کالایی شدن دانشگاه و نقد اجتماعی آن

به گزارش فناوری فرهنگی، این متن گزارشی است از سخنرانی دکتر محمد امین قانعی راد، با عنوان « نقد اجتماعی کالایی شدن دانشگاه ».              

پیش از هر چیز باید گفت که عنوان «نقد اجتماعی کالایی شدن دانشگاه»  از دو جهت حائز اهمیت است. نخست آنکه بحث را فراتر از دانشگاه دیده و نهاد دانش را مورد  بررسی قرار می‌دهد. دیگر آنکه این دغدغه را از منظر اجتماعی واکاوی می‌کند. نقد جامعه شناسی متمایز از نقدی است که مثلا یک اقتصاددان یا یک سیاست‌مدار از موضع صنفی یا کنش‌گری یا حزبی انجام می‌دهند. در ضمن این نوع نقد سویۀ تئوریک پررنگی هم دارد و این مطلوب است. چراکه ما باید چشم‌انداز و درک مفهومی خودمان را هم نسبت به موضوع گسترش بدهیم.

سؤال اصلی این است که آیا کالایی شدن، سرمایه‌ای شدن یا بت‌وارگی دانش خوب است یا خیر؟ در خود غرب در یک دوره، نگاه خوش‌بینانه‌ای نسبت به دانش وجود داشت. دانش و پیشرفت علمی معادلِ پیشرفت انسانیت؛ و توسعۀ عقلانیت معادلِ پیشرفت آزادی دانسته می‌شد. اما بعد ما با دوره‌ای مواجه می‌شویم که پدیدۀ صنعتی شدن علم رخ می‌دهد و دانش به مثابه کالا در می‌آید. در اینجا علم و فناوری به بخشی از ساختار تولیدی سرمایه‌گذاری پیشرفته تبدیل می‌شوند. در نتیجه اجتماعات علمی به تدریج تبدیل به کارخانجات علمی و پرورش دهندگان علم به تولیدکنندگان و کارگران علمی بدل می‌شوند.

نگاه به دانشگاه، ذات‌گرایانه یا سیال؟

شاید در هر نوع جامعه‌ای حدی از کالایی شدن دانش اجتناب‌ناپذیر باشد. مشکل آن جایی است که دانشگاه باید به مثابه یک نهاد اجتماعی تلقی بشود، اما یک شرکت دیده می‌شود. آنجاست که باید مراقب بود دانشگاه کالایی نشود. اما باید با موضوع به شکل سیال و نه ذات‌گرایانه برخورد کرد. نباید گفت دانشگاه ذاتی دارد که پدیدار بازاری نیست و پدیدار اجتماعی است. بلکه دانشگاه یک مرکز خدمات اجتماعی است که باید با رویکرد توزیعی در بین همۀ شهروندان توزیع بشود.

اما شکل نادرست دیگری هم ممکن است. اینکه دانشگاه رایگان باشد اما در خدمت تولید کالایی قرار بگیرد. مهم نیست که دولت سرمایه‌گذاری بکند یا بخش خصوصی. هم در سرمایه‌داری دولت رفاه و هم در یک سوسیالیزم دیوانسالار، امکان این وجود دارد که دانشِ کالایی تولید بشود. یعنی دانشی که در خدمت منافع خصوصی قرار می‌گیرد. این منافع ممکن است منافع دولت، بازار یا جریان‌های سیاسی و حزبی باشد. دانش در حالت خصوصی شیءواره و بت‌واره است.

 

دانشگاه و سه نیروی تحول اجتماعی

به نظر می‌آید باید از مرزبندی وابسته به جنگ سرد میان دولت و بازار و جامعه خارج شد. آنگاه به نگرشی کل‌نگر به سه نهاد در تعامل با هم برسیم. در این نگاه، مفهوم حاکمیت دارای سه پایه است: دولت، بازار و جامعۀ مدنی. هر کدام از اینها نقشی در ساختن جامعۀ کل دارند. در این صورت در جامعه با سه نیروی تحول اجتماعی روبه‌رو خواهیم شد. باید به نحوی با هر سه مفهوم در تعامل بود، بدون اینکه درگیر بنیادگرایی هر کدام از این سه نهاد بشویم؛ بنیادگرایی به این معنا که هر کدام‌شان بخواهند منطق خود را بر روی همۀ عرصه‌های اجتماعی تقویت و تحکیم کند. برخی هر کدام از این سه نهاد را ذاتاً منبع خطر می‌دانند. اما این خطرات ذاتی نیستند بلکه بستگی به شرایط و نیروهای اجتماعی دارد که تلاش می‌کنند واقعیتی را بر بسازند.

مثال کرۀ جنوبی و شمالی مثال خوبی است. کرۀ جنوبی تحت حاکمیت نئولیبرالیزم و بازار و به شکل دموکراتیک اداره می‌شود. در حالی‌که فاشیزم را در کرۀ شمالی می‌توان یافت؛ جایی که در آن بازار وجود ندارد و در برابرش مقاومت می‌کند. بنابراین بازار بالذاته نهادی خطرناک و منفی نیست. این رویکرد سلبی نسبت به هر کدام از سه نهاد بالا، مفاهیم اسطوره‌ای هستند که ما هنوز از آن رها نشده‌ایم. واقعیات در جامعه را این سه نیرو می‌سازد. نهاد دانش باید جای خودش را در این میان پیدا کند.

نهاد دانش در ایران

در ایران ما با تشدید فزایندۀ فرآیندهای دولتی‌شدن و بازاری شدن و کاهش فرآیندهای اجتماعی شدن مواجهیم. در اینجا نهاد دانش دو کارکرد اصلی‌اش را که تولید و کنترل اجتماعی است، اولی را به بازار و دومی را به دولت واگذار کرده است. در ایران با وجود سابقۀ صد سالۀ نهاد دانشگاه، ما هنوز در مرحلۀ تاسیس دانشگاه هستیم. همان‌طور که ما در مرحلۀ تاسیس دولت و بازار نیز هستیم. ما هنوز همۀ اینها را در مفاهیم سنتی به کار می‌گیریم. ما باید به این مفاهیم برساختی‌تر و ساختارگرایانه‌تر نگاه کنیم. این در مقابل نگاه ذات‌گرایانه و واقعیت‌محوری قرار دارد که تعریف مشخص و بی‌انعطافی را برای این سه در نظر می‌گیرد.

این مفاهیم، منعطف هستند و اصلاً ذاتی نیستند. در نگاه برساختی، بازار یا دولت هم می‌توانند رهایی‌بخش باشند. این نهادهای سه‌گانه هرکدام هم‌زمان هم منبع خطرند هم نجات. هم استبداد و پوپولیزم از دل اینها می‌آید و هم همدلی و کارایی. باید برخورد با این نهادها سیال‌تر و پویاتر باشد. باید این نیروهای سه‌گانه را به عنوان سه نهاد مدرن تاسیس کرد.

نقدی است که می‌گوید در ایران ما با پیوند میان نئولیبرالیزم و محافظه‌کاری، پیوند میان بازار و دولت به ضرر جامعه مواجهیم. در این معنا بازار همیشه به رشد بوروکراسی و دیوانی‌شدن و دولتی شدن کمک کرده است. اما با بررسی مصادیق می‌بینیم خیلی هم این نقد وارد نیست. مثلاً در دورۀ اصلاحات نیروهای بازاری شدن و نیروهای اجتماعی شدن با هم ائتلاف داشتند. اگر یک جاهایی هم ائتلاف بازار با دولت بوده، بازاری‌های سنتی با دولت محافظه‌کار بوده است.

 

رسالت نهاد دانش

ما در دانشگاه وظیفۀ تطبیق مفهومی داریم. ذات دانشگاه این نیست که صرفاً در خدمت جامعه قرار بگیرد. با اینکه در اساس، حیاتِ دانشگاه به جنبش اجتماعی آن است. ما باید تلاش برساخت‌گرایانه‌ای انجام دهیم که دانشگاه بیشتر به تولیدکنندۀ دانش عمومی به جای دانش خصوصی تبدیل بشود. لذا در اینجا باید یک ارتباط سه‌گانه‌ای میان ذات هستی‌شناختی، برساخت جامعه‌شناختی و ایدۀ فلسفی برقرار شود. البته دانشگاه ذات هستی‌شناختی ندارد. ولی ما می‌توانیم دربارۀ دانشگاه، ایدۀ فلسفی داشته باشیم. کاری که از افلاطون تا امروز انجام شده و ما همچنان هنوز به گونه‌ای در مسیر افلاطون هستیم.

کاری که افلاطون کرد این بود که گفت آکادمی را از حیث مکان‌یابی جدای از بازار بسازید. چون بازار، محل غوغای عامه و فروش است اما دانشگاه، محل کشف حقیقت است. دانشگاه قرار است به اخلاق بیندیشد و در خدمت جمهور باشد. البته رویۀ افلاطون رویۀ استبدادی و اقتدارگرایانه بود. اما ما با آن، این اشتراک نظر را داریم که دانشگاه را در خدمت حقیقت می‌دانیم. چیزی که جامعۀ ما نیاز دارد. به جای اینکه دانشگاه از بازار الگو بگیرد، باید به بازار بگوید که تو چگونه خودت را می‌توانی بسازی. به جای اینکه دانشگاه دولتی بشود و از روش‌های رایج بوروکراتیک خط بگیرد، باید به دولتی‌ها بگوید نهاد دولت چگونه باید ساخته بشود. اینجاست که دانشگاه نیازمند شجاعت است تا بتواند منتقد دولت و بازار باشد. در نهایت دانشگاه باید به شکل‌گیری و ساخت دولت، بازار و جامعه در کنار هم کمک بکند.

منبع: بردار

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد