سیر تطور، مولفه ها، نهادها و فرایند سیاستگذاری صنایع فرهنگی در ایالات متحده آمریکا

به گزارش فناوری فرهنگی، صنعت فرهنگ ایالات متحده آمریکا به طور کلی چهار مرحله از توسعه را تجربه کرده است. فاز جوانه زدن از دهه 1920 تا دهه 1950، فاز شکل گیری دهه 1950 تا پایان جنگ سرد، مرحله توسعه سریع از پایان جنگ سرد تا پایان دهه 1990 و توسعه یکپارچه در آغاز قرن جدید.

بر اساس مراحل فوق، توسعه صنعت فرهنگ در ایالات متحده در چهار مرحله زیر بررسی شده است:

مرحله اول:سلطه بر جهان از دهه 1920 تا پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945

در این مرحله ایالات متحده با تکیه بر تکنولوژی پیشرفته تر و گردش مالی بالای خود و بی توجهی جهان سیاست به صنعت فرهنگ توانست تا پایان جنگ جهانی دوم سلطه بلامنازعی بر این حوزه داشته باشد. در حالی که جای سیاست و خط مشی در صنعت فرهنگ خالی بوده است و در میان دولت های سراسر جهان در این دوره جایی نداشته است، سیاست فرهنگی ایالات متحده بدون هیچ محدودیتی جلودار توسعه صنعت فرهنگ خود تا به امروز است. توسعه رادیو و تلویزیون در طول این دوره، قوانین زیربنایی را شکل داد که می تواند به عنوان سیاست های صنعت فرهنگ در ایالات متحده معرفی شود. مثلا وضع قانون رادیو از سال 1927 و قانون ارتباطات از سال 1934 توسط کمیسیون ارتباطات فدرال به عنوان یک سازمان مستقل دولتی که اختیارات خود در نظارت و مقررات پخش را از کنگره آمریکا کسب کرده است.

مرحله دوم:شکل گیری از دهه 1950 تا پایان جنگ سرد در سال 1989

پس از پایان جنگ جهانی دوم، انقلاب صنعتی سوم رخ داد. این سرعت در حال رشد با انقلاب فنآوری اطلاعات و اختراع کامپیوتر در طول دهه 1950 تقویت شد. ظهور اینترنت به خوبی به عنوان رسانه چهارم پس از صنعت چاپ، رادیو و تلویزیون به رسمیت شناخته شد. در حالی که ایالات متحده هنوز هم در جهان رهبری این انقلاب را داشت از این نظر که هنوز از لحاظ مالی قدرتمند بود، ظهور صنعت فرهنگ در اروپا چالشی شوم برای انحصار ایالات متحده در بازار فرهنگی جهانی بود. در طول این مرحله، ایالات متحده آمریکا صنعت فرهنگ خود را بر توسعه رسانه یعنی رسانه های جمعی به عنوان هسته اصلی صنعت فرهنگ خود متمرکز کرد. در سال 1952، چهار شبکه تلویزیونی در ایالات متحده تاسیس شد. در سال 1972، تعداد ایستگاه های تلویزیونی در سراسر آمریکا به بیش از 600 و در سال 1980، برنامه های تلویزیون تا 80 درصد از جمعیت آمریکا را پوشش می داد. در سال 1962، اولین تلویزیون و ارتباطات ماهواره ای آمریکا راه اندازی شد که برنامه های تلویزیونی آمریکا در سراسر جهان را پوشش می داد. در سال 1980، درآمد تلویزیون در ایالات متحده بالغ بر 11.488 میلیارد دلار بود. علاوه بر این، صنعت کارتون، آمریکا را درنوردید. از ویژگی های بارز سیاست آمریکا در صنعت فرهنگ در این دوره نقش بنیاد ملی هنر و قانون انسانی بود که مشارکت مستقیم دولتی را برای اولین بار، در توسعه صنعت فرهنگ مشخص می کرد.

مرحله سوم:توسعه سریع از پایان جنگ سرد تا پایان دهه 990

در خرابه های جنگ سرد، ایالات متحده تنها ابرقدرت باقی مانده از رقابت های جنگ سرد بود که با سوار شدن بر این موج ناشی از فضای چالش ناپذیر اقتصادی، سیاسی و قدرت نظامی، صادرات فرهنگی خود در خارج از کشور را آغاز کرد. غولها و شرکت های صنایع فرهنگی این کشور با توسعه بیشتر از نیم قرن با انباشت کافی قدرت وارد جنگی برای به دست آوردن و ادغام همه شرکت های صنایع فرهنگی و گستراندن خود در بازار بین المللی بدون نگرانی از مسئله تقاضای تولیدات فرهنگی که در سطح داخل مطرح بود شد. سیاست فرهنگی برجسته آمریکا در طول این مدت حمایت قاطعانه سیاست گسترش آمریکا در خارج از کشور بود. مقررات زدایی و حمایت از قانون بازار با ادغام صنعت رسانه های آمریکایی که در سال 1980 آغاز شده بود به اوج خود رسید.

مرحله چهارم:توسعه یکپارچه از آغاز قرن جدید تاکنون

توسعه فنآوری اطلاعات، کشورها را در چهارگوشه مختلف جهان با تقسیم کار بین المللی و همکاری به هم مرتبط می کند که برای ایالات متحده یک فرصت بی سابقه است. از ویژگی های بارز توسعه در این دوره ظهور فن آوری پیشرفته فرهنگی و طلوع زمان طلایی توسعه برای ایالات متحده در صنعت فرهنگ خود است. غول ها و شرکت های فرهنگی که عملیات عبور از مرزهای کشورها و صنایع را انجام می دهند، باعث تقسیمات نهادهای فرهنگی شده اند. در حال حاضر، بالای 25 گروه رسانه ای در ایالات متحده به عنوان گروه های فرهنگی بسیار عظیم هستند که شامل رادیو، تلویزیون، تلویزیون کابلی، تلویزیون های ماهواره ای و رادیو، روزنامه ها، مجلات، نشریات، فیلم، موسیقی ضبط شده، سرگرمی، تلفن، اینترنت، ورزش، و تبلیغات می شوند. سیاست دولت ایالات متحده با وجود اینکه به عنوان یک ملت با منابع فرهنگی کمیاب به شمار می آید همچنان فشار جهت تقویت صنعت فرهنگ و گسترش آن در خارج از کشور همراه با تشدید فناوری نرم افزار است. در طبقه بندی صنایع در شمال آمریکا، نرم افزار ایالات متحده از سخت افزار در صنعت فرهنگ جدا می شود.

مولفه های مهم صنعت فرهنگ ایالات متحده آمریکا

قدرت مالی

همپایه تجاری شدن روزافزون فرهنگ، حمایت مالی قوی هم برای توسعه صنعت فرهنگ ضروری می شود، به طوری که در سایر گونه های صنعت این گونه است. تا سال 1997 صنعت فرهنگ در بسیاری از کشورها شکوفا شد. کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به طور یکسان، از هنر به عنوان بخشی از فرهنگ حمایت مالی کردند. در ایالات متحده آمریکا از 17.583 میلیارد دلار کمک مالی دولت، 2 میلیارد دلار آن مستقیما در این بخش بوده است. نشریات سنتی، پخش و تلویزیون، اینترنت و دیجیتال، و شرکت گانت از جمله دریافت کنندگان حمایت مالی بوده اند. شرکت گانت به عنوان بزرگترین ناشر 85 روزنامه در ایالات متحده، از جمله آمریکای امروز، نزدیک به 900 نشریه غیر روزانه و حدود 300 روزنامه هفتگی، مجلات و نشریات تجاری در 43 ایالت در ایالات متحده و انگلستان را منتشر می کند. در سال 2000 دارایی کل گانت 12.98 میلیارد دلار بوده است. درآمد کسب و کار صنعت فرهنگ در آمریکا در کل 6.222 میلیارد دلار بوده است که سهم درآمد روزنامه از این میزان 5.334 میلیارد دلار بوده است (یعنی 86 درصد کل درآمد) از این میزان درآمد حاصل از تبلیغات در روزنامه 3.973 میلیارد دلار بوده که 75 درصد کل درآمد حاصله بوده است. این رقم نشان از شکاف عظیم مالی در بخش صنعت فرهنگ بین ایالات متحده آمریکا و سایر کشورها است.

