به گزارش فناوری فرهنگی، مزیت اصلی اقتصاد ایران، حتی با وجود نفت، در هنر و میراث فرهنگی است و سرمایهگذاری در حوزه صنایع خلاق تنها جایگزین و منبع پایدار برای اقتصاد وابسته به نفت است و مساله اساسی آن است که چگونه میتوان درآمد صنایع خلاق (اقتصاد خلاق) را جایگزین درآمد نفت (اقتصاد نفت) کرد.
در شماره قبلی اشاره شد که صنایع خلاق موضوع عصر چهارم بعد از عصر کشاورزی، صنعتی و اطلاعات و داناییمحور از سال 1980 به بعد بود و ریشه موضوع صنایع خلاق در بستر مفهوم صنایع فرهنگی پا گرفت که شاید اولین بار توسط مکتب فرانکفورت در دهههای 30 و 40 و آدورنو و همفکرانش ارائه شد. یونسکو صنایع فرهنگی را آن صنایعی میداند که محصولات خلاقانه ملموس و ناملموس هنری تولید میکند و دارای پتانسیل بازتولید درآمد و ثروت از طریق بهکارگیری داراییهای فرهنگی و تولید کالاها و خدمات دانشپایه اعم از سنتی و معاصر هستند.
این مفهوم در گذر زمان کمکم بار معنایی خود را تغییر داد و صنایع خلاق جایگزین آن شد. شاید اولین بار در سال 1994 در استرالیا و در سال 1997 در بریتانیا این مفاهیم شکل گرفت. صنایع خلاق که صنایعی بودند با ماده اولیه ایدهها و خلاقیت، طبق تعریف یونسکو، به چهار دسته تقسیم شدند: میراث فرهنگی (شامل میراث فرهنگی ملموس و ناملموس)، انواع هنر (شامل هنرهای نمایشی و تجسمی)، رسانهها (فیلم، تلویزیون، رادیو، رسانههای چاپی و نشریات) و بالاخره آفرینشهای کارکردی (شامل طراحیهای داخلی، گرافیک، مد، جواهرآلات و اسباببازیها، نرمافزار، بازیهای ویدئویی، محتواهای دیجیتالی، معماری، تبلیغات، پژوهشها و تحقیقات خلاق). همچنین در پایان یادداشت قبلی اشارهای به شهر خلاق و پیشرانهای مهم اقتصاد خلاق شد و در این شماره به عوامل موثر بر رشد و توسعه شهر خلاق پرداخته میشود.
ریچارد فلوریدا، مبدع نظریه طبقه و شهر خلاق، در کتاب خود در سال 2002 بیان میکند شهر خلاق برای رشد و توسعه به سه نوع سرمایهگذاری نیاز دارد:
سرمایهگذاری عقلانی: سرمایهگذاری عقلانی سرمایهگذاریهای فردی و پسانداز نیست. سرمایهگذاری عقلانی نه بر اساس احساس، بلکه بر اساس عقل و منطق صورت میگیرد.
سرمایهگذاری خلاق: از این نظر حائز اهمیت است که موجب روشن شدن بارقههای علمجویی و بالا رفتن قدرت تصویرسازی ذهنی برای آینده میشود و با توجه به نظر ریچارد فلوریدا، هیچ فرد و سازمانی قادر به مجبور کردن مردم برای اینکه خلاق و نوآور باشند، نیست و این طرز تفکر که شهروندان با اجبار به سمت خلاق بودن هدایت شوند منسوخ و مردود است. شهروندان باید خود بخواهند که خلاق و نواندیش باشند؛ تنها برای خودشان و نه به اجبار دیگری و این چیزی است که پایداری و دوام خلاقیت را در اجتماع تضمین میکند.
سرمایهگذاری اجتماعی: سه شاخص اصلی دارد: اعتماد (اعتماد خاص و عام که اعتماد عام مد نظر است)، مشارکت (سه ویژگی دارد: از روی منطق و عقل باشد، مستمر باشد و توسط یک گروه و نهاد سازماندهی شده باشد) و همدلی (بدون منت و رشوت باشد) که البته نقش این سرمایهگذاری از آن جهت است که باعث برانگیختن فضایی از خلاقیت و نوآروی میشود (رنانی، 1394). این سه نوع سرمایهگذاری همراستای چهار نوع سرمایه اقتصادی، انسانی، اجتماعی و نمادین بود که در شمارههای قبل به آن اشاره شد.
همچنین فلوریدا شهر خلاق را بر اساس سه متغیر عمده (موسوم به سه T) پایهگذاری کرده است که عبارتند از: فناوری، استعداد و سازگاری. فناوری به واسطه فراهم ساختن فرصتهایی برای کسب دانش بیشتر نقش مهمی در رشد اقتصادی دارد. استعداد دربرگیرنده آن دسته از افرادی است که واقعا اندیشههای ابداعگرایانه و نوآورانه دارند و سازگاری دربرگیرنده فرهنگی باز و متنوع بر مبنای قومیت، نژاد و جهتگیری جنسی است. به طور کلی، طبقه خلاق در مکانهایی ریشه میدواند که دارای این سه متغیر سرنوشتساز باشد. هر کدام از این سه عامل اهمیت دارند، اما بهتنهایی شرط کافی نیستند و یک مکان به منظور جذب افراد، ایجاد نوآوری و تحول اقتصادی باید هر سه متغیر را دارا باشد (Ashtari & Mahdneghad, 2012).
چارلز لندری معتقد است در شهرهای مدرن باید خلاقیت را جایگزینی برای منابع طبیعی بومی تلقی کرد. او میگوید که «امروزه بسیاری از شهرهای جهان با دورههای گذاری روبهرو هستند که عمدتا ناشی از نیروی جهانی شدن است. این گذارها از منطقهای به منطقه دیگر متفاوتند. در مناطقی مثل آسیا شهرها در حال رشدند حال آنکه در مناطق دیگری مثل اروپا، صنایع قدیمی ناپدید میشوند و ارزش افزوده در شهرها بهندرت از طریق ساخت و تولید صنعتی (کارخانهای) و بیشتر از طریق سرمایه معنوی (مالکیت معنوی) به دست میآید که در محصولات، فرایندها و خدمات تجلی مییابد(Landry, 2006).
شهرهای خلاق پتانسیل خلاقیتشان را در راههای مختلف به کار میگیرند. برخی شهرها به عنوان مکانی برای خلق تجربههای فرهنگی برای ساکنان و بازدیدکنندگان عمل میکنند. این کار از طریق نمایش و عرضه میراث فرهنگی یا از طریق فعالیتهای فرهنگی در زمینه هنرهای نمایشی و تجسمی انجام میشود. برخی دیگر جشنوارههایی برپا میکنند که به هویت کل شهر شکل میبخشند. برخی نیز به دنبال صنایع رسانهای و فرهنگی گستردهتر هستند تا شغل و درآمد ایجاد کنند و به عنوان مراکزی برای رشد منطقهای و شهری عمل کنند. در موارد دیگر، با نگاه به ظرفیتهای هنری و فرهنگی شهر، یک نقش ویژه و برتر برای عنصر فرهنگ در شهر قائل میشوند که ضمن تقویت هویت فرهنگی شهر و ارتقای انسجام اجتماعی آن، قابلیتهای زیستی شهر به عنوان جایی برای زندگی نیز بهبود مییابد.
مشارکت «بخش خلاق» در شکوفایی اقتصادی شهرها را میتوان بر حسب مشارکت مستقیم این بخش در خروجیها، ارزش افزوده، درآمد، اشتغال و غیره از طریق تاثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم اندازه گرفت؛ مثلا با پولهایی که توسط گردشگران برای لذت بردن از جاذبههای فرهنگی یک شهر خرج میشود. به علاوه، شهرهایی که یک زندگی فرهنگی فعال دارند، میتوانند جذبکننده سرمایهگذاریها از انواع صنایع به سمت خود باشند زیرا سرمایهگذاران مایلند در شهرها و مراکزی مستقر شوند که دارای محیطی مطبوع، لذتبخش و برانگیزنده باشند. به بیان سادهتر، شهرهایی که حال و هوای فرهنگی زندهتری دارند، سرمایهگذاران بیشتر و کسبوکارهای پیشرفتهتری را به سمت خود جلب میکنند (ملکیفر، 1387).
نقطه اشتراک هر سه نوع سرمایهگذاری که به آنها اشاره شد، در خلاقیت است که این خلاقیت به عنوان یک نیروی عظیم برای ساخت تصویری بهتر از جهان و متفاوت با جهان ماشینی دوره مدرنیسم رشد مییابد. نکته اساسی آن است که ارزشهای نهفته در بافتهای قدیمی و تاریخی و نیز ارزشهای نهفته در آثار هنرمندان اعم از ارزشهای تجاری، منابع، عملکردی، زیستمحیطی، تداوم خاطره فرهنگی، زیباشناختی، معماری، معنوی، اجتماعی، نمادین و اصالت میتواند رمز ماندگاری و نیز پایداری شهرها باشد. بنابراین هنرمندان به عنوان مهمترین طبقه خلاق و هنرها به عنوان مهمترین صنایع خلاق در شهرها، پدیدآورنده شهر خلاقند و بررسی مسائل اقتصادی آنها یعنی بررسی اقتصاد خلاق به نمودار توجه کنید:
منبع:مجله بنیاد ملی نخبگان