به گزارش فناوری فرهنگی، پروفسور مایکل کین از تجربیات دیگر کشورها در توسعه اقتصاد فرهنگ و هنر میگوید؛
بهعنوان پرسش آغازین، مفهوم اقتصاد خلاق را چگونه میتوان تعریف و توصیف کرد، این مفهوم چه تحولاتی را پشت سر گذاشته و در نقاط مختلف جهان چگونه توسعه یافته است؟
اقتصاد خلاق دارای دو منشا است. یکی از آنها کتابی نوشته جان هاوکینز است که نامش اقتصاد خلاق بود. این کتاب در سال 2001 منتشر شد. منشا دیگر آن کنفرانس سازمان آنکتاد(UNCTAD) بود که در سال 2004 در برزیل برگزار شد و پس از آن یک مرکز رصد در خصوص اقتصاد خلاق ایجاد کردند. از آن زمان، آنکتاد به جمعآوری دادهها و اطلاعاتی درباره اقتصاد خلاق از کشورهای مختلف جهان مشغول شد و تلاش داشتند این ایده را مطرح کنند که اقتصاد خلاق امری جهانی است. در نتیجه شاهد دو تعریف نیز بودیم؛ یکی از جان هاوکینز و دیگری از سوی سازمان ملل. پیش از آن، ما شاهد شکلگیری ایده صنایع خلاق در سالهای 1997 در انگلیس هستیم که در واقع یک مدل خاص انگلستان بود و بعدها که در جهان گسترده شد، ایده صنایع خلاق نیز در جهان گسترش یافت. البته این ایده تا حدی از اقتصاد خلاق متفاوت است.
این ایدهها در سرتاسر جهان منتشر شدند، در برخی بخشهای جهان اصطلاح صنایع خلاق به کار برده شد یا برای مثال در چین، دولت از اصطلاح صنایع فرهنگی استفاده میکند، هرچند بخشهای تجاری و دولتهای محلی در چین از اصطلاح صنایع خلاق استفاده میکنند. در کشورهای دیگر همچون اندونزی نیز اصطلاح اقتصاد خلاق بهکار برده میشود. در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا نیز از اصطلاحات اقتصاد خلاق یا صنایع خلاق استفاده میکنند بدون اینکه تمایز چندانی بین آنها قائل باشند.
بین دو اصطلاح اقتصاد خلاق و صنایع خلاق چه تفاوت و تمایزی وجود دارد؟
در واقع صنایع خلاق اصطلاح اصلی است که در سال 1997 در انگلیس رواج یافت، این اصطلاح ناشی از یک طبقهبندی خاص از فعالیتهای اقتصادی بود. در آن زمان این حوزه ناظر به فعالیتهایی بود که عمدتا آنالوگ بودند، همچون هنرهای نمایشی، طراحی، موسیقی، فیلم و تلویزیون.
اما اقتصاد خلاق ناظر به یک حوزه بسیار وسیعتر بود. در بررسیهای اخیر که در دانشگاه فناوری کوئینزلند انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که این اصطلاح ناظر به بخشهایی فراتر از صرفا بخشهای خلاق است. در نتیجه، اقتصاد خلاق شامل افرادی است که ضرورتا به حرفههای خلاق اشتغال ندارند یا در صنایع خلاق فعالیت ندارند؛ مانند افرادی که در حوزه مستغلات یا بانکداری مشغول فعالیت هستند. در واقع اقتصاد خلاق، گسترهای وسیعتر از صنایع خلاق دارد. صنایع خلاق تنها شامل موارد و حوزههایی همچون زیباییشناسی و مواردی اینچنین است که شامل درکی محدودتر و خاصتر از اقتصاد خلاق است.
از یک جنبه دیگر اگر به اقتصاد خلاق نگاهی بیندازیم، میتوان گفت که هر چیزی میتواند خلاق باشد که تعریف بسیار گستردهتری است. در این صورت خلاقیت میتواند ناشی از افرادی باشد که الزاما افراد حرفهای نیستند. در نتیجه میتواند دربرگیرنده اشخاصی باشد که بهطور خاص در صنایع و حرفههای خلاق مشغول بهکار نیستند. ممکن است که شامل افراد حاضر در فضای مجازی و آنلاین یا وبلاگنویسها یا کاربران فیسبوک باشد که محصولات و خلاقیتهای خود را روی این شبکه اجتماعی به اشتراک میگذارند. این یک مفهومسازی بسیار گستردهتر است که همکارم جان هاوکینز در کتاب خود نیز آن را مطرح کرده است.
با توجه به اینکه شما بهطور خاص در حوزه مطالعات چین تخصص دارید، وضعیت اقتصاد خلاق در این کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ آینده پیش روی اقتصاد خلاق و نقش آن در توسعه این کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ و مقامات چینی چه برخوردی با آن داشتهاند؟
چین یک مورد بسیار جالب برای بررسی این مفهوم است زیرا کشوری بسیار بزرگ و دارای جمعیت بسیاری است و یک حکومت تکحزبی دارد. این کشور بهمانند سایر کشورهای یک دموکراسی نیست اما دارای اقتصاد خلاق است. دولت چین در ابتدا اصطلاح صنایع فرهنگی را بهکار برد. در واقع به این خاطر به کاربرد اصطلاح صنایع فرهنگی علاقه داشتند که بتوانند فرهنگ خود را به دیگر نقاط دنیا عرضه کنند.
در چین کاربرد این مفهوم دو جنبه دارد؛ یک، رشد سطح تولیدات فرهنگی در داخل و بعد دیگر استفاده از خلاقیت و فرهنگ برای نشر فرهنگ چین در عرصه جهانی است زیرا آنها فکر میکنند که فرهنگ چینی یک فرهنگ بسیار مهم و بزرگ است اما دنیا تحت سیطره فرهنگ غربی قرار دارد. در نتیجه آنها واقعا هراس دارند از اینکه فرهنگ و تمدن عظیمشان جایی در جهان برای خود نداشته باشد. آنچه طی سالهای اخیر در چین قابل توجه است حرکت آنها بهسوی اقتصاد خلاق دیجیتال است که شامل انتقال از اقتصاد خلاق ملموس و مادی –شامل تولید کالاها و اشیا ملموس- بهسوی دنیای آنلاین است. دنیای آنلاینی که نتیجه ترکیب فناوری و خلاقیت است و به چینیها این فرصت را میدهد تا خود را واقعا ارتقا داده و بهبود بخشند.
درباره ابعاد اقتصادی «اقتصاد خلاق» در چین چه میتوان گفت، آیا مقامات چینی اهدافی صرفا اقتصادی هم از پیگیری ایده و مفهوم اقتصاد خلاق دارند؟
من فکر میکنم که هر استان در چین اهداف خاصی در این زمینه دارد. اقتصاد یک موضوع بسیار مهم در چین است زیرا آنها دارای یک حکومت تکحزبی هستند و دولت برای کاراییداشتن به اقتصاد تکیه دارد تا بتواند به ثبات خود ادامه دهد.
در گذشته هنرمندان، همچون شاعران، نویسندگان و غیره برای دولت معضل بودند زیرا کنترل آنها کم و بیش معضلی برای دولت بود اما با مطرحشدن ایده اقتصاد خلاق و صنایع فرهنگی این افراد رسمیت یافتند، از این نظر که در اقتصاد نقشآفرین هستند. دولت چین زمان زیادی را برای نظارت و رصد همه چیز صرف میکند. آنها گزارشهای زیادی را درباره تعداد نقاشیهای کشیده شده از سوی نقاشان، تعداد فیلمهای تولید شده و هرچیزی که فروخته میشود منتشر میکنند و همه آنها را در گزارشهای اقتصادی خود منعکس میکنند؛ بنابراین در پاسخ به سوال شما میتوانم بگویم که بلی، چینیها این بخش را بهعنوان یک بخش مشروع اقتصادی بهرسمیت میشناسند. یک جنبه دیگر که باید به آن توجه کرد این است که در گذشته در چین هر چیزی که فرهنگی در نظر گرفته میشد حاوی تبلیغات سیاسی بسیاری بود اما اقتصاد خلاق توانست تعریف فرهنگ را از تبلیغات سیاسی رها کند و فرهنگ را به یک موجودیت تجاری تبدیل کرد. امری که از جنبههای بسیاری یک امر خوب بود.
کدام حوزهها در اقتصاد خلاق برای چینیها واجد اهمیت و اولویت بالایی است؟
من فکر میکنم که دولت به صنعت فیلمسازی علاقه خاصی دارد زیرا صنعت فیلمسازی با اعتبار و شهرت بینالمللی مرتبط است. اگر شما یک صنعت فیلم خوب و قوی داشته باشید، شما دارای قدرت نرم هستید؛ اینکه ایدههای شما همراه با فیلمهای شما به نحو غیرمستقیم در گستره جهانی منتشر میشوند. چینیها در این زمینه سرمایهگذاری سنگینی را انجام دادهاند.
یک بخش دیگر که مورد علاقه چینیهاست، صنعت پویانمایی است. آنها جمعیت نوجوان بسیاری دارند که مصرفکننده پویانماییهای آمریکایی یا ژاپنی هستند، بنابراین منابع بسیار زیادی را به بخش پویانمایی اختصاص دادهاند. بهطور خلاصه شاید بتوان گفت که در این حوزه، هنرهای تصویری در چین از دیگر بخشها موفقتر بوده است.
مقامات چینی برای فراهم کردن زمینه مناسب برای اقتصاد خلاق و تقویت این بخش از اقتصاد چه نوع پیشزمینهها و پیشنیازهایی را مهیا کردهاند؟
من فکر میکنم در چین هر شهر و استانی برای خود یک راهبرد خاص دارد. در سطح ملی که شامل برنامه اصلی توسعه است و به برنامه توسعه پنج ساله مشهور هست، در آن بر بخشهای خاصی از اقتصاد تاکید میشود. چندین سال پیش روی تولید محصولات و کالاهای فرهنگی تاکید کردند و در نتیجه بسیاری از دولتهای محلی و شهرها به کسانی که محصولات خلاق تولید میکردند امتیازات زیادی را ارائه کردند.
همچنین بهدنبال جذب و بهکارگیری استعدادها و افراد خلاق بودند. برای مثال اگر در شهر هوانگپو در اطراف شانگهای زندگی میکردید، میدیدید که آنها تلاش داشتند تا تعداد افراد خلاق بیشتری را برای زندگی در این منطقه دعوت کرده و جذب کنند و نمیخواستند که شما به شانگهای بروید. در نتیجه شاهد شهرهایی هستیم که مشوقهایی را برای جذب افراد خلاق ایجاد میکنند تا آنها کسبوکار خود را به این شهرها منتقل کنند. این مشوقها شامل مواردی مانند معافیتهای مالیاتی، در اختیار قرار دادن مکانی برای کار و سکونت خانوادهها، تهیه ملزومات مورد نیاز و مواردی اینچنینی برای جذب افراد خلاق میشود.
یک مورد دیگر تلاش آنها برای ایجاد نمادها و عمارتهای بسیار برجسته بهعنوان نشانه و برندی برای شهرها هستند. برای مثال در پکن، شانگهای و دیگر شهرهای بزرگ از معماران بزرگ استفاده کردهاند تا عمارتها و ساختمانهایی بسیار برجسته و تماشایی بسازند.
از آنجا که شما ساکن استرالیا هستید، وضعیت اقتصاد خلاق در این کشور را به چه صورتی میتوانید برای ما تشریح کنید؟
اقتصاد خلاق در استرالیا امری متمایز است زیرا کشوری بسیار بزرگ است که در فاصلهای بسیار دور از باقی نقاط جهان وجود دارد، همچون نیوزیلند اما از آنجا که ما یک بازار داخلی کوچک متشکل از 23 میلیون نفر داریم، بسیاری از افراد خلاق بازارهای بینالمللی را هدف قرار میدهند و از آنجا که زبان مردم در این کشور انگلیسی است، ما میتوانیم محصولاتی را برای آمریکاییها، کاناداییها و انگلیسیها توسعه دهیم. در نتیجه این وضعیت، شاهد حضور تعداد زیادی از افراد خلاق در استرالیا هستیم که بازارهای جهانی را هدف قرار دادهاند. این وضعیت از یک طرف خوب و از طرف دیگر بد است.
زوم
آمریکاییها از واژه اقتصاد خلاق استفاده نمیکنند
در گستره جهانی، آیا الگوهای قابل تشخیصی از انواع اقتصادهای خلاق در نقاط مختلف دنیا وجود دارد؟ همچون الگوهای آمریکایی، اروپایی یا آسیایی؟
من فکر میکنم تمایزی بین کشورهای توسعهیافته و کشورهای در حال توسعه وجود دارد. اگر شما به آمریکا نگاه کنید، ایالاتمتحده چندان از اصطلاح اقتصاد خلاق استفاده نمیکند. این مفهوم در ایالات متحده خیلی موضوعیت ندارد زیرا آنها از پیش هالیوود را داشتهاند و صنعت سرگرمسازی دارند. کاربرد اصطلاح اقتصاد خلاق در ایالات متحده چندان ارزشی ندارد اما اگر به آمریکای جنوبی همچون برزیل یا انگلیس بنگریم، شاهد بهکارگیری اصطلاح صنایع خلاق و اقتصاد خلاق هستیم.
در کشورهایی همچون انگلیس ما شاهد شکلگیری اقتصاد خلاق حول حوزههایی همچون فضای مجازی و دیجیتال هستیم اما در کشورهای در حال توسعه همچون تایلند، مالزی، اندونزی و حتی برزیل، اقتصاد خلاق بیشتر به مواردی همچون صنایع دستی، محصولات و طراحیهای محلی و بومی ارجاع دارد. کالاهایی که از پیچیدگی کمتری برخوردارند. آنچه طی پنج سال آتی شاهد آن خواهیم بود و از هماکنون در حال رخ داده است، اقتصاد خلاق دیجیتال است که از کشورهای توسعه یافته منشا گرفته است. البته چین نیز بهخاطر انقلاب دیجیتال یکی از مراکز رشد این اقتصاد خواهد بود.
منبع: صبا