روایت حمایت معکوس جشنواره فیلم فجر از آثار ضد مصالح ملی/ حداقل از “اسکار” بیاموزیم!

به گزارش فناوری فرهنگی،سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در حالی بهمن ماه سال گذشته به ایستگاه پایانی خود رسید که سیمرغ های سی و پنجم بر شانه ی جوانان نشست. در این دوره که ظهور و بروز فیلم سازان جوان به مراتب پررنگ تر از ادوار گذشته به چشم می آمد٬ فیلم های “ابد و یک روز” ساخته ی سعید روستایی و “ایستاده در غبار” ساخته ی محمد حسین مهدویان٬ به ترتیب با کسب ۷ و ۳ سیمرغ از مجموع ۱۹ جایزه ی بخش سودای سیمرغ٬ بیشترین جوایز این دوره از جشنواره را به خود اختصاص دادند.

اما از بحث درباره ی ابهامات جدی و تناقض های متعدد در ورود فیلم ها به بخش سودای سیمرغ، داوری های سلیقه ای٬ لجبازی با منتقدین و موارد متعددی از این دست که بگذریم، مسئله مهم و قابل اعتنای دیگری در قالب یک پرسش رخ می نمایاند و آن این است که کارکرد و رسالت اصلی جشنواره بین المللی فیلم فجر چیست؟ و یا در حال حاضر جشنواره فیلم فجر چه کارکردی برای نظام دارد؟ آنگونه که از نام جشنواره فجر پیداست٬ این جشنواره برآمده از متن و بطن انقلاب شکوهمند اسلامی است. بر این اساس٬ کارکرد مورد انتظار از این جشنواره٬ این است که طلیعه دار مبانی٬ ارزش ها و آرمان های فجر انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ و هنر باشد. نه تنها از جشنواره فیلم فجر بلکه اساسا از هر نهاد و سازمانی که در نظام جمهوری اسلامی فعالیت می کند و مورد حمایت های مالی و معنوی نظام قرار میگیرد، انتظار می رود که کارکرد مشخص و موثری در راستای تحقق اهداف و استراتژی های نظام داشته باشد. انتظاری که مع الاسف پس از گذشت ۳۷ سال از تحقق انقلاب اسلامی٬ کماکان پاسخ فراخوری بدان داده نشده و طی سالیان اخیر٬ عموما مورد غفلت واقع شده و با شیبی نسبتا شتابان٬ در مسیر نسیان و رنگ باختگی قرار گرفته است.

با اندکی تامل در جشنواره های معتبر سینمایی در کشورهای دیگر٬ درمی یابیم که اعتباربخشی و تحسین تولیدات سینمایی استراتژیک کشور برگزارکننده جشنواره، یکی از مهمترین وظایف جشنواره های مذکور می باشد. گواه روشن این مدعا٬ جشنواره ی بین المللی فیلم اسکار است که در موارد متعدد٬ جوایز اصلی خود را به فیلم های استراتژیک تامین کننده ی منافع دولت ایالات متحده اختصاص داده است. تاکنون فیلم هایی نظیر مهلکه٬ ساخته ی کاترین بیگلو (با موضوع جنگ افغانستان) و آرگو٬ ساخته ی بن افلک (با موضوع تسخیر سفارت آمریکا در تهران) به سبب محتوای استراتژیک و ایفای کارکردی هم سو با منافع دیپلماتیک ایالات متحده آمریکا٬ مستحق دریافت جایزه ی اسکار شناخته شده اند. این اتفاق٬ نه تنها در جشنواره ی اسکار٬ بلکه در جشنواره های برجسته ی دیگری نظیر کن، برلین٬ ونیز و.. نیز به کرات رخ داده است.

از آنجا که جشنواره ی فیلم فجر یکی از مهم ترین ابزارهای فرهنگی و هنری نظام جمهوری اسلامی است، لذا می بایست در قبال جلب حمایت های مالی و معنوی نظام، در راستای تحقق اهداف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نظام٬ در سطح ملی و بین المللی ایفای نقش کند. اما با نگاهی ساده به وضعیت آثار نمایش یافته (و از آن بغرنج تر آثار تحسین شده) جشنواره فیلم فجر در سالهای اخیر٬ شکاف جدی میان دو حوزه ی هست ها و باید ها به وضوح آشکار می گردد.

مروری اجمالی بر آثار تحسین شده در ادوار سی و چهار گانه ی جشنواره ی فیلم فجر٬ شواهد فراوانی بر این مدعا به دست می دهد که آخرین نمونه ی آن٬ تحسین فیلم ابد و یک روز در جشنواره ی فجر امسال بود. این فیلم که با دریافت ۷ سیمرغ٬ عنوان پرافتخارترین فیلم جشنواره ی فجر سی و چهارم را به خود اختصاص داد، فیلمی است که به لحاظ محتوایی نمی توان عنصری از عناصر شاکله ی فجر انقلاب اسلامی را در آن رویت نمود و ای بسا از جنبه هایی آشکارا در تعارض با برخی ارزش ها و مقاصد نظام جمهوری اسلامی هم باشد!

پرواضح است که در جشنواره های سینمایی معتبر خارجی٬ فیلم هایی از این دست که آشکارا در تضاد با شعائر و مصالح ملی کشور برگزار کننده ی جشنواره هستند٬ در بخش اصلی مسابقه جایگاهی نخواهند داشت و در خوشبینانه ترین حالت ممکن است در بخش های جنبی و فرعی جشنواره های مذکور٬ آن هم به صورت محدود شانس پخش و اکران بیابند.

اما در کشور ما حکایت ۱۸۰ درجه متفاوت با روال حاکم بر جشنواره های معتبر سینمایی در اقصی نقاط دنیاست؛ به طوری که گاهی اوقات فیلم هایی که به طور برجسته تری با مصالح و شعائر دینی و  ملی ما در تغایر بوده اند٬ در ارزشیابی نهایی اعتبار و تحسین بیشتری را هم به خود اختصاص داده اند!

این امر٬ حاکی از وجود نوعی کژکارکرد فرهنگی در حوزه ی هنر(به ویژه سینما) بوده و به معنای بروز خطایی استراتژیک در ارزشیابی و اعتباربخشی به تولیدات فرهنگی هنری است که متاسفانه طی سالیان پس از وقوع انقلاب اسلامی شدت و دامنه ی بیشتری نیز به خود گرفته است.

حال با توجه به تفکیک دو بخش ملی و بین المللی جشنواره ی فیلم فجر٬ برگزاری بخش بین الملل این جشنواره در اردیبهشت ماه را می توان به مثابه فرصت مناسبی برای آغاز تغییر در رویکرد و روال معیوب ارزشیابی آثار و تولیدات سینمایی قلمداد نمود. فرصتی که می بایست به منظور اعتباربخشی به سینمای استراتژیک و هم سو با دیپلماسی٬ منافع ملی و بین المللی نظام مد نظر سیاست گذاران و مدیران جشنواره بین المللی فیلم فجر قرار گیرد.

منبع: جهان نیوز

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد