حمله مزرعه تئاتر به ملخ‌های سینمایی

به گزارش فناوری فرهنگی، جشنواره 35 تئاتر فجر در حالی به روزهای آخر خود نزدیک می‌شود که می‌توان با پوست و خون حس کرد سینمای ایران در ضعف عجیبی به سر می‌برد. ضعفی که جان و روان سینمای ایران را تسخیر کرده است. دیدن فیلم‌هایی که همه شبیه هم هستند و هیچ خلاقیت بصری در آنها دیده نمی‌شود. فیلم‌هایی که فارغ از خطاهای بسیاری ژانریشان، کپی‌های بد از روی دست یکدیگر است و حتی شاید همچون شخصیت دختر دبیرستانی «اسرافیل» چیزی برای نوشتن هم ندارند. این ضعف در وهله نخست در تولید محتوا و یافتن ایده‌هاست و در وهله بعد در معرفی چهره‌هایی است که قرار است واژگان فیلمنامه‌ها را در قاب تصویر، دیداری کند. ضعف سینمای ایران در بخش مدیریتی نیز مشهود است، جایی که چندان ردپایی از مردمان سینما در آن دیده نمی‌شود.

با نگاهی به ارکان مختلف دستگاه سینمایی کشور می‌توان دریافت فاصله تئاتر تا سینمای ایران به چه حد است. در رکن مدیریتی نقش شخصیت‌هایی چون حسین مسافرآستانه یا حسین پارسایی که هر دو از کارگردان و مدیران شناخته شده تئاتر هستند و کماکان در تئاتر حضور فعالی دارند، غیرقابل انکار است. در بخش جشنواره نیز حضور محمد حیدری برآمده از بدنه تئاتر که امور جاری جشنواره را به امثال بهروز غریب‌پور، یکی از چهره‌های شاخص تئاتر کشور، دلیلی مدقنی بر ضعف جسمی خانواده سینماست. سینمایی که توانایی تولید شخصیت‌های مدیر در بدنه خود را ندارد. این را با بدنه تئاتر ایران مقایسه کنید که مدیریتش برخلاف سینما در اختیار یک تئاتری است و کمتر کسی خارج از این چارچوب توانایی ورود به این حیطه را دارد. کما اینکه حسین طاهری، مدیر سابق مرکز هنرهای نمایشی که تهیه‌کننده بازنشسته صدا و سیما بود با فشار هنرمندان تئاتر صندلیش را با نامه‌ای تند ترک کرد.

قسمت دردناک ماجرا در سینما زمانی درک می‌شود که در جشنواره 35 حضور بازیگران تئاتری در آثار سینمایی پررنگ‌تر می‌شود. در فهرست پرکارترین بازیگران جشنواره نام سیامک صفری و حمیدرضا آذرنگ در صد قرار می‌گیرد. حتی در جشنواره بازیگر کودک از میان بازیگران تئاتر برگزیده شده است. در فیلمی کارگردان از 20 بازیگر تئاتری بهره برده است. در مهمترین فیلم جشنواره در فضای رسانه‌ای، به جز یک بازیگر، همگی از دل تئاتری‌ها برگزیده شده‌اند تا Cast یکدستی برای فیلم فراهم شود. حتی روایت فیلم نیز با دلایل منطقی در انقیاد «تئاتر مستند» پیسکاتور و پیتر وایس است تا سینمای مستند ریچارد گریسون.

این پررنگی البته از دو منظر خطرناک و دردناک است. نکته اول را باید در این صحبت مهدویان جستجو کرد که می‌گوید «بازیگران تئاتر به نظر من مسئله بازیگری برایشان جدی‌تر است. تمرینهای مداومی روی خود انجام می‌دهند که لازمه حرفه بازیگری است» و آنان را قابل‌اعتمادتر می‌نامد. کافی است به نقش‌هایی که بازیگران تئاتری فیلم‌های مختلف نگاهی بیاندازید که فارغ از جایگاه شخصیت و تأثیرگذاریشان در روند درام، چه میزان انرژی از خود خرج می‌کنند. برای مثال به بازی سیامک صفری در فیلم‌های «انزوا»، «کارگر ساده نیازمندیم» یا «پشت دیوار سکوت» نظر اندازید که در اندک فرصتی که برایش قاب سینمایی در نظر گرفته است، کار خود را انجام می‌دهد. با این وجود زمانی که به مرحله فرش قرمز یا مصاحبه و نشست می‌رسیم این بازیگران قربانی نگاه رسانه‌ای می‌شوند. اینان چشمان رنگی یا دماغ خوش‌تراش ستارگان سینمایی را ندارند، بازیگرانی که برخلاف همتایان تئاتری خود اصولاً به واسطه تمرین و فضای آکادمیک وارد عرصه بازیگری نشده‌اند. پس آرام آرام بازیگر تئاتر تبدیل به ابزاری بر پر کردن خلاهای فیلم‌های مملو از ایراد ایرانی می‌شوند و حتی خلا حضورش در تئاتر، خانه اولش را نیز ویران می‌کند.

اما خطر دوم به مراتب بدتر و دردناک‌تر است. بازیگر تئاتر ارزان‌تر است. دستمزدها در تئاتر اندک است و فقر مالی تئاتر ایران شرایط را مهیا می‌کند تا بازیگر تئاتر برای دست و پنچه نرم کردن با دخل و خرج زندگی دست به هر انتخابی بزند. به راحتی هر نقشی را بپذیرد تا همچون اورسن ولز، برای اندوخته‌ای سرمایه من باب تولید تئاتر خود، هر فرصت مالی را به طرفه العینی بپذیرد. این در حالی است که بازیگران سینمایی برای قرار گرفتن نامشان روی پوستر یا عنوان‌بندی فیلم قدرت‌نمایی می‌کنند.

با این حال حضور جامعه تئاتری در سینما، با وجود دو خطر مذکور بیشتر برای سینما خطرناک است. تاریخ ثابت کرده است بازیگران تئاتر در نهایت به خانه اول خود بازمی‌گردند. کسی در جشنواره نپرسید چرا فیلمی با حضور رضا کیانیان وجود ندارد؛ در حالی که کیانیان از روز یکشنبه نمایش خود را روی صحنه برده است و در جشنواره تئاتر فجر از هنرمندان فعالان بود. در برابر نابرابری‌ها در همایش علمی جشنواره سخنرانی کرد – توجه کنید که جشنواره فیلم فجر همایش علمی ندارد و اصولاً حوزه سینما هیچ چیز علمی ندارد – و داوری بخش عکس را به عهده داشت، در رثای دکتر رفیعی سخنرانی کرد. این مسئله برای پرکار سینمای 35 هم صادق است. در حالی که آذرنگ بیش از هر کسی در برج میلاد روی پرده دیده شد، او فارغ از هیاهوهای جشنواره، در تئاتر شهر نمایش «ترن» را با بازیگرانی محصول تئاتر روی صحنه برده است. البته او تنها بازیگری بود که در نشست خبری برخلاف تمجید از سختی نقش خود، گفتاری انتقادی داشت. او ساختار واژگانی عنوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مورد نقد قرار داد؛ به جای آنکه داوران را برای برگزیدنش تحریک کند. این وضعیت برای بازیگران فیلم «ترومای سرخ» نیز صادق بود که صادقانه از دردهای تئاتری خود سخن گفتند و نشست سینمایی را فرصتی برای تمام نادیده گرفتن‌های رسانه‌ها یافتند.

در جشنواره‌ای که مجموع فیلم‌ها جز یک حرف، چیز دیگری نداشتند و در صورت ژانر دانستن سینمای اجتماعی، با پدال گاز تک ژانر پیش می‌روند، در تئاتر گونه‌های مختلف کماکان به حیات خود ادامه می‌دهند. موضوعات و دستمایه‌های آثار متفاوت است. در جشنواره تئاتر فجر کمتر دو اثری شباهت موضوعی و فرمی با یکدیگر داشته و برخلاف سینما که از کمدی تهی است، دو بازیگر مرد برنده تندیس در نقش‌های کمدی درخشیدند.

در نشست خبری فیلم‌ها می‌شد تبختر و ادا و اطوارهای نویسندگان را پشت میکروفون‌های باریک‌اندام را دید که سعی می‌کردند با استدلال‌های مغاطله‌ای، در ظاهر و پوسته ساختگی، بگویند متن بزرگ و شگرفی نوشته‌اند. در مقابل در اختتامیه جشنواره تئاتر فجر زمانی که پیام لاریان برای دریافت دومین جایزه نمایشنامه‌نویسی خود در یک جشنواره روی سن می‌رفت، خبری از ظاهری آن‌چنانی نبود. او با همان هیبتی جایزه‌اش را گرفت و با سکوت پله‌های سن وحدت را پیمود که همواره از او می‌بینیم. جایی هم از خودش تعریف نکرد و خود را از خدایگان نویسندگی ایران ندانست.

حتی کافی است پای صحبت کارگردانان دو هنر نشست تا عمق حرف‌ها را سنجید. در حالی که کارگردانان سینما از فروش و توهمات توطئه سخن می‌گویند، کارگردانان تئاتر از مخاطب و فلسفه حرف می‌زنند، از تأثیرپذیریشان می‌گویند و برخلاف همتایان سینماییشان از اقتباس هراسی ندارند. حتی خود فیلم را اقتباس می‌کنند و آن را یک تجربه می‌خوانند.

حال با چنین وضعیتی بعید نیست در آینده نه چندان دور پای کارگردانان و نویسندگان تئاتری به سینما باز شود. افرادی که تجربه کردن ژانرهای مختلف را تجربه می‌کنند و خود را در یک چارچوب مد شده اسیر نمی‌کنند. آثارشان برخلاف فیلم‌ها قصه‌گوست و حتی می‌توان آن قهرمان گمشده سینما را نیز در آثارشان دید. این زنگ خطری است برای سینما، سینمایی که در باتلاق خود ساخته‌اش دست و پا می‌زند.

منبع:ایران تئاتر

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد