* چرا سابقه امنیتی شما با حاشیههای بسیاری همراه شد؟
عرصه ارتباطات عرصه توسعه است نه عرصه محدودیت؛ اگر کسی دیدگاه محدودیتساز داشته باشد، الزاماً نیاز نیست که امنیتی باشد. سابق بر این وزیران ارتباطاتی داشتیم که میگفتند پهنای باند ۱۲۸ کیلو بیت بر ثانیه برای کل کشور کافی است، این افراد هیچ سابقه امنیتی هم نداشتند. چیزی که مذموم است، این است که نگاه محدودساز خود را به عرصه توسعهای وارد کنیم. پاسخ من هم در زمانی که عدهای شبهاتی نسبت به سابقه کاری من داشتند، این بود که اگر کسی باور دارد که نگاه من نگاه محدودساز است، برود و عقبه آشکار فعالیت من را ببیند.
* در زمان فیلتر شدن “تلگرام” و “اینستاگرام” اعلام کردید که این فیلترینگ موقت است و حتی از کسب و کارهایی که ضرر هم دیدند، عذرخواهی کردید. چرا کسی در زمان فیلتر شدن شبکههایی مانند “توئیتر” و “فیسبوک” هیچ مسئولی دلیل این محدودیت را اعلام نکرد؟ آیا امکان داشت به همین روش جلوی فیلتر شدن امثال توئیتر را گرفت؟
چون من در آن مقطع زمانی نبودم، نمیدانم چه تصمیمی میتوانست اتخاذ شود تا جلوی فیلتر این شبکهها گرفته شود. هر اتفاقی شرایط خاص خودش را دارد در شرایط فعلی کسب و کار و زندگی مردم وابستگی بسیاری به شبکههای اجتماعی دارند. ممکن است در آن مقطع زمانی مسئولان چارهای جز گرفتن این تصمیم نداشتند، اما باید توضیحات لازم برای این تصمیم هم اعلام میشد و در حال حاضر هم کسانی که این سرویسها را فیلتر کردند، حضور دارند و باید پاسخگو باشند.
به نظر من نیاز است که ما در سیاستهای رسانهای خودمان تجدید نظر کنیم. در زمینه استفاده از پیام رسانهای داخلی باید فرهنگسازی و اطلاعرسانی صورت بگیرد که استفاده از این پیامرسانها با توجه به زیرساختهایی که در کشور ایجاد شده، چه مزیتهایی برای کاربران به دنبال دارد. اعتقاد شخصی بنده در موضوع رسانه این است که رسانهها باید آزادی عمل بیشتری داشته باشند. یکی از نکات منفی تلگرام هم همین موضوع است.
ما همه مردم کشور را جمع کردهایم در فضای بسته و همه کسانی را هم که میخواهند با مردم صحبت کنند به این فضا آوردهایم، اما افکار جهانی تحت تأثیر تلگرام نیست چرا که محیطش بسته است و همه مردم دنیا هم عضو آن نیستند. اما افکار جهانی تحت تأثیر اتفاقاتی که در توئیتر رخ میدهد، هستند. به اعتقاد من شیوه و سیاست رسانهای ما نیاز به بازنگری دارد. البته وزارت ارتباطات متولی سیاستگذاری رسانهای نیست، به همین خاطر هم میگویم نظر شخصی من این است.
* آیا همین سیاستگذاری رسانهای باعث شده که به این شدت تلگرام در کشور مورد استقبال قرار بگیرد و هر تصمیمی در خصوص آن با حساسیتهای بسیاری همراه باشد؟
چون محدودیت رسانهای داریم، این پلتفرم پیامرسان تبدیل به پلتفرم رسانهای شده است. این در حالی است که این دو مقوله از یکدیگر جدا هستند و به همین علت در هیچ جای دنیا به این شدت به یک پیامرسان توجه نمیشود. طبیعتاً ما خدمات دولت الکترونیک، پرداخت بانکی و… را نمیتوانیم روی یک پیامرسان خارجی ببریم، اما بحث رسانه کمی متفاوت است.
اگر قرار باشد تنها پیامرسان کار رساندن پیام ساده را انجام بدهد، باید گفت: پیامرسانهای داخلی ما این ظرفیت را دارند و این کار خیلی پیچیدهای نیست. اما وقتی انتظار دارید یک پیامرسان تبدیل به رسانهای شود که با گذاشتن یک مطلب در یک لحظه ۵۰۰ هزار نفر آن را ببینند، این قطعا حوزه کاریاش رسانه است. توجه به این نکته بسیار اهمیت دارد که حوزه پیامرسان و رسانه باید تفکیک و مشخص شود؛ به نوعی که عرصه پیامرسان باید داخلی باشد و عرصه رسانه، بینالمللی باشد که ما هم در آن حضور موثر داشته باشیم و با توجه به این نکات میتوانیم به طور منطقی به نتیجه برسیم. در ایران به دلیل محدودیت، برخی شبکههای اجتماعی مفهوم پیامرسان و رسانه یکی شده است.
* آیا میتوانیم یک پیامرسان داخلی داشته باشیم که مانند تلگرام به بستری برای کسب و کارهای مجازی هم تبدیل شود؟
چنین پیامرسانی پیشنیازهایی دارد؛ از جمله اینکه بستر پرداخت داشته باشد یا خدمات الکترونیکی دولت روی آن قرار گرفته باشد و… که در حال حاضر پیامرسانهای داخلی ما ظرفیتهای خوبی ایجاد کردهاند که کسب و کارهای داخلی ما میتوانند روی این پیامرسانهای بومی به راحتی کار کنند.
* چرا تاکنون این پیامرسانها مورد استقبال کاربران ایرانی قرار نگرفتهاند؟
شما تلگرام را الان با این دید استفاده میکنید که یک خبری را روی آن بخوانید، خبری را از طریق آن منتشر کنید و در کنار آن خریدی را هم انجام دهید. تلگرام امروز به یک رسانه تبدیل شده و به هیچ وجه بحثهای پیام رسانی آن مورد توجه نیست. کارکرد متفاوت را هم اگر میخواهید ببینید واتساپ یک پیامرسان است، اما تلگرام در مقابل آن یک رسانه است.
* یکی از نمایندگان مجلس بر این اعتقاد بود که مسئولینی که توئیت میکنند، بیکار هستند چرا که مسئولی که دغدغه کار برای مردم داشته باشد، حتی فرصت تماشای تلویزیون ندارد چه رسد به حضور در شبکههای اجتماعی. نظر شما که حضور فعالی در شبکههای اجتماعی دارید، چیست؟
در این خصوص دو دیدگاه وجود دارد؛ یکی دیدگاه سنتی مدیریتی است؛ یعنی شما تمام انرژی و وقتت را برای انجام مجموعه اقداماتی میگذارید و تمام. یک دیدگاه مدرن مدیریتی هم وجود دارد که شما بر اساس آن برای انجام اقدامات خود از جامعه بازخورد دریافت میکنید. شما مجموعه اقداماتی را برای مردم انجام میدهید پس باید ببینید اثرات آن در سطح جامعه به چه صورت است. در بسیاری از مواقع ما کاری را در وزارت ارتباطات انجام میدهیم و در نهایت خلاصهای از گزارش کار را از طریق شبکههای اجتماعی با مردم در میان میگذاریم.
از طریق همین اطلاعرسانی، کامنتهایی دریافت میکنیم و متوجه میشویم که نتوانستهایم در خصوص یک موضوع همه جوانب را در نظر بگیریم. به اعتقاد من لازمه مدیریت هوشمند استفاده از ظرفیتهایی است که شبکههای اجتماعی به وجود آوردهاند؛ مثلاً در خصوص طرح رجیستری، تغییر تعرفه اینترنت و… تصمیماتی برای مردم گرفته میشود،پس باید همراهی افکار عمومی را هم با خودت داشته باشی، چرا که نمیتوان به افکار عمومی بی تفاوت بود.
* تمام شبکههای اجتماعی که در آن فعال هستید را خودتان به روز رسانی میکنید؟
بله.
* چه مدت زمان برای فعالیت در شبکههای اجتماعی اختصاص میدهید؟
معمولا شبها یک ساعت و تا یک ساعت و نیم وقت برای خواندن مطالبی که لازم باشد، در نظر میگیرم.