« دستهای طلایی » از آن کتاب های دانشگاهی نیست که توسط استادان در کالج کارآفرینی تدریس می شوند و همه چیز را گل و بلبل نشان داده و یا راه حل قدم به قدم برای رسیدن به موفقیت ارائه کند. این کتاب بسیار واقع گراست، زیرا توسط دو کارآفرین که خودشان بارها و بارها پیروزی و شکست را تجربه کرده اند نوشته شده است.
معرفی کتاب / مقدمه
-توانایی کارآفرینان در رویاپردازی، بردن، باختن و دوباره بردن اغلب به عنوان «روحیه کارآفرینی» نام برده می شود. این چیزی است که کارآفرین را در زمینه ی کسب و کار از بقیه مردم متمایز می کند.
-مشکل آن است که هیچ دولتی نمی تواند شغل واقعی ایجاد کند. تنها کارآفرینان قادر به آن هستند که آینده را ببینند، آن آینده نگری را وارد زندگی کرده و ریسک کردن و باختن را بپذیرند.
-مشکل دیگر آن است که مدارس، کارآفرین پرورش نمی دهند. آنها برای تولید کارمند طراحی شده اند. این است که مردم می گویند:« به مدرسه برو تا در آینده شغل خوبی نصیبت شود.»
– نوشته حاضر راجع به کسب و کار نیست. درباره موارد لازم برای تبدیل شدن به کارآفرین موفق است.
–پنج انگشت نشانگر پنج عامل کلیدی است که هر کارآفرینی که رویای موفقیت دارد باید بر آنها مسلط شود:
- انگشت «شست»، نماد «شخصیت» است. بدون آن کارآفرینان نمی توانند شکست های اجتناب ناپذیر و ناامیدی هایی را که در سر راه «خلق همه چیز از هیچ چیز» خواهند داشت، تحمل کنند. قلمرو نادانسته ها پر از خطر است.
- انگشت «نشانه»، بیانگر «تمرکز» است. کارآفرینان باید تمرکز مناسب داشته باشند تا موفق شوند
-
- انگشت«میانی»، بلندترین انگشت، تماماً درباره «برند» است که آنچه را که شما نماد آن هستید منعکس می کند.
- انگشت «حلقه» درباره «روابط» است. چگونه شریک خوب بیابیم، چگونه شریک خوبی باشیم و روابط مختلفی را برای رسیدن به موفقیت ایجاد کنیم.
- نهایتاً، «انگشت کوچک» نماد «چیزهای کوچک» است. خواهید دید که چیزهای کوچک می توانند مسائل بزرگی شوند و شما را در یک سری موفقیت های تصاعدی قرار دهند.
فصل اول: انگشت شست / قدرت شخصیت
-به قول ادیسون، مخترع چراغ برق و بنیانگذار جنرال الکتریک: «من شکست نخورده ام، ده هزار راهی را که به نتیجه نمی رسد، پیدا کرده ام.»
-در واقع کارآفرینان در ایجاد «دستهای طلایی» برای خود شکست می خورند چون به میزان کافی شکست نمی خورند.
-انگشت شست «بلوغ عاطفی و قدرت شخصیت» را نشان می دهد. یعنی همان بالا و پایین ها و برد و باخت هایی که کارآفرینان هر روز با آنها روبرویند.
– کارآفرینان به دو دلیل از موفقیت باز می مانند:
1) فقدان سرمایه
2) فقدان تجربه عملی در کسب و کار
من بر اساس تجربه ی خود یک مورد دیگر اضافه می کنم:
3) فقدان بلوغ عاطفی و قدرت شخصیت لازم
سومی از همه مهمتر است. همه ی ما افرادی را می شناسیم که ایده های خوبی برای کسب میلیون ها دلار درآمد دارند اما آنقدر تنبل هستند که حتی از صندلی خود بلند نمی شوند.
– در صحبت با کسانی که می خواهند کارآفرین باشند اغلب می گویم اگر می دانستم چقدر نمی دانم، ممکن بود شروع نکنم. همینطور اگر می دانستم چقدر رسیدن به این ویژگی ها چقدر مشکل است باز شاید شروع نمی کردم. چون راه پیروزی من از میان شکست هایم گذشته است.
-« موفقیت نیاز به قربانی کردن دارد.» من هنوز فرد موفقی را ندیده ام که فداکاری زیادی برای رسیدن به موفقیتش نکرده باشد. قربانی کردن، قیمتی است که شخص برای موفقیت خود می پردازد. متاسفانه اکثر مردم خواهان پرداخت هزینه نیستند. برایشان آسانتر است که راحت و امن و امان در حد متوسط، و نه درحد موفق، زندگی کنند.
-آلبرت انیشتین گفته است: « تنها دو چیز تمام نشدنی است: جهان و حماقت های انسان و من درباره اولی مطمئن نیستم.»
-لازم است کارآفرینان در ابتدا تا مدتی (ماه ها و یا سال ها) اگر لازم باشد رایگان کار کنند. مقدار ساعات کار رایگان است که فرق کارآفرینان با کارفرما را نشان می دهد.
-پیشنهاد برای ورود به عرصه کارآفرینی: بهتر آن است که کار موظف روزانه خود را حفظ کنید و در ساعات باقیمانده بر روی کسب و کار خودتان کار کنید.
-کارآفرینان باید نحوه برخورد با ترس و استرس را بلد باشند. استرس و ترس باید به کارآفرین انگیزه بیشتر برای خلاقیت، یادگیری سریع تر و افزایش دانش درباره مردم و کسب و کار بدهد. ترس انگیزاننده ای برای یادگیری اوست. اگر ترس شما را فلج می کند شغل موظف خود را ادامه دهید.
-کسب و کار تنها در صورتی رشد می کند که کارآفرین رشد کند.
چند مثال از نحوه ی فریب خوردن به دلیل تنبلی:
(1 کارمندانی که امنیت شغلی را باور دارند.
(2رأی دهندگانی که به سیاستمدارانی رأی می دهند که قول داده اند خواسته های آنان را پیگیری کنند.
(3افرادی که خیال می کنند گرفتن نمره ی خوب در دانشکده تضمین کننده امنیت شغلی در کل زندگی است.
(4افراد ناامیدی که گول این چیزها را می خورند،مثل: کتاب مرا بخرید و یک شبه میلیونر شوید و یا این قرص را بخورید و بدون ورزش ده کیلو کم کنید.
(5هرکس که باور می کند جملات زیر درست است:
-دولت مشکل را حل خواهد کرد.(مشکل دوتا شد.)
-ما به پول نیاز نداریم می توانیم با عشق زندگی کنیم.(بله البته تا وقتی با والدین خود زندگی می کنید)
-ایمن، مانند پول در بانک.
کلاه برداران معلم های خوبی هستند
-بابای دارا می گفت لحظه ای که کسب و کارت را شروع کنی مردان و زنان حقه باز سر و کله شان پیدا می شود؛ او نگفت این آدم ها بد هستند. در اندیشه ی او آنها ظاهر می شوند تا به تو لطفی بکنند و درس هایی که نیاز داری به تو بیاموزند. می گفت:« کلاه برداران معلم های خیلی خوبی هستند.» و اضافه کرد« فقط تو جزء انها نباش»
-پیروزی از دل شکست بیرون می آید نه از به خاطر سپردن جواب های درست.
تعریف موفقیت متفاوت است
-موفقیت در عالم کلاس درس یعنی اینکه هیچ اشتباهی نکنی و یک کارنامه با نمره الف به دست آوری اما در دنیای کسب و کار برعکس است. تا اشتباه نکنی موفق نمی شوی.
-آلبرت انیشتین گفته است تنها دو چیز تمام ناشدنی است: جهان و حماقت های انسان. و من در مورد اولی مطمئن نیستم.
اشتباه صورت می گیرد؛ اما…
-اگر بتوانید مقدار زمانی را که صرف یک پروژه می کنید روی انگشتان خود بنویسید پس معلوم است زمان کافی صرف آن نکرده اید. باید تاحدی که دیگر بیشتر از آن اصلا برایتان مقدور نباشد وقت صرف کنید.
-انتقاد های زیاد و برخوردهای منفی و «نه» شنیدن های مکرر را تحمل نمایید. اوضاع قبل از خوب شدن، بد است.
به یاد داشته باش و انجام بده
-انگشت شست کلا درباره قدرت و توامندی شخصیتی است و کارآفرین شدن قدرت شخصیت می خواهد. آدم های باهوش مدرسه مثل باهوش های کوچه و خیابان نیستند. برای کارآفرینی نیاز به سختی هایی دارید که در سطح خیابان بدست می آید.
–چه بخواهید یا نخواهید انتقادات از کار و شخصیت شما اتفاق می افتد پس یاد بگیرید آن را دریافت نموده و از آن درس بیاموزید.
-کارآفرین شدن یک نقشه ی یک شبه پول دار شدن نیست.
-قدرت به معنی متکبر، پست، یک دنده و عصبانی بودن نیست. قدرت یک نگرش، خط مشی و داشتن تعریف و انگیزه است.
فصل دوم: انگشت اشاره / تمرکز
-تمام تمرکز خود را روی کاری که در دست داری جمع کن. پرتوهای خورشید
تا وقتی که متمرکز نشوند نمی سوزانند. «الکساندر گراهام بل»
-تمرکز یعنی یک کار را تا رسیدن به موفقیت ادامه بده.اثر کارآفرینان بخاطر فقدان قدرت شخصیت «انگشت شست» و فقدان توانایی در تمرکز، که قابلیت ماندن درکار تا رسیدن به موفقیت است شکست می خورند.
-افرادی که می توانند تمرکز کنند توان جمع آوری تمام قابلیت های خود و توجه به موضوع و هدف پیش روی خود را دارند.
-خیلی افراد چون تمرکزشان بر روی امنیت شغلی و حقوق و درآمد ثابت است در عمل به عنوان کارآفرین شکست می خورند.
-خیلی وقت ها متمرکز بودن یعنی «انجام بده وگرنه بمیر» و «هرچقدر طـــــــــــــــــــول بکشد»
-وقتی حرکت سخت می شود خیلی ها تمرکزشان را از دست داده و از کار دست می کشند. بدنبال چیزی آسانتر می گردند و بدتر از همه آنکه بیشتر مردم اصلا شروع نمی کنند.
– چطور می توانید قدرت تمرکز خود را ارزیابی کنید:
- وقتی زمان بر شما سخت می گذرد چه مدت می توانید به حرکت ادامه دهید.
- آیا به آسانی پریشان می شوید؟
- آیا تاکنون پروژه هایی را از هیچ ایجاد کرده اید؟
- حتی وقتی که به خودتان شک دارید آیا می توانید به راه ادامه دهید؟
-فرق گلف بازان حرفه ای و گلف بازان خوب آن است که حرفه ای توپ را وادار می کنند در پرواز خود از مسیر مورد نظر آنها پیروی کند.
-انگشت شست توانایی ادامه مسیر را به کارآفرین می دهد و انگشت اشاره او را بر روی رسیدن به دیدگاه خودش متمرکز می سازد. افرادی که ایده دارند ولی فاقد قدرت انگشت شست هستند فقط ایده دارند، دیدگاه بدون قدرت شست منجر به رؤیاهای هذیانی می گردد.
جریان نقدینگی 4بخشی cash flow
1) E بمعنی کارمند است
– کارمندان بیشتر بدنبال شغل امن و پایدار با مزایای معین هستند.این ذهنیت باعث می شود کارمندان روی امنیت شغلی، حقوق پایدار و ثابت، مرخصی ها، مزایا و ارتقاها متمرکز باشند.
-مشکل : اگر قرار ذهنی شما بر روی حقوق پایدار وامنیت تمرکز دارد نمی توانید تبدیل به کارآفرینی با تمرکز شوید.
2) S بیانگر خود اشتغالی ها، کسب و کارهای کوچک و تخصص می باشد
-هنگامیکه بیشتر افراد شغل موظف خود را کنار گذاشته و کسب و کار متعلق به خودشان را آغاز می کنند و به درون این چارک وارد می شوند. آنان به شکل موفقیت آمیز تمرکز خود را از حقوق و مزایای ثابت بر رئیس خود بودن و انجام کارها به روش خودشان تغییر می دهند.
-علت آنکه بیشتر افراد بخش E وارد S نمی شوندS حقوق و مزایای ثابتی را ضمانت نمی کند.
-مشکل: در این چارک وقتی افراد کار را متوقف می کنند پولسازی را متوقف کرده اند.
3) B نمایانگر صاحبان کسب و کارهایی است که بیش از 500 کارمند دارند
-افرادی که در این چارک هستند کمترین مالیات را می پردازند(تازه اگر مالیاتی بدهند)
-این افراد بیشتر اوقات بدنبال E و S هایی هستند که بتوانند کسب و کارهایشان را بگردانند.
-مشکل: تعداد خیلی خیلی معدودی از sها کسب و کارشان را به چارک B می رسانند زیرا این چارک نیاز به مهارتهایی متفاوت و تغییر عمده در تمرکز دارد.این کار سخت است ولی وقتی با موفقیت انجام گردد در به روی دنیایی از ثروت نامحدود گشوده می شود.
4) I نمایشگر سرمایه گذار است
-سرمایه گذاران Iعاشق قرض دادن پول یا شراکت برابر هستند. آنها تمایل دارند در کسب و کارهای چارک B و یا کسب و کارهای چارک s که آماده ی توسعه و گسترش به B هستند مشارکت کنند.
آیا تمرکزتان محدود است؟
-هرچه زمان بیشتری را در دانشکده صرف کنید تمرکز شما کمتر می شود چون هرچه درباره یک موضوعی بیشتر بدانید بیشتر در آن متخصص می شوید. وقتی مدرک دکتری بگیرید در بین مردمی هستید که بیشترین آگاهی را درباره ی کمترین چیزها دارند. اما کارآفرینان برخلاف این زندگی می کنند.آنها درباره بسیاری از چیزها می دانند و می توانند در بسیاری از عوالم موفق عمل کنند. آنها آگاهی یک عمومی دان را دارند بجای دانش عمیق یک متخصص.
-وقتی شما کاملا تخصص یافته شده اید خیلی راحت تصویر کلی کسب و کار را از دست می دهید.
-آنان که در کار و زندگی جز E و S ها هستند آنقدر سرشان شلوغ است که تصوری از وجود B ها و I ها ندارند. آنان تصویر کلی را از دست می دهند.
فصل سوم: انگشت میانی / برند
-داشتن برند برای یک شرکت مثل داشتن یک اعتبار برای یک شخص است. اعتبار با تلاشی که برای انجام خوب کارهای سختی می کنیم ساخته می شود. «جف بزوس»
-یک دلیل آنکه کارآفرین در تبدیل کار خود به یک برند شکست می خورد آن است که پول برایش مهمتر از برندش است. برند شدن طاقت و جرات می خواهد. جرات می خواهد که طرفدار چیزی باشی که به آن اعتقاد داری حتی اگر در بین مردم طرفدار نداشته باشد.
-جلسه استخدام خلبانان جدید: خلبان نیروی هوایی / زمین های گلف و استخرهای شنا- خلبان نیروی دریایی/ هلی کوپترهای حمل و نقل بزرگ- خلبان نگهبان ساحلی/ نجات زندگی ها در دریا-خلبان تفنگدار دریایی/ کشتن مردم
-خودتان، کارتان و برندتان باید اول به مردم نشان دهد که شما به چه چیز اهمیت می دهید باید احساس کنند که شما به آنها اهمیت می دهید. می دانید یک کسب و کار برای پول نیست؛ برای اهمیت دادن و حمایت کردن است. اگر شما صادقانه اهمیت بدهید یعنی تعهد برندتان را باایجاد تجربه ای برجسته برای مشتری به انجام برسانید و تمام وقت کار کنید، پول خودش سرازیر خواهد داشت.
در مجموعه خود الگو ایجاد کنید
-در سازمانتان الگو باشید. کارمندان و شرکائتان ببینند که هر روز چقدر سخت و طولانی کار می کنید. نشان بدهید وقت برایتان ارزش دارد.
-مهم نیست هر اشتباه چقدر کوچک باشد مهم این است که بازتاب شما و برند شماست. لذا از آن درس بگیرید و نگذارید دوباره اتفاق بیفتد.
شما نماد چه هستید؟
-برند دو کلمه است: « قولی » است که می دهید و « عملی » که به قولتان می کنید.
-شما نامتان، محصولتان و خدمتتان هم یک پاسخ احساسی و هم پاسخی فکری-معنوی در مشتریان شما ایجاد می کند.
سوالاتی که باید از خود بپرسید
1) چرا داری این کار را انجام می دهی؟(اصیل و مورداعتماد بودن)
-شما باید دلیل خوبی برای انجام کارتان داشته باشید زیرا مردم با آن چرا ارتباط برقرار می کنند. کارآفرینان لازم است برای کاری که می کنند دل بدهند زیرا اولین نکته ی یک برند خوب اصالت آن است همه اش موضوع پول نیست.
-برندسازی به همان اندازه که یک کار پرشتاب است یک ماراتن نیز می باشد. باید این سوالات را از خودتان بپرسید.
- با کسب و کارتان می خواهید به چه چیزی برسید؟
- چه چیز شما را صبح از رختخواب بیرون می کشد؟
- می خواهید میراث شما چه باشد؟
سوالاتی که باید از خود بپرسید
2) چه مشکلی را می خواهید حل کنید؟(بامعنا بودن)
-اگر کاری که میکنید نفعی به دیگران نمی رساند بی معنی است.
-باید این سوالات را از خودتان بپرسید:
- اگر فردا کسب و کارتان از بین برود دنیا چه چیزی را از دست خواهد داد؟
- چگونه کالای خدمت شما زندگی مشتریان شما را بهتر می سازد؟
3) چه کسی یا چه چیزی موجب رقابت شماست؟(متفاوت بودن)
-هر کسب و کاری رقابت دارد و برای ساختن یک برند باید متفاوت باشید.
-برای اثبات وجود رقابت همین قدر بس که مشتریان شما نمی دانند شما وجود دارید لذا غفلت و جهالت، خود می تواند یک رقیب باشد.
-کار در یک شرکت هدفدار جالب تر، بامعناتر و رضایت بخش تر است.
بیاد داشته باش / انجام بده
–برند یک لوگو نیست ؛ برند قولی است که داده و باعمل به آن تجربه خوشایند به مشتریان تقدیم می کنید.
-مردم با قلبشان خرید می کنند و با فکرشان توجیه می نمایند. پس شجاعت لازم برای پیدا کردن قلب خود و قرار دادن آن در برند خود داشته باشید.
-هرچه برای افزایش مهارت سخنوری در جمع لازم است انجام دهید حتما به آن نیاز خواهید داشت.
فصل چهارم: انگشت حلقه/ روابط
-با شریک بد نمی توانی کار خوب انجام دهی.
-دنیا پر از آدم های خوب است اما همه ی آنها نمی توانند شرکای خوبی باشند.
-اگر شرکای بد داشته باشید به هرکاری دست بزنید خراب خواهد شد.
-کسی که با شریک بد شراکت کند خودش شریک بدی برای دیگران است.
-جنبه ی جالب تمام خیانت ها آن است که شخصی که به شما خیانت می کند اغلب احساس می کند که خودش کسیست که مورد خیانت قرار گرفته است. بعبارت دیگر آن شخص راهی برای توجیه خیانتش به شما پیدا می کند. درد ناشی از خیانت می تواند آنقدر بزرگ باشد که پاسخ اول شما سرزنش و تنبیه شخص خیانتکار باشد؛اما مقاومت کنید این همان چیزی است که او دارد انجام می دهد. او راهی برای توجیه خیانت به شما یافته است؛ بی توجه به آنکه آیا شما استحقاق چنین خیانتی را دارید یا خیر.
-بهترین انتقام؛ موفقیت است. شرکای بد بمنزله ی هیزم آتش موفقیت هستند. باید از خشم به جای انتقام برای موفق تر شدن استفاده کرد.
-وقتی شریک خوبی داشته باشید پیشنهادهای کاری خوب زیادی به شما می شود.
-آدم های خوب می توانند شرکای بدی باشند و آدم های خوب بی تجربه به بهترین معاملات دعوت نمی شوند.
-بهترین معاملات آن است که برای همه ی طرفها شرایط برد-برد را ایجاد کند.
-فقط کسانی مورد انتقاد نیستند که ریسک نمی کنند. از ریسک موجود نترسید و اگر از شما انتقاد می شود بدانید که در وضعیت خوبی هستید.
-اگر دیگران را برای زیان هایتان سرزنش کنید چیزهایی بالاتر از پول از دست می دهید. آنان می توانستند زمینه ی یادگیری و رشد شما را فراهم کنند. شما با این کار این فرصت را از دست داده اید. یک علتی که بیشتر مردم در چارک E یا اندکی هم درچارک s می مانند آن است که نمی خواهند مسئولیت کار افراد دیگر را بپذیرند. افرادتان می توانند بزرگترین دارایی شما یا بزرگترین بدهکاریتان باشند.
-دنیا پر از سرمایه گذارانی است که دنبال سرمایه گذاریهای بزرگ هستند. مشکل آنجاست که کارآفرینان بزرگ کمی هستند که ارزش سرمایه گذاری داشته باشند. سرمایه گذاران حرفه ای به محصول شما نگاه نمی کنند؛ اولین چیزی که او می خواهد بداند آن است که شما که هستید، تجربه های قبلی شما چیست و چه کسانی در کنار شما کار می کنند.(شرکا و همکاران)
به یاد داشته باش/انجام بده
-هرکسی برای شریک بودن آفریده نشده است.و هرکسی نیاز به شریک ندارد. اما داشتن شریک هایی که مهارتهای متفاوت از مهارتهای شما داشته باشند بسیار ارزشمند است.
-با افرادی شریک شوید که دارای ارزش های یکسان با شما بوده؛ نگرش و انگیزه ی شما را داشته باشند.
-پیش از شروع شراکت برای پایان دادن به آن طرح ریزی کنید.
فصل پنجم: انگشت کوچک / چیزهای کوچکی که اهمیت دارند
-اگر همه آنچه ظرفیتش را داریم انجام می دادیم، شدیدا از خودمان شگفت زده می شدیم. «توماس ادیسون»
-چیزهای کوچکی که به حساب می آیند، یک کسب و کار را بزرگ می کنند.
-حمل یک شبه / آموزش مالی ساده و شاد / تحویل در کمتر از 30 دقیقه
-در کسب و کار افرادی که دست بالا را دارند موفق تر هستند. دست بالاتر با چیزهای کوچکی که مهم هستند به دست می آید.
– Eها و S ها بر روی درآمد تمرکز دارند در حالی که B ها و I ها بر روی دارایی تمرکز می کنند. دارایی ها شامل کسب و کار، برندها، پتنت ها، علامت تجاری، املاک، اوراق بهادار و کالاها می شود. کار کردن برای دارایی به جای پول، مسأله کوچک خیلی مهمی است که تفاوت بزرگی را در کل زندگی یک کارآفرین ایجاد می کند. دلیل آن است که دارایی ها می توانند (چه کار بکنید یا نکنید) به شما پرداخت داشته باشند.
-برخلاف باور عمومی، ثروتمند شدن در چارک B و I نیاز به بخشندگی دارد. شما به عنوان یک B ، قبل از ثروتمند شدن باید آرزو داشته باشید مردمان زیادی را ثروتمند کنید.
-ایمان مذهبی یک اصل را می آموزد: «از هر دست بدهید از همان دست پس می گیرید». بسیاری از مردم ثروتمند نیستند چون می خواهند بیش از آنچه می دهند، بگیرند.
به یاد داشته باش / انجام بده
-به دنبال چیزهای کوچکی بگردید که در کسب و کار شما، نکته مهمی برای مشتریان باشد.
-از انرژی و موفقیت خود به مردم ببخشید. «دست های طلایی» ورزش انفرادی نیست، یک کار گروهی است.
-تأخیر نکنید. هر روزی که بدون دیدگاه، بدون نقشه و بدون اثبات عملی بودن آن نقشه ها کار کنید یک روز از موفقیت عقب مانده اید.
-خودِ واقعیتان را کشف کنید و کسانی را اطرافتان جمع کنید که استعدادها و نحوه عمل شما را کامل می کنند.
-افراد و کسب و کارهای موفق را مطالعه کنید تا چیزهای کوچکی را که در کارشان مهم بوده است بیابید.
مهم ترین هدیه کارآفرین به دنیا شغل، امنیت و رفاه برای دیگران است.
بسیار زیبا و مفید خیلی ممنون