی دلار دریافت کردند و به سهامداران وعده مایکروسافت شدن دادند. این سقوط بازار سهام، باعث شد تا (Nasdaq، یکی از معروفترین بازارهای سرمایهگذاری در آمریکا) نزدیک حدود ۸۰ درصد افت ارزش پیدا کند.
داستان ترکیدن حباب موسوم به داتکام ماجرایی خواندنی است که در صورت علاقه میتوان به پیگیری بیشتر آن پرداخت.
دریغ از یک برگ سند
در حال حاضر اما در حوزه استارتآپهای ایرانی و بخش مشخصی از آنها که از یک جا هدایت میشوند، سالهاست که آمار و ارقام هنگفت و هیجانانگیزی از ارزش برخی استارتآپهای ایرانی و سرمایهگذاری روی آنها منتشر میشود، که شباهت زیادی به حباب داتکامها دارد. نکته قابل توجه آنکه بسیاری از این ارزشگذاریها کاملا کاذب بوده که نه از سوی مراجع ذیصلاح و بیطرف که از سوی خود شرکتها و حامیان مالی آنها عنوان میشود.
**در خصوص ارزشگذاری و سرمایهگذاریهای انجام شده نیز مرتبا اعداد و ارقامی بسیار عجیب و بزرگ اعلام میشود که وجه اشتراک تمامی این اعداد فقدان حتی یک برگ سند قانونی و مالی است. این عددسازیها در فضای مجازی عمدتا از سوی منابع ناشناخته و بعضا وابسته به این جریان در حال انجام است و از طریق شبکههای اجتماعی و رسانههای وابسته به همان جریان خاص در فضای عمومی پمپاژ میشود.**
اگرچه بسیاری از رسانهها پیش از این بارها در خصوص شکلگیری این حباب هشدار دادهاند، اما نکته قابل توجه آنکه نه تنها شاهد واکنشی از سوی نهادهای مسوول و نظارتی نبودهایم، بلکه در کمال تعجب شاهد استناد برخی مسوولان به این آمارسازیها نیز هستیم که این کار را برای افزودن به کارنامههای مرسوم عملکرد خود انجام میدهند.
تاکید میشود این ارقام که عمدتا بالای دهها میلیارد تومان هستند فاقد حتی یک برگ سند مالی از تبادل این ارقام است.
این در حالی است که در یک مثال ساده روزی که شرکت مخابرات ایران به فروش رسید، تصویر چک پرداختی تا مدتها در رسانهها منتشر شد، اما در خصوص بخش خاصی از استارتآپها که به یک جریان خاص متصل هستند، هیچ چیز به جز انبوهی از اظهارات فاقد سند و اخبار فاقد منبع روشن در دسترس نیست و صرفا نوعی فضاسازی (حبابسازی) در حال انجام است.
ماهیت نامعلوم سرمایهگذاریها
سازمان سرمایهگذاری و کمکهای اقتصادی و فنی ایران یکی از مراجعی است که در خصوص سرمایهگذاریهای خارجی مسوولیت دارد و یکی از ارقام منتشره در خصوص سرمایهگذاریهای انجام شده به نقل از این سازمان اعلام شد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص نحوه عملکرد این سازمان و چگونگی تحقق عملی جذب سرمایههای خارجی اما تلاش کردیم تا از زبان مسوولان سازمان سرمایهگذاری جزییات دقیقتری دریافت کنیم که از لابهلای اظهارات ایشان این موارد مشخص شد.
نخست آنکه سازمان مذکور اعلام کردند که اجازه ارایه اطلاعات در این خصوص را ندارند و زمانیکه به بحث قانون دسترسی آزاد به اطلاعات و لزوم شفافیت آمار و ارقام این سازمان استناد شد، خواستار درخواستهای مکتوب (کاغذبازی) و طی روالهای قانونی برای بررسی و اعلام نظر شدند.
نکته دوم آنکه در تماس با سازمان سرمایهگذاری اینطور مشخص شد که این سازمان ظاهرا تنها مجوز و سقف سرمایهگذاری خارجی را صادر و تعیین میکند و اصولا پیگیر چگونگی و تحقق عملی کار و تبادل پول یا مستندات نیست.
نکته سوم اینکه سرمایهگذاریهای اصطلاحا اعلام یا جذب شده، علیرغم اعلام عددی آن، لزوم پول نقد نیست و میتواند ارزشی باشد که مثلا برای یک مشاور خارجی به منظور آموزش و ارایه اطلاعات در نظر گرفته شده است. لذا اینطور برداشت میشود که این ارقام نیز کاملا توافقی بوده و عمدتا در خارج از کشور به عنوان بخشی از سهام و سرمایهگذاری احتمالی تبادل میشود.
بابک زنجانی در حوزه استارتآپها
بابک زنجانی و روش کار او امروز در کشور شناخته شده است. او مبالغی که از درآمدهای نفتی به دست آورده بود را در شرکتها و بانکهایی که متعلق به خود او در کشورهای مختلف بود در دنیا میچرخاند.
حالا اما در مورد یکی از سرمایهگذاران حوزه استارتآپها نیز شاهد نمونه مشابهی هستیم. به این نحو که هر از چندی مطابق استاندارد هدفگذاری شده یعنی مانور روی ارقام هنگفت و چند ده میلیارد تومانی، اعلام میشود که فلان هلدینگ یا شرکت خارجی اقدام به سرمایهگذاری روی برخی استارتآپهای ایرانی کرده است. (آن هم به سبکی که ذکر شد یعنی نامشخص از نظر سرمایهگذاری نقدی یا غیر نقدی و عدم ارایه هر گونه مستند مالی و قانونی).
اما در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی تقریبا روزی نیست که گوشهای از این مسایل افشا نشود. این بررسیها و پیگیریها که البته همچنان از سوی روزنامهنگاران و فعالان اکوسیستم استارتآپی در حال انجام است، نشان میدهد که برخی از این به اصطلاح سرمایهگذاریها اصولا حتی روی سایت “شرکتهای ناشناخته خارجی” نیز ثبت نشده است.
برخی پیگیریها نیز نشان میدهد این شرکتها اصولا ماهیت وجودیشان هم زیر سوال است و اصطلاحا شرکتهای کاغذی محسوب میشوند. در نهایت اینکه حالا برخی بررسیها نشان میدهد که اصولا سهامداران این شرکتهای خارجی، همان سرمایهداران ایرانی فعال در کشور هستند.
به عبارت دیگر گویی به سبک بابک زنجانی پولها و مبالغی به ظاهر در شرکتها و کشورهای مختلف در گردش است تا فضایی از سرمایهگذاریهای کلان را القا کند.
افشاگری از مافیای استارتآپ
اما نتیجه این فضاسازیهای کاذب، فاقد مستندات و غیرقابل دفاع در اکوسیستم استارتآپهای ایرانی، مشکل دیگری را برای سایر استارتآپهای ایرانی ایجاد کرده که تلاش دارند تا در فضایی واقعی و رقابتی به کسبوکار مشغول باشند. به این نحو که حالا نوعی مافیا در فضای استارتآپهای ایرانی شکل گرفته که نه تنها رشد سایر رقبا، خارج از کانال ارتباطی آنها را غیر ممکن کرده، حتی هزینه کار و فعالیت آنها را نیز به حدی بالا برده تا به مرور توان رقابتی خود را از دست داده و از بازار خارج شوند.
در همین مورد هفته قبل نیز اشاراتی داشتیم مبنی بر اینکه وکیلزاده، یک فعال استارتآپی و عضو هیات مدیره اتحادیه کسبوکارهای مجازی، که به جریان مذکور وابستگی ندارد، نامهای سرگشاده خطاب به وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در اختیار رسانهها قرار داد که هر چند واکنش و پاسخی از سوی وزیر را در پی نداشت اما نظر به اهمیت موضوع، نکات مهم آن در ادامه میآید. در بخشی از این نامه که به نوعی افشاگری از اقدامات مافیای این عرصه بود، آمده است:
در ابتدا برای روشن شدن موضوع، سعی میکنم مطالب خود را با مطرح کردن چند سوال شروع کنم:
جناب آقای وزیر،
1. در حال حاضر چند کسبوکار مطرح و شناخته شده در حوزه کسبوکارهای مجازی میشناسید؟
2. در راهاندازی و توسعه این کسبوکارها، ایده و نوآوری چه میزان نقش داشته و سرمایهگذاری چه میزان؟ کدام یک از این کسبوکارهای توسعهیافته بهجای کپیبرداری از نمونه خارجی بر اساس نوآوری شکل گرفته است؟
3. عمده سرمایهگذاری صورت گرفته روی این کسبوکارهای شناخته شده از داخل کشور بوده است یا خارج کشور؟ اگر پیشبینی دوستان از روند جذب سرمایه از خارج کشور برای توسعه این کسبوکارها به دلایل مختلف از جمله افزایش مجدد تحریمها با مشکل مواجه شود، چه آیندهای در انتظار این کسبوکارهای وابسته خواهد بود؟ نتیجه بروز مشکل برای این دسته از کسبوکارها بر کل اکوسیستم چه خواهد بود؟
4. **عمده حمایتهای دولتی صورت گرفته، بیشتر شامل همین تعداد محدود کسبوکارها بوده یا کل اکوسیستم؟ در حال حاضر کدام یک از استارتآپها بیشترین کمکهای مالی را از صندوق نوآوری و شکوفایی دریافت کرده و منتفع اصلی این سوبسیدها چه کسانی بودهاند؟**
5. توجهات، حمایتها و حتی بازدیدهای مقامات عالیرتبه سیاسی کشور معطوف به کدام بخش از اکوسیستم است؟ کل اکوسیستم یا بخشی خاص؟ آیا مسوولان از نوآوری و ایدهها حمایت میکنند یا صرفا از مجموعههایی که به نحوی انحصار بازار را در اختیار گرفتهاند؟
6. آیا به انحصارهای شکل گرفته در این اکوسیستم به اندازه کافی دقت داریم؟ آیا غیر از این است که شکلگیری هر انحصاری به زیان جامعه و به نفع عدهای خاص خواهد بود؟
در بخش دیگری از این نامه آمده است: **آیا میدانستید که سرمایههای خارجی وارد شده به اکوسیستم، هزینه تبلیغات و مارکتینگ در سالهای اخیر را در برخی موارد تا 10 برابر افزایش داده و خود مانعی برای ورود رقبای جدید به بازار شده است؟ دولت تا کنون چه اقدامی در این راستا انجام داده است؟**
جناب آقای وزیر آیا میدانستید هزینه یک کمپین تبلیغاتی به اصطلاح 360 درجه صرفا برای یک دوره 45 روزه در شهر تهران، چیزی در حدود 5 میلیارد تومان است؟ کدامیک از استارتآپهای متکی بر خلاقیت و نوآوری توان تامین این هزینهها را دارند؟
البته این فعال حوزه استارتآپ پیش از این نیز در دیدار حضوری با وزیر ارتباطات گفته بود: **چرا عمده حمایتها از تعدادی از استارتآپهای خاص صورت میگیرد. چرا فقط برخی استارتآپها میتوانند از تسهیلات صندوق نوآوری استفاده کنند؟ کل بازار استارتآپی ایران اکنون در دست دو سه VC (سرمایهدار) است که آنها اجازه ورود به استارتآپهای جدید را نمیدهند.**
بورس و فرابورس هدف نهایی
نکته قابل توجه آنکه این بخش از اکوسیستم استارتآپ ایران از توجهات بسیار خاص سیاسیون و برخی دولتمردان نیز برخوردار بوده و علاوه بر دریافت حمایتهای مالی، از انواع امتیازات، تسهیلات و معافیتهای قانونی و مالیاتی نیز بهره میبرند.
اما پرسش اصلی و کلیدی اینجاست که تمام این کاغذبازیها و سرمایهگذاریبازیها برای چیست و هدف نهایی از این فضاسازیها چیست؟
**یک فعال حوزه استارتآپها در این خصوص صراحتا هدف نهایی را فرابورس و بورس ایران میداند. به گفته او سالها فضاسازی، خبرسازی، برگزاری جشنواره، دعوت و رفت و آمد مدیران دولتی و غیردولتی به شرکتهای وابسته به این جریان خاص، اعلام سرمایهگذاریهای مجهول، قیمتگذاریهای کاذب، خرید و جذب رسانهها و روزنامهنگاران، نفوذ در اتحادیهها، انجمنها و اصناف همه مقدمهای برای اتفاق نهایی، یعنی عرضه حبابهای بزرگ به بازار فرابورس و بورس ایران است.**
وی معتقد است چیزی که رسانهها به آن میپردازند تنها نوک کوه یخ است و اطلاعات اندکی از بخش اصلی و بزرگ ماجرا وجود دارد. حتی میتوان گفت رسانهها و مسوولان شش ماه تا یک سال از این برنامهریزیها عقب هستند. لذا اتفاقی که رخ خواهد داد ترکیدن این حبابها و باقی ماندن زیان روی دست سهامداران خردی است که اقدام به خرید این سهامها کردهاند و سرمایهگذار اصلی با دست پر از بازی خارج خواهد شد.
آخرین خبر آنکه بیست و سوم دیماه سال جاری اعلام شد براساس تفاهمنامه میان وزارتخانههای اقتصاد، ارتباطات و وزارت کار و تعاون، دستورالعمل تامین سرمایه برای کسبوکارهای نوپا و استارتآپها تهیه و مقدمات ورود استارتآپها به بورس فراهم شده است.
**و البته آخرین نکته آنکه هدف این گزارش انتظار برای ورود جدی دستگاههای مسوول و نظارتی به این مساله نیست، چون موضوع اصلا جدید نیست و اگر بنا به اقدامی بود تا کنون انجام شده بود، لذا هدف افزایش آگاهی عمومی مردم است که با دقت بیشتری اقدام به سرمایهگذاریهای آتی خود کنند و مرعوب برندسازیها و تبلیغات سالیان گذشته نشوند تا به جمع مالباختگان اضافه نشوند.**
منبع: آی تی آنالیز