زن بزن بهادر میان یک فیلم فلسفی

به گزارش فناوری فرهنگی، مانگای ژاپنی معادل کمیک‌استریپ در فرهنگ آمریکایی است. از وجوه مشخصه مانگا به صورت کتابِ‌مصور، می‌توان به اغراق در نوع نقاشی اشاره کرد و وجوه اغراق‌آمیزش تا حدودی به نگارگری ایرانی و مینیاتور شباهت دارد. وقتی مانگا‌ها به نقاشی متحرک تبدیل می‌شوند، عنوان انیمه را در موردشان به کار می‌بریم. صنعت انیمه ‌ژاپنی، بزرگ ترین صنعت نقاشی متحرک جهان است و غول‌هایی مثل هایائو میازاکی در آن فعالیت می‌کنند. در ایران، سریال ـ انیمه‌هایی مثل فوتبالیست‌ها طرفداران فراوان دارند و نسل سومی‌ها همچنان انیمه افسانه توشیان را در خاطر دارند که بارها از شبکه اول سیما پخش شد. صنعت انیمه در دنیا طرفداران فراوانی دارد و نت فلیکس چندین پروژه ساخت انیمه را در دست تولید دارد.

یکی از مولف‌ترین انیمه‌هایی که صنعت سینمای ایالات متحده را تحت تاثیر خودش دارد، روح در کالبد، با ترجمه دیگر شبح درون پوسته است. این اثر ابتدا به صورت مانگا توسط ماسامونه شیرو منتشر شد و نسخه انیمه آن را مامورو اوشی‌یی در سال 1995ساخت و در بیش از 3500 سالن سینمای ایالات متحده نمایش داده شد. با اکران گسترده این فیلم، صنعت انیمه ژاپنی، امپراتوری هالیوود را مثل همیشه به لرزه‌ درآورد.

بخش اعظمی از نام‌آوران سینما از جمله برادران واچوفسکی، برادران نولان، ریدلی اسکات، جورج لوکاس، استیون اسپیلبرگ، دنیس ویلنو و جی‌جی آبرامز، ستاره‌های جهان فیلمسازی تحت تاثیر این انیمه ژاپنی قرار گرفته‌اند. اسپیلبرگ قصد داشت، نسخه سینمایی آن‌را بسازد، اما این اتفاق نیفتاد چون در نیمه دهه 90، برادران واچوفسکی از این انیمیشن الهام گرفتند و مجموعه ماتریکس را ساختند و ساخت نسخه وفادارانه این مجموعه به تعویق افتاد. پس از نمایش جهانی روح در کالبد، چندین مجموعه انیمه تلویزیونی، پنج انیمه سینمایی و بیش از بیست بازی ویدئویی بر اساس آن ساخته شد و بی‌شمار فیلم هالیوودی از این انیمه‌ ژاپنی الهام گرفتند.

اما روپرت سندز، کارگردان فیلم تحسین شده سفیدبرفی و شکارچی که با ساخت فیلم مذکور نشان داد، اقتباس غیرکلیشه‌ای و غیرتکراری را بخوبی بلد است و از داستان سفیدبرفی و هفت کوتوله توانسته بود، افسانه سینمایی شاهکاری خلق کند، مامور ساخت فیلم سینمایی روح در کالبد شد.

روایت در آینده‌ای نه چندان دور اما در زمانه‌ای تکنولوژیک رخ می‌دهد و فیلم نوع خاصی از مبارزه با تروریسم پیشرفته را به نمایش می‌گذارد. کارآگاهان ماشینی با کالبد انسانی و دارای مغزهای رباتی ـ انسانی در غلاف نامرئی، عازم نبرد تن به تن با تبهکاران می‌شوند.

ساختار شهری حاکم در فیلم، یادآور لس‌آنجلس نیمه غربی ـ نیمه شرقی فیلم بلید رانر ریدلی اسکات، تجلیگاه نبرد میان تروریست‌ها و آدم ماشینی‌هاست. روایت سینمایی که خود مرجع و ماخذ اصلی فیلم ماتریکس است، در نسخه سینمایی‌اش زیر سایه ماتریکس قرار می‌گیرد و اورجینال بودن قصه روح در کالبد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. تفاوت مهم روح در کالبد و ماتریکس در زوایه دید هر دو فیلم است. در ماتریکس، فیلم از زاویه دید تروریست‌ها و در فیلم روح در کالبد، روایت از زاویه دید انسان « ماشین‌های ضدتروریست ارائه می‌شود.

اما فیلم روح در کالبد با حاشیه فراوانی در انتخاب بازیگر نقش اصلی مواجه بود. انتخاب اسکارلت یوهانسون با واکنش منتقدان سرشناس نشریات مهم دنیا مواجه شد، بخصوص این که موتوکو کوساناگی در انیمه ژاپنی، مظهر انتقاد از مدرنتیه نوگرای جهش یافته ژاپنی پس از جنگ دوم بود که به نظر منتقدان اغلب نشریات مهم به تباهی سنتی فرهنگ ژاپنی انجامید و اغلب نویسندگان مطرح سینمایی، اعتقاد دارند، فقط یک بازیگر ژاپنی زردپوست می‌تواند سمبل چنین نمادی باشد. این انتقاد بسیار درست است. یوهانسن هر قدر بازیگر خوبی باشد، نماد و سمبل نیست. بخشی از موفقیت فیلم ماتریکس به حضور کیانوریوز باز می‌گردد که چهره کاملا شرقی دارد و در عوض دشمنانش در این مجموعه، چهره‌ای کاملا غربی دارند. از سوی دیگر او با ایفای نقش در بودای کوچک،‌ تبدیل به سمبلی شرقی و شبه بودایی شد و به همین دلیل حضورش در فیلم معنا پیدا ‌کرد.

در نسخه اقتباسی روح در کالبد، مولفان آمریکایی نتوانسته‌اند، اصالت مفاهیم جاری در نسخه ژاپنی را حفظ کنند و خط روایی فیلم به مسیر مبتذلی برای یافتن هویت و گذشته میراکیلیان (اسکارلت یوهانسون) شده است و جست‌وجوی گذشته توسط قهرمان نیمه‌ماشین، نیمه‌انسان به یافتن هویت می‌انجامد و میراکیلیان (اسکارلت یوهانسون) می‌فهمد، کارفرمایش پس از تصادف سهمگین او را نجات نداده، بلکه جان او را دزدیده است.

در نسخه ژاپنی هدف و تلاش موتوکو قهرمان اصلی، صرفا باز یافتن هویت، خاطرات و زندگی گذشته نبود. این خط روایی بسیار شبیه سریال جهان غرب است و میراکیلیان یادآور شخصیت دلوریس آبرناثی (ایوان راشل وود) در مجموعه تلویزیونی مشهور شبکه HBO است. بحران هویت یک روزنه بسیار کوچک است تا همان مامور معروف بزن بهادر مونث را که در دوگانه بیل را بکش و مجموعه بیگانه و اغلب آثار این‌روزهای هالیودی، خودنمایی می‌کند دوباره در فیلم دیگری احیا شده ببینیم. متاسفانه نسخه سینمایی اخیر روح در کالبد به هیچ عنوان اثر تفکربرانگیز مثل نسخه اصیل ژاپنی نیست؛ و فیلم عبارت است از لحظات بسیار کوتاهی از مفاهیم فلسفی تکراری و همان زن بزن بهادر هالیوودی.

منبع: جام جم

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد