به گزارش فناوری فرهنگی،پیکسار با قرار دادن طراحی بصری و داستانی قدرتمند به عنوان پایههای اصلی کاری خود، برای بیش از یک دهه است که توانسته جایگاه ویژهای را در میان مخاطبان سینما به دست آورد.
آنها توانستند در ابتدای کار خود رویکرد مخاطب به انیمیشنهای سینمایی را تغییر دهند و کار خود را در قالب تصاویر تولید شده توسط کامپیوتر معرفی کنند. در حال حاضر پیکسار سالانه ۱۷فیلم سینمایی بلند تهیه و اکران میکند که ۱۲مورد از آنها در میان ۵۰ فیلم انیمیشنی پرفروش تاریخ سینما قرار دارند.
اخیرا پیکسار کلاسهای آنلاینی را تحت عنوان «پیکسار در جعبه» برگزار کرده که سبک خاصی از داستانسرایی را به علاقمندان آموزش میدهد. به همین جهت وبسایت آنتروپنر گفتوگویی مختصر با «الوی ری اسمیت»، یکی از موسسان پیکسار در خصوص نحوه شکلگیری این کمپانی انجام داده است.
جدای از یادگیری گرافیک کامپیوتری در انستیتو تکنولوژی نیویورک، پایههای انیمیشن را با کتابی ۵ دلاری که توسط پرستون بلیر نوشته شده (انیماتور شخصیتهای انیمیشنی در کارهای دیزنی و مترو گلدن مایر) فرا گرفتید، اما با روشهای کسبوکار چگونه آشنا شدید؟
الوی ری اسمیت: من و ادوین کتمال؛ از دیگر بنیانگذاران شرکت پیکسار، روحیاتی آکادمیک داشتیم. خورههای کامپیوتری با مدرک دکترا بودیم که کسبوکار را بدون هیچ دانش اولیه و تنها با تکیه بر جستجو یاد گرفته بودیم. زمانی که جورج لوکاس؛ مدیر لوکاسفیلم نیمی از دارایی خود را به واسطه طلاق از دست داد، و ما مجبور به احداث شرکت دیگری شدیم تا اعضای تیم را از دست ندهیم (اعضای پیکسار پیشتر در لوکاسفیلم مشغول کار بودند).
اولین حرکت ما خرید چهار کتاب با مضمون آموزش راهاندازی کسبوکار بود. از سوی دیگر به جیم کلارک، از همکلاسیهای قدیمیام در نیویورک که موسس «سیلیکون گرافیک» بود، تماس گرفتم و سوالاتی در زمینه راهاندازی کسبوکار از او پرسیدم. کلارک توضیح داد که راهاندازی یک کسب وکار آنقدرها هم سخت نیست و تنها با کمی تلاش و فعالیت میتوان اصول کار را یاد گرفت. در ادامه راه، شروع به یادگیری فشرده اصول اولیه برای جذب سرمایه کردیم. در آن زمان ۳۵ سرمایهگذار خصوصی و ۱۰ کمپانی بزرگ پیشنهاد ما برای جذب سرمایه را رد کردند اما باز هم ناامید نشدیم.
(همچنین بخوانید: ظهور، سقوط و بازگشت یک قهرمان)
کمی هم درباره تاثیری که گوردن مور؛ موسس شرکت اینتل بر فلسفه کسبوکار شما داشت، توضیح دهید.
الوی ری اسمیت: قانون مور به این نکته اشاره دارد که هر آنچه که تاکنون به عنوان دستاورد کامپیوترها شناخته میشود طی پنج سال آینده، ۱۰برابر بهتر خواهد شد. در نتیجه کامپیوترهای سال ۲۰۱۵ چیزی حدود ۱۰ میلیارد بار بهتر از چیزی هستند که در سال ۱۹۶۵ به نمایش در آمده بودند.
کتمال و من از این قانون در چند نقطه مهم استفاده کردیم که یکی از آنها تاسیس پیکسار بود. در سال پایانی فعالیت خود در لوکاسفیلم تصمیم گرفتیم که برای ساخت اولین فیلم دیجیتالیمان قراردادی را با یک شرکت ژاپنی امضا کنیم. در ادامه متوجه شدیم که طبق قانون مور کامپیوترها هنوز به درجه پیشرفت مورد نظر ما نرسیدهاند، به همین جهت امضای قرارداد به سرانجام نرسید. زمانی که پیکسار تاسیس شد، میدانستیم که تا پنج سال آینده نمیتوانیم فیلمی با مشخصات مورد نظرمان تولید کنیم اما دقیقا در انتهای سال پنجم، (هماهنگ با قانون مور نیز)، شرکت دیزنی به سراغ ما آمد و بودجه ساخت «داستان اسباببازی» را که نخستین فیلم دیجیتالی ما بود فراهم کرد.
در زمان همکاری با استیو جابز به چه نکات مثبتی دست پیدا کردید؟ چه شخصی سرمایهگذاری اصلی پیکسار بود ؟
الوی ری اسمیت: جابز زمانی روی شرکت ما سرمایهگذاری کرد که با جواب منفی ۴۵ موسسه دیگر روبرو شده بودیم. جابز پیکسار را خلق یا هدایت نکرد اما طی پنج سال نخست تاسیس کمپانی کاری را انجام داد که باعث شد تبدیل به پیکساری که امروز همه میشناسند شویم. بارها با کمبود بودجه مواجه شدیم و هربار نیز به سراغ استیو جابز میرفتیم و او چکی جدید برایمان امضا میکرد. بزرگترین کمک او این بود که بازخوردها از پیشنمایش اولیه داستان اسباببازی را به صورت عمومی منتشر کرد.
به عنوان یکی از موسسان پیکسار، چه اصولی برای پیشرفت کسبوکارتان در پیش گرفتید که بتواند به استارتآپها در آغاز راه کمک کند؟
الوی ری اسمیت: زمانی که قصد استخدام نیروی جدیدی را دارید بهتر است از سه قانون طلایی استفاده کنید؛ این افراد باید از خودتان باهوشتر باشند، پس بهترینها را استخدام کنید و فضای مناسبی را نیز در اختیار آنها قرار دهید. استخدام نیروی جدید تقریبا شبیه به تبدیل شدن به یک پدر و مادر خوب است. شاید شما امکان تولید خلاقیت را نداشته باشید اما میتوانید خلاقیتها را شناسایی کنید، پرورش دهید و بستری برای رشد در اختیار آنها قرار دهید.
البته من و کتمال شاید الگوهای خوبی نباشیم چرا که برای پنج سال متمادی شکست خوردیم و اگر امروز به عنوان یک کمپانی زنده هستیم، تنها یک دلیل داشت و آن هم شخص استیو جابز بود. ما تا زمانی که برای کسبوکار حرفهای خود آماده نشده بودیم، پیاپی شکست خوردیم. چیزی که ما را به موفقیت رساند، آشکار شدن تصویری از هدفمان بود که باید به آن دست پیدا میکردیم و این هدف برای پیکسار، ساخت فیلم دیجیتال بود.
سرگذشت پیکسار به ما میآموزد که همواره پیشگامان، پیشگام به دنیا نمیآیند بلکه در طول زمان به چنین جایگاهی میرسند. شکست همیشه آخر کار نیست و میتوان با رعایت اصولی خاص به نتایج مطلوبی دست یافت.
منبع: نوپا