به گزارش فناوری فرهنگی، صنعت گردشگری، امروزه بهویژه در ابعادِ اقتصادی و فرهنگیِ خویش، نقشی تعیینکننده درتوسعه یافتگیِ کشورها ایفا مینماید، به طوریکه اقتصاددانان به آن، لقبِ «صادرات نامرئی» داده اند. این صنعت پویا، بخشِ مهمی از فعالیتهای اقتصادی و تولیدی کشورهای توسعهیافته و درحالِ توسعه را به خود اختصاص داده است. توسعهی این صنعت در کشورهای صنعتی، موجب تنوع درآمدها و کاهش ناهماهنگی در اقتصاد میگردد؛ و در کشورهای درحال توسعه، فرصتی برای صادرات، تولیدِ ارز و ایجاد اشتغال بهشمار میآید. علاوه بر این، سودِ صنعتِ گردشگری صرفا در بهرهی اقتصادی خلاصه نمیشود، بلکه این بهره را از زوایای مختلفی همچون شناساندنِ فرهنگِ داخلی به دیگرِ کشورها نیز میتوان ارزیابی کرد. ویژگیهای ساختار گردشگریِ هرمکان بهنوبهی خود از یک طرف متاثر از اهمیت، اعتبار، ماهیت، تنوعِ نقش و کارکردِ مذهبی، فرهنگی، تفریحی، تجاری و بهطورکلی جاذبههای مکانی آن است، و از طرفِ دیگر، برگرفته و تاثیرپذیرفته از ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ ساکنان محلی و گردشگران است.
درحالِ حاضر، صنعتِ گردشگری در جهان توسعهی فراوانی یافته و بسیاری از کشورها از این رهیافت توانستهاند وضعیتِ خود را تا حدِ درخور توجهی بهبود بخشند و بر مشکلاتِ اقتصادیِ خویش، از قبیلِ پائین بودنِ سطحِ درآمدِ سرانه، فراوانیِ بیکاری و کمبودِ منابعِ ارزی فائق آیند، سازمان جهانی گردشگری (UNWTO) در گزارشی اعلام کرده سهم صنعت گردشگری از کل صادرات جهان در سال گذشته میلادی (2015) به ۷درصد افزایش داشته و به 4/1 تریلیون دلار رسیده است. همین آمار باعث شده که گردشگری برای چهارمین سال پیاپی با پیشی گرفتن از تجارت کالا به عنوان سومین صادرات بزرگ جهان اعلام شود. این درحالی است که بنابر اعلام سازمان جهانی گردشگری در بسیاری از کشورهای در حال توسعه صنعت گردشگری اولین صادرات مهم محسوب میشود. در این راستا باید به سهم نیم درصدی ایران از درآمد 6 هزار و 500 میلیارد دلاری گردشگری جهان اشاره کرد.
براین اساس، بررسی جنبههای اقتصادِ گردشگری به دلیل نقشی که در اقتصاد دارد، اهمیت روزافزونی پیدا کرده است. منظور از بررسی جنبههای اقتصادیِ گردشگری، بکارگیری تئوریهای اقتصادی در تجزیه و تحلیل مولفههای گردشگری است. گردشگری در مقایسه با سایر بخشهایی که از دید اقتصادی مورد مطالعه قرار میگیرد، چند ویژگی خاص دارد: تحرکناپذیری منابع، محدودیتهای ظرفیتی، فصلی بودن و عدم امکانِ آزمودن کالاهای جهانگردی قبل از زمانِ خرید، ازجملهی آنهاست که در برخی موارد تئوریهای مرسومِ اقتصاد، قادر به تجزیه و تحلیل آن نیست و لازم است که تئوریها را کمی تغییر داد و یا تئوریهای جدیدی برای بررسی آنها ارائه نمود.
یکی از مهمترین بخشهای اقتصاد گردشگری در جهان، گردشگری فرهنگی است که از کارکردهای اصلی آن، میتوان به تقویت حس مالکیت جوامع محلی بر منابع فرهنگی خود اشاره کرد، چرا که زیباییها و نقاط منحصر به فرد این منابع، گردشگران را مجذوب تواناییهای پدیدآورندگان آنها خواهد کرد. «در ادبیات گردشگری معمولاً موزهها، بناها و محوطههای تاریخی و مذهبی، نمایشگاههای هنری، جشنوارهها و بهطورکلی پدیدههای تاریخی و آئینیِ ارزنده، جاذبههای اصلیِ گردشگری فرهنگی محسوب میشوند».
در ایران راستا، ایران اگرچه با توجه به قابلیتها و پتانسیلهای فراوان خویش، از لحاظ منابع گردشگری فرهنگی (جاذبههای تاریخی، قومیتی، هنری، آئینی و …)، جزو ده کشور اول جهان میباشد، ولی تنها یک هزارمِ درآمدِ جهانیِ حاصل از گردشگری را نصیب خود کرده است؛ و این مسئلهای است بزرگ و اساسی که میبایست نسبت به آن، از سوی متولیان امر، تاملات جدیتری شود؛ چراکه با توجه به اتکای بیش از حدِ اقتصادِ ایران به صادراتِ نفتِ خام و آسیبپذیریِ فراوان آن در اثر وابستگیِ شدید آن به نفت و سایر شوکهای اقتصادی و غیراقتصادی، توسعهی صنعت گردشگری فرهنگی تا حد زیادی میتواند این آسیبپذیری را بکاهد و سیاستگذاران اقتصادی را نیز در فائقآمدن بر مشکلات جاری، از قبیل کمبود درآمدهای ارزی، پائینبودنِ سطحِ درآمد جامعه، پائین بودنِ صادرات غیرنفتی و مشکل بیکاری، یاریرسان باشد.
ادامه دارد…
* حسین خلیلی