اینترنت در برابر دموکراسی

به گزارش فناوری فرهنگی، امروزه اینترنت، که زمانی ابزاری در اختیار نیرو نظامی آمریکا بود، به وسیله‌ای صنعتی و تجاری برای ابرشرکت‌های خصوصی تبدیل شده است تا آنان با انحصارطلبی، تبلیغات هدفمند، دزدی اطلاعات کاربران، تحلیل عادت‌های آنان، خبرنگاران وابسته و بسیاری روش دیگر از این گستره وسیع تکنولوژیک منافع سرمایه‌داری خود را بیشتر کنند.

بدون شک اینترنت تأثیر عمیقی بر جهان داشته است. همانند سایر فنّاوری‌ها، بحث‌هایی پیرامون مثبت یا منفی بودن این فناوری شکل‌گرفته است. طرفداران اینترنت با شور و حرارت ادعا می‌کنند که عصر جدیدی از دموکراسی فرا‌ رسیده است که اجازه‌ی ارتباطات غیرمتمرکز و شراکت مؤثر عمومی در مهم‌ترین تصمیماتی که بشر با آن روبه‌رو می‌شود را می‌دهد.

در طرف مقابل شکاکان به نکاتی مانند منتشرشدن اخبار و اطلاعات نادرست، کاهش توانایی هنرمندان برای کسب درآمد، افزایش ناراحتی و انزوا و ازخودبیگانگی، اشاره می‌کنند. درحالی‌که این بحث‌ها باعث روشن‌تر شدن مزایا و معایب اینترنت می‌شود، اما اغلب از اقتصادِ سیاسی نهفته در اینترنت غافل مانده‌اند. در کتاب “قطع دیجیتال: چگونه سرمایه‌داری، اینترنت را مقابل دموکراسی قرار می‌دهد” رابرت مک‌چسنی (McChesney) با ارائه‌ی یک تحلیل موشکافانه از توسعه‌ی اینترنت در بستر سرمایه‌داری انحصاری، محدودیت‌ها و پتانسیل‌های بسیار زیاد این حوزه را آشکار می‌سازد.

مک‌چسنی بر روی تنش‌ها و تضادهای بر خواسته از جایگاه اینترنت در اقتصادِ سیاسی تمرکز می‌کند. سرمایه‌داری هم‌چنان که توسعه‌ی فنّاوری را شکل می‌دهد، بر روی روابط اجتماعی و فعل‌وانفعالات در جامعه اثر می‌گذارد. اینترنت درعین‌حال که برای فرآیند تجمع سرمایه، چالش می‌آفریند، مطیع فرمان‌های صاحبان خود است. پتانسیل اینترنت برای تزریق ثروت به عموم، به‌طور گسترده‌ای به‌سمت افزایش ثروت‌های خصوصی جهت‌دهی شده است. در میان بررسی‌های تاریخی مک‌چسنی، او به موضوعاتی مانند تجاری‌سازی اینترنت و ازهم‌پاشیدگی درحال پیشرفت روزنامه‌نگاری پی می‌برد، و اینترنت را تهدیدی برای دموکراسی می‌یابد. این موضوعات،‌ پویایی بلندمدت سرمایه‌ی انحصاری را دنبال می‌کنند. با این‌حال او بیان می‌کند که، درحال حاضر شرایط برای یک تغییر انقلابی مهیا است، انقلابی که نیازمند درگیرشدن برای تغییر سیستم سیاسی-اقتصادی و اینترنت است.

اینترنتی که مک‌چسنی از آن می‌نویسد، نتیجه‌ی تحقیقاتی است که توسط دولت، حمایت و جهت‌دهی شده و معمولاً توسط مؤسسات نظامی در دهه‌های بعد از جنگ‌جهانی دوم انجام‌شده است. فنّاوری غیرمتمرکز و باز، آرپانت (آژانس پروژه‌های پیشرفته تحقیقاتی)‌ که فنّاوری کلیدی قبل از اینترنت بود، تا حد زیادی مخلوق محققان و دانشمندانی بود که در حاشیه مؤسسات نظامی بودند. طبق بررسی‌های مک‌چسنی،‌ این موضوع به این دلیل بود که آرپانت ابتدا علاقه‌ای به شرکت‌های انحصاری بزرگ در حوزه‌ی مخابرات مانند AT&T نشان نمی‌داد. اینترنت تا میانه‌های دهه 90 به شکل امروزی نبود، تا هنگامی‌که اینترنت از یک سرویس عمومی به یک کالای خصوصی تبدیل شد و وابسته به فرمان‌ها و فشار بازار شد. این تغییرات تأثیر مستقیمی براین داشت که چه کسی به اطلاعات دسترسی داشته باشد و کدام اطلاعات قابل‌دسترسی باشد، یا به‌طور کلی چه کسی از محتوای اینترنت مطلع باشد.

کنترل اینترنت توسط شرکت‌ها، نتیجه‌ی چهار عامل محوری است:

1- سیاست‌گذاری‌های دهه‌ی 90 که شرکت‌ها بر آن غلبه داشتند.

2- سیاست‌های غیرشفاهی که تنظیم اینترنت را مدنظر داشتند.

3- فرهنگ نئولیبرالی در دهه‌ی 90

4- حباب اینترنت در اواخر دهه‌ی 90 که به‌نظر می‌رسید اینترنت آماده‌ی خصوصی‌سازی بیشتر است.

وقتی اجازه داده‌شد که توسعه‌ی اینترنت به‌وسیله منافع شخصی تحت کنترل قرار بگیرد،‌ امید برای تلاشی غیر‌تبلیغاتی، به نیروی قدرتمند انباشتگی سرمایه تبدیل شد. اینترنت به‌وسیله‌ای برای برطرف کردن نیاز‌های شرکت‌های انحصاری به‌جای برطرف کردن نیاز‌های عمومی تبدیل شد. با حمایت شرکت‌های انحصاری که تحت حمایت دولت بودند،‌ صنعت تلفن و کابل، تحت کنترل کامل این شرکت‌ها درآمد. تغییرات در تخصیص‌های قانونی مودم‌های کابلی، مانند “سرویس اطلاعات” به‌جای “سرویس مخابرات” باعث شد تا شرکت‌های انحصاری کابل و تلفن، کاملاً مسلط بر بازار ارائه‌دهنده‌های خدمات اینترنت (ISP) باشند. تحکیم جایگاه شرکت‌های انحصاری ادامه یافت، در دهه‌ی 90 بازار ISP‌ها بسیار رقابتی شد، در میانه‌ دهه‌ ابتدایی قرن 21 شرایط تغییر کرد. مک‌چسنی اشاره می‌کند که 20 درصد از صاحب‌خانه‌ها حداکثر به یک ISP دسترسی دارند و اکثر صاحب‌خانه‌ها حق انتخابی برای ISP خود ندارند.

این موضوع که اینترنت تحت کنترل فرمان‌های سرمایه‌داران و شرکت‌های انحصاری باشد،‌ پیامدهای اجتماعی متناقضی را در پی خواهد داشت. به‌طور مثال، ‌درعین‌حال که دسترسی به اینترنت گسترده‌تر شده است، ولی دسترسی کاملاً نابرابر است. به‌طوری‌ که در دسامبر سال 2010 میلادی در آمریکا 40 درصد از خانه‌ها به اینترنت دسترسی نداشتند. اگر تقسیم‌بندی را دقیق‌تر کنیم، 80 تا 100 درصد از خانه‌هایی که در محله‌های ثروتمند بودند به اینترنت دسترسی داشتند در حالی‌که در محله‌های فقیرنشین این آمار تقریباً نصف بود. همان‌طور که داده‌ها در اینترنت حجیم‌تر می‌شوند، پهنای‌باند دسترسی به اینترنت به‌یک نیاز اساسی تبدیل می‌شود. باتوجه به تقسیم‌بندی بین‌المللی، نتایج کاملاً متفاوتی را شاهد هستیم. تخمین زده‌شده که تا سال 2019، 51 درصد از مردم جهان به اینترنت دسترسی خواهند داشت. اگر در این تقسیم‌بندی به تعداد دستگاه‌های متصل به اینترنت توجه کنیم این فاصله هم‌چنان زیاد است. در سال 2014 در آمریکای شمالی به‌طور متوسط هر شخص 6.1 دستگاه متصل به اینترنت داشته است، در آمریکای لاتین این عدد چیزی حدود 2 دستگاه است و در خاورمیانه و آفریقا این عدد نزدیک به 1 دستگاه است. با گسترش اینترنت‌اشیاء افرادی که توانایی استفاده از آن را دارا هستند، نسبت به کسانی که دستگاه‌های کمتری دارند، به‌صورت مؤثرتری از اینترنت استفاده می‌کنند.

پیامد دیگر منحصرکردن ISP‌ها، گرایش آن‌ها به کاهش کیفیت و سرعت در ارائه‌ی خدمات به‌ علت نبود رقیب است. شرکت‌هایی مانند AT&T و Verizon از مجوزهای انحصاری خود، برای استفاده از برخی خدمات که سایرشرکت‌ها از آن‌ها محروم هستند لذت می‌برند. همان‌طور که در قبل توضیح داده‌شد هر مصرف‌کننده‌ی اینترنت برای استفاده از این سرویس، حق انتخاب بین 1 یا 2 ISP را دارد. بنابراین آمریکا یکی از کشورهایی است که گران‌ترین سیستم پهنای باند را داراست.

دو اثر مهم دیگر در منحصرکردن اینترنت وجود دارد. دزدیدن ایده‌ها و تکثیر بسیار زیاد تبلیغات. هر دوی این موارد از ملزومات مهم انباشتگی سرمایه در حوزه‌ی اطلاعات است. در حوزه‌ی اینترنت هم مانند سایر حوزه‌ها داشتن ایده‌های جدید به اولین وسیله‌ای تبدیل می‌شود که با کمک آن می‌توان از انحصار محافظت کرد. شرکت‌های بزرگ مانند گوگل، اپل، آمازون و غیره سرمایه‌های بسیار زیادی برای خریدن اختراعات کنار گذاشته‌اند. در سال 2011 میلادی شرکت گوگل 12.5 میلیارد دلار خرج خرید شرکت موتورولا کرد، البته نه به‌ خاطر فنّاوری‌های آن شرکت، بلکه به‌ خاطر اینکه 17000 اختراع ثبت ‌شده در آن شرکت را تصاحب کند. این اقدامات باعث می‌شوند تا شرکت‌ها مشتریان را وادار کنند تا همیشه از محصولات آن‌ها استفاده کنند. و هم‌چنین باعث می‌شود تا انتقال قدرت بر توسعه‌ی آینده، از مردم صاحب فکر به دارایی خصوصی صورت بگیرد.

سرمایه‌داری به‌طور قطع به‌ صورت مداوم به رشد و انباشته شدن سرمایه و هم‌چنین ارائه‌ی خدمات رایگان نیازمند است تا بتواند دیواری به دور انحصار خود بسازد. به‌ همین‌منظور، ‌تبلیغات به یکی از اساسی‌ترین ابزارهایی تبدیل می‌شود که به‌وسیله‌ی آن می‌توان اینترنت را تجاری‌سازی کرد. برای دسترسی به خدمات رایگان، کاربران معمولاً وارد محیطی می‌شوند که طبق قراردادی ناخواسته باید همه‌ی اطلاعات شخصی خود را تسلیم کنند. همان‌طور که بروس شنیر (Bruce Schneier) می‌گوید: “اگر چیزی رایگان است، شما مشتری نیستید، شما محصول هستید.” وب‌سایت‌ها به‌عنوان یک منبع‌اطلاعات و یک منبع‌سرگرمی ارائه‌ی خدمت می‌کنند درحالی‌ که در واقع ابزاری برای به‌دست آوردن مقدار زیادی اطلاعات هستند. آن‌طور که مک‌چسنی می‌گوید، عادت‌های آنلاین ما، در دستگاه‌های مختلفی ذخیره می‌شوند تا بتوانند تبلیغاتی هدفمندتر تولید کنند. یکی از نتایج مضر این فرآیند، کاهش شدید طیف اطلاعاتی است، که در اختیار کاربران قرار می‌گیرد. هر اطلاعاتی که از هرکس جمع‌آوری می‌شود تبدیل به فیلتری می‌شود که باعث محدودیت اطلاعات ارائه‌شده به‌ آن فرد می‌شود، درحالی‌ که شخصی‌سازی همه‌چیز باعث افراط در تجاری‌سازی اینترنت می‌شود، که این خود به‌منظور انباشته‌شدن هر چه بیشتر سرمایه انجام می‌شود.

به‌طور کلی در سرمایه‌داری انحصاری، خصوصاً در حوزه‌ی تبلیغات، درعین‌حالی که اینترنت به رسانه‌ی غالب حوزه‌ی روزنامه‌نگاری تبدیل می‌شود، نتایج بسیار مهمی را در این حوزه در بر دارد. مک‌چسنی به‌طور پیوسته راجع‌به این موضوع بحث می‌کند که روزنامه‌نگاری مستقل‌، یکی از نیازهای اساسی جامعه‌های دموکراتیکی است که در آن آزادی‌های فردی معنی‌دار باشد. پارادوکس اینترنت به‌عنوان یک پتانسیل برای منبع عمومی اطلاعات از طرفی و توسعه‌ی واقعی آن در راستای اهداف سرمایه‌داری‌ انحصاری نمایان می‌شود. روزنامه‌نگاری در عصر اینترنت می‌تواند حصارها را بشکند و باعث شود صداهای مختلف و منتقد شنیده شوند. به‌هرحال انگیزه‌ی سود سرمایه‌داری باعث می‌شود تا با کاهش این شرایط تلاش شود تجاری‌سازی روزنامه‌نگاری به حد زیادی برسد و هم‌چنین درآمد تبلیغات و رسانه‌های اجتماعی از چالش‌های نویسندگی و خبرنگاری پیشی بگیرد.

طبق گفته‌های مک‌چسنی، تنزل روزنامه‌نگاری قبل از شروع اینترنت شروع ‌شده و می‌توان اثر آن را در بخش بزرگی از انحصاری‌کردن رسانه‌ها پیدا کرد. در دهه‌های 70 و 80 همان‌طور که رسانه‌ها شکل می‌گرفتند و قوی می‌شدند فهمیدند که یکی از مؤثرترین راه‌های افزایش دارایی‌های آن‌ها، کاهش بودجه‌ی سردبیران است. که به‌وسیله‌ی کاهش و بستن دفاتر خبری و روزنامه‌نگاران به‌دست می‌آمد. روزنامه‌نگاری از یک صنعت برای اطلاع‌رسانی به شهروندان به‌یک ابزار برای جلب‌ رضایت سرمایه‌گذاران تبدیل شد. با واردشدن روزنامه‌نگاری به اینترنت این مشکل جدی‌تر شد و شکل خاصی به‌خود گرفت. صنعت موفق روزنامه‌نگاری، در عصر انحصاری‌سازی و اینترنت، به‌یک وسیله برای تولید بسیارزیاد مطالب بی‌ارزش تنزل یافت. به منابع خبری‌ آنلاین تحمیل می‌شود تا اطلاعات بسیار زیادی از خوانندگان جمع‌آوری کنند تا مشخص کنند که کدام محتوا را نمایش دهند. براساس این اطلاعات به‌دست‌ آمده، نویسندگان مستقل با عجله شروع به تولید مقاله‌هایی کردند که مناسب موضوعات محبوب عموم باشد. شرکت‌های رسانه‌ای به این اطلاعات دقیق از خوانندگان خود مجهز شدند، برای همین در رسانه‌های خود و یا حتی مقاله‌های خود، محلی را برای تبلیغات می‌فروختند.

در عصر “محتواهای سفارشی” و “پست‌های بزرگنمایی شده” مرز بین تبلیغات و خبر درحال از بین‌رفتن است. به‌علاوه از روزنامه‌نگاران توقع می‌رود درحالی‌که پول کمتری به‌دست می‌آورند مطالب بیشتری تهیه کنند، به همین دلیل ترافیک بیشتری از مطالب به‌وجود می‌آید که باعث افزایش سود و درآمد تبلیغات می‌شود. این نوع به‌کار گرفتن روزنامه‌نگاران مانع این می‌شود که آن‌ها به‌اندازه‌ی کافی تحقیق کنند و گزارش‌هایی راجع به مسائل مهم‌تر بنویسند. انگیزه‌ی سود سرمایه‌داری انحصاری، در حوزه‌ی دیجیتال شدیدتر شده است که باعث به‌وجود آمدن نوعی از صنعت روزنامه‌نگاری شده است که نه‌تنها از ایستادن در مقابل طمع شرکت‌ها و بی‌عرضگی دولت‌ها ناتوان است بلکه آن‌ها را افزایش هم می‌دهد.

کنترل انحصاری بر توسعه‌ی اینترنت نتایج بسیار مهمی را بر روی آینده‌ی دموکراسی در سراسر جهان دارد. ابزاری که می‌توانست باعث متحدشدن ملت و شنیده شدن صداهای مختلف و منتقد باشد، حالا به حوزه‌ای تبدیل شده است برای تجاری‌سازی و این‌که انباشته‌کردن سرمایه را تسهیل می‌کند. سرمایه‌ی انحصاری با گرایشش برای خصوصی‌کردن محصولات عمومی، عرصه را برای نوآوری تنگ کرده است تا سود خود را تأمین کند. این محدودیت‌ها فقط باعث تشدید نابرابری‌های موجود شده و باعث بیشتر شدن فاصله بین طبقات مختلف جامعه می‌شود. در همین حال تعداد محدودی از شرکت‌های انحصاری به نگهبانانی برای اطلاعات تبدیل ‌شده‌اند. گردش‌های اینترنتی هر چه بیشتر، به تعداد کمی از وب‌سایت‌ها محدود می‌شود. به‌طوری‌ که 75 درصد از صفحات بازدید شده در آمریکا متعلق به 10 سایت اول در آمریکاست.

این نکته دارای اهمیت زیادی است که مک‌چسنی راجع‌به این موضوع بحث نمی‌کند که فنّاوری به‌خودی خود در حال پیش‌ بردن این فرایند غیردموکراتیک است، بلکه، این گرایش کلی سرمایه‌های انحصاری است که شکل تازه‌ای به‌خود گرفته است. مک‌چسنی تنش دیالکتیکی بین روابط اجتماعی سرمایه‌داری‌ انحصاری و راه توسعه‌ی‌ فنّاوری را نشان می‌دهد که به ما کمک می‌کند که اینترنت را در قالب واقعیت اقتصادی ببینیم که به‌وسیله‌ی طرفداران مشتاق و مخالفان سرسخت، شفاف‌سازی شده است. به‌علاوه، به‌خاطر درستی این روش، بررسی مک‌چسنی در دام جبرگرایی‌های اقتصادی و فنی نمی‌افتد. که به او اجازه می‌دهد تا پتانسیل اینترنت آزاد را ببیند، وی اصرار می‌کند که: جنگ برسر اینترنت برای یافتن جامعه‌ای بهتر در مرکز اهمیت قرار دارد.

ما در یک برهه‌ی بحرانی قرار گرفته‌ایم که فنّاوری ارتباطات جدید می‌تواند سیستم‌های استوار قبلی را به چالش بکشد. برهه‌ای که محتواهای تبلیغاتی‌شده به‌صورت فزآینده‌ای مورد نقد قرار می‌گیرند. برهه‌ای که جنبش‌های اجتماعی برای تغییرات ریشه‌ای مبارزه می‌کنند و سیاست‌مداران، اقتصاد و بحران‌های اجتماعی شایع هستند. برای این‌که انقلاب دیجیتال، جنبشی فراتر از یک شکوفایی لفظی باشد، یک انقلاب‌ اجتماعی باید برسرمایه‌داری پیروز شود تا ظرفیت دموکراسی را آزاد کند.

منبع:فارس

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد