مشهد دوست‌داشتنی؛ نمونه‌ عینی فناوری نوین فرهنگی

به گزارش فناوری فرهنگی، در ایام نوورز مجاوران و زائران حرم رضوی شاهد برپایی نمایشگاهی بودند که در نوع خود کم‌نظیر یا بی‌نظیر است،‌ نمایشگاهی که در تلاش است در قالب تاریخی و کهن از علم و هنر تا سبک زندگی، کار و پیشه تا زیارت و معنویت، جهاد، حماسه و شهادت را در خراسان با محوریت مشهد مقدس به تصویر بکشد، «مشهد دوست داشتنی» نام دارد که به اعتقاد بازدیدکنندگان توانسته است حس زندگی را در این مقاطع تاریخی به شکل بدیعی منتقل سازد، به همین منظور پای سخنان وحید جلیلی معاون فرهنگی- اجتماعی شهرداری مشهد نشستیم تا با ایده‌پردازی، روند اجرا و نتایج آن آشنا شویم:

 

 

*راجع به ایده و چگونه شکل گرفتن نمایشگاه «مشهد دوست‌داشتنی» توضیح می‌دهید.

-سال 94 ما در ایام دهه فجر نمایشگاهی در مشهد با همکاری دوستان­مان در مناطق مختلف شهرداری برگزار کردیم و یک بخشی از ظرفیت­‌های فرهنگی ـ اجتماعی شهر را بازنمایی کردیم که حالت نمایشگاهی داشت، استقبال خوبی که از آن نمایشگاه صورت گرفت، باعث شد امسال چند ماه پیش از دهه مبارک فجر به فکر بیفتیم که گروه­‌های ایده‌­پردازی و اتاق­‌های فکری را در این زمینه فعال کنیم، به این جمع‌بندی رسیدیم که باید یک کار نویی صورت بگیرد، آن قدر محتوا و مضمون وجود داشت که صرفا گسترش کمیِ نمایشگاه قبل،  کفایت نم‌ی­کرد که حق مطلب ادا شود، ما به یک تحول کیفی و یکسری قالب‌­های نو و شکستن یکسری از کلیشه‌ها نیاز داشتیم تا بتوانیم خودمان را راضی کنیم که وظیفه خودمان را نسبت به بزرگداشت انقلاب اسلامی انجام داده‌ایم.

آنچه که در «مشهد دوست­داشتنی» اتفاق افتاده است به نوعی تلاش برای رسیدن به فناوری نوین فرهنگی برای استحصال این گنجینه است

مجموعه تجربیاتی که در دو سال گذشته با مجموعه هنرمندان و ایده‌­پردازان مشهد داشتیم، ما را به این سمت سوق داد که فضایی شکل بگیرد که در آن از همه قالب­‌ها و هنرهایی که تاکنون استفاده شده بود به صورت مجموعی و هم‌­افزا استفاده شود، یعنی از نقاشی، مجسمه­‌سازی، معماری، خوشنویسی، سرود، تئاتر و فیلم­سازی؛ همه اینها باید گرد می‌­آمد تا بتواند به یک نصابی برسد که جوابگوی این گنجینه عظیم فرهنگی، هویتی، تاریخی‌­ای که داریم باشد.

اجازه بدهید اشاره کنم به تعبیری که مقام معظم رهبری چند هفته پیش در جمع دوستان راهیان نور به کار بردند، آنجا فرمودند: ما در کشور معادن و گنجینه‌­های عظیم فرهنگی و معرفتی داریم، ولی تا زمانی که فناوری‌­های مناسبی برای استحصال و فرآوری این گنجینه­‌ها نداشته باشیم، مانند این است که اینها را نداریم، مانند این است که کشور شما روی نفت باشد، ولی تکنولوژی استخراج نفت را نداشته باشد یا فناوری تبدیل این ماده به محصولات گوناگون و متنوع پتروشیمی را نداشته باشد. در فرهنگ هم همین است، منابع فرهنگی، هویتی و تاریخیِ ایران اسلامی به مراتب از منابع مادی‌­اش ـ که آن‌ها هم زیاد و ممتاز هستند ـ بیشتر است، ولی ما نتوانسته‌­ایم متناسب با این معادن؛  فناوری فرهنگی لازم را ایجاد کنیم. آنچه که در «مشهد دوست­داشتنی» اتفاق افتاده است به نوعی تلاش برای رسیدن به فناوری نوین فرهنگی برای استحصال این گنجینه است، تلاش هم شده از ابتدا بنای این کار بر مبانی نظری بومی گذاشته شود.

 نام نمایشگاه «مشهد دوست­‌داشتنی» از فرازهای زیارت «امین‌ ­الله» گرفته شده است

از نام نمایشگاه که شروع کنیم، «مشهد دوست­‌داشتنی» از فرازهای زیارت «امین‌ ­الله» گرفته شده است،در  زیارت امین‌­الله که از معتبرترین زیارات شیعه است، گفته می­‌شود: «اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسى مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرک، ِراضِیَه بِقَضاَّئِکَ مُولَعَهً بِذِکْرِکَ وَدُعاَّئِکَ، مُحِبَّهً لِصَفْوَه اَوْلِیاَّئِکَ مَحْبُوبَه فى اَرْضِکَ وَسَماَّئِکَ» یعنی زائر در پیشگاه امام معصوم از خدا می­‌خواهد که همان طوری که او محب و مرید امام معصوم و اولیای خداست، خود او هم محبوب و دوست­‌داشتنی شود نه تنها برای مسلمانان دیگر، بلکه برای تمام اهل زمین و اهل آسمان؛ این فراز بسیار عمیق و زیبایی بود که تابلوی کار ما قرار گرفت که ما باید به سمت یک جامعه دوست­‌داشتنی برویم، به سمت یک محیطی که الگو و دوست­داشتنی برای همه اهل زمین باشد.

 

 

رساله پایان­‌نامه­‌اش اینگونه شروع می­‌شود: «به نام خدایی که نوآوری سنت اوست»، قیصر با نگاه عمیق خودش سنت و خلاقیت را در کنار هم می­‌بیند و واقعیت هم همین است

*حتی اسمش هم به طوری نوآوری بود، ما معمولاً این چیزها را استفاده نمی­کنیم!

-خدا رحمت کند قیصر امین­‌پور را، رساله پایان­‌نامه­‌اش اینگونه شروع می­‌شود: «به نام خدایی که نوآوری سنت اوست» چون معمولاً وقتی ما از سنت صحبت می‌­کنیم همه چیزهای قدیمی و چه بسا کلیشه‌­ای مدنظرمان است، ولی قیصر با نگاه عمیق خودش سنت و خلاقیت را در کنار هم می­‌بیند و واقعیت هم همین است. سه تیم کار را برعهده گرفتند، یک تیم فکری که آقای دکتر خورشیدی مسئولیتش را به عهده داشت و جمع قابل توجهی از اهل نظر و نخبگان فکریِ عمدتاً جوان مشهد کمک کردند، آن‌ها برای ایده‌­های اولیه نمایشگاه جلسات متعددی داشتند و راهبردها را مشخص کردند و بعد یک تیم هنری به موازات اینها شکل گرفت که مجموعه‌­ای از هنرمندان مشهد در آن گرد آمدند و راجع به این راهبردها صحبت کردند تا به قالب هنری‌­اش برسانند و یک تیم اجرایی پشتیبانی هم داشتیم که دوستان ما در شهرداری بودند و کمک کردند که این کار شکل بگیرد، خوشبختانه در دهه فجر خیلی استقبال خوبی شد و تقریباً همه کسانی که بازدید می­‌کردند از ما توقع داشتند و توصیه داشتند که این کار در نوروز دوباره احیا شود.

* یعنی با ظرفیت استانی کار پیش رفت؟

-بله! تحقیقاً، کامل مبتنی بر ظرفیت­‌های خراسان و مشهد بود.

 

 

*اینکه الان وجود دارد همان دهه فجر است یا تغییر کرده است؟

– در دهه فجر ما بخش دوران معاصر را داشتیم، آنجا میدان شهدای مشهد و یکسری از ابنیه سده اخیر مشهد بازسازی شده است، ماجراهای سال 57، همه بازآفرینی شده است، در مرحله دوم ما بخش تمدن خراسان را در هزار سال گذشته به آن اضافه کردیم که در محورهای علم، هنر، حماسه، کار و پیشه، سبک زندگی و زیارت و معنویت و یک بخشی هم طبیعت و زندگی روستایی بازسازی شده است.

*ما موزه زیاد داریم، موزه دفاع مقدس، موزه سینما، فلان نمایشگاه اینکه اینها یک دفعه زنده شوند، این زنده بودن چگونه شکل گرفت؟ آیا یک ایده گروهی بود یا نه مبتنی بر نظر شخصی و فردی بود؟

-واقعیتش یک مقداری بر می­‌گشت به تجربیاتی که ما در چند سال اخیر داشتیم، ما قبل از شهرداری در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، بیش از 10 سال است راجع به الگوهای فرهنگی دهه شصت کار می­‌کنیم و فکر می‌کنم امسال حدود 20 عنوان کتاب در این زمینه منتشر کنیم که یک ژانر جدیدی را به مطالعات فرهنگی انقلاب اسلامی اضافه خواهد کرد، یک سرفصلی به موازات دفاع مقدس چون تجربه فعالیت­‌های فرهنگی و اجتماعی انقلاب اسلامی کمتر مورد توجه بوده است، ما 10 سال است که در این حوزه داریم کار می‌­کنیم که از امسال إن‌شاءالله به مرور نتایج این کار 10 ساله منتشر خواهد شد، این تجربه خیلی به کار ما آمد، در شهرداری به طور مثال در بیش از 70 مسجد مشهد سعی کردیم که گروه‌­های سرودی که در دهه 60 وجود داشتند را دوباره با اقتضائات جدید بازآفرینی کنیم، این ظرفیت خیلی خوبی را در اختیار گذاشت، با دوستان تئاتری مشهد ارتباطات خوبی برقرار شد، ما در طول سه نوروزی که بنده مسئولیت داشتم، در شهرداری بیش از 2 هزار نمایش خیابانی برگزار کردیم، اینها به ما نشان داد که ظرفیت­‌های خوبی وجود دارد، ولی متأسفانه در یکسری کلیشه­‌هایی دارد درجا می‌­زند، یعنی ظرفیتی مانند سرود یا تئاتر خیابانی داریم، برای قال‌ب­های ارائه اینها یک فکرهای جدیدی کنیم که همه اینها در اتا­ق‌­های اید‌ه‌­پردازی جمع شد و «مشهد دوست‌داشتنی» شکل گرفت، شما وارد شهرک تاریخی مشهد دوست‌­داشتنی که می­‌شوید مواجه می­‌شوید با ده‌­ها نفر از اهالی تئاتر و سرود مشهد که اینها هر کدام جایگاه درست خودشان را در این فضا پیدا کردند. یک نکته را هم بگویم ما بعد از فاز اول که در دهه فجر انجام شد به فکر افتادیم آیا در دنیا در این زمینه کاری شده یا نشده است که خیلی جالب بود دیدیم ما خیلی نسبت به دنیا در این زمینه عقب هستیم.

 

 

*ولی اولین کار در ایران بود؟

-نمی­‌دانم! در ایران سراغ ندارم که چنین اتفاقی با این ابعاد با این ویژگی­‌ها صورت گرفته باشد، اما در خارج از کشور به خصوص در غرب از آمریکا گرفته تا انگلیس و تا کانادا و استرالیا نه یکی و دو تا، صدها فضای به قول خودشان living Museum موزه‌­های زنده وجود دارد که ترکیبی از فضاسازی، معماری، مجسمه‌­سازی، اِلمان­‌سازی و تئاتر و بازی و اینهاست.

* موزه­‌های زنده که شما اشاره کردید تعدادشان خیلی زیاد است، اما اخیراً شاید تعداد کمی از این موزه‌های زنده قالب پست­‌مدرن پیدا کردند!

– ما در اتاق­‌های فکرمان وقتی صحبت می­‌کردیم راجع به اینکه چگونه باید این شهرک شکل بگیرد، به طور طبیعی به اینجا رسیدیم که باید خط زمان بشکند و شما وقتی وارد شهرک مشهد دوست­‌داشتنی می­‌شوید مقاطع مختلف تاریخی و مکان­‌های گوناگون آنچنان درهم ­آمیخته است که به یک ترکیب تازه رسیده است، من خیلی وارد بحث‌های تئوریک نمی­‌شوم شاید در صلاحیت بنده هم نباشد، ولی ما نیازمند یک چنین تأملات تئوریکی حتی در شکل‌­گیری اینگونه فعالیت­‌ها هستیم که مخاطب وقتی وارد می­‌شود از خواجه نصیر طوسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی را می‌­بیند تا کلنل محمدتقی پسیان تا مدافعان حرم، تا انقلاب اسلامی و غیره، یعنی به جای اینکه ما یک فضای تفکیک ­شده و گسسته را طراحی کنیم، در حد امکان نشان دادیم که ما یک هویت پیوسته تاریخی داریم، یعنی اتفاقاتی که در مسجد گوهرشاد می‌­افتد نسبت دارد با اتفاقاتی که در سربداران می‌­افتد و حماسه‌ای که در دفاع مقدس آفریده می‌شود. نکته مهم دیگر این است که شما به یک حسِ مشارکت در فضای تاریخی می­‌رسید، امیرالمؤمنین(ع) می­‌فرماید من آن چنان در احوال پیشینیان غور کردم که انگار خود یکی از آنان هستم، این به نظرم خیلی سرفصل زیبایی است که نه فقط دیتا و اطلاعات آن دوره­‌ها باید منتقل شود بلکه باید به شکل حسی مخاطب آن دوره‌­ها را زندگی کند.

*فضاهای حتی روشنفکری هم تا حالا چنین نقطه­‌گذاری­ای که آن‌ها ادعایش را می­‌کنند ندیدند، یعنی با نقطه‌­گذاری و با درهم آمیختنِ اینکه الان می­‌آیند می‌­گویند حتی در کارهای نمایشیِ مدرن شما باید مخاطب را جزیی از تئاتر که اخیراً یک گروه از ایتالیا آمده بود خیلی محدود داشت، این کار را انجام می­‌داد، اینجا یک جماعت زیادی در واقع درگیر می­‌شوند.

اقتضا می‌­کند ما یک چنین فناوری­‌های نوینی را حتماً به کار بگیریم وگرنه نمی­‌توانیم همه آن چیزی را که در مقاطع مختلف تاریخی ما اتفاق افتاده، درست به خصوص به نسل­‌های جدید منتقل کنیم

-به طور طبیعی وقتی ما آن هدف­‌گذاری را کردیم، مدام به یک ابتکارات تازه‌­ای رسیدیم، مثلاً بحث مشارکت بازیگر در بازی، مثلاً در تئاتر جهان در فضای آونگاردشان «تئاتر پنهان» دارند که بازیگر می­‌داند تئاتر دارد اجرا می‌­شود ولی مخاطب نمی­‌داند در دل یک تئاتر قرار گرفته است، ­آدم‌­هایی مانند آگوستو بوال، اینها را تجربه کردند و اتفاقات جالبی افتاده است، ما به طور طبیعی بدون اینکه بخواهیم آن‌ها را تقلید بکنیم، شما می­‌بینید در مشهد دوست­‌داشتنی یک اتفاقات این گونه افتاده است.

 

 

*به شدت آونگارد است، مثلاً عصرها که یک گروه اعزام می‌­شوند، یک مینی­بوس و اتوبوس م‌ی­آید، اینها را سوار می‌کند و آن‌ها قبلش آنجا نشستند و شما می­‌توانید بروید با آن‌ها صحبت کنید، گپ می­‌زنید که چه خبر؟ یعنی با بازیگر آن نمایش می­‌آیید و خودتان هم جزیی از آن بازی می­‌شوید.

-واقعاً همان گنجینه­‌های فرهنگی که آقا اشاره کردند، اقتضا می‌­کند ما یک چنین فناوری­‌های نوینی، چنین روش­‌هایی ابتکاری را حتماً به کار بگیریم وگرنه نمی­‌توانیم همه آن چیزی را که در مقاطع مختلف تاریخی ما اتفاق افتاده است، درست به مردم و به خصوص به نسل­‌های جدید منتقل کنیم، تفاوت دارد انسان یک عکسی از بدرقه رزمندگان توسط مادرانشان ببیند یا یک فیلمی ببیند یا خودش در آن صحنه حاضر باشد، ببیند مادران و فرزندان در آن فضا حضور داشته باشند. البته این یک شروع و آغاز است و مطمئناً نواقص زیادی دارد و نیاز به تکمیل دارد و یکی از برکات شک‌ل­گیری این شهرک این بود که بسیاری از دوستانی که می‌­آیند بازدید می‌کنند، پیشنهادات تازه ارائه می‌­کنند، یعنی هر کسی با ذهنیت خودش، با تجربه و مهارت و هنر خودش می‌­آید در جزئیات و کلیات کار یک ارزش‌­افزوده‌­هایی را پیشنهاد می­‌دهد که ما تلاش می­‌کنیم در حد امکان آنها را به کار ببندیم و اگر این ادامه پیدا کند به نظرم در طی زمان به یک قوام خوبی می‌­رسد و به یک سطح ایده‌­آل نزدیک می­‌شود.

