به گزارش فناوری فرهنگی، نفوذ پینماها در فعالیتهای مرتبط با باستانشناسی بیشتر از هر حوزۀ دیگری نمود دارد. باستانشناسی علمی است با معیار دیدن و شاخص لمس کردن. واژههای تنها قاصرند در انتقال لذت کاوشگری به افرادی که از مسائل حرفهای این فعالیت بیاطلاع هستند ولی میراث گذشته آنقدر کنجکاوی و هیجانشان را تحریک میکند که ارزش سرمایهگذاری برایشان محسوس باشد. و اینجاست که جای خالی تصویرسازی در این رشته کاملاً به چشم میآید. باید چارهای اندیشید! مقالهای که در ادامه خواهید خواند به قلم جان سواگر نوشته شده است. سوآگر بیش از دو دهه است که به حرفه باستانشناسی و تصویرگری میپردازد و بیشتر در مناطق کاوش ماقبل تاریخ انگلستان و اروپای شرقی و آناتولی و اقیانوس آرام کار کرده است.
پینما و باستانشناسی ذاتاً از یک ریشه هستند. اکثر زبانهای باستانی هم، مثل پینما، به یک میزان از تصاویر و متن بهره میگیرند (مثال بارزش خط هیروگلیف در مصر). شاید این موضوع شگفتآور باشد که با وجود این میزان قرابت، و این حقیقت که باستان شناسی دانشی کاملاً بصری است و ارائهاش تا حد زیادی به تجسم دقیق مفاهیم و اعمال بستگی دارد، پینما تا کنون نقش اندکی در باستانشناسی، چه رسمی چه غیر رسمی، داشته است. هیجان تماشای هر صحنۀ باستانشناسی گویای این مسئله است که چرا تلویزیون تا این حد به این سوژه میپردازد: «زبان انتقالش تصاویر است نه حروف». مثلاً وقتی صدای گوینده روی تصاویر پخش میشود که: «این بقایای یک خندق است… مسیر را در امتدادش دنبال کنید… از بالای این زمین تا سر آن تپه.» و همزمان با صدا، این تصاویر پخش میشود: لرزش دست و انگشتانی که به نقاطی اشاره میکنند، تکههای تاریک و روشن خاک، خانه و قلعهها و… این همان شیوۀ توضیح بصری است و به اندازۀ گفتمانی حرفهای که در ارائه برای عموم استفاده میشود معتبر است.
با وجود این حقایق، پس پینماهای باستانشناسی کجا هستند؟ حتی اگر استفاده از آنها محدود هم بود جای امیدواری داشت.
پینماهای این حوزه را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
- پینماهایی در موضوعات باستانشناسی
- پینماهایی معرف شیوههای باستانشناسی
- پینماهایی به عنوان مجلات باستانشناسی
آستریکس و اوبلیکس[۲] مثال خوبی برای مورد اول است. این کتاب همچنان در معرفی دنیای رومیها برای کودکان پیشتاز است. اگر به قفسۀ کتابهای هر یک از باستانشناسانی که با تمرکز بر روم کار میکنند نگاهی بیاندازید مطمئناً نسخهای از این پینما را بین گزارشات حرفهای و متون تخصصی دیرینهشناسی پیدا خواهید کرد. پینمای آستریکس همچنان در صدر کتابهای مصور است زیرا این توانایی را داشت که برای شخصیتهایش در اروپای عصر آهن ماجرا خلق کند. پینمای مزولیت[۳] اثر بن هاگارتی[۴] و آدام بروکبانک[۵] هم دقیقاً از همین فرمول استفاده میکنند؛ یعنی دستاوردها و شواهد و تفاسیر باستانشناسی را با داستانهایی باورپذیر درهم میآمیزند. عیناً شبیه آنچه در خورشید مردگان[۶] (گالای و هوت)[۷] یا حتی باز هم بیشتر، تلاشهای اریک شانوئر[۸] در عصر برنز[۹] با استفاده از رسانه برای تفسیرهای ویژه در رابطه با چگونگی گذار به گذشته و فهم کار و رفتار و اشیاء و اسطوره و تاریخ و زندگی مردمان پیشین که تا امروز نیز ادامه یافتهاند.
آستریکس، مازولیت و عصر برنز در یک ویژگی مشترکند: با وجود استفاده از تم دیرینهشناسی و به کاربردن المانهای این رشته در پینماها، حاصل کار نویسندگان و تصویرگران غیرباستانشناس هستند. به همین دلیل، این آثار با دیدی سوای کارشناسان این رشته به ارائۀ مطالب این حوزه میپردازند که اغلب بسیار تخیلی و به طور نگرانکنندهای نادرست هستند!
دستۀ بعدی از پینماهای باستانشناسانه – پینماهایی دربارۀ روند کار باستانشناسان – تمایل بیشتری به برجستهتر نشان دادن جنبۀ آموزشی خود دارند. مثل سایر پینماهای آموزشی از قابلیتهای رسانه بهره میگیرند تا با طیف متنوعتری از مخاطبان ارتباط برقرار کنند. نوشته در استخوان: راز زیرزمین[۱۰] اثر بارتلی کولارت[۱۱] مثال خوب و بهروزی است از موزۀ اسمیتسونیان[۱۲] – یک پینمای تحت وب درمورد حفاری و تشریح مسائل مربوط به آن در یک منطقۀ کاوش تاریخی ایالات متحده. هدف اولیه این بود که مطالب آموزشی برای جذب مخاطبین جوانتر به باستانشناسی تولید شود. پینمای باستانشناسی در کارائیب[۱۳] از این دست است. این پینمای دوازده قسمتی در روزنامه منتشر شده و دربارۀ باستانشناسی ماقبل تاریخِ جزایر و اهمیت بالقوهشان به عنوان یک منبع فرهنگی، آموزشی و اقتصادی است. بنابراین تصمیم براین شد محصولی ارائه گردد تا هم برای مخاطب جوان و هم مسن، با هر سطحی از مهارت در این رشته، مفید باشد.
اگر چه خود من هم باستانشناس هستم و هم یک تصویرگر در این حوزه، اما میدانم نوشته در استخوان و سایر پینماهای با موضوع دیرینهشناسی، به طور کلی توسط هنرمندان حرفهای، تصویرگران و طرحان گرافیک و با مشورت باستانشناسان و متخصصان موزه برای مخاطب عمومی و غیرباستانشناس تولید میشوند. آنچه اهمیت دارد این است که این آثار اذعان دارند که باستانشناسی همان قدر علم امروز جامعه است که علم گذشته. با این وجود از دید باستانشناسان و باستانشناسی، این آثار هنوز پینماهایی بیش نیستند. حداقل کارکردهای این پینماها در این شاخه از علم همانهایی هستند که توسط باستانشناسان برای همصنفان خودشان تولید شده: تصویرگریهایی برای مجلات باستانشناسی و متمرکز بر موضوعات حرفهای و علمی.
استثناهایی وجود دارند، مثل تی رکس[۱۴] از تنبل بیلزن[۱۵]، یک مجلۀ پینما با محوریت باستانشناسی (انتشار یافته بهصورت مجموعههایی تحت عنوان تنبل بیلزن: پینماهایی از زندگی در مناطق کاوش باستانشناسی). تنبل بیلزن که انتشارش از سال ۱۹۹۷ آغاز شده، بازگوکنندۀ سنتی «مردمی» بود که برای بسیاری از حفاریهای باستانشناسی (و احتمالاً برای بیشتر مناطق حفاری) استفاده میشد و دانش و تجربیات روزانه را در قالب کارتونهای کوتاه و گاهی آموزنده و اغلب طنزآمیز منعکس میکرد.
پینماهای گردآوری شده مملوند از شوخیها و اشارات کنایهآمیز به مزایا و معایب کار باستانشناسی. بدین ترتیب، مخاطب این پینماها افراد آشنا با کار باستانشناسی محسوب میشدند. یکی از دستاندرکاران تنبل بیلزن تروی لواتا بود. تروی پایاننامۀ دکتری خود در دانشگاه تگزاس را با موضوع اهلیکردن سگسانان در قالب یک کتاب کمیک؛ که لواتا آن را اینگونه توصیف میکند: «۴۴صفحه از زبان یک سگ که به بحث دربارۀ باستانشناسی میپردازد». لواتا خاطرنشان میکند که مجبور بوده است تا استدلالات متنمحور سنتی و طولانی را در پایاننامه خود بگنجاند و میگوید اصلاً مطمئن نبوده که هیئت بازبینی پایاننامهها توجه خاصی به پینما داشته باشند. اما مطمئناً پایاننامه او به عنوان یک تلاش خارقالعاده در راستای استفاده از پینما در یک بافت غیرپینمایی علمی در اذهان باقی میماند.
این پینماها جواب میدهند زیرا مؤید این نکته هستند که ورای نگاه علمی و حرفهای به این رشته، این علم از جنبۀ روایی و بصری بالایی برخوردار است. به بیان دیگر، چه در آزمایشگاه، چه در میدان عمل، چه در کتابخانه چیزهای زیادی درمورد باستانشناسی وجود دارد که بیشتر بستگی به دیدن و نشان دادن دارند تا گفتن. ماهیت باستانشناسی یک استدلال چندلایه از عناصر بصری متمایز حقیقی و تفسیری را طلب میکند. آنچه رسانۀ چندجانبۀ پینما برای دیرینهشناسی به ارمغان میآورد همجوشی تصویر و متن است در خدمت روایتی تصویری و پیچیده.
قتل مرد یخی[۱۶] اثر آلکس مالیو[۱۷] و ماریل فورلانگ[۱۸]، یک پینمای کوتاه محصول نشنال جئوگرافی، نمونۀ بسیار خوبی است برای نشان دادن این حقیقیت که چطور پینماها میتوانند تفاوتهای تشریحی و حقیقی و بصری در یک ماجرای باستانشناسی را شفافتر کنند. همین رویکرد را به وضوح مشاهده میکنیم در آخرین پروژۀ مشترک نوکا گاتفردسن[۱۹] تصویرگر، پژوهشگران SILA (مرکز تحقیقات قطب شمال در مجموعههای عکاسی موزه و آرشیو ملی گرینلند) و Grønlands Skolebogsforlag (ناشر کتابهای مدرسهای گرینلند). آنها در حال تولید یک مجموعه پینمای چهار جلدی دربارۀ جزایر گرینلند در روزنامه اینوئیتی سرمیتسیاک[۲۰] هستند. درست شبیه باستانشناسی در کارائیب، هر دو اثر از پیوند قدیمی و طولانی بین روزنامه و پینما نهایت استفاده را میبرند تا اطمینان حاصل شود که نتیجه نهایی برای انتشار به طور ارزان و گسترده قابل بهرهبرداری است. آثار گاتفردسن بر آن جنبههایی از پینما تأکید دارد که قادرند با مخطبان عموماً بیگانه با بسیاری از مفاهیم پایه در باستانشناسی ارتباط اطلاعاتی برقرار کنند. پینما هم، درست شبیه موزیک ویدئو، حاصل جمع بیش از دو رسانه است و این همافزایی فرصتهایی فراتر از هر دو را برای روایت فراهم میآورد. پینماها علم باستانشناسی را متناسب با خودشان میآرایند.
من علاوه بر کار روی باستانشناسی در کارائیب، در حال آمادهسازی یه مجلۀ باستانشناسی در قالب پینما نیز هستم که مستندسازی شش هفته حفاری و تصویرنگاری کار در یکی از جزایر اقیانوس آرام است. بخشی از سفرنامه، بخشی از دفتر خاطرات، بخشی از مقالات دانشگاهی و… پینما در تلاش برای نفوذ در تمام لایههای بصری و روایی است؛ چیزی که من در هیچ رسانۀ دیگری اینگونه رضایت بخش نیافتم. هدف، دستیابی به شیوهای است که کارکردی فراتر از سایر روشهای ثبت گزارشات مرتبط با باستانشناسی داشته باشد. پینما هستۀ پوستر نمایشی است و در نشست سالانۀ انجمن باستانشناسی امریکا در سال آینده بخشی از جلسۀ باستانشناسی عمومی و فرهنگ بومی خواهد بود.
با وجود یک تاریخچۀ تقریباً ده ساله، ترکیب پینما و باستانشناسی همچنان یک ژانر نوظهور است. رسانهای چون پینما بسیار مفید است، هم برای ارائۀ سخنرانیهای حرفهای و دانشگاهی، هم برای ارائههای عمومی و غیر تخصصی. مثل رشتههای پزشکی، روزنامهنگاری و شرححالنویسی، در باستانشناسی نیز پتانسیل بسیاری برای استفاده از پینماها وجود دارد که در نحوۀ انتشار این علم میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. درست شبیه استفاده از پینما در پزشکی که از کاربرد در شرح حال بیماران یا گرافیکهای اطلاعاتی برای ایجاد یک نوع کاملاً جدید از کار «گرافیک پزشکی» فراتر رفته است، درمورد باستانشناسی نیز همین توقع را باید داشت. آنچه که اکنون نیاز داریم باستانشناسانی است که این قابلیت نهفته در پینما را کشف کرده و بتوانند کارهایی از طریق آن تولید کنند که در حقیقت نوع جدیدی از اشاعۀ این رشته باشند.
منبع:خانۀ پینمای ایران