وب فارسی، آغوش‌های گسسته

به گزارش فناوری فرهنگی،در این یک هفته خاطرات زیادی برای من زنده شد که البته توأم با احساس دریغ و افسوس فراوان هم بود، چرا که سایت‌ها و وبلاگ‌های محبوب زیادی، دیگر به‌روز نمی‌شوند و حتی آرشیو آنها هم وجود ندارد.

با تلاش زیاد، البته من در این یک هفته، شمار زیادی وبلاگ تازه متولدشده را به فهرست مواردی که دنبال می‌کردم، افزودم، اما ای کاش، این وبلاگ‌های جدید، در کنار وبلاگ‌های قدیمی رشد و نمو می‌کردند. در مواردی تعداد دنبال‌کننده‌های فیدی این وبلاگ‌ها، حتی دورقمی هم نبود. مطمئنم که اگر همین وبلاگ‌ها در دوران طلایی وبلاگستان فارسی، کار خود را آغاز می‌کردند، مبدل به یکی از وبلاگ‌های کلاسیک آن دوره می‌شدند، اما در دوره اخیر میزان بازدید و کامنت‌ها این وبلاگ‌ها، چندان قابل توجه نیست.

آیا من مشکلی با شبکه‌های اجتماعی مثل توییتر یا اپلیکیشن‌های پیام‌رسانی مانند تلگرام دارم؟ مسلما خیر! دریغ من بابت این است که میزان تولید محتوای متفاوت در وب فارسی بسیار پایین آمده است. در شرایطی که میزان بانشر مطالب سطح پایین، سرگرمی، عکس‌ها، مطالب شبه‌تاریخی و نقل قول‌های غیرمستند، به یاری این فناوری‌های جدید، بسیار بالا رفته است، شاهد تولید و انتشار مؤثر مطالب استدلالی، تحلیلی، انتقادی، روزنوشت‌های خوب یا مطالب خبری طولانی نیستیم.

در این پست، فی‌الواقع، من روندی را که در شرایط فعالی وب فاسی و نوع کاربری ویژه خودمان شاهد بودم، در بندهایی توصیف کرده‌ام:

۱- فناوری‌هایی که برای فرنگی‌ها بهترین بازده و عملکرد را دارند، لزوما برای ما مفید نیستند!

توییتر، فیس‌بوک، وایبر، اینستاگرام یا تلگرام خوب هستند یا مضر؟

همه چیز به نوع کاربری ما برمی‌گردد. نه اینکه مطالب مفرح، سرگرمی و شوخی و گفتگو و چت چیزهای ناپسندی باشند، مشکل این است که متناسب با این کاربری‌ها، درصدی از وقت صاحبان کانال‌های معروف و نیز خود کاربران باید صرف تولید محتواهای فاخر و لینک‌پراکنی‌های هدف‌دار باشد.

اما متأسفانه در حال حاضر همه تلاش صاحبان کانال‌های معروف، جذب کاربر بیشتر است تا از این رهگذر، آگهی بیشتری بگیرند. متأسفانه درست به همین خاطر، آنها بیشتر به نشر مطالب ساده و عامه‌پسند اکتفا می‌کنند و حتی در بعضی موارد عامدانه، برخی از عکس‌ها، شرح عکس‌ها، نقل قول‌ها و خبرها را تغییر می‌دهند تا با دراماتیزه کردن یا بامزه‌تر کردن آنها، بیشتر کاربران را تحت تأثیر قرار بدهند. طبیعی است که سرعت انتشار بالا هم باعث می‌شود که کسی در صحت مطالب ظاهرا مسلم قبلی، شک نکند و بنابراین میزان بازنشر مطالب اشتباه بسیار بالاست.

برای مثال به این اسکرین شات دقت کنید. این چند روزه، همین عکس با همین شرح، بازدید بسیار بالایی داشته است. اما این خانم مسلما، ملکه انگلیس نیست، او ملکه ایتالیا بوده است.

2016-01-04_11-02-20

در این مورد خاص شاید اینکه شاه قاجار با ملکه انگلیس همگام بوده یا ایتالیا، اهمیت راهبردی نداشته باشد! اما مشکل وقتی ایجاد می‌شود که حجم دیتای خام، خبری و استدلالی، نادرست بالا می‌رود و اینها به تدریج در ذهن مخاطبانی که اهل تعمق و تأمل چندانی نیستند، نشست می‌کنند.

ناگهان چشم بر هم می‌زنیم و می‌بینیم که با یک جامعه  پرشور، اما با آستانه تحریک پایین روبرو هستیم، جامعه‌ای که نژادپرستی پنهان در آن رخنه کرده است، به صورت تکانه‌ای تصمیم می‌گیرد و بی اخلاقی در آن رواج دارد و فاقاد زایایی و طراوت فکری لازم است.

۲- شبکه‌های اجتماعی از تقویت سایت‌ها و وبلاگ‌ها عاجز هستند، اما به دلیل ذاتی و هم به دلیل تکنیکی

خوش‌خیالی دسته‌ای از وبلاگ‌نویس‌ها و وب‌مسترها این است که شاید بتوانند با همگامی با فناوری‌های جدید و داشتن اکانت‌های پربازدید، میزان بازدیدکننده خام را بیفزایند، مخاطبان خاص جدید پیدا کنند و تعامل کاربران را با خود بیشتر کنند.

اما متأسفانه نوع کاربری، رابط کاربری و خیرمایه شبکه‌های اجتماعی، طوری است که تلاش می‌کنند، کاربران را ساعت‌ها در خود حبس کنند. بر این اساس، اگر هایپرلینک، اصولا در اینستاگرام، وجود ندارد. شما می‌توانید ساعت‌ها از اکانتی به اکانت دیگر در اینستاگرام بروید، اما فقط و فقط می‌توانید در قسمت پروفایل خود، یک لینک درج کنید و بس.

خود کاربران هم به سبب نوع طراحی شبکه‌های اجتماعی، به اقامت طولانی در آنها خو می‌کنند و به سبب مرور سریع مطالب، رفته رفته قدرت تمرکز خود را از دست می‌دهند. سرعت اینترنت هم غالبا پایین است و همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند و میزان کلیک بر روی لینک‌ها را به حداقل ممکن می‌رسانند.

2016-01-05_19-23-26

۳- نبود دیالوگ مهربانانه بین صاحبان سایت‌ها و وبلاگ‌های معروف، دریغ کردن لینک

عرصه وب فارسی، تبدیل به یک میدان مبارزه شده است. بر این اساس، ما سال به سال، شاهد لینکی از سوی یک سایت، خبرگزاری یا وبلاگ معروف، به سایت‌ها و وبلاگ‌ها دیگر نیستیم. بله! بسیار پیش می‌آید که مطالب یک وبلاگ در یک خبرگزاری کپی پیست هم بشود، اما گویا درج لینک فعال، گناه کبیره است!

سابق بر این رسم بود که صاحب هر سایت، در سایدبار خود حتما لینکدونی داشته باشد. لینکدونی جزو اساسی هر وبلاگی بود. همین لینکدونی‌ها باعث می‌شدند که کاربران کنجکاو، سایت‌ها و وبلاگ‌های خوب را به تدریج کشف کنند. اما بعد از مدتی، لینکدونی از مد افتاد!

2016-01-05_19-34-18

۴- سایت‌های فرصت‌طلب:

مشکل بعدی سایت‌هایی هستند که خیلی زیرکانه، با گرد هم آوردن و کپی پیست کردن، انبوهی از مطالب تولیدی سایت‌های دیگر، روزگار می‌گذارانند. طبق معمول نه خبری از ذکر منبع در این سایت‌ها است و نه لینک فعالی درج می‌شود. در بسیاری موارد، میزان بازدید از این مطالب کپی‌پیست شده، چندین برابر منبع اصلی هم می‌شود و حتی گاهی به صورت مضحکی، خواننده‌ها تصور می‌کنند که مطلب اصلی را همین سایت‌های فرصت‌طلب نوشته‌اند و وبلاگ‌نویس بی‌نوا دست به دزدی ادبی زده است!

2016-01-05_19-35-24

۵- با مشکل بعدی همه ما آشنا هستیم: غم نان!

بر این اساس اصولا ذوق و قریحه‌ای نه برای تولیدکننده محتوا می‌ماند و نه برای آن خواننده‌ای که با خستگی به خانه آمده است! سابق بر این شاید او با گوگل ریدر، کمی در جریان مطالب وبلاگ‌ها و سایت‌های مورد علاقه خود قرار می‌گرفت، اما حالا او خسته و کوفته، در بستر می‌افتد و با تبلت‌اش کمی اینستاگرام و تلگرام را بالا و پایین می‌کند تا پلک‌هایش شل شوند و به خواب برود.

۶- خبرگزاری‌ها و سایت‌های بزرگ با مطالب بی‌کیفیت:

شاید اگر رسانه‌های اصلی ما با قوت بیشتری کار می‌کردند، اوضاع مقداری بهتر بود. به هر حال در شبکه‌های اجتماعی، مطالب آنهاست که پایه نشر مطالب قرار می‌گیرد. اما مشکل اینجاست که اکثر خبرگزاری‌های ما شبه‌خبرگزاری‌اند، آنها اصولا تحریریه متخصص در قسمت فناوری، دانش، فرهنگ یا ورزش ندارند. تیمی هستند کوچک که چند خبر سیاسی تولیدی را در کنار مطالب بازنشر شده علمی، ورزشی و فرهنگی سایت‌های دیگر می‌گذارند و ملقمه‌ای ناهماهنگ و سست ایجاد می‌کنند. نباید انتظار ژورنالیسم محققانه یا انتقادی و ژرف را از آنها داشت!

۷- کیفیت پایین طراحی وب‌سایت‌های روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها برای کاربران موبایل

برای طراحی وب در ایران باید گریست. نوشتن در این مورد نیازمند، چند پست است. اما به همین بسنده می‌کنم که بگویم، همین طراحی‌های غیرجذاب و سنگین لود شدن سایت‌ها، باعث می‌شود که کاربران از کلیک روی لینک‌ها در شبکه‌های اجتماعی هراس داشته باشند، چون می‌دانند که این کار مساوی است با مصرف پهنای باند زیاد و مشاهده سایتی که برای کاربر موبایل، بهینه نشده است.

۸- عدم دسترسی به سرویس‌های وبلاگ‌نویسی رایگان متنوع:

وبلاگ‌نویسی حرفه‌ای به خودی خود، کار دشواری است. حالا تصور کنید که ابزار کار هم از شما دریغ شود و شمایی که نمی‌خواهید هزینه‌ای صرف کنید یا با دشواری‌های تکنیکی دست و پنجه نرم‌کنید به بلاگر یا وردپرس، دسترسی نداشته باشید!

۹- ناتوانی ما برای خلق فناوری‌های بومی، متناسب با نیازهای خودمان

وبلاگستان و سایت‌های و فوروم‌های ایرانی، تبدیل شده‌اند به مجمع‌الجزایر جدا از هم؟ چرا ما نباید یک سرویس وبی برای پایش مطالب بیشتر لایک شده یا بازنشر شده در شبکه‌های اجتماعی داشته باشیم تا از این راه، کاربران با سایت‌های مفید آشنا شوند؟ چرا همیشه باید منتظر باشیم تا کسی برای ما بلاگرولینگ یا گوگل ریدر بسازد؟ درست است که ساختن یکی از این سرویس‌ها مستلزم صرف هزینه، انرژی و استفاده از نیروی انسانی زیادی است، اما دست‌کم می‌شود با اقدامات ساده و ابتکاری، سرویس‌های ساده‌تر و سایت‌ها و دایرکتوری‌هایی برای معرفی سایت‌ها، وبلاگ‌ها و مطالب خوب فارسی درست کرد. البته در سال‌ها اخیر ما نمونه‌های نسبتا موفقی مثل لایک‌خور و نیز بلاگردان را هم سراغ داشته‌ایم که باید الگویی برای سرویس‌های جدید قرار بگیرند.

منبع: یک پزشک

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد