به گزارش فناوری فرهنگی،«مشکل در ایران این است که ما فقط به مد و لباس از جنبه فرهنگی نگاه میکنیم و فقط هم برای مصرف شدن در ایران آن را جلو میبریم و نه به شکلی که جهان آن را از ما میخواهد.»
هدفی که برای جریان مد و طراحی لباس ایران تعریف شده حرکت به سمت مد ایرانی-اسلامی است. در کنار این جریانسازی معرفی ایران بهعنوان قطب فرهنگی و صنعتی مد اسلامی در خاورمیانه که این خواست، مفهوم صادرکردن و ارائه پیشنهاد سبک، استایلهای متفاوت و خلاق از جریانهای مد اسلامی به کشورهای همسایه را در دل خودش دارد. لازمه تحقق این اهداف فقط از گذرگاه فرهنگسازی و طراحی لباس –که هنوز شاخصهها و سبکشناسی آن با توجه به گزاره ایرانی بودن این مدتعریف نشدهاند- نمیگذرد و نیاز است که به بسترهای بنیادین این هنر خلاق؛ یعنی صنایع مرتبط با آن توجه اساسی شود. این آرمانخواهی در کنار نبود بسترها و نداشتن نگاه اقتصادی و صنعتی به این هنر-صنعت خلاق باعث ایجاد حفرهای میشود که در ابتدا فاصله دسترسی به این خواست را دور میکند و در مرتبههای بعدی باعث قوت گرفتن و رشد این این نگاه نادرست به صنعت و طراحیهایی میشود که جنبههای خلاقانه و مد عمومی را نمیتوانند در خود احضار کنند. در کنار تولید انبوه، طراحی متفاوت و با کیفیت است که جریان مد ایران را میتواند به اهداف تعیینشده برایش نزدیک کند. در غیر این صورت ما از ایدهآلی سخن میگوییم که در حد ایدهآل و هدف باقی خواهد ماند. در این زمینه با سهیلا جبری؛ طراح لباس، مدرس و فیلمنامهنویس گفتوگو کردهایم.
به نظر شما باتوجه به این خواست حرکت به سمت داشتن مد ایرانی اسلامی که برای طراحی لباس ما تعریف شده است؛ تا چه اندازه طراحان ما به این مفهوم نزدیک هستند و شناخت درستی از آن دارند.
متاسفانه وقتی که صحبت از مد ایرانی میشود؛ در نهایت طراحی ایرانی ما تبدیل به کولاژ میشود. چسباندن بتهجقه یا انار روی لباس یا چاپ صفحهای از شاهنامه روی پارچه و لباس که اینها تنها اتفاقات ایرانیزه کردن مد ما محسوب میشوند و ما به هیچ وجه نگاهی زیباشناسانه و کاربردی به لباس اقواممان نداشتهایم. ما در پی فلسفه و ضرورت بازگشت آن به فرهنگ مدمان نبودهایم و خلا رشته پژوهشی که به قومیت و روال تاریخی آن بپردازد در حوزه دانشگاهی و آموزشی ما احساس میشود. ما باید به شکل آزاد و در حوزه تجربی نیز باید پژوهشکدههایی را در این حوزه داشته باشیم؛ میراث فرهنگی ما که متولی میراث فرهنگی و بخش تاریخی فرهنگ ماست باید پژوهشکدهای مختص به خودش داشته باشد، بنیاد ملی مد ولباس ما که متولی اجرایی شدن گزارههای مشخص در عرصه مد و لباس ماست باید اجراییتر عمل کند و این توقع از این دو نهاد وجود دارد که این کارها را بنیادیتری انجام دهند.
اما متاسفانه زمانی که پرسشی مطرح میشود که قرار است که چه اتفاقی بیفتد میگویند قرار است که جشنواره برگزار کنیم و بعد بیلان کاری از اتفاقات افتاده را میبینیم، این مسئله همان اتفاقی است که به فرهنگ ایرانی و در سطح حرکت کردن ما برمیگردد چون در عمق حرکت کردن نیاز به آرامش، سکون و قدم به قدم حرکت کردن دارد. ما علاقه داریم تا همه چیز را آسان برگزار کنیم. در حالیکه ما به شدت در حوزه مد و طراحی پارچه و لباسمان نیاز داریم که این بسترسازی اتفاق بیفتد.
کشوری مانند مالزی که مسلمان است از همه ابزارهای موجود برای مد اسلامی و حجاب که شامل شو زنده لباس و دیگر اتفاقات این عرصه میشود استفاده میکند اما در ایران، از ابزارها و امکاناتی که در حوزه مد و طراحی لباس موجود هستند استفاده نمیکنیم. در نهایت معدودی از طراحیهای ما در نمایشگاه به نمایش در میآیند و ما انتظار داریم که همه این طراحی را ببینند و بپذیرند. از نظر شما آیا این رویکرد اجرایی و مورد پذیرش است؟
کشور مالزی به حوزه صنعتی مد و لباس پرداخته است و جواب هم میگیرد. افغانستان و هند نیز روی بخش مد و لباسشان دارند کار میکنند و جواب میگیرند و مشکل در ایران این است که ما فقط به مد و لباس از جنبه فرهنگی نگاه میکنیم و فقط هم برای مصرف شدن در ایران آن را جلو میبریم و نه به شکلی که جهان آن را از ما میخواهد.
ما در بخش تولید هم مسئله داریم آیا بعد از اینکه این لباسها تولید شدند آیا جوانان ما آنها را میپوشند و حفرهای که وجود دارد این است؛ نادیده گرفتن قشر عظیمی از مردم که از مد و لباس استفاده میکنند. ما میخواهیم بگوییم که ایدهآل این است و جهش کنیم و از آنها بخواهیم که به ایدهآل ما روی بیاورند. من میگویم در اینجا درهای وجود دارد و باید برای رفتن به سمت ایدهآل قدم به قدم پیش برویم و ایدهآلمان را به فرهنگ جهانی نزدیک کنیم. در حال حاضر فضای دنیا به گفتوگوی تمدنها، رسانه و اینترنت میگذرد. مگر میشود که ما بگوییم همین فکر را داریم و حالت دیگری برای رسیدن به ایدهآل وجود ندارد.
مسئله اینجاست اگر ما تلاشی در این زمینه انجام ندهیم، جامعه بیرونی و جهانی سعی میکند تا به ایدهآل ما نزدیک شود و در نهایت میبینیم برندهای مطرح آمریکایی و اروپایی روی مد و حجاب اسلامی کار میکنند.
در اروپا و آمریکا برندهای خوب و مطرحی روی مد و لباس اسلامی کار میکنند به این دلیل که میدانند خاستگاه و مصرفکننده آن وجود دارد. سوال اینجا مطرح میشود چرا مایی که این مسئله برایمان مهم است و به آن علاقه داریم نباید به این سمت حرکت کنیم و ما صادرکننده مدمان باشیم. متاسفانه نگاه صنعتی به این رشته نداریم و در کنار این نقیصه میخواهیم در چهارچوب ایدهآلها و ممیزیهایی که داریم با صنعت مد برخورد کنیم. در حالیکه بخش خشن و صنعتی مد هرگز با ما اینگونه رفتار نمیکند. در سراسر دنیا جوامعی که دغدغه دین را ندارند فقط به این دلیل که از این راه میتوانند ارتزاق کنند روی مد ایرانی اسلامی کار میکنند.
با این وصفی که از شرایط و نگاه غیرصنعتی حال حاضر که به مد در ایران وجود دارد ارائه دادید. چه رویکردی میتواند به طراح کمک کند تا در طراحهای فضای بزرگتری غیر از ایران را ببیند؟
مسئله این است که ما باید حرفمان را بزنیم و نشانهها و المانهایمان را صادر کنیم. بخشی از مد را برای خودمان و کشور خودمان تولید کنیم ولی بخش دیگر از مد را صادر کنیم. وقتی من بهعنوان یک طراح ایرانی که متریالهای فوقالعاده قومی و همخوان با فرهنگ خودم را دارم چرا نباید از این متریال استفاده کنم و چطور طراحان غیر ایرانی میتوانند برای من لباس طراحی کنند، خوراک به من بدهند و با آن لباس به من فرهنگ و فکر بدهند. خانمی که در یک کشور اروپایی مانتو و چادر نمیپوشد ولی روی دامنی که میپوشد میشود که از سوزندوزی ایرانی پرداخت شده باشد و این اتفاق نیازمند داشتن نگاه دوباره به طراحی و داشتن رویکرد صنعتی به این حوزه است.
شما صحبت از سوزندوزی کردید که در مد عمومی و روزمرهمان چندان ردی از آن نیست مگر در لباسهای سنتی که در نمایشگاههای صنایعدستی عرضه میشوند. البته گاهی این نقوش و دوختها را به شکل خلاقه در لباسهای گروههای موسیقی میبینیم. بهنظر شما علت وارد نشدن دوختهای تزیینی که صنایعدستی محسوب میشوند در مد روزمرهمان ناشی از چیست؟
زمانی که جشنوارهای به صنایعدستی میپردازد، یکسری لباسهایی در آن به نمایش در میآید که هیچ فرهنگی حاضر به پوشیدن آنها نیست زیرا لباسها برای استفاده روزمره جامعه مدرن طراحی نشدهاند. فقط بازدیدکنندهها میتوانند ببینند که اینها لباسهای اقوام ماست. در نهایت این جشنواره عقیم میماند چون بازدیدکننده در نهایت لباس خودش را میپوشد. این ما هستیم که باید لباسی را طراحی میکنیم تا آن را به فرهنگ مصرفکننده نزدیک کنیم که مخاطب ما سوزندوزی و استفاده از المان ایرانی را در لباسش استفاده کند. من نمیتوانم به او بگویم که یا باید مانتو بپوشید یا لباس سوزندوزی من را و غیر از این هم شما مجاز نیستید چیز دیگری را بپوشید. در کنار مسائل ما تعداد زیادی هنرمند صنایع دستی در زمینه دوختهای سنتی داریم که متاسفانه اینها خروجی قابل اشارهای به خارج از کشور ندارند که درنهایت صنایع دستی ما در حوزه دوخت و لباس مهجور میماند.
بهنظر شما چه عوامل دیگری در ایجاد این شرایط دخیل هستند؟
ما در دیدگاه و رویکردمان دارای تعصبی هستیم که بر اساس دانش و صنعت مد و لباس شکل نگرفته است و حاضر نیستیم هنرمان را در بخش صنعتی بهکار بگیریم. در نتیجه این هنر مهجور میماند یا تبدیل به هنری میشود که دیگران بهتر از ما آن را استفاده میکنند و آن را وارد چرخه مصرف ما میکنند که سوزن دوزی ما در این سیکل متناسب با فرهنگ و روحیه ایرانی به ما بر نمیگردد بلکه با فرهنگ و رویکرد فرهنگی بیگانه وارد کشور میشود که خسران را برای ما در پی دارد.
…………..
در حال حاضر به نظر میرسد که بخشهای مختلف مد و طراحی لباس جدا از هم تصمیماتی را میگیرند و اهداف مشترک را پیگیری میکنند. نگاه شما در این باره چیست؟
اتفاقی که در حال حاضر با آن روبهرو هستیم این است که متاسفانه تمام عناصری که دارند برای مد و لباس کار و هدایت میکنند این است که مد ولباس را یک پیکره فرض نمیکنند و طبیعتا در ادامه دچار تشتت خواهیم شد و یکی از دلایل این آشفتگی، سلیقهای برخورد کردن است. ما باید به مد و لباس به عنوان یک پیکره نگاه کنیم و حالا بیایم تحت یک عنوان بخشی از یک پیکره واحد را سروسامان بدهیم و ما افرادی را داریم که ایدهآلگرا و کمالگرا هستند و میگویند؛ ایدهآل ما این است و من میگویم که ما به این ایدهآل نمیرسیم مگر اینکه برنامهریزی کنیم به ایدهآلمان نزدیک بشویم ما نمیتوانیم جهش داشته باشیم و به نوجوان یا جوان دهه هفتاد و هشتادیمان بگوییم این نوع از طراحی و لباس را بپوشید ولی از یک طرف ما هجوم رسانه، مد خارجی را داریم و توقع داریم که قشر متوسط بیاید ایدهآل ما را بپذیرد
منبع: کالتک