*یک ویژگی خوب دیگری که در آن دیدم، در واقع شاید کمتر دیده بودم، اینکه شما بعد اقتصادی را هم آمدید به بعد هنری اضافه کردید، یعنی نمایشگاه و یک چیزی من ببینم نیست، آنجا مثلاً یک روستایی است، تنور است، گوسفند است، شما می­‌توانید نان بخرید، یک مقدار شیر و ماست بخرید و کتابفروشی کتاب­‌های دهه60 و سال‌های 58 و 59 را دارد و شما می‌­توانید بروید کتاب‌ها را بخرید، یا فناوری، یعنی کاملاً بخش اقتصادی را به بخش هنری هم وصلش کردید.

-درست است! این یکی از چیزهایی بود که براساس یک آسیب­‌شناسی نسبتاً دقیقی که از فضای فرهنگی کشور داریم به آن رسیدیم، یعنی گسست بین فرهنگ و اقتصاد به نظرم هر دو بخش را متضرر می­‌کند، یعنی هم اقتصاد را از ظرفیت­‌های صنایع فرهنگی و قابلیت‌­های صنعتی و اقتصادی فرهنگ محروم می­‌کند و هم فرهنگ را از قابلیت‌­های اقتصاد محروم می­‌کند، بی­‌تعارف بخواهیم صحبت کنیم تا زمانی که فرهنگ بخواهد صرفاً سوبسیدی اداره شود و یک بخش هزینه­‌ای دیده شود، فرجام خوبی و سرانجام مبارکی پیدا نخواهد کرد، ما گریزی نداریم و چاره‌­ای نداریم جز اینکه حتما فعالیت­‌های فرهنگی­مان چرخه اقتصادی مناسب خودش را هم پیدا بکند، اگر این اتفاق نیفتد، حتماً فرهنگ بیشتر ضربه می­‌خورد. همان طور که اشاره فرمودید ما در شهرک تاریخی مشهدِ دوست­‌داشتنی تلاش کردیم که این شکل بگیرد، شما مثلاً وارد یک غرفه‌­ای در آنجا می‌­شوید که طب سنتی را ارائه می­‌کند و آدم‌­هایی که آنجا هستند، لباس‌­های مردمان قرن چهارم را پوشیده‌اند و نزدیک به همان ادبیات هم صحبت می­‌کنند ولی نیاز امروز شما را جواب می­‌گویند.

ما آن قدر همت و ابتکار نداشتیم که بسیاری از نشانه‌­های تمدنی‌­مان، نشانه­­‌های هویتی‌­مان را که کاملاً قابلیت این را دارند که به یک محصول و کالای فرهنگی تبدیل شوند را تبدیل به سوغات فرهنگی کنیم

*آن طور که شنیدم یکی از پزشکان سنتی مشهد آنجا روزی دو سه ساعت می‌­آمدند، طوری که همه وقت می‌گرفتند؟

-بله! خیلی هم استقبال شد، از طب سنتی بگیرید تا بخشی که اشاره کردید، مثلاً یک روستایی که ما آنجا داریم نانش را می‌فروشد تا محصولات لبنی و غیره. یک بخش دیگری که برای ما خیلی جالب بود، بحث سوغات فرهنگی بود، بسیاری از کسانی که بازدید می­‌کنند آنجا علاقه‌مند می­‌شوند که مثلاً اسطرلابی که خواجه نصرالدین طوسی راجع به آن توضیح می­‌دهد چیست و چگونه کار می­‌کند، علاقه‌مند می‌شوند که حداقل یک ماکتی از آن را بخرند که متأسفانه ما نداریم، یا کسانی که از «میل رادکان» که یک برج رصدخانه‌­ای در خراسان است و ما آنجا به ارتفاع هشت متربازسازی کردیم، بازدید می­‌کنند .شکل معماری این برج آن قدر زیباست که آن‌ها دوست دارند ماکت آن را داشته باشند و باز در این زمینه ما عقب هستیم، برای من خیلی تأسف‌­بار است که مثلاً در راه‌­آهن مشهد، برج ایفلِ چینی می­‌فروشند و ما آن قدر همت و ابتکار نداشتیم که بسیاری از نشانه‌­های تمدنی‌­مان، نشانه­­‌های هویتی‌­مان را که کاملاً قابلیت این را دارند که به یک محصول و کالای فرهنگی تبدیل شوند را تبدیل به سوغات فرهنگی کنیم.

 

 

خوشبختانه موج تقاضایی که در این شهرک شکل گرفت از سوی ده‌­ها هزار بازدیدکننده­‌ای که از آنجا بازدید می­‌کنند ما را به این سمت سوق داد که با یکسری از صنعتگران و ایده‌­پردازان صنایع مشهد وارد گفت‌وگو شویم و آن‌ها بیایند و کم­کم این محصولات را تولید بکنند و قرار هم نیست ما سوبسید خاصی بدهیم، ما بازارش را فراهم کنیم و وقتی تقاضا ایجاد شود، عرضه هم فعال می­‌شود و به قول اقتصاددانان اینجا کینزینی عمل کردیم، یعنی با فعال کردن جنبه تقاضا، عرضه را می­‌شود احیا کرد، این هم یک جنبه مهمی از اینجا است که امیدواریم بتوانیم به ثمر برسانیم.

*فکر می­کنم ترویج سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی از اهداف شما بوده، فکر می­‌کنید چقدر موفق بودید؟

– مادری می­‌گفت من چند روز پیش آمدم نمایشگاه را بازدید کردم، این سومین باری است که دارم می‌آیم و فرزندان خودم را هم آوردم یعنی با یک شوقی، با یک ابتهاجی تشکر می­‌کرد که شما یک فضایی را به وجود آوردید که یک فرصت و گفت‌وگوی بین‌­نسلی اتفاق بیفتد و در شهرک شاید دیده باشید از پیرزن­‌های 70، 80 ساله عصازنان می‌­­آیند برای بازدید تا کودکان پیش‌­دبستانی، یعنی یک فضایی است که زندگی به تمامت خودش در آن جاری است؛

* هر کسی در آن یک نشانه‌­ای در آن پیدا می‌­کند و جرقه‌­اش زده می­‌شود.

-بله! به نظرم رمز موفقیت است که هر چقدر بتوانیم این را ارتقا بدهیم و غنی­‌سازی بکنیم در تأثیرگذاری آن هدفی که فرمودید به نظرم موثرتر عمل خواهیم کرد، خوشبختانه در این زمینه تجربه یکی دو ماهی که داشتیم خیلی الهام­بخش بوده و البته قابلیت غنای بیشتری دارد.

«مشهد دوست داشتنی» مقدمه شکل‌گیری مجموعه‌ای از شهرک‌های تاریخی و موزه‌های زنده در تمام نقاط «ایران دوست داشتنی» باشد

* خانه­‌های دهه 60،  بعد هر کسی که می­‌آمد ابتدا نگاه خشکی داشت، یک کرسی آنجا بود، هر کسی که می­دید مشخص بود نگاهش تغییر می­‌کند، یعنی یک چیزی که یک جرقه­‌ای زده شود خیلی هوشمندانه قرار داده شده بود.

-این یک مقداری محصول ایده­‌پردازی­‌های اولیه است یک مقداری هم بچه‌­های هنرمند مشهد در طول 7، 8 سال گذشته رشد خوبی داشتند، به خصوص در طراحی صحنه، در اِلمان­‌سازی، در مجسمه­‌سازی، کارهای بسیار خوبی انجام شده است، ما نتیجه آن را در اینجا استفاده کردیم، یعنی بستری فراهم کردیم که هنرمندان ما در یک فضای آماده که ابتکار می­‌طلبید و به خلاقیت­‌ها پا می‌­داد، بیایند و هنر خودشان را عرضه کنند که همانطور که فرمودید خیلی در نگاه مردم هم خوش نشست و برای آنها دلنشین بود.

*و سخن پایانی

اکثر شهرهای ما می‌توانند شهرک تاریخی مخصوص به خود را داشته باشند. إن‌شاءالله «مشهد دوست داشتنی» مقدمه شکل‌گیری مجموعه‌ای از شهرک‌های تاریخی و موزه‌های زنده در تمام نقاط «ایران دوست داشتنی» باشد.

منبع:فارس

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد