به گزارش فناوری فرهنگی، «نرد»، «گیک» و… اوایل به خوانندگان پینما (کمیک استریپ) چنین لقبهایی میدادند و آنها را مسخره میکردند. پینما روزهای ابتدایی پیدایشاش زیاد جدی گرفته نمیشد و مخاطبان آن فقط کودکان بودند. اما چندین سال است که ماجرا دیگر چنین نیست. حالا سریالی مانند بیگ بنگ تئوری که دربارهی چند دوست گیک طرفدار پینما است، پربینندهترین سریال کمدی آمریکا به شمار میرود و کسانی مثل کریستوفر نولان یا جاس ودون که فیلم بسیار پرفروش اونجرز را ساخت و سطح کیفی فیلمهای مارول را بسیار بالا برد، به راحتی از تأثیر پینماها بر زندگیشان سخن میگویند. امروزه پینما دیگر فقط برای کتابفروشیها نیست. سالانه میلیاردها دلار سود اقتباس فیلم و سریال برگرفته از این پینماها به جیب کمپانیها میرود. سالها پیش کارگردانی مثل جورج لوکاس اهمیت پینماها را خوب درک کرد و با ترکیب آن با مضمونهای اسطورهای سری فیلمهای ماندگار جنگهای ستارگان را ساخت.
اصلاً پینما چیست؟
این سوال در ابتدا به نظر کاملاً ساده میرسد، چون احتمالاً همه لااقل یک بار این نوع داستانها را دیدهاند. اما در عمل ارائهی تعریفی دقیق از پینما کمی مشکل است و لازمهی آن مطالعهی مثالهایی از شکل قدیمی و نوین این طرحهاست. یک داستان تصویری دنبالهدار، حکایتی است در قالب تعدادی تصویر متوالی که معمولاً – و نه همیشه – همراه با متن میآید. این داستان میتواند از چند تصویر منفرد تا هزاران تصویر را شامل شود.
در این طرحها، هر تصویر پیامی مستقل دارد، اما تصاویر در مجموع روایتی را کامل میکنند و مخاطب و خواننده بر اساس تصاویر پیشین، تصویرهای جدید را در دل داستان دنبال میکند. شکل ثبت این تصاویر در یک صفحهی کاغذ از نظام نوشتاری و صفحهبندی کتابها پیروی میکند و به طور معمول سلسلهای از تصاویر به شکل کاریکاتور، نقاشی یا حتی عکس غالباً در مسیرهای افقی به دنبال هم قرار میگیرند. این صفحهها یا در یک کتاب جای دارند یا در میان اوراق مجلهها میآیند. در زبان انگلیسی «کمیک استریپ» در اصل به معنای نواری از تصاویر طنزآمیز و کمیک است.
پینما در دوران باستان
از اولین نشانههای پینما در تاریخ، ستون تراژان در شهر رم در ایتالیاست. کار ساخت این ستون در سال ۱۱۳ میلادی به پایان رسید و از سوی سنای روم و مردم به افتخار پیروزیهای تراژان، امپراتور روم در دو نبردش علیه داسیاییها در سالهای ۱۰۲ و ۱۰۵ میلادی به او تقدیم شد. این ستون دارای نقشینهای مارپیچ است که تا بالای ستون ادامه داشته و بخشهایی از این نبرد به صورت نقش برجستههایی روی آن کندهکاری شده است. غیر از این ستون در دیگر تمدن ها هم فرشها، سنگتراشیها و دیگر مواردی وجود داشته که داستانی را به طور پیوسته با تصاویر روایت میکردند که این در واقع تعریف امروزی ما از پینما است: مجموعهای از نقاشیهای دنبالهدار که ماجرایی را روایت میکند.
و اینک چاپ
بعد از اختراع چاپ اولین متنهایی که با این روش منتشر میشدند، متنهای مذهبی بودند. اما در قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی کم کم طنز و کاریکاتور جای خود را در مجلات و روزنامهها باز کرد. در همین دوران بود که به اصطلاح Speech balloon گسترش یافت. به حبابهایی که در آن دیالوگهای شخصیتهای پینما نوشته میشود Speech balloon میگویند؛ روشی که تا به امروز هم بر جای مانده است.
در سال ۱۸۶۷ اولین پینماهای هفتگی به نام Ally Sloper’s Half Holiday در یک مجلهی طنزنویس انگلیسی منتشر شد. این مجله که در بین طبقهی کارگر جامعه بسیار محبوب بود، باعث شد که تیراژ این مجله به ۳۵۰ هزار شماره در هفته برسد.
پینما در قرن بیستم
در سال های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی در اروپا کمکم پینماها به سمت جذب مخاطبان کودک رفتند. از معروفترین پینماهای این دوره میتوان به ماجراهای تن تن اثر هرژه اشاره کرد که تا سالها منتشر می شد. در همین دوران بود که در آمریکا موضوعاتی مانند ماجراجویی و اکشن هم به پینما اضافه شد. در سال ۱۹۳۴ با چاپ پینمایی از سوپرمن، عصر طلایی کتابهای پینما آغاز شد.
در سال ۱۹۳۸ مجموعه کتابهای Action Comics وارد بازار شد. روی جلد اولین نسخه از این کتاب تصویری از سوپرمن در حال بلند کردن یک ماشین دیده میشد. با محبوبیت فوقالعادهی این کاراکتر، ژانر ابرقهرمانی در پینماهای آمریکایی پدید آمد و به شدت مورد استقبال قرار گرفت. در زمان جنگ جهانی دوم ابرقهرمانها و حیوانات بامزهای مانند گوفی محبوبترین کاراکترهای پینما در آمریکا بودند. با کاهش محبوبیت پینماهای- ابرقهرمانی، ژانرهایی مانند وسترن، عاشقانه، علمی-تخیلی و… گسترش یافتند. در دههی ۵۰ با ظهور تلویزیون، فروش پینما رو به کاهش گذاشت، اما در دههی ۶۰ پینماها دوباره به شهرت رسیدند.
دورهی طلایی
در آمریکا محققان برای پینما دورههایی تعریف کردهاند که به ترتیب شامل دورهی طلایی، دورهی نقرهای، دورهی برنزی و دورهی مدرن است. همانطور که گفتیم، دورهی طلایی با معرفی سوپرمن در سال ۱۹۳۸ آغاز شد و در سال ۱۹۵۴ با تصویب قوانین سختگیرانه برای پینماها به پایان رسید. در این دوره بسیاری از ابرقهرمانهای معروف مانند سوپرمن، بتمن، کاپیتان آمریکا، زن شگفتانگیز و کاپیتان مارول خلق شدند. ناشر کتاب سوپرمن، Detective Comics بود؛ به نوعی پدرخواندهی شرکت عظیم DC Comics امروزی.
این شرکت خالق شخصیتهایی همچون بتمن، رابین، فلش، گرین لنترن و بسیاری دیگر بوده است. کتابهای پینما در زمان جنگ جهانی دوم به دلیل ارزان بودن، گرافیک خوب، خوشخوانی و مشخص بودن قطب منفی و مثبت به محبوبیت فراوانی دست یافتند. در بعضی از این داستانها، نازیها به خصوص رهبر آنها هیتلر قطب منفی تلقی میشد.
دورهی نقرهای
این دوره از سال ۱۹۵۶ آغاز شد و تا اوایل ۱۹۷۰ دوام آورد. در عصر نقرهای، تغییرات اساسی در نحوهی روایت داستان در پینما صورت گرفت. در واقع از کاراکترها فقط اسمشان باقی ماند و لباسها، مکانها و هویتشان تغییر فراوانی کرد. در این دوره برای قدرت ابرقهرمانها دلایل علمی توضیح داده شد. در عصر نقرهای هرکدام از شخصیتها در دنیاهای موازی حضور داشتند که گاهی این دنیاها با هم تلاقی پیدا میکرد. برخلاف دورهی گذشته، ابرقهرمانهای این دوران ضعفهایی داشتند و شکست ناپذیر نبودند. در این دوران بود که ابرقهرمانها به اوج خود رسیدند و ژانرهای دیگر کمکم محو شدند.
دورهی برنزی
برخلاف دوران طلایی و نقرهای که جنبههای واقعی داستان در آن کمرنگ بود، در این دوره داستانها به صورت تاریکتر و واقعگرایانهتر روایت میشدند. مسائلی مانند مواد مخدر، الکل و آلودگیهای محیطی از مضمونهای عمدهی این دوران است. دورهی برنزی از سال ۱۹۷۰ شروع شد و تا سال ۱۹۸۵ به طول انجامید. آغاز دورهی برنزی همزمان بود با بازنشستگی بسیاری از نویسندگان و طراحان پینما. به همین دلیل نسل جوانی وارد عرصهی پینما شدند که ایدههای جدیدی با خود آوردند. این عصر با چاپ پینماهای مشهوری مانند Watchmen اثر آلن مور و بازگشت شوالیهی تاریکی اثر فرانک میلر به پایان رسید.
دورهی مدرن
این دوره از اواسط ۱۹۸۰ شروع میشود و تا به امروز ادامه دارد. تا پیش از این، انتشار پینماها در دست ناشران بزرگ بود. اما در این دوره کمکم سر و کلهی ناشران کوچکی هم پیدا شد که فرصتی برای طرح داستانهای جدید به وجود آوردند. پیش از این دوران، ضدقهرمانها فاقد انگیزههای روانی و هرگونه عمق بودند اما در این دوران ضدقهرمانهایی خلق شدند که به شهرت فراوانی رسیدند.
این افراد اصول اخلاقی آنچنانیای ندارند و برخلاف ابرقهرمانان، هدف وسیلهیشان را توجیه میکند. از معروفترین آنها میتوان پانیشر و کنستانتین را نام برد. نمونهی معروف دیگر جوکر است که در این دوره به عنوان بیمار روانی معرفی شده که کنترلی بر اعمال خود ندارد و گاهی اوقات حس همدردی خواننده را نیز برمیانگیزاند. در این دوران بسیاری از شخصیتهای معروف دوباره معرفی شدند و برای آنها تاریخچهای جدید نوشته شد.
چرا پینما؟
در سالهای اخیر کاراکترهای پینما از کاغذ و جوهر فراتر رفتهاند و تبدیل به پدیدههایی جهانی شدهاند. امروز ما «اونجرز» را داریم که از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما است. فیلم «بتمن آغاز میکند» و «مرد آهنی» هم هستند که سردمدار جریانی از اقتباس کتابهای پینما شدهاند؛ جریانی که حالا حالاها ادامه خواهد داشت. اما دلیل این همه توجه به پینماها و از طرف دیگر به فیلمهایی که با اقتباس از پینماها ساخته شده است، چیست؟
شاید مهمترین دلیل، پیچیدگی شخصیتهای قهرمان و ضدقهرمان در این آثار است. ضمن اینکه امروزه پینماها و کاراکترهای آن، معانی و ارزشهای عمیقتری برای مخاطبان خود دارند و مخاطبان خودشان را به کاراکترهای پینما نزدیکتر میبینند. امروز برخلاف گذشته، با وجود قدرت زیاد ابرقهرمانهای پینمایی، آنها بعضاً با مشکلاتی هم دست و پنجه نرم میکنند که شاید برای مردم عادی هم پیش بیاید.
شخصیتهای منفی دیگر آدمهای روانیای نیستند که بیدلیل آدم بکشند، بلکه درست یا غلط برای رفتار خود دلیل دارند و… . علاوه بر اینها در پینماها شاهد قصهگویی به صورت ناب هستیم. فرمی که پینماها دارند به نویسندگان اجازه این کار را میدهد تا دیوانهوارترین ایدهها را به تصویر بکشند بدون آنکه نگران مخاطب، هزینهی تولید و هزار و یک مسئلهی دیگر باشند و… . دلیل دیگر شاید متن کم و تصاویر بسیار زیاد و مهیج پینماها باشد که خوانندگان امروز را بیشتر به این سبک علاقهمند میکند.
اهمیت پینما
امروزه در دنیا هر پینما توسط صدها نویسنده و طراح تولید میشود. هرکدام از آنها جنبههای جدیدی از قهرمان داستان را آشکار میکنند. کسانی مانند فرانک میلر و آلن مور شخصیت بتمن را به سمتی بردند که هر مخاطب جدی از خواندن آنها لذت خواهد برد. پینماها دیگر به جایی رسیدهاند که کتاب Watchmen اثر جاودانهی آلن مور در فهرست ۱۰۰ رمان برتر قرن بیستمِ مجلهی تایمز جای گرفته است.
کتابهای پینما اهمیت دارند چون دیگر سرگرمی صرف نیستند. آنها قهرمانانی را به تصویر میکشند که خواننده میتواند با آنها احساس همذاتپنداری کند. کسانی که با وجود مشکلات فراوان فردی سعی میکنند از پا نیفتند و به جنگ خود ادامه بدهند. آنها تصویری از خود ما هستند. با خواندن آنها نه تنها سرگرم می شویم، بلکه نیرویی برای مبارزه با زندگی کسب میکنیم و چه چیزی مهم تر از این!
نیمنگاهی به پینماهای ژاپنی (مانگا)
در ژاپن با آن سابقهی غنی که در زمینهی تصویرسازی وجود دارد، پینماها بسیار محبوب هستند. به پینماهای ژاپنی «مانگا» میگویند. پس از اشغال ژاپن توسط آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، ژاپنیها به سریالها و فیلمهای آمریکایی، پینماها و انیمیشنها (مخصوصاً دیزنی) دسترسی پیدا کردند و با تأثیرپذیری از آنها، فرمت خاصی را برای پینما به وجود آوردند. نوع طراحی مانگا مانند استوریبورد فیلمهای سینمایی است.
در بعضی پنلها زوم سریع میبینیم، در بعضی دیگر کلوزآپ از صورت. در این روش حتی اسلوموشن در صحنههای اکشن هم با طراحی نشان داده میشود. تنوع ژانر در مانگاها بسیار گسترده است و شامل چندین ژانر و زیرژانر میشود. مانگاها معمولا به صورت سیاه و سفید طراحی و چاپ میشوند. در سال ۲۰۰۹ اعلام شد که گردش مالی مانگا در ژاپن به ۵٫۵ میلیارد دلار در سال میرسد. اگر مانگایی مورد استقبال زیاد قرار بگیرد به سرعت مورد اقتباس قرار میگیرد. مانگاها آنقدر از لحاظ تصویری و داستانی غنی هستند که معمولاً اقتباسهایی که از آنها میشود کاملاً به مانگاها وفادار است. در این سالها در ایران هم طرفداران مانگا بسیار زیاد شده است.
منبع: خانه پی نمای ایران