از دیدگاه صنعت فرهنگ، چنین شکاف عظیم مالی در صنعت فرهنگی بین سایر کشورها و آمریکا می تواند به دلایل زیر باشد: اول، انحصار صنعت در ایالات متحده بسیار شدید بوده است. همان طور که در اوایل دهه 1980، تمام رسانه های اصلی در ایالات متحده در دست حدود 50 شرکت بزرگ متمرکز شده بود. در میان آنها، 20 روزنامه غول مانند شرکت گانت، روزنامه هرست، و شرکت نیویورک تایمز و شرکت واشنگتن پست کنترل بیش از نیمی از فروش روزنامه را در اختیار دارند. فروش مجلات نیز تحت کنترل چند شرکت بزرگ قرار داده شده است. شرکت پخش آمریکایی (ABC)، شرکت پخش ملی (NBC) و سیستم پخش کلمبیا (CBS) با هم بیش از 90 درصد از مخاطبان و شنوندگان آمریکایی را پوشش می دهند. بیش از 80 درصد از رکورد تولید به برادران وارنر و چند تولیدکننده دیگر تعلق دارد. علاوه بر این، گروه های غول پیکر صنعت فرهنگ آمریکایی یک سیستم تامین مالی بسیار پیچیده را تشکیل داده بودند، همان طور که ABC، NBC و CBS کنسرسیوم های قدرتمندی بودند که قویا از غول های صنعت فرهنگ آمریکا پشتیبانی می کرد. همکاری بسیار پایداری هم بین گروه صنعت و گروه های مالی ایجاد شده بود. بر طبق نظر جک والنتی، رئیس انجمن فیلم امریکا، هزینه متوسط تولید در هر فیلم در ایالات متحده در سال 1999 بالغ بر 51.5 میلیون دلار بود و این رقم تا سال 2000 به 54.8 میلیون دلار برای هر فیلم افزایش یافته بود. در سال 2000، در مجموع 84 تصویر متحرک در ایالات متحده با متوسط سرمایه گذاری در 82.10 میلیون دلار در هر فیلم منتشر شد. رقم درآمدی این بخش در ایالات متحده در سال 1999 بالغ بر 7.5 میلیارد دلار بود.

فن آوری ها

در این دوره از زمان، فناوری پیشرفته نیروی محرکه توسعه اقتصادی و پیشرو در نوآوری است. آن طور که ران کایند دموکرات در کنگره آمریکا تکنولوژی را پیشران صنایع خلاق می داند و فناوری و استفاده از آن را تعیین کننده توانایی کارگران آمریکا برای رقابت در بازار قرن 21 جهانی در نظر دارد. آنچه که مورد وثوق است این است که فنآوری پیشرفته و جدید به طور گسترده ای به کاربست صنعت فرهنگ، اعم از محتوا تا فرم ها، از ابزار تولید تا وسایل ارتباطی و تا حد زیادی به توسعه و نوآوری در محصولات فرهنگی یاری خواهد رساند. درست مانند بسیاری از دیگر کشورهای توسعه یافته، محصولات فرهنگی در ایالات متحده در حال حاضر یکی از صنایع ستونی در اقتصاد و صادرات ملی است. از این رو، علم و فنآوری نقش فعالی در توسعه صنعت فرهنگ بازی می کند. در طول دهه 1990، تکنولوژی اینترنت در ایالات متحده به طور گسترده ای به کار گرفته شده بود همانطور که در بخش سرگرمی، فن آوری های پیشرفته اعمال می شود، شرکت دیزنی درآمد سالانه خود را از 8.5 میلیارد دلار در سال 1993 در طی چهارسال به 22.5 میلیارد دلار در سال 2000 رساند.

عملیات بازاریابی

اقتصاد کامل بازار آزاد نتیجه وضعیت بسیار بالغ عملیات بازاریابی در تولید و فروش در کشورهای توسعه یافته غربی است. آنان همیشه بازارگرا بوده اند. تحقیقات بازار همیشه زمان تولید محصول جدید فرهنگی را هدایت می کند. مدت ها پیش از سایر کشورها، ایالات متحده تحقیقات خود را در بازار کشورهای دنیا برای فروش محصولات فرهنگی خود دنبال کرده است به طوری که ایالات متحده آمریکا یک بازار فروش پایدار و جهانی ایجاد کرده است که منجر به کنترل اکثر کسب و کارهای فرهنگی شده است. ایالات متحده در سراسر جهان یک شبکه بازاریابی بسیار بزرگ و خوب ایجاد کرده است که دسترسی سریع و به موقع به یک محصول جدید برای هر مصرف کننده در هر گوشه از جهان را در دسترس قرار داده است.

نوآوری

خلاقیت و نوآوری، قلب و روح یک ملت و قلب و روح صنعت فرهنگ است. آمریکا به عنوان یک کشور که بیش از 200 سال عمر دارد، سابقه طولانی و فرهنگ درخشانی از خود ندارد و بنابراین منابع سنتی برای توسعه صنعت فرهنگ خود هم ندارد. با این حال، هرگز فاقد داستان های واقعی و افرادی که محصولات فرهنگی را در آینده خود تامین کنند نبوده اند چرا که با وام گیری زیاد از تاریخ و داستان از کشورهای غنی دیگر در هر موضوعی و با استفاده کامل از منابع فرهنگی سنتی که ارزش ارائه در بازار را داشته باشد ورود کرده اند. با نگاهی مثلا به سرنوشت کشتی تایتانیک به عنوان یک تراژدی در اقیانوس و ساخت فیلم آن توسط شرکت فیلم سازی آمریکایی و برند کردن آن به عنوان یک فاجعه در رخداد یک عشق زمینی به درآمدی بالغ بر 1.8 میلیارد دلار به طور مستقیم و 5.3 میلیارد دلار غیرمستقیم در محصولات جانبی آن رسید.

رقابت در بازار

رقابت در بازار داخلی، منطقه ای و جهانی نشان دهنده قدرت صنعت فرهنگ یک کشور است. صنعت فرهنگ در ایالات متحده در مراحل ابتدایی خود به برطرف کردن نیازهای داخلی پرداخت. همان طور که رقابت در داخل این کشور با سود بازارهای کوچک شدت می یافت، ایالات متحده آمریکا شروع به گسترش صنعت فرهنگ خود در بازارهای خارج از کشور برای بقا و ازدیاد سود خود کرد. این امر به ویژه در تغییر فیلم های آمریکایی آشکار است. در سال 1980، هفتاد درصد درآمد فیلم آمریکایی از فروش داخلی تامین می شد. پس از آن سال، دفتر فروش فیلم خارج از کشور آمریکا نرخ سالانه 6 تا 7 درصد افزایش را ثبت کرد و تا سال 1997 به اوج خود با درآمد بالغ بر 5.85 میلیارد دلار رسید. صادرات فیلم یک منبع بسیار مهم سود ایالات متحده را تشکیل می دهد. ذیل فیلم های آمریکایی، بخش های دیگر در صنعت فرهنگ آمریکایی در حال رقابت با یکدیگر برای گسترش در بازارهای خارجی هستند. در نتیجه، در عین سلطه بر بازار جهانی، صنعت فرهنگ آمریکایی تا حد زیادی باعث افزایش توسعه اقتصادی ایالات متحده شده است. در سال 1996 به تنهایی، ایالات متحده بیش از 60.2 میلیارد دلار از فروش نرم افزار و صادرات محصولات سرگرمی را به خود اختصاص داده است. کل صادرات ایالات متحده از مالکیت معنوی بیش از 94 درصد از سال 1991 افزایش یافته است.

اقتصاد ملی

بر اساس داده ها، کشور ایالات متحده از طریق صنعت فرهنگ کمک زیادی به اقتصاد ملی خود کرده است. در سال 2004، آمار مربوط به نهادهای صنایع فرهنگی 346 هزار بوده است و 9.96 میلیون شغل ایجاد کرده اند. با توجه به گزارش سال 2006 درباره نقش صنعت کپی رایت در اقتصاد ایالات متحده، این بخش یکی از بزرگترین و سریع ترین نرخ رشد را در بخش های اقتصادی امریکا داشته است. در واقع، ایجاد محصولات مبتنی بر مالکیت معنوی دانش محور و مبتنی بر خدمات در تداوم رشد اقتصادی ایالات متحده آمریکا نقشی اساسی دارد. مروی آماری، سهم صنعت فرهنگ در اقتصاد ایالات متحده و میزان اشتغال در آن را در سال 2004 به شرح ذیل نشان داده است:

تولید ناخالص داخلی ایالات متحده (GDP) در سال 2004 بالغ بر 11.7 ترلیون دلار بود. در سال 2005،

این رقم به 12.5 ترلیون دلار افزایش پیدا کرد. در همان سال، “ارزش افزوده” تولید ناخالص داخلی آمریکا با محوریت صنایع کپی رایت به 760.49 میلیارد دلار یا 6.48 درصد از اقتصاد ایالات متحده را در سال 2004 به خود اختصاص داده است و این میزان در حدود 819،06 میلیارد دلار یا 6.56 درصد در سال 2005 بوده است. در سال 2004، ارزش “کل” صنایع کپی رایت اقتصاد ایالات متحده بالغ بر 1،300.77 میلیارد دلار و یا 11.09 درصد از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده آمریکا بوده است. در سال 2005، ارزش افزوده کل صنایع کپی رایت به 1،388.13 میلیارد دلار یا 11.12 درصد از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده آمریکا رسید.

نقش دولت فدرال

نقش دولت فدرال در سیاست صنعت فرهنگ آشکارا در ساختار کارکردی دولت دیده شده است. بر خلاف بسیاری از کشورها در جهان که در آن یک وزارتخانه در سطح ملی فرهنگ وجود دارد (برای مثال، استرالیا، چین، فرانسه، ژاپن، کره جنوبی، انگلستان و دیگر کشورها) ایالات متحده هرگز وزارت فرهنگ در سطح کابینه دولت تا به حال نداشته است. از بخش های 15 سطحی کابینه در دولت فدرال ایالات متحده، به هیچ کدام از آنها مسئولیت خاص نظارت بر ترویج فرهنگ و هنر در این کشور محول نشده است. اقدام زدایی و مقررات زدایی، دو اصلی است که دولت ایالات متحده به ویژه در سطح فدرال آن را دنبال کرده است. همان طور که ویژگی اصلی سیاست فرهنگی ایالات متحده آمریکا، ترویج هنر و فرهنگ به عنوان اولویت ملی در ایالات متحده آمریکا مطرح نیست.

تجسم سیاست صنعت فرهنگ در ایالات متحده

به رغم عدم وجود یک وزارت کاربردی فرهنگ در ایالات متحده، برخی از سازمان های مهم و مستقل دولتی عملکرد غیرمستقیمی به نمایندگی از دولت فدرال در این بخش دارند. برجسته ترین آنها به شرح زیر است: بنیاد ملی هنر و علوم انسانی (NFAH) که متشکل از بنیاد ملی برای هنر (NEA)، موقوفه ملی برای علوم انسانی (NEH)، شورای فدرال هنر و علوم انسانی (FCAH) و موسسه موزه و خدمات کتابخانه (IMLS) است.

بنیاد ملی هنر (NEA)

با هدف توسعه و ترویج یک سیاست ملی گسترده پشتیبانی برای علوم انسانی و هنر در ایالات متحده، و برای موسساتی که میراث فرهنگی در ایالات متحده را حفظ می کنند بنیاد ملی هنر و علوم انسانی (NFAH) به عنوان یک سازمان مستقل دولتی توسط بنیاد ملی هنر و قانون انسانی در سال 1965 ایجاد شد که اولین نهاد پس از زمان رکود بزرگ جهت حمایت از هنر و فرهنگ بود. بنیاد ملی هنر (NEA) یکی از سه اجزای آن است، جزء دوم آن موقوفه ملی علوم انسانی (NEH) به عنوان کارگزار خواهر آن، شورای فدرال در هنر و علوم انسانی (FCAH) و موسسه موزه و خدمات کتابخانه (IMLS) دیگر اجزای آن است. بنیاد ملی هنر بزرگترین و تنها حامی مالی از هنر در سراسر ایالات متحده است.

موقوفه ملی علوم انسانی (NEH)

غیر از بنیاد ملی هنر، چند سازمان دیگر و نیز برنامه های فدرال، ماموریت اصلی تامین سرمایه فعالیت های فرهنگی یا هنری گروه های غیرانتفاعی را برعهده دارند. موقوفه ملی علوم انسانی (NEH)، کارگزار خواهر بنیاد ملی هنر در بنیاد ملی هنر و علوم انسانی است. همانند بنیاد ملی هنر، موقوفه ملی علوم انسانی وظیفه تامین منابع مالی البته در برنامه های تحقیقاتی و عمومی علمی در تاریخ، فلسفه، ادبیات، دین، اخلاق و الاهیات را بر عهده دارد.

موسسه خدمات موزه و کتابخانه (IMLS)

IMLS یکی دیگر از بازیگران بزرگ فعال به عنوان یک سازمان مستقل دولتی در ارائه تامین مالی عمومی است که توسط خدمات موزه و کتابخانه قانون (MLSA) از 1996 ایجاد شد. کتابخانه قانون در سال 1996 با موسسه خدمات موزه که از سال 1976 وجود داشت یکی شد. برنامه های اداره کتابخانه خود بخشی از اداره آموزش از سال 1956 بود. موسسه خدمات موزه و کتابخانه با حمایت دولت فدرال از کتابخانه ها و موزه در ایالات متحده آمریکا، ماموریت ایجاد کتابخانه های قوی و موزه ها با توانایی اتصال مردم به اطلاعات و افکار را دارد. IMLS در سطح ملی و در هماهنگی با سازمان ایالتی و محلی مامور حفظ میراث، فرهنگ، و دانش؛ افزایش یادگیری و نوآوری؛ و حمایت از توسعه حرفه ای است. بنابراین آمریکا از طریق سازمان های مستقل دولتی همراه با دیگر نهادها، سیاست های صنایع فرهنگی خود را بی سر و صدا پیش می برد.

چگونگی کارکرد سیاست صنعت فرهنگ آمریکا

ایالات متحده آمریکا همواره کشوری است که در آن فردگرایی و عدم تمرکز به شدت تشویق می شود اما این فردگرایی و عدم تمرکز بر اساس سیستم های قانونی به خوبی تعریف شده و توسعه یافته است. فرهنگ، زمانی که به عنوان یک صنعت تجاری در نظر گرفته شود، هیچ چیز خاص تری نسبت به سایر صنایع در بخش اقتصادی ندارد و از این لحاظ هیچ تفاوتی بین محصولات فرهنگی و سایر محصولات در صنعت مانند اتومبیل یا فولاد وجود ندارد. به این ترتیب، هیچ نیازی به دیدگاه دولت برای برنامه ریزی و یا حفاظت از آن وجود ندارد. آنچه دولت می تواند انجام دهد ایجاد زمینه های رقابت و منصفانه آزاد است. دولت آمریکا، به ویژه در سطح فدرال، معمولا تاثیرات خود را بر روی صنعت فرهنگ از طریق قوانین و اهرم های اقتصادی اعمال می کند. ادارات کارکردی در امور فرهنگی در دولت فدرال دیده نمی شود بلکه:

1- پشتیبانی دولت از طریق کمک های مالی است که عمدتا از طریق بنیاد ملی هنر و علوم انسانی انجام می شود. کمک های مالی دولت فدرال و جریان کمک های فنی از طریق بنیاد ملی هنر به گروه های هنری و افراد و یا برنامه های مربوط به هنر و علوم انسانی انجام می شود. با این حال، به رغم این دست نامرئی مداخله در صنعت فرهنگ، دولت فدرال ایالات متحده از هر گونه سیاست گذاری و استفاده از کارکردهای اداری در بخش های فرهنگی حداقل به دو دلیل خودداری می کند: الف- سیاست سنتی دولت، هنر را در درجه اول به عنوان موضوع ابتکار عمل خصوصی و محلی دیده است و ب- پشتیبانی مستقیم مالی برای تحمیل سیاست هنر و تصمیم گیری دولت طوری انجام نمی شود که باعث تامین بودجه برای هنرهای متمایل به کارشناسان رشته ای خاص باشد. کمک هزینه ها بر اساس شایستگی و نه با هدف سیاسی یا طرفداری های سیاسی است. یکی از ویژگی های متمایز در کمک های مالی فدرال این است که دولت تنها از موسسات غیر انتفاعی پشتیبانی می کند. هر نهاد سودآوری مانند موسیقی که خیلی هم محبوب است مجاز به دریافت کمک های مالی دولت نیست. دریافت کنندگان واجد شرایط کمک های مالی دولت تنها می توانند با نیمی از بودجه پروژه، تامین مالی شوند و نیمه دیگر نیازهای مالی باید توسط خود دریافت کنندگان تامین شود. این مانع از اتکای بیش از حد دریافت کنندگان به دولت بوده و مشوق خوداتکایی می شود.

2- مشوق های مالیاتی برای ارائه کمک های مالی شرکتی و خصوصی. در حالی که دولت فدرال هر سال کمک های مالی خود را به طور غیر مستقیم، از طریق چنین موسسات مستقلی مانند بنیاد ملی در هنر و علوم انسانی عرضه می کند دولت های ایالتی و محلی هم، همان سیاست دولت فدرال را دنبال می کنند. علاوه بر این، کانال های متنوع تامین مالی نیز وجود دارد. یکی از آنها شرکت ها، صندوق ها و کمک های فردی و بنیادهای دیگر غیر از NEA و NEH است. این کانال های مالی غیر دولتی به مراتب بالاتر از کمک های دولت است. کانال های غیردولتی 43 درصد از کل تامین مالی را در سال 2004 به عهده گرفته اند و تنها 13 درصد آن کمک دولتی بوده است. یکی از مهم ترین عناصر سنت آمریکایی در نظر گرفتن مشوق ها و کسر مالیات ها برای شرکت ها و افراد غیر دولتی کمک دهنده است. از سال 1917، هر گونه کمک مالی یک سازمان غیر انتفاعی به بخش هنر از شرایط معاف از مالیات برخوردار می شود. کسر مالیات برای فرد کمک کننده و معافیت از پرداخت مالیات سالانه برای سازمان های غیرانتفاعی خود نشان دهنده مهم ترین شکل حمایت از هنر در ایالات متحده است.

3- جذب و حفظ استعدادهای فرهنگی. دولت ایالات متحده همواره به عنوان چراغ سبزی برای استعدادهای فرهنگی از سراسر جهان تبدیل شده است. بین سالهای 1990 و 1991، نزدیک به 100،000 نخبه فرهنگی از اتحاد جماهیر شوروی سابق به آمریکا پذیرفته شد. نزدیک به 30،000 نفر از آنها در این کشور اقامت گرفتند که حدود پانزده درصد آنها افراد مشهور بودند. این مهاجران تا حد زیادی به توسعه صنعت فرهنگ در ایالات متحده کمک کردند.

دیگر سیاست های مهم صنعت فرهنگ ایالات متحده

مشاهده توسعه سیاست های ایالات متحده در صنعت فرهنگ نشان می دهد که بیشتر این سیاست ها به جای آیین نامه و احکام اداری در قالب قوانین و حقوق اجرا می شود. این قوانین، ویترینی از برخی ویژگی های مهم مانند سابقه طولانی در تصویب، طبقه بندی دقیق، اصلاح به موقع و پوشش گسترده را در خود دارد. برخی از این قوانین به عنوان نمونه در ایالات متحده در زیر آمده است:

1. متمم اول قانون اساسی ایالات متحده از سال 1871. ویژگی های متمم دربردارنده آزادی بیان، آزادی مطبوعات، و حق گردهمایی صلح آمیز، و یا حق دادخواهی از دولت برای جبران نارضایتی است (متمم اول قانون اساسی، 1871). این متمم پایه قانون آزادی توسعه فرهنگی در ایالات متحده است.

2. قانون ارتباطات 1934. در ارتباط با این بخش جایگزینی قانون کمیسیون رادیوی فدرال با کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) و انتقال مقررات خدمات تلفن بین ایالتی به جای کمیسیون تجارت بین ایالتی به کمیسیون ارتباطات فدرال وجود دارد. این واگذاری همراه با مسئولیت تنظیم دو ارتباط سیمی و بی سیم در ایالات متحده بود و مسئولیت هایی را که بین کمیسیون بیناایالتی تجارت، اداره پست ایالات متحده و وزارت بازرگانی تقسیم شده بود بر عهده گرفته بود. این قانون اصول اساسی برای مدیریت تلویزیون در ایالات متحده و سیاستگذاری های آن را مهیا کرد.

3. قانون مخابرات 1996. این قانون به هفت عنوان تقسیم و تجدید ساختار شده و مقررات جدید در رقابت های رادیو و تلویزیون را ایجاد کرده است.

4. برخی دیگر مانند قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، قانون کپی رایت و سرگرمی خانواده از سال 2005 و قانون کار ایالات متحده هم وجود دارد.

به طور خلاصه، با مطالعه سیاست های ایالات متحده که به شکل قوانین یا اقدامات خود را نشان می دهد یکی از ویژگی های بسیار مهم سیاست صنعت فرهنگ آمریکا این است که همه و یا بیشتر این سیاست ها یا سیستم دولت پشتیبان هنر بازارگراست و بسیار هم غیرمتمرکز، متنوع و پویا هستند. این رویکرد پایین به بالا، و غیرمتمرکز ممکن است به عنوان مدل سیاست آمریکا در نظر گرفته شود. در واقع، بازارپایه و غیرمتمرکز بودن، برخی از اصول اساسی توسعه صنعت فرهنگ دولت ایالات متحده است که با اصطلاحات اقدام زدایی، و مقررات زدایی بیان می شوند و بر این فرض استوار است که صنعت فرهنگ باید سرنوشت خود را با آزمون بازار بسنجد و قید و بندهای بیش از حد دولتی باید حذف شود. «اجازه دهید آنها بمیرند و یا اجازه دهید آنها راه خود را بروند» این جمله ای است که رونالد ریگان رئیس جمهور سابق ایالات متحده برای بخش صنعت فرهنگ گفته است. ظاهرا همین سیاست است که موفقیت بزرگی در صنعت فرهنگ آمریکایی را به ارمغان آورده است.

وضعیت وضع قانون های فرهنگی در ایالات متحده

ایالات متحده آمریکا به عنوان اولین کشور در جهان است که برای صنعت فرهنگ خود قانون تصویب کرده است. با وجود عدم وجود یک وزارت فرهنگ در ایالات متحده، قوانین صنعت فرهنگ به وفور یافت می شود. و هر چیزی که نقض قوانین بازار نباشد آزاد است تا ذیل آن توسعه یابد.

