انیمیشن «داستان اسباب بازی» (۱۹۹۵) تنها یک فیلم موفق ساده نبود، بلکه ویژگیهای منحصر به فرد دیگری هم داشت. اولین فیلم بلندی که به صورت کامل توسط گرافیک کامپیوتری تولید شد و پرفروشترین فیلم سال لقب گرفت و از همه مهمتر محصولی که نام «پیکسار» را بر سر زبانها انداخت.
سطح استاندارد «پیکسار» از «داستان اسباب بازی» (۱۹۹۵) تا «درون بیرون» (۲۰۱۵) و در طی بیست سال به بالاترین سطح خود رسیده است. کیفیتی که با پرهیز از استفاده از شخصیت های کم ارزش و شوخی های دم دستی حاصل شده است. تمام ۱۵ انیمیشن بلند آنها – دست کم بدون احتساب فیلم «ماشینها ۲» توانسته است با مخاطبان خود یعنی کودکان و البته بزرگترهایی که کودک درونشان زنده است در سطحی عمیق ارتباط برقرار کند و آنها را به خنده و گریه بیاندازد.
اما حقایق بامزه ای درباره این کمپانی و آدمهایش وجود دارد که کمتر کسی میداند و آنها را با هم در دو قسمت مرور می کنیم:
۱- نقطه شروع پیکسار با جرج لوکاس بود، نه استیو جابز
اغلب افراد استیو جابز، مدیر عامل فقید اپل را بنیان گذار و مسئول جان بخشی پیکسار در دنیای فیلمسازی می دانند. شاید از بعضی نقطه نظرها اینطور به نظر برسد، ولی حقیقت آن است که او اولین کسی نبود که با اِد کاتمال، جان لستر و سایر رویاپردازان این سفر را شروع کرد.
این امتیاز به جرج لوکاس – خالق جنگ ستارگان – و استودیوی فیلمسازی او یعنی لوکاس فیلم می رسد. لوکاس با استخدام دکتر «اِد کاتمال» استاد علوم کامپیوتر انستیتو تکنولوژی نیویورک و تیم تحقیقاتی او به عنوان گروه جلوه های ویژه و نورپردازی صنعتی قدم اول را برداشت. این تیم که بعدها هسته اولیه پیکسار را تشکیل دادند مسئول کار روی پروژه هایی چون سکانس تبدیل شیشه های رنگی کلیسا به یک شوالیه در فیلم «شرلوک هلمز جوان» (۱۹۸۵) و یا نمونه مشهورتر آن سکانس پیدایش در فیلم Star Trek II: The wrath of Khan در سال ۱۹۸۲ بودند.
سال ۱۹۸۶ جرج لوکاس که درگیر یک طلاق پر سر و صدا و پرخرج شده بود تصمیم به فروش این بخش که با نام «گروه کامپیوتر و گرافیک» شناخته می شدند گرفت و استیو جابز هم که در آن زمان در پی اختلافات شدید با هیات مدیره اپل از آنجا اخراج شده بود با پرداخت ۵ میلیون دلار به لوکاس فیلم و ۵ میلیون دلار سرمایه گذاری این بخش را به مالکیت خود درآورد.
نام پیکسار که در اصل نام یکی از محصولات سخت افزاری این گروه بود از Pixer نشات گرفته است. کلمه اسپانیایی اختراعی گروهی از لاتین تباران کمپانی به معنی تصویرسازی. بعد برای اینکه بیشتر حال و هوای تکنولوژیک داشته باشد – بر وزن کلمه رادار – به پیکسار تغییر یافت. و در نهایت این داستان ادامه پیدا کرد و شد آن چه شد.
۲- در ابتدا قرار بود Tinny شخصیت اسباب بازی فیلم کوتاه Tin Toy ستاره فیلم داستان اسباب بازی (Toy Story)باشد
در سال های ابتدایی تمرکز پیکسار روی ساخت تصاویر گرافیکی کامپیوتری برای ارگانهای دولتی و شرکت های پزشکی بود اما این استراتژی نتیجه ای جز ضرر های پی در پی برای جابز نداشت و او مجبور بود برای سرپا نگه داشتن کمپانی به طور مداوم از جیب خودش خرج کند.
اما پروژه فرعی دیگری مسیر کمپانی را به طور کامل عوض کرد. جان لستر، جوان خلاق گروه و تیمش با ساخت انیمیشن کوتاه «Tin Toy» در سال ۱۹۸۸ جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه انیمیشن را برای کمپانی به ارمغان آورد. موفقیت این انیمیشن و سایر فیلم های کوتاه آنها همچون Luxo Jr که چراغ مطالعه معروف پیکسار در آن بازی می کرد در نهایت به مذاکره و همکاری با دیزنی برای ساخت یک فیلم بلند انیمیشن با نام آزمایشی «داستان اسباب بازی» ختم شد.
در فیلمنامه اولیه قرار بود شخصیت Tinny – عروسک کوکی کوچک فیلم Tin Toy – ستاره فیلم باشد که به عنوان کادوی تولد به پسربچه ای داده می شود و مورد حسادت عروسک سخنگوی دیگری قرار می گیرد.
بعد قرار شد «تینی» شبیه به عروسک های G.I. Joe – عروسک محبوب دوران کودکی لستر- در بیاید ولی در نهایت به شکل یک کاپیتان فضانورد به نام Buzz Lightyear یا «باز سال نوری» در آمد. عروسک سخنگو هم به شکل یک کابوی ساخته شد که بر اساس نام Woody Strode -بازیگر آفریقایی تبار فیلم های وسترن- «وودی» نام گرفت تا تفاوت فاحش این دو شخصیت به افزایش تنش بین آنها کمک کند.
۳- ایده ۴ فیلم پیکسار تنها در یک وعده ناهار
بعد از اتمام هیاهوی نمایش فیلم «داستان اسباب بازی» جان لستر به همراه گروهی از نویسندگان خود برای صرف ناهار در کافهHidden City در پوینت ریچموند کالیفرنیا دور هم جمع شدند. ملاقاتی که به یکی از مهمترین لحظه های تاریخ پیکسار تبدیل شد.
در تابستان سال ۱۹۹۴ جان لستر، آندرو استانتون، جو رنفت و پیت داکتر در یک ملاقات نهار سعی در جواب دادن به یک یک پرسش بزرگ داشتند: حالا پیکسار چه چیزی باید بسازد؟
در یک ساعت بعدی بحث ها و طرح زدن های آنها روی دستمال کاغذی های کافه به خلق ایده اولیه و شخصیت های ۴ فیلم فوق العاده بعدی آن ها منجر شد. زندگی یک حشره (۱۹۹۸)، کمپانی هیولاها (۲۰۰۱)، در جستجوی نمو (۲۰۰۳) و Wall-E (در سال ۲۰۰۸).
استانتون بعدها در مصاحبه ای راجع به این ملاقات ناهار افسانه ای که در نهایت به فروشی ۲.۵ میلیارد دلاری منتهی شد گفت: در آن لحظه که ما چهار نفر دور میز بودیم اتفاق خاصی در حال رخ دادن بود. ما از وجود یکدیگر بهترین هایمان را بیرون می کشیدیم.
داستان این ملاقات که به ۱۵ نامزدی و ۳ جایزه اسکار منتهی شد حتی به تیزر فیلم Wall-E راه یافت و همچنین پیکسار در سکانسی در فیلم کمپانی هیولاها قدردانی خود از کافه محل ملاقات را به تصویر کشید.
۴- «داستان اسباب بازی ۲» قرار بود به صورت نمایش خانگی ساخته شود و «داستان اسباب بازی ۳» تقریبا توسط استودیوی دیگری در حال ساخته شدن بود
موفقیت چشمگیر «داستان اسباب بازی ۱» پیکسار را از یک گروه کوچک به یک استودیوی بزرگ فیلمسازی تبدیل کرد. بعد از این فیلم آنها به سراغ پروژه «زندگی یک حشره» رفتند. اما دیزنی تمایل داشت با توجه به موج موفقیتی که وجود داشت دنباله هایی برای آن ساخته شود.
پیکسار به شدت روی زندگی یک حشره متمرکز بود و امکان ساخت یک نسخه سینمایی برای دنباله داستان اسباب بازی بسیار بعید می نمود. برای همین دیزنی تصمیم گرفت که «داستان اسباب بازی ۲» به صورت ویدیویی و مستقیما برای توزیع در شبکه نمایش خانگی ساخته شود.
نسخه های اولیه نتوانست استانداردهای بالای جان لستر را تامین کند و تنها ۸ ماه به پایان مهلت تحویل کار به دیزنی گروه آن را به دور انداخته و کار را از نو آغاز کردند.
دیزنی چنان تحت تاثیر نسخه اصلاح شده قرار گرفت که تصمیم گرفت آن را به صورت سینمایی نمایش دهد. «داستان اسباب بازی ۲» بیش از ۱۲۰ میلیون دلار از نسخه اولیه خود بیشتر فروخت.
سال ها بعد و با اوج گیری اختلافات، پیکسار تصمیم به جدایی از دیزنی گرفت. با توجه به اینکه دیزنی مالک حق استفاده از شخصیت ها بود مایکل آیزنر مدیر عامل وقت دیزنی گروهی به نام Circle۷ را تشکیل داد و آنها را مامور ساخت تا قسمت سوم «داستان اسباب بازی» و دنباله «کمپانی هیولاها» و «در جستجوی نمو» را بسازند.
در نهایت با تغییرات مدیریتی در دیزنی، دو کمپانی به اختلافات خود پایان دادند و پیکسار به دیزنی ملحق شد و اِد کاتمال و جان لستر مسئول بخش انیمشن کمپانی دیزنی شدند. جای تعجب نیست که Circle۷ بلافاصله تعطیل و نسخه «داستان اسباب بازی ۳» آنها که گویا داستان آن در تایوان و میان گروه های خلافکار آنجا می گذشت هرگز ساخته نشد.
۵- پیکسار برای تبلیغ فیلم «دانشگاه هیولاها» (۲۰۱۳) یک سایت کامل اینترنتی به نام دانشگاه هیولاها راه اندازی کرد
یکی از ویژگی های منحصر به فرد پیکسار کمال گرایی بی حد و دقت عجیب آنها به جزییات است. یک نمونه آن مدل تبلیغات آنها برای فیلم های در راه است.
در سال ۲۰۱۲ پیکسار برای تبلیغ «دانشگاه هیولاها» که در تابستان سال بعد اکران می شد اقدام به راه اندازی یک سایت کرد؛ سایتی با امکانات کامل یک سایت دانشگاهی همچون: پذیرش دانشجو، دوره های آکادمیک، اساتید و هیئت علمی دانشکده ها و حتی اطلاعات مربوط به زندگی دانشجویی و خوابگاه ها.
در این وب سایت شما می توانید برای رشته تاریخ هیولاها در دانشکده علوم هیولایی ثبت نام کنید و یا در دوره های مخفی و نامرئی شدن و یا نحوه درآوردن صداهای ته حلقی در دانشکده ترس شرکت کنید.
همچنین اطلاعات مربوط به تیم فوتبال دانشگاه، انجمن های مختلف و رویدادهای پیش رو در دسترس شماست.
آن ها حتی بخش ویژه ای طراحی کرده اند که دانشجویان می توانند برای دریافت کارت های دانشجویی اقدام کنند. در اطلاعیه جدیدی آمده است که دانشجویان به زودی می توانند شناسه و رمز عبور خود را دریافت کنند و این یعنی اتفاقات هیجان انگیزتری در راه است.