به گزارش فنافر، سایت «سبک زندگی آمریکایی» یک سایت مشهور فروش محصولات آمریکایی است. در صفحه اول سایت چهار نوع محصول پرفروش سایت نمایش داده میشود. چهار دسته محصولات خاص که به شیوه و سبک زندگی آدمها مربوط است: اول رژیم غذایی و داروهای لاغری، دوم داروهای گیاهی، سوم محصولات بدنسازی و چهارم از همین الآن قابل حدس است: محصولات زیبایی و مراقبت از پوست.
یک مقایسه ساده از استقبال و میزان فروش این نوع محصولات در ایران بهخوبی نشان میدهد که ما بهطور دائم در معرض قبول استدلال متوهمانه فرهنگ آمریکایی هستیم: «سبک زندگی آمریکایی یک سبک زندگی جهانشمول است“. این گزارهای است که با شدّت و حدّت فراوان توسط نظریه پردازان مطالعات فرهنگی غربی دنبال میشود و یک پایه اساسی همه جنگهای سبک زندگی جدید آمریکایی در دنیاست. ما راحتترین، آرامترین و زیباترین نوع زندگی ممکن را برایتان فراهم میکنیم، از گسترش وحشتناک سبک غذاخوردن سریع (نگاه کنید به گسترش فروشگاههای فستفود در سراسر دنیا، مشتریان مکدونالد روزانه به 65 میلیون نفر میرسد و هر ثانیه بیش از 75 همبرگر در دنیا به فروش میرسد) تا الزامات سبک معماری آپارتمانی شهرنشینی که همه دنیا را امروز در برگرفته است: زیر لوای چندفرهنگی و احترام به فرهنگها، وقتش هم که شود زیر لوای بمبهای فسفری.
حالا دیگر کاملاً واضح است که فرهنگ غربی در حال ترویج ارزشهای نهادینه شدهاش از طریق ترویج چیزی بهنام سبک زندگی غربی است، با تغییر در شیوه معمول زندگی برای تغییر در ارزشها. رانت ابرقدرتی و برتری اقتصادی نظامی و شاید مهمتر از آن رانت تکنیک و تکنولوژی در استفاده از هنر در همه این سالها سبک زندگی یک خانواده کمتعداد طبقه متوسط نیویورکی را تبدیل به یک سبک زندگی استاندارد و معیار برای کل دنیا کرده است.
خردهفرهنگهای بومی با همه غنا و سابقهشان با منطق ساخته شده دنیای آمریکایی دیگر کارکردی نخواهند داشت، پروژهای که نهایتاً در خوشبینانهترین حالت با روند کنونی به مرگ تدریجی فرهنگها خواهد انجامید. نگاه مهاجم و منفعتطلب با زیرپایه اقتصادی؛ حالا اینجا برای کنترل بازار، تسلط بر ملتها یا هر دلیل دیگری در حال ترویج شیوهای از زندگی است که عملاً بیهویت و تهی خواهد بود، جایی خالی برای پر کردن هر چیز، شاید پرکردن صندوق فروشگاههای زنجیرهای جهانی.
پیتر سالیسبری، زیستشناس، در مجموعه جدید “واقعیتهای پنهان برندها” بهعنوان اولین انتخاب خود، برند مشهور مکدونالد را انتخاب کرده است. سؤال او این است: آیا شهرت برگر مکدونالد به عوارض ناشی از میل کردن آن میارزد؟ او در مقالهای به بررسی فعالیتهای مکدونالد از منظر آثار مخرب زیستمحیطی و سلامتی انسانها پرداخته است.
احتمالاً، اگر بهرسم مسلمانی تا کنون، از غذاهای مکدونالد میل نکردهاید، افرادی را که از این غذاها استفاده کردهاند، میشناسید. “مکدونالد، با 32هزار شعبه در 117 کشور، بزرگترین رستوران زنجیرهای غذاهای آماده (فستفود) در جهان است. گروه برگر مکدونالد، متشکل از 1.7 میلیون نیروی کار است و سود حاصله آن در سهماهه اول امسال 1.2 میلیارد دلار بوده است. در 20 سال اخیر، انتقادهای زیادی در مورد تأثیرات مخرب مصرف محصولات مکدونالد بر سلامت انسان و محیط زیست بوده است. نمونههایی از این انتقادها “محاکمه 1990 مکلیبل” و مقاله “عامل اضافهوزن من” بودهاند که سعی در نشان دادن چهره واقعی مکدونالد داشتهاند”.
“کاهش فروش مکدونالد در اوایل دهه 2000 موجب تغییرات عملکردی این مجموعه شد. بهدنبال سیاست جدید این مجموعه و توجه آنها به محیط زیست، سازمانهای غیردولتی “گرین پیس” و “تراست کربن”، بهعنوان حامیان محیط زیست، از مکدونالد تقدیر به عمل آوردند. به نظر میرسد که این سیاست جدید شگردی تجاری بود، نه تغییراتی اساسی و واقعی. سازمانهایی که از او حمایت میکنند یا به این شرکت جایزه میدهند هم بخش دیگری از پروژه عظیم جهانی سازی فستفود با محوریت مکدونالد را حمایت میکنند و بدون شک در سود این کار شریک او هستند.
“80 درصد شعبههای مکدونالد توسط نمایندگان این شرکت در کشورهای مختلف اداره میشوند و باید بر اساس استانداردهای مکدونالد عمل کنند. ولی شعبههای مختلف با محدودیتهای منطقهای نیز مواجه هستند. از طرفی، مواد اولیه آنها توسط تأمین کنندگان مختلف تهیه میشود، ازاینرو ارزیابی محصولات مکدونالد بر اساس استانداردی واحد غیرممکن است. تنها تأمین کننده جهانی ثابت مکدونالد شرکت کوکاکولا است”.
ماجرای یک دادگاه برای مکدونالد
“شعبه انگلیسی مکدونالد پیشرفت رو به رشدی در دهه 1990 داشته است، تا اینکه در سال 1997 در جریان دادگاه مکلیبل، رستورانهای مکدونالد توسط هلن استیل و دیوید موریس، باغدار و مأمور پست سابق، بهواسطه بروشورهایی که علیه گروه مکدونالد منتشر کردند، مورد افترا قرار گرفتند. قاضی دادگاه مکلیبل با در نظر داشتن اینکه هلن استیل و دیوید موریس شواهد کافی برای ادعاهای خود ندارند، ادعاهایی از قبیل؛ نابودی جنگلهای انبوه، بیماری و سرطان در کشورهای در حال توسعه و سوءهاضمه جهان سوم را رد کرد و تنها به این نتیجه رسید که مکدونالد کودکان را استثمار کرده و با تبلیغات کذب، غذاهای خود را مغذی خوانده است. همچنین حقوق پرداختی این شرکت به کارمندانش اندک است: به این ترتیب، درست در سالهایی که مکدونالد پیشرفت رو به رشدی را داشت، شوک عظیمی به شهرت دیرینه این شرکت وارد شد”.
استفاده از غلات اصلاح شده، تولید بیش از حد گازهای گلخانهای بهدلیل پرورش ماکیان و احشام توسط کمپانیهای زیرمجموعه مکدونالد، شیوههای غیرانسانی در پرورش حیوانات و … بخشی از نقدهایی است که امروز مردم کشورهای مختلف نسبت به کیفیت غذای مکدونالد بیان میکنند، کیفیتی که همچنان از جانب شرکتها و مؤسسات مختلف غذایی و زیستمحیطی مورد ستایش قرار میگیرد و جوایز متعددی را دریافت میکند، جوایزی که هیچگاه کارکردی جز تبلیغ برای برجستهتر شدن یک برند خاص نداشتند.
علیرغم تلاشهای اخیر مکدونالد برای ترسیم چهرهای سلامتمدار از خود، فروش اصلی این شرکت را غذاهای آمادهای تشکیل میدهند که متهم ردیف اول اضافهوزن مردم انگلیس و آمریکا هستند، اضافهوزنی که سهم زیادی در افزایش بیماریهای قلبی و عروقی داشته و این روند در کشورهای جهان سوم و کشورهایی که از سر ذوق و شیفتگی شعبههای مکدونالد را در کشورهای خود تأسیس میکنند، بسیار بیشتر است.
اگرچه شعبههای اروپایی و برخی از شعبههای انگلیسی مکدونالد اخلاق مدارانه عمل میکنند، اما شعبههای جهان سومی این شرکت با استفاده از مواد اولیه اصلاح شده و شیوههای پرورشی غیراستاندارد، از استانداردهای اخلاقی دور هستند. کنار اینها مکدونالد توانسته خود را بهعنوان یک برند برتر فستفود در دنیا جا بیندازد و مدلی برای تغییر ذائقه غذایی مردم باشد. این شرکت توانست خیزی بلند برای یکسان سازی سبک زندگی در دنیا و بهتبع آن درآمدزایی عظیم و عجیب برای یک جماعت و دولت خاص باشد.