در متمم اول قانون اساسی ایالات متحده، کنگره صراحتا «وضع قوانینی را… که نقض آزادی بیان و تجاوز به آزادی مطبوعات به شمار آید، حق گردهمایی صلح و یا حق دادخواهی از دولت برای جبران خسارات نارضایتی را محدود کند» ممنوع کرد. این قانون اساسی، سنتی قانونی را پی ریزی کرد که توسعه صنعت فرهنگ آمریکا در چارچوب و رویکرد اقدام زدایی، و مقررات زدایی از سوی دولت آمریکا دنبال شود. مهم ترین بخش ها در تاریخ سیاست دولت ایالات متحده برای صنعت فرهنگ، یکی تصویب قانون بنیاد ملی در مورد هنر و علوم انسانی در سال 1965 است که به ایجاد بنیاد ملی در هنر و علوم انسانی به عنوان یک سازمان مستقل در دولت ایالات متحده انجامید. از طریق این بنیاد است که دولت ایالات متحده پشتیبانی مالی و فنی برای گروه های هنری و افراد، و توسعه هنر در آمریکا را دنبال می کند. قانون 1965 به منزله یک تغییر تاریخی در سیاست فرهنگی دولت فدرال ایالات متحده و نیز پایانی بر سیاست های سنتی دولت که هنر را در درجه اول، موضوع ابتکار عمل خصوصی و محلی می دید به شمار می آید. این قانون مجموعه روش هایی است که دولت در آنها شرکت و از توسعه فرهنگی پشتیبانی می کند. سایر قوانین مرتبط که توسعه فرهنگی را تحت نظارت پیش می برد، قانون کپی رایت، و سرگرمی خانواده از سال 2005، قانون قرارداد و قانون کار است.

وضعیت پشتیبانی مالی

کانال های متنوعی در حمایت های مالی ایالات متحده بر سیاست صنعت فرهنگ حاکم است و پشتیبانی از نیروهای خصوصی و محلی تا دهه 1960 باقی ماند. دولت ایالات متحده از 1960 متوجه اهمیت توسعه فرهنگی و هدایت سیاست صنعت فرهنگ و پشتیبانی مالی در این بخش شد. جریان حمایت مالی در ایالات متحده را می توان خصوصی -بنیاد (محلی)، شرکت های خصوصی و درصد کمی هم دولتی در نظر گرفت. حمایت سیستم ایالات متحده از هنر، پیچیده، غیرمتمرکز، متنوع و پویا است. در واقع ترکیبی از حمایت های دولت فدرال، ایالتی، و محلی با کمک هزینه خصوصی افراد، شرکت ها و بنیادها است. با این حال، تنها حدود 13درصد پشتیبانی از هنر در ایالات متحده به بخش دولتی اختصاص دارد که حدود 9 درصد آن مربوط به دولت فدرال است. توسعه صنعت فرهنگ در ایالات متحده نشان می دهد که این صنعت حداقل از دو بخش مهم بهره می برد: اول بازار آزاد و باز و دوم حمایت دولت با شیوه های مختلف. ایالات متحده کشوری است که صاحب پیشرفته ترین صنعت فرهنگ در جهان است. با این حال، این کشور سیاست های فرهنگیش از بالا به پایین نیست و سیاست ملی یکنواختی در صنعت فرهنگ ندارد و دولت همواره نقشی محدود دارد و بازار آزاد نقش مهمی ایفا می کند و دولت، سیاست مداخله غیرمستقیم در صنعت فرهنگ را دنبال کرده است.

نتیجه گیری

در ایالات متحده، صنعت فرهنگ در یک بازار رقابت آزاد ترویج و توسعه یافته است که از حمایت بخش اداری در قالب انواع قوانین و نظام حقوقی توسعه یافته برخوردار است. دخالت اداری حداقلی و سیاست ها در مسیری بسیار غیرمتمرکز به مثابه مدل سیاست آمریکا عمل می کند. توسعه یک صنعت به آگاهی از آن و اینکه تا چه حد مبتنی بر آگاهی است بستگی دارد. چنین آگاهی حتی آینده صنعت را تعیین می کند. همان طور که در اوایل دهه 1920، ایالات متحده اهمیت توسعه صنعت فرهنگ را با اتخاذ سیاست های مناسب دریافت کرد و تبدیل به یک ابرقدرت فرهنگی در جهان امروز شد.

 

منبع: حکمت

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد