در ابتدا کسی نمی دانست که آیا باز هم مورد لطف و رحمت تحریم های سازنده غربی ها قرار گرفته ایم یا اینکه دسترسی از داخل ایران قطع شده؛ مسئله هرچه که بود، جز تاسف چاره ای در آن لحظه نداشتیم.
پس از پیگیری های به عمل آمده، متوجه شدیم که گویا مشکل از داخل کشور بوده و فیلترینگ اعمال شده است. با این حال تنوع سرویس های اینترنتی ثابت می کرد که اعمال این طرح ناگهانی، هنوز به طور کامل توسط ISP ها صورت نپذیرفته و بسیاری از کاربران بدون مشکل وارد بازی می شدند.
با این حال، یک روز بعد، مدیرعامل بنیاد ملی بازی های رایانه ای، حسن کریمی قدوسی، مشکل به وجود آمده را به «اخلال در شبکه اینترنت» مرتبط دانست و قول برطرف شدن زودهنگام آن را داد.
وعده کریمی قدوسی چند ساعت بعد عملی شد و کافه بازار در گفتگو با رسانه ها از برطرف شدن مشکل کلش آو کلنز خبر داد. تا اینجا به نظر می رسد که واقعا مشکل، «اخلال در شبکه اینترنت» بوده و رسانه ها بی جهت آن را فیلتر شدن بازی خطاب کرده اند تا هیجانی کاذب منتقل کنند، اما…
یک ماه از این جریان می گذرد و کمی آب از آسیاب افتاده. 7 دی ماه، گروه حقوقی و قضایی میزان، به نقل از عبدالصمد خرم آبادی، معاون دادستان کل کشور نوشت: «اکثریت قریب به اتفاق اعضای کارگروه تعیین مصادیق با اعمال محدودیت برای دسترسی به بازی ‘کلش آو کلنز’ موافقت کردند.»
پرسش ها بسیار است. محدودیت یعنی چه؟ پس «اخلال در اینترنت» چه بود؟ برای چه محدودیت ها یک روزه برداشته شد؟ آیا کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه رای بالاتری نسبت به بنیاد ملی بازی های رایانه ای داشته و صلاحیت نظر دادن در رابطه با آنچه تخصص دیگری است را دارد؟ وقتی بنیاد ملی بازی های رایانه ای، تصمیم می گیرد بازی مشکلی ندارد، آیا متولی دیگری می تواند سرگرمی میلیون ها ایرانی را از آن ها بگیرد؟
در همین حین، رسانه های انگلیسی زبان با انتشار این خبر (که احتمالا برای آن ها بسیار خنده دار هم هست)، حجم عظیمی از توجه بین المللی را به خود منعطف کردند. به نظر می رسد ایران و ایرانیان همچنان در چادر و به صورت قبیله ای زندگی می کنند و چنین بازی مخربی احتمالا سبب می شود که جوانان این قبیله ها به خشونت تشویق شوند و به جان هم بیافتند.
این همان تصویری است که هزاران خواننده رسانه هایی نظیر انگجت، تک کرانچ،پولیگان، گیم ایندستری و… از ایران پیدا می کنند و تصور می کنند در خیابان های پایتخت کشور، احتمالا یک مشت بربر در حال کوبیدن چماق بر سر یکدیگر هستند.
حال تصور کنید که در این گیر و دار، بنیاد ملی بازی های رایانه ای می خواهد نمایشگاهی بین المللی در ایران برگزار کند و نام آوران حوزه بازی سازی و سرمایه گذاران بزرگ خارجی را به ایران بیاورد.
در اولین نگاه، سرمایه گذاران احتمالا به این نتیجه می رسند که در ایران فرمول ها اندکی متفاوت است. شاید در اروپا موفقیت برابر باشد با درآمد بیشتر، اما احتمالا در ایران از موفقیت به نحوی دیگر استقبال می شود و اگر یک بازی در دست همه جوانان باشد و آن ها بخواهند بابتش پولی بپردازند، این یعنی اعتیاد خانمان سوز و بازی باید مسدود شود تا جلوی ترویج خشونت از طریق جنگ قبایل گرفته شود.
شما بگویید، چرا تاجر و سرمایه گذاری باید بخواهد در چنین شرایطی برای بازی سازهای ایرانی که طی سال های اخیر ثابت کرده اند توان تولید محصولات درجه یک را دارند، سرمایه گذاری کند؟
متاسفانه یا خوشبختانه، وقتی آگاهی مردم از مسئله ای افزایش پیدا می کند و عده ای به تجارت در آن حوزه مشغول می شوند، نمی توان راه عوام-فریبی را برگزید و از عباراتی نظیر «ترویج و آموزش اعمال خشونت آمیز» برای توجیح این سانسور ناعادلانه استفاده کرد.
جلسه هفته پیش بنیاد ملی بازی های رایانه ای پیرامون «ثبت نام برای حضور در نمایشگاه TGC» هم بی حاشیه نبود و جدا از مسائل مرتبط با این جلسه، سوالات دیگری هم طی آن مطرح شد.
در این جلسه، یکی از خبرنگاران پرسید آیا با توجه به تجربه تلخ نمایشگاه «پرداخت ایران» و لغو آن درست یک روز پیش از برگزاری، در حالی که همه مهمانان خارجی به ایران آمده بودند، انتظار می رود که TGC هم به سبب نزدیک بودن به انتخابات لغو شود؟
سوال به خودی خود گواه شرایط تلخ حاکم بر فضای نوآوری هست و حتی پاسخ دلگرم کننده و هوشمندانه کریمی قدوسی هم نمی تواند به طور کل خط بطلانی بر همه نگرانی ها از سوء مدیریت برخی تصمیم گیرندگان بالادست باشد.
با این حال، مدیرعامل بنیاد می گوید که نسبت به همه این مشکلات آگاه هستیم و سعی داریم با همکاری سازمان های مرتبط، امنیت و ثبات برگزاری را به نمایشگاه TGC بیاوریم تا بدنه بازی سازی ایران بتواند از تمام منافع آن استفاده برده و رشد کند.
حسن کریمی قدوسی طی مدتی که این سمت را پذیرفته، عملکرد قابل قبولی از خود نشان داده و اگرچه حواشی همیشه هست، اما بنیاد طی یک سال گذشته شاید به اندازه تمام دوران فعالیت اش عملکرد مثبت داشته. چالش های مطرح شده قطعا نگرانی های بنیاد هم بوده و امید می رود که با سهل انگاری ها، یک بار دیگر بی آبرویی برای ایران پیش نیاید.
با توجه به همه رویدادهای این چند هفته اخیر، به نظر می رسد فعالان و دغدغه مندان واقعی ایرانی، نه آن هایی که صرفا نگران هستند، از همه سو تحت فشارهای نابرابر قرار گرفته اند؛ هم باید در کشور خود برای باز کردن مرزهای پیشرفت بجنگند و هم فشارهای بین المللی را از سوی سیاست گذاران غربی تحمل کنند.