محدودیت هنرمندان؛ بزرگ‌ترین مانع صنایع خلاق در چین

به گزارش فناوری فرهنگی، تحقیق در حوزه «صنعت» فرهنگ و رسانه در چین امری نسبتا نوپاست. جدید بودن آن در چین نشان‌دهنده این موضوع است که از دهه 1940 تا پایان انقلاب فرهنگی در 1976، فرهنگ و رسانه حوزه‌های «بسته»ای بودند که مسئول حفاظت از ارزش‌های سوسیالیسم را بر عهده داشتند گرچه محققان و دانش‌پژوهان مطالعات مفصلی در مورد بخش‌های معینی هم‌چون سینما، هنر، تلویزیون و تبلیغات در چین انجام داده‌اند اما در مورد بستر کلی تولید فرهنگی در چین، کار چندانی صورت نگرفته است.

برای نشان دادن ماهیت ارتقای صنعتی و ارزش‌‌افزایی و نیز انتخاب‌های صورت‌ گرفته توسط بازیگران، یک «خط زمانی نوآوری فرهنگی» ارائه شده است. مفروضه اصلی این است که یک شرکت یا کسب‌وکار «نقطه‌ای را در فضای اقتصادی به‌عنوان محک بازار انتخاب می‌کند و سپس منابع را به آن انتخاب تخصیص می‌دهد.» گرچه مدل خط زمانی بیشتر از همه در مورد شرکت‌های تازه‌ تاسیس صدق می‌کند اما جابه‌جایی‌های سرمایه انسانی را نیز توضیح می‌دهد؛ برای مثال، طراحانی که به بخش‌های نوظهور پویانمایی(انیمیشن) وارد می‌شوند.

مدل خط زمانی نشان می‌دهد گرچه بیشتر کسب‌وکارهای هنری، رسانه‌ای، طراحی و فرهنگی چین به سمت بالای زنجیره ارزش حرکت می‌کنند اما بخش عمده سیاست‌ها هنوز در راستای حمایت از بخش‌های کم‌ارزش تدوین می‌شوند. در کل، خط زمانی توصیف‌کننده فعالیت‌های بنگاه‌های کوچک و متوسط است، هرچند به طوری که در بحث‌های مربوط به بخش هنر، طراحی و رسانه نشان خواهیم داد، دولت سعی در ایجاد گروه‌های منطقه‌ای و بازیگران ملی رقیب کرده است. بسیاری از عملیات دسته دوم (بازیگران ملی) با دستگاه‌ها و دفاتر حکومتی ارتباطات قوی دارند.

قدرت نرم غیر رسمی در محل نوآوری پنهان

در این‌جا نشان داده می‌شود که خط زمانی نوآوری فرهنگی چین به چه شکل کار می‌کند. بیشتر فعالیت‌ها در خط زمانی مرئی هستند. کارخانه‌ها، پایگاه‌ها، استودیوها و پارک‌های فرهنگی مشغول تولید صنایع‌دستی، کالا و همچنین ارائه خدمات مشتری و گردشگری هستند. در عمل، هر چه شرکت‌کنندگان به سمت بالای زنجیره ارزش حرکت می‌کنند، شواهد بیشتری از همکاری و شراکت، هم در عرصه فن‌آوری در بین بخش‌های مختلف صنعتی و هم بین فرهنگ‌ها، مشاهده می‌کنیم. تلاش‌هایی برای شناسایی نقش‌های کلیدی جدید صورت گرفته است؛ برخی شرکت‌های کلیدی را می‌توان در محیط‌های خوشه‌ای‌ فیزیکی یافت که نماد ارتقای راهبردی در خط زمانی نوآوری محسوب می‌شود.

خط زمانی همچنین تکوین هماهنگ در هنر، طراحی و فعالیت‌های رسانه‌ای را نشان می‌دهد. این پاسخ بازار به جریان اطلاعات، ایجاد بازارهای شبکه‌های اجتماعی و تسهیل توزیع محتوای آنلاین است. در سطوح بالاتر این مدل، تمرکز بیشتر روی خدمات ناملموس و مدل‌های تجاری مجازی قرار دارد که تخریب خلاقانه را تضمین می‌‌کند. روی هم رفته، شکل متمایزی از تغییر پساصنعتی مشهود است که صنایع هنر، طراحی و رسانه چین را به سمت اقتصاد ناملموس یا «بدون وزن» -که اصطلاح «جوامع خلاق» به آن اطلاق می‌شود سوق می‌دهد. این «قدرت نرم غیررسمی» یا به عبارتی محل نوآوری پنهان است.

ارتقای صنعتی در چین

تحقیق در حوزه «صنعت» فرهنگ و رسانه در چین امری نسبتا نوپاست. جدید بودن آن در چین نشان‌دهنده این موضوع است که از دهه 1940 تا پایان انقلاب فرهنگی در 1976، فرهنگ و رسانه حوزه‌های «بسته»ای بودند که مسئول حفاظت از ارزش‌های سوسیالیسم را برعهده داشتند. خط‌مشی، ارتباط تنگاتنگ با این مسئله داشت با این‌که شناسایی رسمی «جایگاه صنعتی» فرهنگ بیش از 10 سال قدمت دارد اما میراث ایدئولوژی کماکان پابرجاست. پژوهش‌های انجام شده محققان بین‌المللی در مورد فرهنگ و سیاست چین نگرانی‌های مشابهی در مورد نمودهای ایدئولوژیکی مطرح کرده‌اند؛ گزارش‌های بین‌المللی تمایل زیادی به گلچین کردن نمودهای مناقشه، بحران، فساد و قدرت دارند. این تصاویر با این‌که معتبر هستند اما در نهایت کمکی به روشن شدن این موضوع نمی‌کنند که بازار فرهنگی چین چطور تجدید سازمان می‌کند یا اصحاب هنر و رسانه در چین به چالش‌ رقابت منطقه‌ای و جهانی چگونه پاسخ می‌دهند.

به اعتقاد متخصصان، بهترین راه بررسی «جایگاه صنعتی» بخش‌های فرهنگی و رسانه‌ای چین، نگاه کردن به فعالیت‌هایی است که در بازارها صورت می‌گیرند. با رشد پایدار اقتصاد چین در دو دهه اخیر به طور عمده -ناشی از تولید و صادرات کم‌هزینه- روشن است که فعالیت بازار به‌خوبی سازمان ‌یافته است. این موضوع تا چه حد به حوزه‌های خلاق مربوط می‌شود؟ مشخصه تولید و مصرف خلاق در چین امروزی چیست؟

ظهور کارآفرینان بوروکراتیک برای بازارهای قدرت نرم

اصطلاحات صنایع فرهنگی و صنایع خلاق در دو دهه گذشته در کانون توجهات قرار گرفته‌اند، هرچند نه کاملا بدون مجادله. گسترش این گفتمان‌ها در چین تصویری از یک جامعه در حال تغییر و به‌ویژه ظهور کارآفرینان بوروکراتیک، «طبقات خلاق» و «بنگاه‌های کوچک و متوسط» مستقل به ما ارائه می‌دهد. صنایع خلاق و واژگان هم‌خانواده آن یعنی «صنایع فرهنگی» و «صنایع خلاق فرهنگی» در اوایل دهه 2000 به‌سرعت در چین ریشه دواندند، با این ذهنیت که چین نیاز داشت در بازارهای قدرت نرم به رقابت بپردازد.

تلفیق کار و سرگرمی

ماهیت در حال تغییر محیط کار یکی از موضوعاتی است که در بحث چین بسیار برجسته شده است. به نقل‌ قول زیر از لی وُووِی توجه کنید:

«صنایع خلاق طرفدار آزاد شدن پتانسیل انسانی و تحقق خود‌ارزشمند‌پنداری است تا به این ‌وسیله باعث شود افراد از تلاشی که به خرج می‌دهند احساس خوشنودی داشته باشند و به ارزش‌های «مردم محور» روی بیاورند… این مفهوم توسعه نه‌ تنها سمت‌وسوی ارزش توسعه اقتصادی را تغییر داده است بلکه سبک جدید از زندگی را بهوجود آورده که کار را با سرگرمی تلفیق کرده است.

از این بیانات، حسی از اعتقاد قوی به آزادسازی قدرت صنایع خلاق به آدم دست می‌دهد؛ با این‌وجود، این یک مورد نئولیبرالیسم که باعث ناپایداری اشتغال می‌شود نیست. در حال حاضر نیاز به مشاغل خلاق در چین زیاد است؛ حقوق، شرایط و رضایت شغلی در این مشاغل از کارهای دیگر بیشتر است. صنعت پویانمایی، به‌رغم اتکای آن به قراردادهای برون‌سپاری، یکی از این نمونه‌هاست.

برون‌سپاری کارها به چین دیگر ارزان نیست

در این‌جا باید به برخی ویژگی‌های دیگر در رابطه با روندهای جهانی اشاره کنیم. در سال 2010، به‌دنبال بدترین بحران اقتصادی پس از رکود بزرگ 1929، اقتصاد آمریکا در اثر ناتوانی در نوآوری و افزایش تولید با کساد گسترده‌ای مواجه شد. لئو تیلمن و ادموند فلپس؛ اقتصاددان برنده جایزه نوبل، در نشریه هاروارد بیزینس ریویو نوشتند: «پویایی آمریکا یعنی توانایی و تمایل آن برای نوآوری با ایجاد مشاغل متعدد باعث افزایش گنجایش اقتصادی شده است. همچنین، رونق واقعی به ارمغان آورده است… اما این پویایی طی دهه گذشته افت کرده است.»

سیاستمداران در آمریکا افسوس می‌خورند که عرصه رقابت کارگران کم مهارت را به چین واگذار کرده‌اند اما با این‌که چین ممکن است کارها را از کشورهای توسعه‌یافته گرفته باشد اما مطمئنا در گذر زمان، فن‌آوری «نان را از سفره چین جمع خواهد کرد.»

البته این استدلال جنبه دیگری نیز دارد؛ هزینه کارگر در چین رو به افزایش است و این امر کارها -از جمله برخی از مشاغل خلاق- را به کشورهای کمتر توسعه‌یافته سوق می‌دهد. از یک دیدگاه بین‌المللی، برون‌سپاری کارها به چین دیگر ارزان نیست.

توسعه سریع هنر در چین نشانه رشد بالاست

اگرچه فن‌آوری ممکن است در آینده برای استخدام تعداد زیاد افراد در بخش‌های فرهنگی و خلاق مشکل‌ساز باشد اما توسعه سریع هنر، طراحی و فعالیت‌های رسانه‌ای در چین نشان می‌دهد که این بخش‌ها رشد بالایی تجربه کرده‌اند با این‌وجود در سطح ملی، سهم صنایع فرهنگی در تولید ناخالص داخلی چین در سال 2010 تنها 75/2 درصد بوده است. در پکن و شانگهای، این ارزش در سال 2009 به ترتیب 26/12 و 75/8 درصد بود (جدول یک را ببینید.)

جدول یک ارزش افزوده صنایع نوظهور در پکن (میلیارد یوان) و سهم GDP محلی

منبع: اقتصاد خلاق

ZOOM

فعالیت بیش از چهار هزار شرکت صوتی‌تصویری در چین

تایید آمارها در چین کار دشواری است اما شواهد حاکی از آن است که بخش‌های فرهنگی فرصت‌های بیشتری برای اشتغال در تعدادی از صنایع نوظهور فراهم می‌کنند. با این‌حال، این ارقام نسبت به دیگر بخش‌های صنعتی به چشم نمی‌آیند. در سال 2008، اشتغال در بخش فرهنگی چین فقط 53/1 درصد بود (دفتر ملی آمار). این ارقام در مقایسه با 47/98 درصد دیگر نیروی کار -یعنی بیش از 750 میلیون نفر ناچیز است. با این‌حال، رشد شرکت‌های مستقل تغییر بزرگی بوده است که در دهه گذشته در چشم‌انداز فرهنگی چین به وجود آمده است؛ به‌طور مثال، در سال 2009 بیش از چهار هزار شرکت خصوصی در بخش صوتی و تصویری فعالیت می‌‌کردند؛ البته این رقم ممکن است محافظه‌کارانه باشد گرچه رشد شرکت‌های مستقل چینی افزایش یافته است اما لازم است مشخص شود که این رشد چگونه اتفاق افتاده است، کجا اتفاق می‌افتد و چه نوع محصولات و خدماتی «خلاق» تلقی می‌شوند.

میراث حکومت خودکامه و محدودیت هنرمندان

این‌که چه چیزی خلاق تلقی می‌شود، جای بحث دارد. ظاهرا با این‌که بسیاری از هنرمندان، شاغلان و مشاغل در چین تلاش می‌کنند کارهای اصیل تولید کنند، سازوکارهایی برای محدود ساختن این اصالت و نوآوری وجود دارد و سیاست‌هایی در کار است که آنها را به کپی کردن اشکال فرهنگی مورد تایید دولت تشویق می‌کند. این میراث یک حکومت خودکامه است که در آن نقش فرهنگ به‌جای برانگیختن کنجکاوی، روشنگری بود. در محیط کنونی، تمرکز بر روی نوآوری و تبدیل فرهنگ به یک «صنعت پایه» قرار گرفته است

منبع: صبا

کانال

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد