به گزارش فناوری فرهنگی،اهمیت توجه به صدا این است که صدا و موسیقی غیرمستقیم ترین ابزارهای تاثیرگذاری بر ناخودآگاه مخاطب هستند و چون دیده نمی شوند مخاطب در پذیرش آنها چون و چرایی نمی کند و پس از تکرارهای فراوان هالیوود به صورت یک کلیشه تغییرناپذیر در ذهن مخاطب حک می شود.
«کلیشه سازی» یکی از رایج ترین تکنیکهای رسانه ای برای تفکیک ایجاد کردن بین خودی و غیرخودی است. به نقل از استوارت هال[۱]، نظریه پرداز فرهنگی اهل انگلیس، کلیشه سازی پنج گام دارد:
۱- جمع کردن تفاوتهای پیچیده یک مفهوم در تصویری یک بعدی؛
۲- ساده سازی آن مفهوم به کمک این تصویر؛
۳- پیوست کردن ساده سازی به مکان یا موضوعی خاص؛
۴- تکرار این تصویرسازی در دفعات زیاد و جا انداختن تصویری به ازای آن مفهوم در ذهن مخاطب؛
۵- شناسایی موضوع از طریق این نشانه ها و تصاویر در ذهن مخاطب.
***
روز، داخلی، یکی از محلهای بمبگذاری در عراق (سکانسی از فیلم «مهلکه[۲]») – یک سال پس از ریاست جمهوری اوباما
گروهبان ویلیام جیمز و دو سرباز امریکایی دیگر، در حال پیشروی به سمت تروریستها در یکی از ساختمان های محل استقرارشان هستند. ساختمان، بسیار قدیمی و ویران است، کف ساختمان را آب گرفته و در بخشهای مختلفی از آن، شیشه خرده و سنگ و سیمان روی زمین ریخته. در ابتدای سکانس نماها طولانی است و بر خلاف کل فیلم، تعداد برشها کم است. صدای غالب، صدای صحنه است و موسیقی خاموش. ناگهان یک «الله اکبر» روی دیوار دیده شده و مقدمه ای می شود برای دیدن دیگر نمادهای اسلامی (تصویر ۱).
تصویر ۱ – تصویری از فیلم مهلکه
داغی یک کتری، ظن سربازان به حضور تروریستها در محل را افزایش می دهد. بحران رو به فزونی است و سرعت برشها افزایش می یابد. یک دوربین فیلمبرداری روی پایه و یک پرچم لا اله الا الله، محمد الرسول الله روی دیوار دیده می شود که معلوم است برای صحبتهای پیش از عملیات استشهادی مسلمانان است (تصویر ۲). ناگهان با یک حرکت سریعِ دوربین به سمت راست (که حس بریدن در عرض را به آدم می دهد)، صدای الله اکبرِ اذان با لحنی خشن شروع می شود، موسیقی تعلیق و وحشت هم صدای اذان را از همان ابتدا همراهی می کند.
تصویر ۲ – تصویری از فیلم مهلکه
صدای گوشخراش چند اذانِ همزمان، به همراه تشدید موسیقی وحشت، تقطیعهای بسیار سریع تصاویر به یکدیگر، حرکت دیوانه وار دوربین، چهره های پر استرس گروهبان جیمز و همرزمانش و نمادهای ترسناک مسلمانان (!) فضای پر اضطرابی را بر صحنه تحمیل می کند. تا اینکه بالاخره سربازها با انبارِ بمبهای در حال آماده سازیِ مسلمانان تروریست مواجه می شوند. اما آنچه میزان انزجار از مسلمانان تروریست را افزایش می دهد، مواجهه گروهبان جیمز با پیکر بی جان کودکی است که تروریستها در حال قرار دادن بمب در شکم آن بوده اند (تصویر ۳). جایی که جیمز به صورتی غیرقابل باور و انسان دوستانه پای آن جنازه می ایستد و بمب را از شکمش خارج می کند و همچون یک فرشته نجات، جنازه کودک را از آن ساختمان خارج می کند (تصویر ۴). جالب اینجاست که در این دقایق صدای اذان قطع شده است، ولی موسیقی وحشت کماکان ادامه دارد و حاصل این همنشینی، شرطی شدن گوش مخاطب نسبت به صدای اذان است. به نحوی که حتی پس از قطع صدای اذان هم مخاطب تصاویر پراضطراب و جنایات تروریستها را به پای اذان می گذارد.
تصویر ۳ – تصویری از فیلم مهلکه
فضاسازی های پی در پی «پل اُتاسون[۳]» برای صدای اذان و سایر شعائر دینی مسلمانان باعث می شود تا اسکار بهترین صداگذاری[۴] و صدابرداری[۵] در سال ۲۰۱۰ برسد به فیلم «مهلکه».
تصویر ۴ – تصویری از فیلم مهلکه
روز خارجی، باغی مسجدگونه در پاکستان (سکانسی از فیلم «سی دقیقه بامداد[۶]») – ۴ سال پس از ریاست جمهوری اوباما
سکانس با صدای اذان آغاز می شود، سازمان سیا با همکاری پلیس پاکستان یکی از عوامل القاعده را طعمه کرده تا یکی از سران القاعده به نام «فرج» را به کمک این طعمه گیر بیاندازد. صدای اذان بلافاصله همنشین می شود با کار گذاشتن یک بمب روی پای طعمه توسط پلیس پاکستان. طعمه به سمت محل قرار با فرج حرکت می کند (تصویر ۵). تعداد قابل توجهی زن چادری در تصویر دیده می شود که تمام بدنشان را با چادر سیاه پوشانده اند.
تصویر ۵ – تصویری از فیلم سی دقیقه بامداد
صدای اذان کماکان در صحنه جاری و ساری است، چهره طعمه بسیار نگران است و استرسی بر فضای صحنه جاری و ساری است. فرج به محل قرار نزدیک می شود. ناگهان تعداد زیادی زن چادری، اسلحه های کلاشینکف را از زیر چادرهایشان در می آورند و به سمت فرج نشانه می گیرند (تصاویر ۶ و ۷). طعمه هم از صحنه خارج می شود و فرج می ماند و پلیسهای پاکستانی که خود را در ظاهر زنان چادری مخفی کرده بودند. صدای اذان قطع می شود و در سکانسهای بعد، ماموران سیا بازجویی از فرج را آغاز می کنند.
تصویر ۶ – تصویری از فیلم سی دقیقه بامداد
تصویر ۷ – تصویری از فیلم سی دقیقه بامداد
فیلم سی دقیقه بامداد هم با انبوه همنشینی های صوتی بین عناصر بصری خشن و عناصر صوتی مسلمانان، جایزه اسکار بهترین صداگذاری را در سال ۲۰۱۳ از آن خود می کند. آن هم باز با صداگذاریِ «پل اُتاسون»، کسی که سه سال پیش از این هم به خاطر مهلکه، همین جایزه را از آن خود کرده بود.
تصویر ۸- پل اتاسون صدابردار و صداگذار دو فیلم مهلکه و سی دقیقه بامداد
روز، داخلی، اتاق عملیات امریکایی ها در افغانستان؛ تدوین موازی با: روز، خارجی، یکی از روستاهای افغانستان (سکانسی از فیلم «تنها بازمانده[۷]») – ۵ سال پس از ریاست جمهوری اوباما
فرماندهان امریکایی در اتاق عملیات در حال توضیح جزئیات مأموریت پیش رو به سربازان امریکایی هستند (تصویر ۹). هدف عملیات، کشتن «احمد شاه»، فرمانده ارشد طالبان است که تکاوران نیروی دریایی امریکا را در غرب افغانستان کشته است. موسیقی وحشت که فضای صحنه را پر کرده است همراه می شود با تدوین موازی رخدادی در یکی از روستاهای افغانستان؛ جایی که سربازان احمد شاه به دنبال فردی می گردند که به طالبان خیانت کرده. احمد شاه و سربازانش به خانه خیانتکار می روند و او را جلوی زن و بچه اش می گیرند و به طرز وحشیانه ای از خانه بیرون می کشند.
تصویر ۹ – تصویری از فیلم تنها بازمانده
فرماندهان امریکایی سختی های نفود به منطقه تحت تسلط احمدشاه را توضیح می دهند، مسیر صعب العبور، مار و دیگر حیوانات خطرناک و در دسترس نبودن امکانات بهداشتی و زندگی در مجاورت محل استقرار نیروهای طالبان برخی از این سختی هاست. موسیقی پیوسته تعلیق و وحشت همراه می شود با صحنه مجازات فرد خائن به طالبان جلوی خانواده و همسایه هایش. احمد شاه و سربازانش سر مرد افغانی را روی یک کنده درخت می گذارند (تصویر ۱۰). شمشیر را بالا می برند. موسیقی وحشت به اوج خود می رسد. در لحظه ای طلایی که همه عناصر صدا و تصویر به خدمت کارگردان آمده اند، احمد شاه فریاد می زند: الله اکبر! شمشیر چند بار پایین می آید و بالا می رود و خون مرد افغانی همه جا پاشیده می شود (تصویر ۱۱). برشهای سریعی از چهره قاتل به همراه صدای برخورد شمشیر به سر قربانی فضای سنگینی را بر صحنه حکم فرما می کند. فرمانده امریکایی همزمان با این صحنه به سربازانش توصیه می کند که هرجا نیروهای طالبان به شما نزدیک شدند با خشونت تمام، تهدید را نابود کنید.
تصویر ۱۰ – تصویری از فیلم تنها بازمانده
تصویر ۱۱ – تصویری از فیلم تنها بازمانده
این بار پاداش فضاسازی شنیداری علیه شعارِ الله اکبرِ مسلمانان به «وایل استیتمن[۸]» می رسد؛ صداگذار و صدابردار فیلم تنها بازمانده که در سال ۲۰۱۴ نامزد دریافت اسکار بهترین صدابرداری و صداگذاری می شود.
تصویر ۱۲- وایل استیتمن، صدابردار و صداگذار فیلم تنها بازمانده
شب، خارجی، یکی از کوچه های عراق که مورد هجوم ارتش امریکا قرار گرفته (سکانسی از فیلم تک تیرانداز امریکایی[۹]) – ۶ سال پس از ریاست جمهوری اوباما
پس از کشتن موفقیت آمیز چند مسلمان عراقی، «کریس کایل» تک تیرانداز امریکایی، در محل جدیدی به کمین تروریستها نشسته است (تصویر ۱۳). زمان می گذرد و شب فرا می رسد، گروهی از سربازان امریکایی، در حال پاک سازی خانه های عراقی ها هستند. ناگهان صدای اذان همه فضا را در بر می گیرد. کریس کایل همزمان با صدای اذان، در دوربینش به دنبال تروریستها می گردد. صدای دو سگ به صدای اذان اضافه می شود، دوربین اسلحه کایل، دو سگ را نشان می دهد و سپس دو زن چادری. صدای آتش هم به صدای اذان و سگها اضافه می شود. ناگهان «مصطفی» را می بینیم، تک تیرانداز مسلمانی که سربازان ارتش امریکا را می کشد و کریس کایل در تمام طول فیلم به دنبال کشتن اوست.
تصویر ۱۳ – تصویری از فیلم تک تیرانداز امریکایی
صدای اذان با ارتش امریکا و مصطفی همراه می شود. مصطفی وارد خانه ای می شود، از روی فرشی با نقش و نگار اسلامی عبور می کند و نوک اسلحه اش را روی پنجره ای با طرح اسلیمی می گذارد (تصویر ۱۴)، جلوی چشمان کریس کایل، مصطفی یک سرباز امریکایی را نشانه می گیرد و به قتل می رساند. صدای اذان به انتها می رسد. پایان بخش سکانس، نمایی باز است از غروب آفتاب در عراق که در میان دود و آتش، مناره های چند مسجد، خودنمایی می کنند (تصویر ۱۵).
تصویر ۱۴ – تصویری از فیلم تک تیرانداز امریکایی
تصویر ۱۵ – تصویری از فیلم تک تیرانداز امریکایی
آلان رابرت مورای[۱۰] و باب آسمن[۱۱] که امور صدای تک تیرانداز امریکایی را بر عهده داشتند، در هر دو بخش صدابرداری و صداگذاری اسکار ۲۰۱۵ نامزد می شوند و نهایتا جایزه بهترین صداگذاری را یک بار دیگر نصیب فضاسازی علیه شعائر مسلمانان می کنند.
تصویر ۱۶- آلان رابرت مورای و باب آسمن صدابرداران و صداگذاران فیلم تک تیرانداز امریکایی
***
دستگاه تبلیغاتی امریکا در دوران اوباما، تصمیم خود را گرفته است. همه فیلمهایی که با پروداکشنی متوسط علیه مسلمانان ساخته می شوند، در جایزه ها و جشنواره های امریکایی قدر می بینند و بر صدر می نشینند. اوباما از یک سمت در دیپلماسی عمومی خود به کشورهای مسلمان می رود و در افطاری مسلمانان شرکت می کند و از سمت دیگر در دیپلماسی سینمایی اش، مشغول به روزرسانی انبوه «کلیشه ها» علیه مسلمانان و منجی جلوه دادن جنگ آوران امریکایی در خاورمیانه است.
نمونه اش همین کلیشه سازیهای گوناگون برای شعار الله اکبر و اذان. گرچه این روند کلیشه سازی سابقه ای طولانی در سینمای غرب و به ویژه امریکا داشته و محدود به این ۴ فیلم نیست، ولی نمی شود از کنار این نکته به سادگی گذشت که این روند در دوران اوباما به شدت تقویت شده و مورد حمایت قرار گرفته است. تا جایی که این روزها شنیدن «الله اکبر» که یکی از شعارهای اصلی و کلیدی اسلام است، چنین تصاویری را در ذهن مخاطبان جهانی هالیوود به وجود می آورد: بریده شدن سر، انفجار، کشتن سربازان امریکایی، کشتن بچه، ویرانی، عملیات تروریستی، خون ریزی و… . در واقع وقتی اذان از مناره ای پخش می شود مخاطب هالیوودی به جای اذان، موسیقی وحشت می شنود، و حس عدم امنیت و عدم اعتماد را در پیرامون خود حس می کند.
تولیدکنندگان این تصویرسازی های شنیداری هم همانطور که از نظر گذشت همیشه در مهمترین جشنواره های امریکایی از جمله اسکار مورد تقدیر قرار می گیرند. حال آنکه بدون شک در تمام سالهایی که این آثار، جوایز بهترین صدابرداری و صداگذاری را گرفتند، مطمئنا فیلمهای فراوان دیگری هم بوده اند که شایستگی دریافت این جوایز را داشته اند. اهمیت این توجه به صدا هم این است که صدا و موسیقی غیرمستقیم ترین ابزارهای تاثیرگذاری بر ناخودآگاه مخاطب هستند و چون دیده نمی شوند مخاطب در پذیرش آنها چون و چرایی نمی کند و پس از تکرارهای فراوان هالیوود به صورت یک کلیشه تغییرناپذیر در ذهن مخاطب حک می شود.
خالی از لطف نیست که کمی بیشتر راجع به چهار فیلم مهلکه (۲۰۰۹)، سی دقیقه بامداد (۲۰۱۲)، تنها بازمانده (۲۰۱۳) و تک تیرانداز امریکایی (۲۰۱۴) بدانیم. به نظر می رسد از بررسی کامل این آثار بتوان ردپای بسیاری از سیاستهای امریکا در مورد مسلمانان در این سالها را دریافت.
کارگردان هر دو فیلمِ مهلکه (۲۰۰۹) و سی دقیقه بامداد (۲۰۱۲)، خانم «کاترین بیگلو» است. فردی که با گرفتن جایزه بهترین کارگردانی در اسکار ۲۰۱۰ برای فیلم مهلکه، اولین زنی شد که این جایزه را در تاریخ اسکار گرفته است، آن هم در مقابل همسر سابقش «جیمز کامرون» با فیلم عظیمِ «آواتار». پل اُتاسون صدابردار و صداگذار این فیلم هم نخستین اسکارش را برای این اثر در همان سال گرفت. جالب بود که فیلم بعدی خانم بیگلو هم، حال و هوایی مشابه مهلکه داشت. با این تفاوت که سی دقیقه بامداد همزمان با انتخابات ریاست جمهوری امریکا ساخته شده بود و بسیاری این فیلم را یکی از تبلیغاتی ترین آثار هالیوود در سالهای گذشته و خانم بیگلو را یکی از دموکرات ترین فیلمسازان تاریخ امریکا قلمداد کردند. جالب بود که اکران این فیلم که ابتدا قرار بود پیش از انتخابات اوباما باشد به خاطر فشار رسانه ای روی خانم بیگلو به بعد از انتخابات موکول شد، تا جاییکه اکران محدود فیلم تنها ۱۱ روز پیش از پایان سال ۲۰۱۲ میلادی در سینماهای امریکا آغاز شد تا بتواند در جشنواره اسکار سال ۲۰۱۳ شرکت کند. جالب بود که فیلمِ بیگلو، در سال موفقیتهای فیلم ضدایرانیِ آرگو، ۵ اسکار (از جمله اسکار بهترین فیلم) نامزد شد و فقط توانست جایزه بهترین صداگذاری را از آن خود کند.
اتفاقی که مو به مو برای فیلم «تک تیرانداز امریکایی» هم افتاد، به نحوی که آخرین اثر کلینت ایستوود[۱۲] هم، مثل سی دقیقه بامداد، برای دریافت ۶ اسکار (از جمله اسکار بهترین فیلم) نامزد شد و فقط جایزه بهترین صداگذاری را از آن خود کرد! فیلم «تنها بازمانده» هم تنها دو اسکار نامزد شد که هر دو مورد در بخش صدا بود.
داستان فیلم «مهلکه» که بر اساس یک کتاب به نام «جنگ نیرویی است که به ما معنا میدهد» ساخته شده، راجع به افرادی است که در جنگ عراق مأموریتشان خنثی کردن بمبهایی است که در مسیر حرکت کاروان ارتش عراق کار گذاشته شده است. مأمورانی که در ظاهر قهرمانانی بشردوست در فیلم جلوه می کنند و فقط به فکر سربازان امریکایی نبوده و هرچه از دستشان بر بیاید برای مردم عراق هم انجام می دهند. و با وجود بی لیاقتی مسلمانان، باز هم دلشان به رحم می آید و تا پای جان از مردم عراق در برابر تروریستها دفاع می کنند!
تصویر ۱۷ – پوستر فیلم مهلکه
داستان فیلم «۳۰ دقیقه بامداد» راجع به یک مأمور خانم عضو سازمان سیا به نام مایا است که از سال ۲۰۰۳، به همراه نظامیان و شکنجه گران امریکایی، دنبال بن لادن می گردد. تا اینکه بعد از چندین بار ناامیدی، نهایتا بن لادن را در افغانستان شناسایی می کند و بن لادن توسط ارتش امریکا به قتل می رسد. بیگلو ادعا می کند که فیلم بر اساس واقعیت است و فقط اسم شخصیتها تغییر کرده است. در فیلم، مایا و سایر شکنجه گران امریکایی به طور کامل، در قامت قهرمانانی جلوه می کنند که با مقاومت و تلاش شبانه روزی خود بشریت را از شر موجودی خطرناک نجات می دهند.
تصویر ۱۸- پوستر فیلم سی دقیقه بامداد
داستان فیلم «تنها بازمانده» که بر اساس کتابی به همین نام ساخته شده، راجع به گروهی ۴ نفره از سربازان امریکایی است که برای کشتن یکی از فرماندهان طالبان در افغانستان فرستاده شده اند. گروهی که قرار است پیش قراول ارتش امریکا باشند برای حمله به پایگاه طالبان. ولی در میانه راه لو می روند و به غیر از یک نفر باقیشان کشته می شوند. این فیلم که باز هم ادعای بر اساس واقعیت بودن دارد، این بار از متجاوزان امریکایی به خاک افغانستان، قهرمانانی مظلوم و زحمت کش برای نجات بشریت از دست تروریستها می سازد.
تصویر ۱۹- پوستر فیلم تنها بازمانده
داستان فیلم «تک تیرانداز امریکایی» که بر اساس کتاب خاطرات «کریس کایل» ساخته شده (یک نکته جالب بی ربط اینکه در امریکا روند تبدیل خاطره به کتاب و سپس کتاب به فیلم بسیار سریع است، امریکایی ها بسیار سریع تاریخ خود را از فضای شفاهی به فضای مکتوب و سپس تصویری منتقل می کنند، بر عکس ما که پس از سالها تازه در حال مکتوب کردن خاطرات رزمندگانمان هستیم و تقریبا هیچ یک از فیلمهایمان هم اقتباس از یک رمان نیستند)، راجع به یک تک تیرانداز است که در عملیاتهای ارتش امریکا به کمین ترروریستها می نشیند و از دور، سر هر جنبنده ای را که مشکوک به تروریست بودن باشد مورد هدف قرار می دهد. کاری هم ندارد که این جنبنده یک کودک عراقی باشد یا یک مادر، فقط این مهم است که «کریس کایل» هیچ وقت اشتباه نمی کند و هر تصمیمی بگیرد خدمت به بشریت است. این فیلم هم مدعی است که بر اساس واقعیت ساخته شده است و این بار قهرمان فیلم رکورددار کشتار مردم عراق از طریق تک تیراندازی است و سر بیش از ۱۶۰ مسلمان عراقی را مورد اصابت گلوله های خود قرار داده است.
تصویر ۲۰ – پوستر فیلم تک تیرانداز امریکایی
جالب است که در همه این آثار مسلمانان از این ویژگی ها برخوردارند:
- غیر قابل اعتماد هستند؛
- چه مهاجم باشند و چه مدافع، در هر صورت تروریست هستند؛
- خودشان توان مقابله با تروریستها را ندارند؛
- جواب خوبی های امریکایی ها را با بدی می دهند؛
- خودشان صلاح خودشان را نمی دانند و باید امریکایی ها بیایند و آنها را از صلاحشان مطلع کنند؛
- مثل ویروس همه جا هستند و در کمین امریکایی ها نشسته اند؛
- آنها را باید کشت، مجروح و اسیر کردنشان بی فایده است؛
- امیدی به اصلاحشان نیست و همینی هستند که هستند؛
- به شدت از مظاهر مدرنیته بی بهره اند و کشورهایشان ویران و نا امن است؛
- به قدری بی رحم هستند که حتی به خودشان هم رحم نمی کنند.
و از سوی دیگر در این آثار امریکاییها همواره با چنین کلیشه هایی معرفی می شوند:
- در هر صورت قهرمانند و نقش مثبت آثار، چه خنثی کننده بمب باشند و چه بمبگذار، چه شکنجه گر باشند و چه شکنجه شونده، چه تک تیرانداز باشند و چه توسط یک تک تیرانداز کشته شوند، چه به خاک دیگران تجاوز کنند و چه به خاکشان تجاوز شود؛
- همواره برای بشریت اهدافی والا دارند و به فکر نجات بشر از دست تروریستها هستند؛
- درد حقوق بشر دارند و به دنبال سربلندی هم وطنانشان هستند؛
- همیشه تشخیص هایشان درست است و هیچ وقت کسی را به اشتباه نمی کشند؛
- بددهن و شوخ طبع هستند و در عین حال خانواده هایشان را خیلی دوست دارند؛
- از اصل جنگ خوششان نمی آید ولی در عین حال روحیه ای حماسی دارند؛
- اهداف معنوی و انسان دوستانه بیشتر از اهداف مادی و جنگ طلبانه در حضورشان در جنگ موثر است.
جالب است که در هیچ یک از فیلمهای جنگی امریکایی، حتی برای دقایقی ماجرا از نگاه مردم عراق و افغانستان روایت نمی شود. این همیشه امریکاییها هستند که از مسلمانان می ترسند و این همواره مسلمانان هستند که غیرقابل اعتمادند و هر آن ممکن است صدای اذانی بیاید و به امریکاییها حمله کنند. حال آنکه مطئنا اگر دوربین یکی از فیلمسازان امریکایی در نگاه مسلمانان قرار بگیرد که مورد تجاوز امریکا قرار گرفته اند، ماجرا چیز دیگری خواهد بود.
اگر می خواهید اوباما را بشناسید، نگاه کنید که طرفدارانش در هالیوود چه می سازند و چگونه مورد تقدیر قرار می گیرند. لبخندهای پای میز مذاکره و پیامهای نوروزی شان غیرصادقانه ترین لحظات زندگی شان است. بالا برویم، پایین بیاییم، ما مسلمان ها برای امریکاییها تروریستهایی خطرناک و غیر قابل اعتمادیم که بایست قهرمانان امریکایی ما را از شر خودمان نجات دهند. خلاصه اینکه در رابطه با امریکا بیشتر از آنکه چشمهایتان را بچرخانید، گوشهایتان را تیز کنید! شاید پشت این اذانی که پخش می کنند، تک تیراندازی به کمین نشسته باشد…
نویسنده: محمدصادق باطنی
منبع:مدرسه هنر و رسانه آینه