«غبار ۳۴ ساله» روی پرده سینما

به گزارش فناوری فرهنگی، اگر چه در پایان فیلم علامت سوال بزرگی در برابر ما قرار می‌گیرد اما سوال اساسی این است چرا سرنوشت متوسلیان به عنوان یکی از قهرمان‌های آرمانی- اسطوره‌ای در حماسه ملی ایرانیان همچنان در ابهام قرار دارد و همچنان در تاریخ گمشده مانده است.

داستان زندگی حاج‌احمد متوسلیان با ساخت و اکران فیلم «ایستاده در غبار» زنده شد، وقتی صداقت و ارزش‌های فنی فیلم با تحسین طیف‌های مختلف هنری همراه شد و تاکنون همراه با استقبال مردم هم بوده است. در این راستا همزمان با سی‌وچهارمین سالگرد ربایش ۴ دیپلمات ایرانی در روز چهاردهم تیرماه، کارگردان، تهیه‌کننده و عوامل «ایستاده در غبار» مردم را به دیدن این فیلم در سینماهای کشور دعوت کردند. آنها همچنین برای حمایت از این فیلم درخواست کردند که مخاطبان تصویری از بلیت خود را با هشتگ‌های #ایستاده_در_غبار و #free۴diplomats در فضای مجازی منتشر کنند. در ادامه یادداشت شاهرخ سلطان‌احمدی، خواهرزاده کاظم اخوان از  افراد ربوده شده در این ماجرا  را که در اختیار ما قرار داده، می‌خوانید.

 

***

ربوده شدن خبرنگار و دیپلمات‌های ایرانی در لبنان در رمضان سال۶۱ اتفاق افتاد. از آن زمان ۳۴ سال سپری شده اما سرنوشت آنان همچنان در هاله‌ای از غبار قرار دارد. فیلم ایستاده در غبار نقطه عطفی درباره روشن شدن سرنوشت این عزیزان شده و در واقع وظیفه بر زمین مانده مطبوعات را بر دوش گرفته است و برای همین تفکرانگیز و جریان‌ساز شده است. تقارن سالگرد ربوده شدن ۴ شهروند ایرانی در لبنان با اکران فیلم ایستاده در غبار را به فال نیک می‌گیریم.کم‌توجهی رسانه‌ها به انتقال واقعیت سرنوشت دیپلمات‌های ربوده شده آنطور که هست به کمرنگ شدن جایگاه ارزش‌های اخلاق حرفه‌ای می‌انجامد. جریان‌سازی خبری و دیپلماسی خبرسازی نسبت به پیگیری سرنوشت این عزیزان کمرنگ بوده است.  جنگیدن و دفاع کردن در اسطوره و تاریخ بشر از آغاز تاکنون وجود داشته است، بدون شک عدم پرداختن به موضوع سرنوشت حاج‌احمد متوسلیان و همراهانش یک شکست معنوی برای ما تلقی می‌شد. بی‌توجهی به این شخصیت‌ها در تاریخ، یک ضعف اساسی است و این فیلم نشان داد کسانی هستند که حافظه تاریخی‌شان همچنان کار کند! هستند کسانی که در هیاهوی امروز دغدغه و آرمانشان را فراموش نکرده‌اند. آنچه در تاریخ ۳۴ ساله گذشت، دارای حقایقی است که باید از طریق مطالعه نظام‌مند به عمق آن دست یافت و کارگردان هوشمندانه با پرداخت هنری از آن بهره برده است.

سینما توان نشان دادن دردها و مشکلات و زیبایی‌ها را دارد و این فیلم نمونه‌ای است که با صراحت توانست فراز و فرود زندگی انسانی بزرگ را تا قبل از ربوده شدن نشان دهد. پس از گذشت بیش از ۳ دهه برای روشن شدن سرنوشت نهایی این عزیزان باید در پی پاسخگویی به سوالاتی باشیم که همچنان بی‌جواب مانده است. علت روشن نشدن سرنوشت غبارآلود آنان پس از گذشت بیش از ۳ دهه چیست؟ آیا این موضوع نیاز به رمزگشایی و واکاوی ندارد؟ چرا این مهم تاکنون مورد تغافل قرار گرفته است؟ آیا این امری حداقلی نیست که باید روزی به آن اندیشید؟ آیا می‌توان با پیوند زدن این سوالات به اما و اگرها از پاسخگویی طفره رفت؟ اما سوال اصلی این است که چرا روشن شدن سرنوشت آنان اخیرا منجر به اظهارنظر برخی افراد مسؤول شده است؟ پرونده چه روندی را طی کرده؟ شاهد چه فرازها و فرودهایی بوده است؟

اینها برخی از پرسش‌های مستقیم و غیرمستقیمی است درباره پرونده دیپلمات‌های ربوده شده ایرانی در لبنان که پاسخگویی به آنها در این فرصت اندک امکانپذیر نیست. در سی‌وچهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پس از گذشت ۳۴ سال با نمایش فیلم تاثیرگذار ایستاده در غبار اثر کارگردان ۳۴ ساله آن آقای مهدویان که بخشی از زندگی حاج‌احمد متوسلیان یکی از اسطوره‌های دوران دفاع‌مقدس را به تصویر کشیده، یک بار دیگر سرنوشت او مورد توجه قرار گرفت و همان طور که کارگردان می‌گوید هدفش از ساخت چنین فیلمی ضمن ادای دین به یکی از اسطوره‌های دفاع‌مقدس، جریان‌سازی هم بوده و بازخورد فیلم قبل و بعد از اکران با توجه به قدرت سینما نشانگر این است که ظرفیت تبدیل شدن به جریان برای پیگیری و تعیین تکلیف سرنوشت ۴ دیپلمات را پیدا کرده و مخاطب با آن همراه شده است. شکل‌گیری اسطوره‌های دفاع، استقامت و مقاومت به عنوان یکی از بنیان‌های سازنده هویت جمعی و ملی و شناسنامه هر ملتی به حساب می‌آید و به انسجام و یکپارچه‌سازی آن کمک می‌کند، لذا قابل پیگیری و بررسی است، علاوه بر این هر فرد و جامعه‌ای سرگذشتی دارد که بازاندیشی آن برای تعیین و تثبیت هویت و ادامه به حیات اجتناب‌ناپذیر است.

سکانس پایانی فیلم حاج‌احمد و دیپلمات‌ها را نشان می‌دهد که در حال پایین آمدن از پله‌های سفارت ایران در سوریه برای عزیمت به لبنان هستند  و…«۱۴ تیر ۶۱ احمد متوسلیان در جایی از تاریخ گم شد!»؛ این آخرین جمله‌ای است که روی پرده می‌نشیند و با روشن شدن سالن سینما، تماشاگران با چهره‌ای مبهوت در برابر این پرسش به تعلیق رفته قرار می‌گیرند چرا چنین اسطوره‌ای را که در فیلم می‌بینند نتوانسته‌ایم پیدایش کنیم؟ چرا این قهرمان ملی همچنان در تاریخ ناپیداست؟ چرا پس از گذشت ۳۴ سال که از گم شدن ۴ شهروند ایرانی نتوانسته‌ایم یا نخواسته‌ایم آنان را از دل تاریخ پیدا کنیم؟ موضوع پایان دادن به اعلام تعیین تکلیف نهایی سرنوشت این عزیزان پس از ۳۴ سال یکی از چالش‌برانگیزترین موضوعاتی است که امیدواریم در آینده سرنوشت آن مشخص شود که درخواست ما هم همین است که بی‌هیچ حاشیه، ابهام و کنایه و با صراحت کامل سرنوشت آنان بیان شود و دولتمردان ما رویکردی تعهدی نسبت به آن داشته باشند. نکته کلیدی که نباید به آن بی‌توجه بود این است که چرا درباره سرنوشت این عزیزان بین مسؤولان در جاهایی همگرایی و در مناطقی اختلاف وجود دارد، برای همین آشکارا خود را گرفتار تناقض می‌بینیم.

چرا ایستاده در غبار ستایش مخاطبان و جامعه منتقدان را به دست آورده و توانسته تحسین بسیاری را برانگیزد؟ این فیلم با عشق و علاقه به این کشور و مردم بردبار و سرافراز ایران و در خور شأن و جایگاه رفیع اسطوره‌های جنگ ساخته شده و مایه فخر و مباهات است از همین منظر ایستاده در غبار بدیع و منحصر‌به‌فرد است، چرا که سهم پایداری از اسطوره‌های جنگ از خود بر جای گذاشته و تماشای اثر را برای هر مخاطب سینما، به تجربه‌ای متفاوت تبدیل کرده و مایه اعتبار صاحب اثر شده است. فیلم ایستاده در غبار از جنس دیگری است. حال و هوای خاص فیلم نشانگر آن است که نیازی نیست وارد جریان اصلی سینما بشوی. مهدویان با این فیلم مسیر خودش را ساخته و شکی در آن نیست و این خیلی جرأت می‌خواهد که داستانی را اینچنین ساختارشکنانه روایت کنی. فیلم صحنه‌هایی از تاریخ جنگ را ورق می‌زند اما در سطح باقی نمی‌ماند و سرد و بی‌روح نیست و تجربه‌های زیباشناسی فیلم جوهر خاص خودش را نشان می‌دهد و شانه به شانه با هویت و شخصیت یک قهرمان اسطوره‌ای جلو می‌رود. با توجه به مخاطب‌های امروزی سینما که خیلی پیچیده‌اند دیانت و قداست قهرمان فیلم را به کسی تحمیل نمی‌کند و کسی نمی‌تواند او را به نفع خودش مصادره کند.

هیچ شعار و کلمات قصار و گزیده‌گویی نمی‌بینی؛ به نوعی اسطوره‌زدایی است اما به شکل رئال اسطوره‌سازی می‌کند. این فیلم تصورات قبلی شما را درباره فیلم جنگی به چالش می‌کشد و شما را از بند فیلم‌های جنگی کلیشه‌ای آزاد می‌کند و نمونه الهام‌بخشی به ما ارائه می‌دهد که بر ذهن و احساس ما تاثیرگذار بوده و نماد امید، بهبودی و تازگی است؛ از همه مهم‌تر این فیلم نشان داد سینما متعلق به اقلیتی برگزیده نیست. مهدویان توانسته روش‌های محافظه‌کارانه سینمای جنگی را که منجر به عکس‌العمل‌های عادی و بی‌خاصیت می‌شود به چالش بکشد و اگر چه این فیلم سواد، کاربلدی و قدرت خلاقیت کارگردان جوانش را به رخ همه کشید اما اگر نبود الهام از شخصیت اصلی فیلم هرگز نمی‌توانست به چنین قدر و مرتبه‌ای برسد. کارگردان در واقع از معنا به صورت رسیده است. هنر او حاصل ذوق حس زیبایی‌شناختی هنرمندانه او است. تصاویر و قاب‌بندی‌ها زیبایش می‌کند.

کارگردان کار دشواری در پیش داشته؛ ساخت چنین فیلم‌هایی کار ساده‌ای نیست و شما همواره مطمئن نخواهید بود که عکس‌العمل مخاطب چیست. او باید اسطوره گمشده‌ای در تاریخ را که در پایان فیلم هم به همین موضوع اشاره می‌شود صادقانه، شفاف و آشکار بدون محافظه‌کاری از دل تاریخ بیرون بکشد. در واقع شخصیتی پایبند ارزش‌های ناب اخلاقی و مسؤولی عملگرا را به تصویر می‌کشد با حس مسؤولیت‌شناسی شدید که می‌تواند نماد پیروزی معنویت بر نفس‌پرستی انسان‌ها باشد. اسطوره آینه روح بشر است و تجلی حقایق انسانی که در طول تاریخ ادامه دارد.
این فیلم نشان داد چرا اسطوره‌های جنگ ما متفاوت بوده‌اند؛ آنچه مسلم است کارگردان انگیزه درونی بسیار قوی‌ای داشته و این مهم‌ترین عامل در ارائه کار‌های خلاق است. برای همین کارگردان توانسته یک کار متفاوت ارائه کند. خلاقیت بدون جرقه درونی غیرممکن است، وسعت زاویه دیدی که کارگردان داشته نشانگر محققانه بودن جدی فیلم است که از منابع متعدد به دست آمده و ژرفای موضوع را مورد کاوش قرار داده. برای همین او توانسته چیزی را مشاهده کند که تازه و بی‌مانند است و دیگران نتوانسته‌اند آن را ببینند. خلاقیت بدون جرقه درونی، الهام و ادراک غیرممکن است.

از سوی دیگر پایان فیلم موجب می‌شود بیننده پس از ربوده شدن حاج‌احمد متوسلیان در لبنان چیز مهمی از سرنوشت او دستگیرش نشود یعنی پاسخی که بتواند اقناع جویندگان حقیقت سرنوشت حاج‌احمد و همراهانش را در پی داشته باشد. بدون شک سرنوشت حاج‌احمد و همراهانش نیاز به واکاوی، رمزگشایی و حقیقت‌یابی دارد، اگر چه در پایان فیلم علامت سوال بزرگی در برابر ما قرار می‌گیرد اما سوال اساسی این است چرا سرنوشت متوسلیان به عنوان یکی از قهرمان‌های آرمانی- اسطوره‌ای در حماسه ملی ایرانیان همچنان در ابهام قرار دارد و همچنان در تاریخ گمشده مانده است.  علاوه بر این فیلم می‌تواند در راستای دیپلماسی عمومی قرار گیرد.

دیپلماسی عمومی، افکار عمومی را هدف قرار می‌دهد و از لحاظ پیامدهای و نتایج، از همان اهمیت ارتباطات دیپلماتیک پنهان و سنتی برخوردار است و همین امر می‌تواند چشم‌اندازهای نویدبخش در زمینه معرفی حاج‌احمد و همراهان او به جهانیان باشد و زمینه کسب نتایج مطلوب را برای اطلاع از سرنوشت متوسلیان و همراهانش ترسیم کند و این به مراتب مطلوب‌تر از بیانیه‌های وزارت امور خارجه در سالگرد ربوده شدن این عزیزان است. فیلم متفاوتی مانند ایستاده در غبار می‌تواند مردم کشورهای دیگر را با واقعیت‌ها، شخصیت‌ها و اسطوره‌‌های دفاع‌مقدس ما آشنا کند و تصویر ذهنی را که توسط رسانه‌های غربی از ایران ساخته و پرداخته می‌شود تغییر دهد و نقش سینما در این تصویر‌سازی تاثیرگذار و مهم است؛ در شرایطی که روش‌های انگاره‌سازی و قدرت نرم با ظرافت و دقت تمام، توسط رسانه‌ها برای شکل دادن به افکار عمومی دنیا به کار گرفته می‌شود.

پدر و مادر این عزیزان توفان غبار زندگی‌شان شد و با همین غبار از این دنیا چشم انتظار رفتند اما آیا غبار زندگی مادر احمد متوسلیان خواهد شکست و دگر بار آینه از غبار برون خواهد آمد و زرنگار خواهد شد؟ آیا مادر حاج‌احمد پس از همه این سال‌ها می‌تواند غم، درد و رنج فقدان عزیزش را فراموش کند؟ امیدوارم که غبار غم برود و حال او و همه ما خوش شود.

منبع: سینماپرس

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد