به گزارش فناوری فرهنگی، فاطمه عبادی متولد سال ۱۳۶۸ از بندر ماهشهر است که به عنوان برنده نهایی مسابقه تلویزیونی عصر جدید احسان علیخانی معرفی شد و در فضای مجازی و رسانه ها به شهرت دست یافت . او در گفتگویی جدید از ورودش به دنیای هنر و ماجرای یادداشت هایی که به خانه های مردم می انداخت صحبت کرده است . مصاحبه ای جدید با فاطمه عبادی برنده ی عصر جدید را در ادامه در پرشین وی می توانید بخوانید .
فاطمه عبادی برنده ی عصر جدید
هنر را میتوان از جمله مقولات پیچیده در زندگی بشر دانست؛ و شاید پیچیدهترین آنها نیز باشد. هنر در میان اندیشمندان تعریف واحدی ندارد. بلکه مقولهای است که تعریفهای بسیاری برای آن ذکر میشود؛ و بر اساس این تعاریف اقسام گوناگونی دارد. اما آنچه برای ما حائز اهمیت است، پرداختن به تعریف «هنر متعالی»، بروز و ظهور و اشکال و گونههای پرداخت به آن است.
هنر متعالی، که همان هنری است که فراگیری اصول و قواعد آن برای هنرمندان ضروری است، همانند ودیعهای از جانب خداست. لذاست که هنرمند متعهد میبایست با هنر خود جامعه را به سوی سعادت و حیات طیبه رهنمون سازد. هنرمند باید بداند که ماموریت او میتواند سرنوشت جامعه را مشخص سازد،
فاطمه عبادی هنرمند توانمند بندرماهشهری که با هنرنمایی خود در برنامه تلویزیونی عصر جدید توانست در چند مرحله دغدغههای اجتماعی را با دستان خود و با کمک خاک به مردم جهان نشان دهد و با بیش از ۶ میلیون رای قهرمان مردمی فصل اول برنامه عصر جدید شود؛ این هنرمند سابقه فعالیتهای خیرخواهانه و اجتماعی زیادی در کارنامه خود دارد و فعالیتهای اجتماعی را از دوران بچگی و نوجوانی آغاز کرده است.
به سراغ این هنرمند رفتهایم تا کمی در مورد زندگی و راه پر فراز و نشیب او در فضای دغدغههای اجتماعی و موفقیتهای اخیر او مصاحبهای با او داشته باشیم:
خانم عبادی اول خودتان را معرفی کنید و از خانواده و نقش آن در رسیدن به موفقیت برای ما بگویید
بنده فاطمه عبادی متولد سال ۱۳۶۸ در بندرهندیجان هستم و در حال حاضر در بندرماهشهر زندگی میکنم من یک دهه از عمرم را در قم سپری کردهام و همانند مادرم به روستاها و طبیعت علاقهای ویژه دارم.
از خانواده که بخواهم بگویم از همسرم آقا احمد قنواتی شروع میکنم، آغاز زندگی ما از سال ۸۷ بوده و از نظر من، ایشون یک آتش نشان نمونه در سازمان منطقه ویژه پتروشیمی هستند. ما در سال ۸۹ صاحب یک فرزند به نام ابوالفضل شدیم. آقا احمد همواره کمکهای زیادی در مسیر رشد و ترقی بنده کرده و همیشه از من حمایت کرده و هنر را بسیار دوست دارند.
گفتگو با فاطمه عبادی برنده ی عصر جدید
پدر بنده یک بازنشسته سپاه است که علاوه بر حس پدر بودن ایشان برای من یک دوست بسیار نزدیک بوده است؛ روحیات ایشان به گونهای است که با همه اعضای خانواده و همکاران خود بسیار صمیمی بوده و در کنار جدیت و احساس مسئولیت خود مهربانی و عطوفت را نیز دارد؛ زیردستان او در محل کار و خارج از آن همواره از احساس خوب در کنار ایشان بودن را برای ما بازگو میکنند.
فرزندم آقا ابوالفضل هم امسال وارد ۱۰ سالگی خود میشود که با وجود استعداد، هنر و انرژی بالای خود به دنبال رشتههای مختلف ورزشی بوده است؛ البته پسرم گاهی اوقات در آموزشگاه به من کمکهایی میکند که خداراشکر نقاشیهای بسیار قشنگی را تصویر میکشند البته باید بگویم، چون کار من آموزش هنر بوده اصراری بر دنبال کردن این حرفه برای او ندارم و دوست دارم که به دنبال علاقه خود برای پیشرفت و ترقی برود.
از کی وارد دنیای هنر شدید و اولین تجربهی شما به چه زمانی برمیگردد و در چه زمینههای هنری فعالیت میکنید؟
من از وقتی به یاد دارم مشغول حرفه نقاشی هستم؛ فعالیت بنده اکثرا در زمینهی نقاشی روی سنگ، نقاشی روی دیوار، نقاشی روی پارچه، نقاشی روی ظرف با متریالهای مختلف اعم از متریال خوراکی، صنعتی، شیمیایی. من به هر چیزی که در اظرافم میبینم سعی میکتن که به دید هنری نگاه میکنم؛ در کنار کار نقاشی به هنرهای تجسمی و دستی علاقه هم دارم و نقاشی روی سفال و شیشه و عروسکسازی را به صورت حرفهای دنبال میکنم.
ورود فاطمه عبادی برنده ی عصر جدید به دنیای هنر
از دوران نوجوانی و از پانزده سالگی و انتخاب رشتهی دبیرستانم اولین قدم من در این مسیر بود. در دو سال دبیرستانم تمام تکنیکهای لازم نقاشی اعم از: رنگ و روغن، آکرولیک و گواش را زیر نظر اساتیدی مجرب که هنوز هم با همه آنها در ارتباط هستم، یاد گرفتم.
دغدغههای اجتماعی از کجا در وجود تان قد کشید؟
خانواده اولین جامعهای است که فرد وارد آن میشود و دغدغههای اجتماعی از آنجا در من جرقه خورد؛ پدرم نقش مهمی در رشد این مسئله داشت. او بواسطه زنده بودن روحیه همدلی و بی تفاوت نبودن نسبت به آدمها و اتفاقات پیرامون خود، ناخودآگاه باعث شد که ما نیز از رفتار او تاثیر بپذیریم.
مهربانی را اگر قسمت کنیم/ من یقین دارم به ما هم میرسد؛ آدمی گر ایستد بر بام عشق/ دست هایش تا خدا هم میرسد. همیشه میگویم اگر جایی یک خوبی یا نیکی به خلق خدا کنید و به هر چیزی حس خوب داشته باشید متقابلا کائنات نیز آن را به شما منتقل میکنند.
به خاطر دارم در سن ده سالگی که ساکن قم بودیم با یکی از دوستانم قرار میگذاشتیم روی برگههایی بصورت دست نویس جمله لطفا (زبالهها را سر ساعت بیرون بگذارید) مینوشتیم و به داخل خانهها مینداختیم. این از اولین کارهای دغدغه مندانه من بود که رشد کرد و بزرگ شد و تبدیل به منِ الان شد.
راجع به کار آخرتان بیشتر صحبت میکنید؟ چرا مادر؟
افراد زیادی به انتخاب من نقد وارد کردند که چرا موضوعی کلیشهای انتخاب کردهاید. اما به نظر من هر موضوع کلیشهای اگر از منظرگاه متفاوتی دیده شود و بعد از آن وارد عمل شد، نتیجه متفاوتی نیز دارد.
حس مادرها نسبت به تمام بچهها حس مشترکی است که از ایثار، فداکاری و عطوفت دورنی آنها برگرفته شده و من نیز به عنوان یک مادر از این قضیه مستثنا نیستم. جناب دکتر سید بشیر حسینی در مرحله قبل حرف جالبیزدند که: موضوعات شما خیلی مادرانه است.
واقعا دید من نسیت به مسائل مادرانه است؛ دید من نسبت به کودکان سرطانی مادرانه است. نسبت به کار خوزستان هم همینطور و میخواستم مادر را در دل کار بگنجانم، اما شرایط لازم را نذاشتم و در کاز آخر به کار بردم چرا که معتقدم چه ایثاری بالاتر از ایثار یک مادر که اعضای فرزندش را اهدا کند و زندگی بخش دیگران باشد.
آیا موضوعات کار شده در عصر جدید، هدفمند انتخاب شدند؟
من به دنبال تاثیرگذاری روی مخاطب بودم و هدفمند این سوژهها را انتخاب میکردم. چرا که هر کدام از ما وظیفهای در قبال دنیای هستی داریم. منِ هنرمند شاید توانایی انجام کارهای ب نیادی تری نداشته باشم امادبا هنر خود میتوانم آنچه که در جامعه میگذرد را در معرض دید آحاد مردم قرار دهم. در واقع زکات هنر من پرداختن به همین موضوعات بوده است و البته که خواهد بود چرا که هنر ادامه دار است.
منبع:پرشین وی