چند روز پیش در حال مطالعهی سایت فنافر بودم که به یادداشتی تحت عنوان ” چرا تا به حال پست الکترونیکی بومی قابل قبول نداشتهایم؟ “. در پایان این یادداشت نویسنده خواهان تصدی گر دولت و حمایت از یک سرویس خاص شده بود. تصمیم گرفتم نقدی کوتاه بر این مطلب نوشته و سوالهایی که راهکار ارائه شده برای بنده و احتمالا برخی دیگر از دوستان مطالعه کننده این مطلب ایجاد شده است را طرح نمایم.
نخست اینکه بنظرم بایستی بررسی کرد چند نمونهی موفق از تصدیگری دولت در این چنین موضوعاتی را که به نتیجهی مطلوب منتهی شده است؟ سرویسهایی مانند گوگل، یاهو، فیس بوک و … (اسامی شرکتها صرفا محدود سرویسهای پست الکترونیکی نیست) حداقل از نظر ظاهری وابسته به دولتها نبودهاند و مراتب ترقی را پله پله پیمودهاند. مطمئنا وقتی نهالی کاشته میشود، آبیاری بیش از اندازهی آن باعث رشد فوق سریع و حاصل دهی در کوتاه مدت نخواهد بود. به نظر میرسد کاری که دولت در این زمینه باید انجام دهد قرار دادن زمین بارور برای همهی نهالها خواهد بود نه آبیاری بدون حساب و کتاب یک نهال خاص. که در آن صورت هم شاهد تلف شدن آب خواهیم بود، هم هدر رفت انرژی دولت و هم بی ثمری نهال.
دوم اینکه سرویس مورد نظر برای حمایت چگونه و بر چه اساس انتخاب خواهد شد؟ مسئلهی پستهای الکترونیک ملی، مسئلهی تازهای نیست و همانگونه که در متن خود مقاله عنوان شده و مثالهایی نیز آورده شده است تاکنون مجموعههای متفاوتی فعالیت خود را در این موضوع شروع کردهاند. آیا انتخاب یک سرویس از میان آنان، شائبهی رانت و تبعیض را به وجود نخواهد آورد؟ اگر روش دیگری مانند ادغام سرویسهای موجود را در نظر داشته باشند بهتر است روش و ساز و کاری نیز برای آن ارائه نمایند.
سوم اینکه در قسمتی از یادداشت مورد نظر عنوان شده است که دولت یک سرویس را به عنوان مرجع اعلام کند که در همهی سازمانهای دولتی از آن استفاده شود. به نظر میرسد مسئلهی مربوط به پست الکترونیکی بسیار وسیعتر باشد چرا که هدف از داشتن پست الکترونیکی ملی، داشتن سرویس مناسب با کیفیت قابل قبول و ویژگیهای جذاب است که افراد جامعه با تمایل و علاقهی خود جذب آن شوند و گرنه استفاده از سرویسهای داخلی سازمانها و شرکتها برای ارتباطات کاری در همه جای دنیا مرسوم بوده و تعدد ایمیلهای سازمانی موضوع عجیبی محسوب نمیشود. ولی باید دید که خارج از سازمانها و برای مراودات شخصی افراد کدام سرویسها را ترجیح میدهند.
وجود چنین موارد متعدد داخلی و خارجی نشان از این می دهد که دخالت مستقیم دولتها در انجام پروژههای این چنینی با شکست مواجه شده است. شکست پروژهی Quera یا همان گوگل اروپایی با سرمایهگذاری 99 میلیون یورویی اتحادیه اروپا شاید یکی از بهترین مثالها باشد. به نظر میرسد بهترین حرکت از سمت دولت، توسعهی زیر ساختهای لازم و حمایت معقول و عادلانه از همهی طرحهای دارای ارزش فنی و تجاری و نیز تلاش برای فرهنگ سازی و به وجود آمدن اعتماد عمومی نسبت به سرویسهای داخلی باشد. ما بقی کار را باید بر عهدهی ذهن خلاق و توان فنی جوانان کشور گذاشته و اجازه داد مراتب پیشرفت و مقبولیت عمومی را مرحله به مرحله طی کنند که هر آنجه از دل برآید بر دل نشیند.
نویسنده: اسماعیل صابری نیا