تصمیم‌گیری و مدیریت جامعه بدون علوم انسانی ممکن نیست؛

به گزارش فناوری فرهنگی،دکتر مهدی گلشنی فیزیکدان و بنیان‌گذار گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف است. ایشان در بخش آخر این مصاحبه دیدگاه‌های خود را دربارۀ اولویت سرمایه‌گذاری دولت در حوزه‌های علوم انسانی بیان کرده است.

لطفاً به‌عنوان تجویز بفرمایید امروز اولویت سرمایه‌گذاری دولت در علوم انسانی چه حوزه‌هایی می‌تواند باشد؟

روشنگری فرهنگی؛ مردم باید دید وسیعی نسبت به جامعۀ خود و جامعۀ جهانی و اتفاقاتی که در دنیا می‌افتد پیدا کنند. تصمیمات سیاسی و غیرسیاسی که در کشور گرفته می‌شود، بستگی دارد به اطلاعاتمان از اتفاقات جهان بیرون و تحلیل آن‌ها در پرتو فرهنگ خودمان، این‌که مثلاً چگونه موضع‌گیری کنیم و … . این‌هاست که متأسفانه مورد غفلت است.

مثلاً گاهی عده‌ای در گوشه‌ای می‌نشینند و در یک شبانه‌روز تصمیمی برای اقتصاد می‌گیرند، مستقل از این‌که در فلان گوشۀ دنیا چه خبر است یا در داخل چه خبر است، زمینه‌های داخلی در مناسبت با این موضوع چگونه است؟!! برای مثال یک‌باره یک قرارداد بسته می‌شود تا کالایی یا محصولی از خارج وارد شود، بدون اینکه در نظر بگیرند که چقدر از آن را در داخل داریم. الغرض، فرهنگ را باید تقویت کنند.

یعنی در حوزۀ فرهنگ عمومی مثل صداوسیما یا آموزش مانند مدارس و دانشگاه‌ها؟

همۀ این‌ها باید دربارۀ آن چیزهایی که هر فرد باید به‌صورت حداقلی بداند و آن احساسی که به فراتر از خود داشته باشد-نسبت به جامعۀ انسانی، رفع نیازها، کمک به فقرا و امثال این‌ها- روشنگری کنند.

جامعۀ ما یک جامعۀ به‌اصطلاح اسلامی است، اما متأسفانه در آن کمک به نیازمندان بسیار مغفول مانده است. امروز در سطح شهرهایی مثل همین تهران یا کرج شاهد کارتن‌خواب‌ها و … هستیم که متأسفانه در وضع اسفباری زندگی می‌کنند.

وقتی این‌گونه زندگی‌ها در جامعه کمتر باشد، خلافکاری‌ها و تبهکاری‌ها نیز کمتر خواهد شد. وقتی فیزیکدان تراز اولی مانند «دایسون»، پس از دریافت بزرگ‌ترین جایزۀ علم و دین، می‌گوید: «نگرانم که علم آینده مرتب در حال درست کردن اسباب‌بازی برای اغنیا باشد.

در این صورت، روزی می‌رسد که فقرا شورش خواهند کرد و نظم فعلی جهان را بر هم خواهند زد»، این‌ها همه مربوط به جنبه‌های فرهنگی است. باید همواره در زمینۀ فرهنگ روشنگری وجود داشته باشد و دولت در این مسئله سرمایه‌گذاری کند.

نباید انتظار داشت که این قبیل امور لزوماً درآمدزا باشد. درواقع، درآمد آن، خودش را درجایی دیگر نشان می‌دهد. مثالی می‌زنم: یک انتشارات را در نظر بگیرید. ممکن است کتاب‌هایی داشته باشد که مکرر در مکرر تجدید چاپ شوند و حتی در یک سال چند بار تجدید چاپ شوند.

یک کتاب هم ممکن است داشته باشند که حتی ۵۰۰ خواننده هم نداشته باشد. اما این کتاب حاوی اطلاعاتی است که فقط به درد متخصصین می‌خورد و ارزشمند است. باید از سود آن کتاب‌های پرفروش به‌نوعی یارانه برای این‌گونه کتاب‌های کم طرفدار اما ارزشمند قرار دهند.

در نتیجه از هر چیزی نمی‌توان توقع درآمد داشت. در مواردی سرمایه‌گذاری می‌کنیم که بهرۀ مالی دارد؛ در مواردی هم سرمایه‌گذاری می‌کنیم که هم بهرۀ مالی دارد و هم غیرمالی. در مواردی هم باید سرمایه‌گذاری کرد که هدف آن بهره‌گیری فرهنگی است.

در وضعیت فعلی که متأسفانه جامعۀ ما ازلحاظ فرهنگی آشفته است، دولت بیشتر از هر چیز باید به فرهنگ توجه کند. وقتی خبرنگار سی‌ان‌ان می‌گوید «تهران، آمریکایی‌ترین شهری است که من تاکنون دیده‌ام!» یا توریست فرانسوی در مصاحبه‌ای می‌گوید «زندگی ایرانی‌ها آمریکایی است و شعارشان ضدآمریکایی!»، این حاکی از آن است که محیط ما عادی نیست. نگاه‌ها همه به آن‌طرف است. چگونه می‌خواهیم آیندۀ این کشور را تأمین کنیم اگر همۀ نگاه‌ها به غرب باشد؟! این امکان ندارد.

علوم انسانی جامع‌نگری را تزریق می‌کند و فرد فارغ‌التحصیل هر رشته‌ای که باشد، خود را صرفاً مدیون آن رشته نخواهد دانست و لزوم وجود یک نگرش وسیع‌تر را درک خواهد کرد. جالب اینجاست که برخی از بزرگ‌ترین فیزیکدانان‌ برجستۀ اخیر هم بر روی این مطلب تأکید داشته‌اند.

برای مثال بزرگ‌ترین استاد دانشگاه ام‌آی‌تی و رئیس اسبق CERN[1]، پروفسور وایسکوف [۲]، بسیار روی این وسعت نگرش تأکید داشت. هایزنبرگ [۳] یکی از بزرگ‌ترین فیزیکدانان قرن بیستم می‌گوید: «فقط با عینک تخصص خود جهان را ننگرید».

متأسفانه مشکل ما با متخصصانمان این است که بسیاری از آن‌ها وسعت دید ندارند، یعنی گرایش به مشورت و بهره‌گیری از علوم دیگر ازجمله علوم انسانی ندارند.

در انتها به‌عنوان جمع‌بندی در مورد علوم انسانی باید عرض کنم که باید بین بومی‌سازی، تجاری‌سازی و کاربردی‌سازی فرق گذاشته شود. اولویت با کاربردی‌سازی و بومی‌سازی است تا واقعاً دردهای جامعه را شناسایی کنند، آسیب‌شناسی کنند و علاج کنند.

برای مثال یکی از ایرادات اساسی ما بی‌نظمی است. به‌طورکلی متخصص باید بداند که برای علاج دردهای جامعه، برای تصمیم‌گیری‌های بهتر، برای تشخیص اولویت‌ها، به چیزی بیش از تخصص خود و به دانشی جامع‌تر نیاز دارد. این دانش همان علوم انسانی است.

جناب‌عالی سال‌هاست که عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هستید؛ به‌عنوان آخرین سؤال، به نظر شما شورا نقش خود را در این میان چگونه ایفا کرده است؟

به نظر من شورا در این زمینه وظیفۀ خود را به حد کفایت انجام نداده است. باید در شورا ناهنجاری‌های محیط بیش‌ازحد کنونی منعکس شود و واقعاً در پی علاج آن‌ها باشد و نظارت کند که این تجویزهایی که می‌کند تا چه حد اجراشده و مؤثر واقع می‌شود.

بنده بر این عقیده‌ام و بارها در بعضی مصاحبه‌ها گفته‌ام که شورا باید هرسال یکی دو بار از اساتید برجستۀ دانشگاه‌های ایران دعوت کند تا مشاهداتشان از جامعه را بازگو کنند و شورا مستمع باشد و سؤالات هم پرسیده شود تا شورا اطلاعات دست‌اول راجع به جامعه، دانشگاه‌ها، وضع مردم و … داشته باشد.

نه اینکه به گزارشی از یک وزیر که به صورتی موضعی و تحت شرایط خاص تهیه ‌شده است، اکتفا شود. درواقع آسیب اینجاست که کانال دستیابی به اطلاعات روز جامعه در شورای عالی انقلاب فرهنگی، متأسفانه دستِ ‌اول و به‌نوعی خیلی وسیع و متنوع نیست.

برای مثال برداشت بنده از وضعیت دانشگاه‌ها با برداشت بسیاری از اولیای وزارت علوم متفاوت است. مثلاً آن‌ها غالب ‌چیزها را سرجای خود می‌بینند، درحالی‌که بنده همه‌چیز را سرجای خود نمی‌بینم. امروزه شایسته‌سالاری برقرار نیست.

قبل از انقلاب اگر شاه می‌خواست در جهت منافع خود کاری بکند، افراد قوی را انتخاب می‌کرد که البته حافظ منافع او بودند، ولی حداقل موارد دیگر را به نحو احسن انجام می‌دادند. متأسفانه الآن این‌طور نیست و دقتی که باید در انتخاب‌ها صورت بگیرد، یعنی رعایت شایسته‌سالاری، وجود ندارد.

امروز ملاحظات حداقلی مطرح است. همین‌که فرد مسلمان باشد و اهل نماز باشد و این‌ها، کفایت می‌کند! درواقع این‌ها لازم است، اما مطمئناً کافی نیست. باید متخصصی انتخاب شود که متعهد هم باشد، نه اینکه متعهدی انتخاب شود که تنها درصدی حداقلی از تخصص را داشته باشد.

متأسفانه بسیاری از اوقات همین‌طور است. از طرفی ممکن است فرد موردنظر در رشتۀ خود صدها مقاله ارائه کرده باشد اما باریک‌نگر بوده و جامع‌نگر نباشد. اینجاست که انرژی و زمان و منابع هدر می‌رود. متأسفانه پس از انقلاب اصولاً در انتخاب مدیران، این ایراد وجود داشته است.

همچنین، درست است که گهگاه انتخاب‌ها یا انتصاب‌ها بُعد سیاسی داشته است، اما در بسیاری از موارد می‌توانستیم در عین مراعات بُعد سیاسی، شایسته‌سالاری را هم رعایت کنیم. همیشه اگر دیدمان را گسترش دهیم، افراد شایسته در اطراف هستند. باید با نگرشی وسیع و در سراسر کشور جست‌وجو کرد، نه‌فقط در تهران.

به خاطر دارم، اوایل انقلاب آقای مهندس رضوی که مسئولیتی در دولت وقت داشتند و عضو حزب جمهوری اسلامی هم بودند، به دانشگاه آمده بودند تا با من مشورت کنند. گفتند توصیه شما چیست؟ عرض کردم شما بروید از طریق حزبی که در اختیار دارید، تمام افراد شایسته را در رشته‌های مختلف مثل برق و کشاورزی و … در سراسر کشور شناسایی کنید تا زمانی که خواستید وزیری را معرفی کنید، مجبور نشوید ناگهانی انتخابی بکنید که صحیح نباشد.

من در آن زمان به‌عنوان یک فرد مستقل و غیرحزبی این موضوع را مطرح کردم و تأکید کردم که شما وظیفه‌دارید تا کاوش کنید و ببینید در بخش‌های مختلف چه افراد شایسته‌ای وجود دارند.

در انتها می‌خواهم مثالی از یک فرد شایسته بزنم: مرحوم دکتر عباس چمران (ره)، برادر شهید دکتر چمران، اینجا در دانشگاه صنعتی شریف استاد دانشکدۀ برق بودند. دانشگاه‌ها که تعطیل شد، ایشان رفتند در وزارت نیرو و مشغول تربیت نیروهایی شدند که بتواند نیاز کشور را برطرف کند.

این برای من فراموش‌نشدنی است. ایشان انسانی متدین، خوب، مدیری قوی بودند که دعای کمیلشان ترک نمی‌شد، اما بسیار قوی در برابر تقلب و مسامحه‌کاری می‌ایستادند. ایشان درواقع برای خود، در برابر جامعه، وظیفه قائل بودند و این ناشی از فرهنگی بود که داشتند. امروز باید همه این‌طور باشند و این‌گونه تربیت شوند و اگر نیستند و نمی‌شوند، تنها به‌سبب نهادینه‌نشدن یک چنین فرهنگی در جامعه است.

منبع: بردار

کانال-1-300x74

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد