تشویق نشدم، سرکوفت هم خوردم

به گزارش فناوری فرهنگی، صنعت بازی به علت نو و بدیع بودنش و قابلیت استفاده به عنوان یک ابزار فرهنگی قدرتمند، همیشه در کشور زیر ذرهبین بوده و هست. در چنین شرایطی چاپ یک نشریه اختصاصی بازی هم دردسرهای خاص خودش را دارد. حساسیت‌ها از یکسو و شکل متفاوت آنها تنها بخشی از سختی‌های چاپ یک نشریه بازی هستند. با این حال تاریخ چاپ نشریات بازی بازمی‌گردد به سال 80 و انتشار نشریه بازی رایانه؛ اولین نشریه بازی کشور که نزدیک به 11 سال فعالیت کرد و حتی زمینه را برای دیگر نشریات بازی مهیا ساخت تا طی یک دوره طلایی شاهد چاپ سه نشریه بازی متفاوت از یکدیگر باشیم.

تشویق نشدم، سرکوفت هم خوردم

متاسفانه این روزها فقط یک نشریه اختصاصی بازی چاپ می‌شود و بیشتر مخاطبان هم به سایت‌ها یا نشریات فرعی روی آورده‌اند. همین بهانه‌ای شد تا به سراغ وحید عبدالهی‌ها؛ سردبیر نشریه بازی رایانه برویم که برای نخستین‌بار مخاطبان ایرانی را با نشریات بازی آشنا کرد. او این روزها روی یک بازی موبایل کار می‌کند اما هنوز هم با انرژی از بازی رایانه و نشریات بازی صحبت می‌کند و دوره چاپ بازی رایانه را یکی از بهترین دوران زندگی خود می‌داند. در این مصاحبه با او در مورد سختی‌های چاپ یک نشریه بازی و تجربه 11 ساله‌اش در این صنف صحبت کردیم.

علاقه‌ات به بازی از کجا شکل گرفت؟

پدرم در کار چاپ و نشر بود. در سال 68 پدرم به دنبال کامپیوتری بود که بتواند کارهای چاپش را راحت‌تر انجام دهد و از تکنولوژی روز استفاده کند. قرار شد یکی از آشناهایمان در خارج کشور کامپیوتر مورد نیازش را تهیه کند. منتها کامپیوتری که او برایمان فرستاد یک نسخه کنسول کومودور 64 بود. کومودور 64 به کارم پدرم نیامد اما مرا با دنیای گیم آشنا کرد.

چه اتفاقی افتاد که به فکر چاپ و انتشار مجله بازی افتادی؟

من در کار چاپ و نشر به پدرم کمک می‌کردم. کارم صفحه‌آرایی بود و طی دوره‌ای مجلات و نشریات زیادی را صفحه‌بندی کردم. اینترنت که تازه آمده بود، یک روز به صورت اتفاقی متنی خارجی در مورد بازی ترجمه کردم. مطلبی که ترجمه کردم مربوط به «دیابلو 2» بود. خیلی زود صفحاتش را بستم. آن‌قدر این کار برایم جذاب بود که لی آوت را مدام عوض می‌کردم و پرینت می‌گرفتم.

یک‌بار یکی از دوستانم که او هم علاقه وافری به گیم داشت، به دفتر پدرم آمد و کارم را دید. با تعجب از من پرسید که مگر مجله گیم داریم و من هم کمی سر به سر او گذاشتم. مدام می‌پرسید این مجله چطور چاپ شده یا این‌که چطور در ایران مجله بازی داریم. من هم گفتم قیمتش می‌شود بیست هزارتومان که در سال 76 مبلغ فراوانی به حساب می‌آمد. دوستم حتی دست به جیب شد اما در نهایت به او گفتم که سر به سرش گذاشتم. همان‌جا بود که دوستم گفت چرا خودمان مجله نزنیم؟

دسترسی به اینترنت در آن سال‌ها کار سختی بود و با آن سرعت اصلا امکان دانلود PDF نبود. پیش از ایده دوستت، مجلات خارجی گیم را مطالعه کرده بودی؟

چند مجله خارجی خوانده بود. مجلات گیم خارجی خیلی سختگیر می‌آمد. یادم هست یک مغازه در میدان امام بود که آن‌جا پشت ویترینش مجله گیم خارجی می‌گذاشت چون بسیار کمیاب بود، قیمتش هم زیاد بود. خیلی اوقات یک ماه پول جمع می‌کردم که بازی بخرم اما با دیدن مجله تمامی پولم را برای آن خرج می‌کردم.

کار مجله به کجا رسید؟

اواخر سال 77 بود که با دوستم به دنبال مجوز مجله بازی رفتیم و سر از وزارت ارشاد درآوردیم. وقتی رفتیم وزارتخانه به مسئول مربوطه گفتیم می‌خواهیم مجله بازی بزنیم. او کمی خندید و یک فرم به ما داد تا پر کنیم. فرم درخواست مجوز بود و منتظر ماندیم تا نتیجه کار برسد. اردیبهشت 78 بود که مدارک را کامل کردیم. بهمان گفتن که باید سابقه پنج ساله در مطبوعات داشته باشی. آن زمان 18 سالم بود و نمی‌توانستم چنین سابقه‌ای داشتم باشم و هیچ‌کدام از شرایط درج شده را هم نداشتم. برای همین به پسر دایی‌ام برای مجله رو انداختم که تمامی مشخصات لازم را داشت و مجوز را به اسم او رد کردیم.

اواخر 78 رفتیم ارشاد که گفتند در حال بررسی‌اند. 79 و 80 هم به همین شکل. آخر سر یکی به ما گفت که بعید است با مدارک شما زودتر از شش الی هفت سال مجوزی صادر شود. بعد از این اتفاقات دوستم به آمریکا مهاجرت کرد اما من هنوز به مجله بازی علاقه‌مند بودم.

بالاخره مجوز صادر شد؟

نه. مدت زیادی به دنبال مجوز بودم اما در نهایت بی‌خیال شدم تا این‌که بازی در اوایل سال 80 به دوران اوج خود در ایران رسید. قیمت کامپیوتر و قطعاتش ارزان شده بود و خبری از کپی رایت هم نبود. کنسول بازی هم به پدیده ای فراگیر تبدیل شده بود. باز به دنبال مجوز رفتم ولی همان جواب را شنیدم تا این‌که یکی از دوستان پدرم پیشنهاد داد ایده‌ام را در قالب یک ویژه نامه پیاده کنم. در آن زمان نشریه‌ای داشتیم به اسم طبرستان سبز که پدرم کارهای پیش از چاپش را انجام می‌داد. روزنامه هم سیاسی بود اما لطف کردند بالاخره بازی رایانه خرداد ماه سال 80 منتشر شد.

نویسنده‌ها را چطور پیدا کردید؟ حتما شرایط سختی داشته، مخصوصا این‌که در آن زمان نشریه‌ای مرتبط با بازی نداشتیم.

در ابتدا با چند مترجم کار کردم. مطالب نهایی را هم خودم ادیت می‌کردم. یک‌سری از مطالب را هم خودم ترجمه کردم. برای صفحه‌بندی هم مشکلی نداشتم مخصوصا این‌که به لطف پدرم با تمامی مراحل چاپ یک نشریه و طریقه صفحه‌بندی آن آشنا بودم.

همان شماره‌ای که کاورش مکس پین بود؟

بله.

تشویق نشدم، سرکوفت هم خوردم

استقبال از شماره نخست چطور بود؟

هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که اولین شماره صبح چهارشنبه منتشر شد. پنجشنبه صبح که رفتم دفتر پدرم دیدم تلفن زنگ می‌خورد. برداشتم که شنیدم یک نفر دارد با ذوق در مورد مجله و چگونگی انتشارش صحبت می‌کند؛ انگار که خستگی چند ساله از تنم در رفت. پنج نفر دیگر هم همان روز با دفتر تماس گرفتند و همان حرف‌ها را زدند. از شنبه به بعد هم تلفن دفتر پدرم و هم تلفن دفتر نشریه طبرستان سبز مدام زنگ می‌خوردند. کار به جایی رسید که مسئولان روزنامه شاکی شده بودند. می‌گفتند تمام مدت بچه‌ها و نوجوان‌ها زنگ می‌زنند در مورد بازی از ما سوال می‌کنند.(می خندد)

تیراژ شماره نخست چقدر بود؟

چهار هزار شماره که شصت‌درصدش در همان شماره نخست به فروش رفت. توزیع‌کننده‌ای که با او کار می‌کردیم می‌گفت عجیب است که یک مجله جدید آن‌قدر در شماره اول بفروشد چون منبع گیم نداشتیم حتی جداگانه نزدیک به پانصد نسخه را مستقیما برای دکه‌ها ارسال می‌کردیم. تیراژ را بالا بردیم و تعداد فروش از 60 به 85 درصد رسید. تا شهریور چهار شماره بازی رایانه را چاپ کردیم.

برای دیگر شماره‌ها هم از مترجم استفاده کردید؟

تا شماره دوم با مترجم کار کردم اما طی این مدت آن‌قدر با دفتر تماس گرفتند که در نهایت با تعدادی از همان‌هایی که تماس می‌گرفتند شروع به کار کردیم. آرش حسن زادگان اولین نفر بود که محمود بلالی را با خودش آورد. کیانوش کنی و رضا خدامی به فاصله کمی نسب به این دو اضافه شدند. همین نفرات که بازی دوست داشتند کیفیت کار را به شدت بالا برد.

چه بلایی بر سر شماره پنجم آمد؟

روزنامه طبرستان سبز به تهمت و افترا متهم و در نهایت بسته شد. من هم تا چندماه بعد قید بازی رایانه را زدم. تا این‌که دیدم روزنامه‌ها به گیم توجه می‌کنند و نشریات فناوری هم صفحات مخصوص به گیم دارند. ویژه نامه کاوشگر هم همان موقع چاپ شد که بعدها به کلیک تغییر نام پیدا کرد. یک ویژه نامه دیگرهم به نام بازی نما چاپ شد. تا اواخر سال 83 البته به دنبال چاپ مجله نبودم اما اوایل سال 84 بود که دوباره به سراغ انتشار رفتم. با این‌که باز هم خبری از مجوز نبود اما بابک عظیمی که از نویسندگان سابق بازی رایانه بود موجبات بازگشایی مجله را فراهم کرد. او در نشریه اطلاع مشغول به کار شده بود که مسئولان آن به چاپ ویژه نامه گیم علاقه‌مند بودند. با هم به توافق رسیدیم و اواخر سال 84 یک شماره دیگر چاپ کردیم.

چه تغییراتی نسبت به دوره اول داشتید؟

این‌بار تمامی صفحات را رنگی کار کردیم تا بازی رایانه جزو اولین نشریات تمام رنگی باشد. دفترچه راهنمای بازی و پوستر چاپ کردیم. سی دی اضافه کردیم تا مخاطبان بتوانند تریلرهای روز بازی را مشاهده کنند که در این زمینه هم اولین نشریه‌ای بودیم که همراه با سی دی چاپ می‌شدیم. نزدیک به سه سال با این نشریه کار کردیم تا این‌که مشکلاتی برای آن پیش آمد و دیگر نمی‌توانست ویژه نامه چاپ کند.

یعنی بالاخره مجوز گرفتید؟

اوخر سال 84 به معاونت مطبوعاتی مراجعه کردم و جالب این‌که جواب درخواست آمده بود، هرچند رد شده بود چون به گفته این جوابیه واجد شرایط نبودیم. بعد از وقفه دوم با مدیر مسئول یکی از نشریاتی که بسته شده بود آشنا شدم و او هم نشریه‌اش را تغییر نام داد تا بازی رایانه برای اولین‌بار بدون فرمت ویژه‌نامه‌ای منتشر شد و تا سال 91 هم مشغول به چاپش بودیم.

نشریه دنیای بازی در زمان چاپش خود را به عنوان اولین نشریه رسمی بازی معرفی کرد و در بالای هر شماره‌اش این موضوع ذکر شده بود. هیچ گاه از این اتفاق ناراحت نشدید؟

ادعای آنها از یک جهت درست بود و از یک جهت غلط. دنیای بازی اولین نشریه با مجوز بود یعنی با فرمت ویژه نامه چاپ نمی‌شد یعنی به آنها مجوز دادند به ما ندادند. با این حال بازی رایانه خیلی زودتر از دیگر نشریات منتشر شد. اولین شماره بازی رایانه سال 80 بود و اولین شماره دنیای بازی به گمانم اواخر 85 یا اوایل 86. بازی نما هم روندش شبیه به ما بود و بعد از فرمت ویژه نامه، امتیاز جای دیگری را گرفتند و منتشرش کردند. با این حال ناراحت نیستم چون طرفداران ما از همه قدیمی تر بودند و اسم ما را شنیده بودند.

رکورد فروشتان چه مقدار بود؟

بیشتر شماره‌ها با تیراژ چهل هزار نسخه چاپ می‌شد اما برای شماره‌های E3 به شصت هزار نسخه هم رسیدیم. تابستان‌ها هم پنجاه هزار نسخه.

هنوز هم نشریاتی تخصصی داریم، نشریاتی که آگهی‌های فراوانی هم دارند اما شما به صورت تک‌فروشی کار می‌کردید که سیستم عجیبی در مطبوعات بود.

در آغاز کار هیچ‌کدام از شرکت‌ها به نشریات بازی توجهی نمی‌کردند و مخاطبانش را هم زیاد نمی‌دانستند. دوره اول اصلا به دنبال آگهی نبودیم اما دوره دوم چرا، مخصوصا این‌که هزینه‌های چاپ رنگی و سی دی زیاد بود. هشت ماه از دوره دوم گذشته بود که تازه شرکت‌های سخت افزاری حاضر به دادن آگهی شدند زیرا تا آن زمان نمی‌دانستند که این گیمرها هستند که سخت‌افزارهای قدرتمند می‌خرند. متاسفانه یک جور کسر شأن برای خودشان می‌دانستند.

با این حال موفق شدیم با شرکت‌های بزرگ الکترونیکی قرارداد ببندیم. رقبای ما برای این‌که بتوانند با همان شرکت‌ها کار کنند تعرفه آگهی را به شدت پایین آوردند. با این‌که ما پرفروش‌ترین بودیم ولی شرکت‌ها ترجیح می‌دادند با مبالغ کمتری کار کنند. در بودجه بندیشان هم ذکر شده بود که فقط با یک نشریه گیم کار کنند. متاسفانه در ادامه بازار آگهی نشریات بازی به شدت افت کرد و حتی تعرفه‌ها از تعرفه‌های نشریات فناوری هم پایین‌تر آمد.

تشویق نشدم، سرکوفت هم خوردم

خب تعرفه‌ها را پایین می‌آوردید.

ما به کارمان اعتماد داشتیم و چون کیفیت‌مان بالا بود تعرفه را پایین نیاوردیم و حتی در اواخر حیات مجله با همان سیستم فروش تکی ادامه دادیم. از سال 88 و 89 هم به علت شرایط بد اقتصادی مطبوعات، بسیاری از نشریات بسته شدند. هزینه‌های چاپ چهار برابر و هزینه‌های کاغذ شش الی هفت برابر شد تا این‌که سال 91 نشریه به صورت کامل بسته شد.

در طول 11 سال کار غیرمنظم چند بار اخطار برای بستن نشریه آمد؟

فکر کنم پنج یا شش بار این اتفاق افتاد. یعنی اخطار در حد تعطیل شدن داشتیم. یک بار تا تعطیل شدن رفتیم اما قاضی عوض شد و مجله بسته نشد.

برای کاور ویچر 2؟

بله؛ البته نشریات دیگر هم آن را کار کرده بودند اما اخطارش برای ما آمد.

رابطه‌تان با دیگر نشریات چطور بود؟

اوایل با هم مشکل داشتیم اما پس از مدتی با هم دوست شدیم.

در مدت چاپ چند نویسنده در بازی رایانه کار کردند؟

در یک دوره بیست نویسنده داشتیم اما در مجموع چهل نویسنده در بازی رایانه کار کردند.

به عنوان سوال آخر برایم جالب است که برخورد خانواده‌ات با بازی چطور بود، مخصوصا این‌که تو دو برادر کوچک‌تر داری که هر دو جزو بازیسازان باسابقه کشور هستند. پدر و مادرت چه واکنشی در قبال تو و برادرانت داشتند؟

هیچ‌وقت از طرف خانواده تشویق نشدم و سرکوفت هم خوردم (می خندد). کارهای جانبی می‌کردم تا پول چاپ مجله را به دست آوردم. پدر و مادرم هم می‌گفتند این کار آینده ندارد. برادرانم هم وارد صنعت بازی شدند. البته آنها از هم من زرنگ تر بودند و زودتر از من بازیساز شدند. در هر صورت همه ما به شدت به کامپیوتر و بازی علاقه داشتیم و هر سه نفرمان هم هنوز در صنعت بازی هستیم.

……………

گیمرها آدم‌های عجیبی هستند

نشریه بازی رایانه به دلیل جو و دوستی‌ها آن همه سال چاپ شد. حقوق‌ها کم بود و پولی هم که درمی آوردیم خرج خود نشریه می‌شد. قیمت مجله را هم تنها در اواخر کار یک و نیم برابر کردیم. برای همین هیچ‌گاه نمی‌توانستم یک مدیر اجرایی ثابت داشته باشم. همیشه هم خودم با نویسنده‌ها و چاپ و صفحه بندی‌اش سر و کار داشتم. کنترل کردن تیم تحریریه هم خیلی سخت بود. گیمرها آدم‌های عجیبی هستند از آنها عجیب‌تر نویسندگان بازی. بازی رایانه هم کار دلی بود و باید به شغل اصلی خودم هم رسیدگی می‌کردم.

منبع: صبا

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد